10-05-2012, 09:41 AM
Mehrbod نوشته: خوب شاید باید یک واژه بهتر بگزینیم، مانند نیمه/زیرخودآگاه (sub-conscious) یا بخشی که میتواند چیزهای وابسته را به خودآگاهی بدهد؟بسیاری از روان شناسان نیز، به این واژه با مفاهیمی کمابیش نزدیک به هم اشاره داشته اند؛ ولی من همان تعریفی که بیان داشتم را کامل و شامل می دانم و درنظر گرفتن واژه ای
خودآگاه = conscious
زیر-خودآگاه / نیمهخودآگاه = sub-conscious
ناخودآگاه = unconscious
برای نمونه هنگام پیادهروی میبینیم که گاه خودآگاهی ما بسوی پیش رویمان کشیده میشود یا چیزی نگرشمان را میگیرد (توجهمان را جلب میکند)،
چنین فرایندی را نمیتوانیم با آگاهی وابسته به تپش قلب یکسان بیانگاریم، فرایندی پیشرفتهتر اینجا کار میکند که شاید همان زیرخودآگاه باشد.
همچون ''نیمه خودآگاه'' را بیهوده می پندارم.
زیرا در وجود آدمی بیشینه ویژگی ها و رفتارها در پیوندی بسیار قوی میان ضمیرخودآگاه و ناخودآگاه می باشد که این پیوند موجوب گردیده که این دو در یکدیگر دارای اثرش بسیار قوی
در کنش ها و واکنش های روانی/فیزیولوژیکی باشند.
برای نمونه در همان پیاده روی که مطرح نمودید، وقتی حسی در خودآگاهیمان ادراک می شود(توجهمان به چیزی جلب می گردد) در تحلیل آن بسیاری از فرایندهای ناخودآگاه، و گاه خودآگاهانه وجود دارند که موجب چنین ادراکی در خودآگاهی می شوند.
اگر هم در برخی فرایندها همانند ''تپش قلب'' ما آگاهی و اراده کم تری بر آنها داریم؛ به خاطر ساختار روان آدمی و دربرگیری بیشینه حساس وجود ما (خصوصا اندام های زیستی) به قلمرو ناخودآگاه می باشند؛ که با فرگشت قابل تبیین است. چه بسا بتوان در آینده با آگاهی یافتن از فرایند تپش قلب و دگرگونی در وجود آدمی، چنین فرایندی را هم کاملا آگاهانه انجام داد!
Mehrbod نوشته: فردید من این بود که بیشتر چیزهایی که به یاد میایند میتوانند بتنهایی از روی ایرنگ (irang=error) پردازههای مغزی باشند و نه چیز دیگری گرامی.از چه جنبه ای این فرایندها را اینرگ، در پردازه های مغزی می دانید؟
برای نمونه از جنبه پزشکی، چنین فرایندهایی اگر در جهت کارکرد درست یاخته های مغزی(نرون ها) باشند و شبکه عصبی به حالت طبیعی کار کند آن را ایرنگ نمی دانند ولی
از جنبه روانشناختی چنین چیزی رفتارهای طبیعی ناخودآگاه به حساب می آید که قابل تحلیل می باشد. اما اگر این فرایندها موجب به یاد آوردن خاطراتی رنج آور و یا عدم تمرکز باشند؛ اینرگ محسوب می شوند، در حالیکه ما می توانیم از چنین فرایندهایی در جهت خردگرایی هم سود ببریم، که نمونه اش را هم در این جستار برای مقابله با خستگی بیان کردم.
از این رو، این فرایند ها همیشه ایرنگ نیستند!
همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...