نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
#11

Archive: zandiq.com - Q&A - #4

***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 121

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط raypoz
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post49956


مزدک عزیز

اخیرا" در ایران کتابی با عنوان جهان هولوگرافیک ترجمه شده ،اثر مایکل تالبوت وترجمه داریوش مهرجویی که نظریه ایست برای توضیح تواناییهای فراطبیعی ذهن و اسرار ناشناخته مغز وجسم که در بعضی جاها به نظر می رسد در تایید بعضی مسایل رازآمیز عرفانیست.اگر لطف بفرمایید توضیحی مختصر ومفید راجع به این نظریه دهید واینکه تا چه حد به واقع نزدیک است سپاسگزار می شوم.

پاسخ شما را پس از این اینكه در باره این نوشته ، آگاهی بیشتری یافتم خواهم داد.


***

Mazdak Bamdad
05-24-2008
پیک 122

نقل قول:
[quote]نوشته شده توسط اتابک
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post50120


ممنونم.
یکی از عللی که من همیشه دوست دارم نوشته های شما رو بخونم (گرچه که برایم پیچیده هم باشند) این واژه گان نایاب و زیبایست که بکار میبرید و یک متن کاملا

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#12

Archive: zandiq.com - Q&A - #5

***

Mazdak Bamdad
08-31-2008
پیک 161

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط امیرخان
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post58869


ندارید؟!

پس خواهشمندم در برگ نخست،بفرمایید که در این زمینه سواد ندارید . . .

دل خوش کرده بودیم که شاید پس از عمری ، چیزی از زبانتان بیاموزیم!!

به هر روی . . .

من لینکی از دانشگاه کرنل یافتم در این زمینه؛اگر خواستید،شما نیز بخوانید تا آگاه شوید:


http://arxiv.org/PS_cache/arxiv/pdf/...808.2805v1.pdf



نه این آگاهی كارشناسی ویژه بدرد من نمیخورد و بگفته ی باختریان،
تهیگاهی ( gap ) در دانش من بشمار نمیرود، همانگونه كه دانستن
شمار گربه های مرلین مونرو بدرد من و بیشتر خوانندگان نمیخورد. برای همین هم پاسخ شما را چنان دادیم كه عاقلان دانند!

***

Mazdak Bamdad
08-31-2008
پیک 162

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط kamran333
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post58724


مزدک عزیز پرسشی مطرح کرده بودم که شما به زیبایی پاسخ داده بودید
اما هنوز کاملا آن را متوجه نشدم (تازه فهمیدم !) اگر ممکن است بار دیگر مرا راهنمایی بفرمایید
پرسش در مورد عدم بود که فرمودید چیزی به نام عدم وجود ندارد و آنچه هست بی اثر کردن یکدیگر است . مثلا در این اتاق صندلی وجود ندارد=صندلی+فردی که صندلی را جابجا می کند
در هر دو حالت صندلی نیست در حالی که در واقع وجود داشته است.
اما پرسش من اینست اگر بخواهیم همه نبودن ها را به چنین رفتاری از وجود نسبت دهیم این پرسش پیش خواهد آمد که آیا ممکن است اصلا صندلی هیچگاه وجود نداشته است؟(عدم هم یک گزینه برای انتخاب شود توسط کوارک ها و...) در اصل بنظر می آید دو حالت موجود است یکی این که صندلیدر اتاق + جابجا کننده یا دو موج که یکدیگر را نیست می کنند وجود داشته باشند اما به علت چنین رفتاری در نتیجه عمل مشاهده نشوند یا دوم اینکه اصلا وجود نداشته باشند.
اگر هیچ گاه موجود نبوده باشند چه؟ آیا تساوی نتیجه در دو جمله روبرو معنایشت این است که همیشه دو چیز یکدیگر را ناکار کرده اند؟>>>> صندلی اینجا نیست=صندلی هست+ جابجا کننده صندلی
باز من مشکل دارم که بپذیرم حتما عدم گزینه ای نیست.
ممنون می شوم اگر راهنمایی بفرمایید




