11-12-2014, 11:17 PM
Mehrbod نوشته: داریوش به خرد هومنی باورمند نیست, ولی به خرد ابرهومنان[٦] باورمند است. او خودش را یکیشرمآور است، اما من اکنون به معنای تحتاللفظی آدم ِ انساندوستی نیستم.
از آن ابرهومنان (Übermensch) برمیشمارد که هنوز به والاترین تراز[٧] شکوفایی اش نرسیده است. بایستی[٨]
افزود که نگرش داریوش همخوانی[٩] موبهمو با نگرش نیچه از ابرهومنی[٦] ندارد, نگرش نیچه از ابرهومن[٦] نگرشیست
اخلاقستیزانه; نیچه بی هیچ شرمی هومنان[١٠] و کِهتران را به خاموشی و مرگ (بهتر بگوییم, به خفه
شدن و زبان به کام گرفتن و در زمین فرورفتن{zugrunde gehen = perish!}) فرامیخواند[١١] و ابرهومنان را به برخیزشی شکوهمند, آنهم خندان و شادان و آهنگان.
راستاش کمابیش الان نگرم همانیست که نیچه میگوید! جهان و جامعهی انسانی
به معنای واقعی کلمه رو به فضاحت و سقوط است مهربد. انسانهای ضعیف و ناقص
مورد ِ چنان احترامی قرار میگیرند که مورد حسد ِ سالمها و آنها که میتوانند
در سلسلهمراتب ِ قدرت جایی برای خویش دست و پا کنند قرار میگیرد. انسان ِ
رقتانگیز عصر حاضر به دنبال ِ یک مظلوم، یک بیچاره و یا یک ضعیف میگردد
که با برپایی نمایشی از لطف و دلسوزی خویش، جلب ِ توجه کند. انسان در گذشته
در اثر یک شبیهسازی ابتدایی اما کارساز از روند انتخاب ِ طبیعی و فرگشت، افراد ِ
ناقص را از جامعه ترد میکرد، آنها را به سخره میگرفت و فرودست میشماردشان.
این باعث میشد که انسان ِ سالم همیشه آن تصویر ِ فلاکتبار را در ذهن ِ خویش
داشته باشد و در راستای جریان ِ حیات ِ خویش گام بردارد و مهمتر از همه اینکه
کسی به مفتخوری از راه ِ زدن ِ خویش به در دیوانگی، ضعف و مظلومیت رضا ندهد.
اکنون اما اوضاع چنان خفتبار است که آدم با خود میاندیشید براستی به کجا قرار است
برویم؟! باورپذیر نیست که مفلوکها و ناقصها امروز توجه و ارزش بالاتری نسبت به دیگران
کسب کردهاند! باید رید به آن انساندوستی ، به آن اخلاق و به آن اندیشهی همنوعدوستی
که به اینجا کشیده شده! سیستم اخلاقیای که من در گذشته بدان باور داشتم منوط بر این
بود که انسانهای ضعیفتر در جوامع باید مورد حمایت واقع شوند تا کمترین میزان از درد و رنج
بر آنها بگذرد؛ کنون اما باور دارم که باید کمترین حمایت از آنها بشود (چنان که تنها زنده بمانند)
از جوامع قرنطینه شوند و در بهترین حالت مورد بردگی قرار گیرند. به بیانی دیگر همان که نیچه
میگوید: خفهخون بگیرند، سرشان همیشه به زمین باشد و در نهایت بمیرند و نیست و نابود
بشوند! این البته چیزی نیست که من قلبا به آن راضی باشم، اما وضع حاضر جهان به اینجا
رسیده که به کاری جز این نمیتوان اندیشید. کمی به مفتخورهایی که خود را به دریوزگی و
درماندگی زدهاند بیاندازید و ببینید چه آمار بالایی دارند. اکثر اینها آدمهایی هستند که
میتوانند برای جامعه و اطرفیان و مهمتر از همه برای خودشان آدمهای مفید و تاثیرگزاری
باشند اما دریافتهاند که از این راه میتوان به یک زندگی بیزحمت جلبکی حداقلی ادامه داد و
در جامعه نیز مورد ِ لطف و عنایت ِ دیگران بود.
کسشر هم تعاونی؟!