Nevermore نوشته: به نظر من این نبرد فراتر از مبارزه با غریزه ی جنسی و اینها است،چنانکه می دانیم هورمون های ما بر اکثر رفتار های ما و حتی نوع نگرش و طرز تفکر ما هم تاثیر گذار است،من این را به عینه تجربه کرده ام،پرسش من این است که در واقع "من" واقعی و راستین کدام است؟آنکه تحت فشار هورمون ها می اندیشد و عمل می کند یا آن دیگری؟
شهریار جان، به نکته ظریفی اشاره کردید!
در اینجا باید به طور شفاف به تشریح و بیان تمایز یک اندیشه و در پی آن، رفتار خردگرایانه؛ با یک اندیشه و رفتاری که حاصل آن فشار هورمون ها( از دید روان شناختی همان غریزه های ناخودآگاه) می باشد؛ بپردازیم.
چنانچه در گذشته نیز به چکیده ی تعریف خردگرایی پرداخته ام:
نقل قول:درک هر چه بیشتر از فربودهای جهان و چشیدن برترین لذت ها در گرو فربودها
می توان به گونه ای واضح تر تفاوتِ میان زیستن خردگرایانه و زیستنی متفاوت از آن را دریافت.
برای نمونه: شما در فرهود می دانید که زنان موجوداتی پست،دروغ ستا و احمق اند! و در این میان با دختر زیبا و جذابی آشنا می شوید.
هورمون های جنسی شما، افکار و رفتارهایتان را در گرو جلب نظر آن دختر و ارتباط با او سوق می دهند. اگر همچون بیشینه مردان، خردتان نیز در بردگی غرایزتان باشد، آن را نیز در جهت ارتباط بیشتر با آن دختر به کار می گیرد.
در حالیکه اگر بخواهید خردگرایانه عمل کنید و اجازه دهید خردتان به طور آزادانه و در بلند مدت، لذت و رنج حاصل از جلب نظر و ارتباط با آن دختر را بسنجد و آنچنان خردگرایی را بر وجود خود حاکم کرده باشید که رفتارهایتان هم، هم جهت با آن باشند؛ گمان نمی برم که چندان مایل به ستایش و ارتباط بی محابا با آن دختر باشید!
اشتباه می کنم؟!