باید در تاریخ به پس رفت و اندیشید كه اصولا ً چگونه آدمی
با مفهوم بود و نبود ( وجود و عدم) آشنا شده است؟
با كمی اندیشه میتوان دریافت كه این مفهوم از جنبش ذرات
ماده و ثبت آن در ویر ( حافظه) پدید امده است. برای نمونه
در می یافتند كه روشنی روز با تاریكی شب، یكسان نیست
و در این یكسان نبودن، چیزی دگرگون شده و در "جا" و
چینشی كه در پیش بوده ، دیگر " نیست". یا حالتی كه پیش
از نوشیدن آب هست، پس از نوشیدن آن حالتی دیگر است
و همان نیست، سیرابی با تشنگی یكی نیست و در یكی چیزی
هست كه در ان دیگری نیست و بوارونه. ولی آدمی هرگز
نیستی مطلق و غیر نسبی را آروین نكرده و نمیتواند بكند
چون نیستی راستین وجود ندارد. همه ی ذرات جهان همواره
و در هر زمان وجود دارند، منتها در یك چینش دیگر.
برای همین مفهوم نیستی تنها به چینش ها و دگرگونی ها
بر میگردد و نه به خود هستی كه همان ماده و جنبش است.
پس اگر میگوییم كه صندلی وجود ندارد، به این چم است كه
چینش ویژه ای از ذرات كه به ریخت صندلی است، وجود
ندارد/ یا در یك زمان و مكان ویژه وجود ندارد.
اگر میگوییم كه دراكولا وجود ندارد، به این چم است كه
چینشی ویژه كه یك پیكری را درست كند كه هم خون آشام
باشد و هم پرواز كند و هم از صلیب بترسد و غیره، وجود
ندارد و یا نمیتواند طبق قانون های مادی وجود داشته باشد.
اصولا ً ادعای وجود و یا عدم وجود هر چیزی كه اثر مادی
بدان نسبت داده شود، در حقیقت همان ادعای وجود و یا
عدم یك گونه چینش ویژه ی ذرات مادی است و نمیتواند
به خود ماده برگردد. برای همین هم نمیتوان گفت كه مثلا ً
زمانی ماده وجود نداشته است و نمیتوان گفت كه خدایی
غیر مادی وجود دارد ( كه اثر وجودی مادی دارد و مثلا
توفان نوح میفرستد). بكوتاهی، چكیده سخن ما این است
كه مفهوم های بودن و نبودن ( عدم و وجود) تنها در باره یچینش های مادی میتوانند بكار برده شوند و نه در جز آن.


***

Mazdak Bamdad
08-31-2008
پیک 163

بله همچنان كه پدید امدن دزد و دزدی او از
روی فرمان زمانه است، بازخورد ( feedback )
آن هم كه همان پلیس و زندان باشد، فرمان
زمانه میباشد. بر این پایه، پادافره و گوشمالی
صدام و یا جنایكاران نیز، یك واكنش جبری بر
كنش صدام و یا تبهكاران است و معنی " گناهكاری"
آنها هم در همین است و نه به انگیزه ی اراده ی
آزاد آنها. برای فهم ساده تر، شما كار سخت میكنید
و دستتان پینه میبندد. پینه واكنس جبری بر كار
سخت جبری شماست و نمیتوانید بگویید كه چونكار سخت شما جبری بوده، پس پینه بیدادگرانه است!


