sonixax نوشته: و نمیتواند خود را با این واقعیتها هماهنگ کند حقیقتن کوته فکر است نه روشن فکر!!!
اگر نتوانیم خود را با واقعیت هماهنگ سازیم، آنها را با خود هماهنگ خواهیم کرد!
مرحوم عمو استالین!:e405:
Russell نوشته: من برخی وقتها چند روزی اخبار را دنبال نمیکنم و سوی منفی آن چنین میشود که
از چنین بمب خبری غافل بمانم. حقیقتا مطلب مهم و در خور گفتگوییست.
پیش از هر چیز بنظرم بد نیست خودت به عنوان کسی که دستی در
موسیقی فاخر داری و داشتهای قدری دراینباره بنویسی. من اتفاقا پیش در پی شنیدن
برخی چیزها دربارهیِ وضع موسیقی ایرانی (در همین شوی پرچونه) قصد داشتم
چنین درخواستی کنم.
راسل جان موسیقی فاخر ایرانی چیزیست که عملا دیگر وجود ندارد.
پس از نسل نخست موسیقی دستگاهی ایرانی (شامل میرزا عبدالله
سماعحضور، آقا حسینقلی، درویشخان و ... ) نسلی برآمدند شامل
کسانی چون طاهرزاده،حبیب سماعی، عبدالله دوامی، برومند و ... که
اینها پرچمدار جریان خاصی از موسیقی ایرانی بودند که بیشتر پایبند به
اصول و معیارهای موسیقی اصیل ایرانی بودند و از طرفی جریان دیگری
هم در این نسل از موسیقیدانان بود شامل امثال علینقی وزیری، روحالله
خالقی و ابوالحسن صبا که اینها بیشتر به دنبال نوگرایی و تجدد در موسیقی
بودند. در اثر رقابت و خورد و بازخوردهای این دو جریان آثاری ماندگار و
بینظیر در موسیقی ایرانی بر جای ماند. علاوه بر آن هنرمندان و شاگردانی
که در اثرفضای جدیای که به سبب این رقابت پدید آمد از این عرصه بیرون
داده شدند هر یک ستارهای شدند در آسمان موسیقی ایرانی ( امثال محجوبی،
بنان، عبادی و ... ).
این نتیجهی دورانی بسیار درخشان در موسیقی ایرانی، یعنی سالهای میانی
قرن حاضر شمسی بود. پس از آن نسلی از موسیقیدانان و آهنگسازان برآمدند
که همچنان هر کدام از آنها تالی اساتید بزرگی بودند که تحت تاثیرشان بودند.
کسانی چون لطفی، شجریان، علیزاده، مشکاتیان که بیشتر تحت تاثیر بزرگانی
چون نورعلی برومند و عبدالله دوامی و سعید هرمزی و بهاری و ... بودند خود
آنچنان موسیقیدانان جانداری شدند که براستی شایستگی جانشینی
اساتید خویش را داشتند و توانستند جریانساز بشوند. اینها و امثال مجید کیانی
و پیرنیاکان و ...کسانی بودند که کوشیدند موسیقی ایرانی را مدونتر، علمیتر و
دانشگاهی کنند آنچنان که باعث زوال ویژگیهای ذاتی موسیقی اصیل ایرانی
نشود. اما متاسفانه دیگر جدیتی که در این نسل از موسیقیدانان بود در نسل
بعدی ابدا مشاهده نشد. خواننده شاخص این عرصه هماکنون علیرضا قربانی است:e408:.
از آن سو نیز جریانی که رهرو علینقی وزیری و روحالله خالقی بودند نیز اگرچه آثار
درخشانی را در رادیو و با برنامههای گلها بر جای گذاشتند، اما آن جریان نیز تا پایور
و عبادی و.. تمام شد و در این سالهای پس از انقلاب هرگز کسی برنیامد که بتواند
لایق جانشینی کسانی چون بنان یا محجوبی باشد. هنرمند شاخص این جریان نیز
الان این بچه کونیِ خایهمال، سالار عقیلی است
.
موضوع این است که راسل جان با تمام بدبختیهایی که در دوران پهلوی ما داشتیم
اما عرصههای فرهنگی و هنری بسیار باز و مستعدی ایجاد شد که بعدها در دوران انقلاب
همهشان خشکانده شدند و ما به این فلاکتی که میبینید رسیدهایم! یعنی شما وقتی
نگاه میکنید میبینید هنرمند آن زمان در کارش جدی بود، به اثرش عشق میورزید،
با سازش زندگی میکرد، وجودش بی هویت هنریاش به نابودی میگرایید، برای هنرش
احترام زیادی قائل بود، به استادش به مثابه پدر مینگریست. خاطرات نورعلی برومند
از کلاسهای حبیب سماعی را بخوانید، شگفتآور است!
از طرفی چهارتا شاعر حسابی مملکت داشت! الان کجایند تصنیفسازانی چون عارف
قزوینی و بهار و فرخی و شاعرانی چون رهی معیری و هوشنگ ابتهاج و اخوان ثالث و
احمد شاملو؟
این است که میبینید هنر شده ابزاری اقتصادی و هنرمندی شده ژست! موسیقی ایرانی
شده مجموعهای از تکرار تهوعآور نوستالژی دههی 40 و 50 شمسی به همراه مقادیر زیادی
خنکبازیهای جوجهموزیسینهای خودنابغهپندار! از یک سوی دیگر میبینید مثلا سنتور را
به پیانو شبیه میکنند یا میبینید در یک کنسرت 30 تا سنتور همزمان شروع به نواختن میکنند
یا با سه تار ادای گیتار درمیآورند، با نی ادای فلوت و ... و اسم اینها را هم میگذارند ابداع و
خلاقیت اما هنر واقعی را شما به انجام رساندهاید اگر بتوانید 10 دقیقه بدون سردرد به این
چیزها گوش بدهید.
ببخشید من قدری تند تند نوشتم!