***

Mazdak Bamdad
08-31-2008
پیک 164

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط molhed
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post58918


مزدک گرامی آیا این سخن که کوه ها در سال ( یا چندین سال ) چند میلیمتر به ارتفاعشان افزوده میشود پایه و اساس علمی دارد یا خیر؟




همه چیز، و از ان میان كوه ها هم همواره در دگرگونی
هستند. در جاهایی كه كوههای جوان پدید میایند، یعنی
در جبهه ی برخورد دو تكه پوسته ی زمین بهم، روشن
است كه كوه ها بالا میروند ولی در جاهایی كه فرسایش
باد و خاك به كوه های " پیر" میتازند، از بلندی این كوه
ها كاسته میشود. امّا خود پوسته ی زمین هم میتواند به
انگیزه ی دگرگونی های ماگما ( مواد مذاب جبه زمین)
بالا و پایین بیاید. البته با وجود این نوسان ها، روند كلی
بسوی سرد شدن زمین و ماگمای درون است كه احتمالا ً
به كلفت تر شدن پوسته ی زمین كه مانند تخته چوبی
روی دریای ( ماگما) شناور است می انجامد و این هم
به بالارفته كل پوسته ی زمین و افزایش كران گویال ( قطر كره ی) زمین .


***

Mazdak Bamdad
09-01-2008
پیک 165

در اصل یك ابزار اندازه گیری از روی ستارگان و
گویال های اسپاسی بود كه گویا یونانیان نخست بار
درست كردند و سپس بدست مسلمین افتاد كه از ان
برای قبله یابی و غیره هم سود میبردند و همچنان
كه امروزه، شیادان و رمالان نوین، از دستاورد های
دانش و فند، مانند عكاسی كرلیان و واژه های انرژی
و .. برای شیره مالیدن به سر مردم كم سواد و شیفته
دانش سود میبرند، گروهی هم در گذشته ی نه چندان
دور، از این ابزار اندازه گیری برای فالبینی از روی
ستاره و وانمود كردن اینكه اینها در سرنوشت مردم
كارگر است، سود میبردند و البته تا احمق در جهاناست، علی ساربان است!

***

Mazdak Bamdad
09-06-2008
پیک 166

این واژه اكنون در نزد مردم، تنها به دریافت و
خرد آدمیان گفته میشود و گاه بیشعور را بجای
سبكسر ( احمق) و بیخرد هم بكار میبرند. ولی
در اینجا ما با چم بنیادین ان سروكار داشتیم،
یعنی توان گرفتن داده ها و واكنش در برابر
آنها، چه با محاسبه پیچیده ی دستگاه های
ویژه كار ( متخصص) داده پردازی، مانند مغز
و یا پردازشگر رایانه، و چه با محاسبه ی
ساده تر ، مانند محاسبه ی مكانیكی و سرانجام
واكنش یكراست و بیمیانجی ( مستقیم) در خود
ذرات بنیادین.
اصولا ً همه ی این محاسبه ها، به همان محاسبه
بنیادین ذرات بنیادین كه سرشت مادی آنهاست بر
میگردد.
برای نمونه، روند " بینایی" و دریافت آنرا در
باره ی آدمی اگر نگاه كنیم، میبینیم كه فوتون
ها به یاخته های شبكیه برخورد میكنند و در
این یاخته ها، مولكولها و در آن مولكول ها
اتم هایی است كه با دریافت این فوتون، الكترون
آزاد میكنند و بدینگونه، شبكیه ی چشم، دریافت
فوتونی خود را به سیگنال كهربایی (الكتریكی)
دگرگون میكنند. حال این الكترون ها و سیگنال
های كهربایی از راه عصب ها، كه با یون ها
و سرانجام با ذرات بنیادین كار میكنند، به
نورون های مغز رسیده و این شبكه ی گره های
نورونی، این سیگنال های اندرشد ( ورودی)
را بسادگی به سیگنالهای برونداد ( خروجی)
دگرگون میكند ، آنهم از روی سیستم و سنگینی
هر گره نورونی كه همان آروین ها و غریزه ها
و یادمان ها و خواست های ما را در بر دارند.
دنباله دارد..


***

Mazdak Bamdad
09-08-2008
پیک 167

از اینرو میتوان گفت كه نه تنها شعور، بلكه همه رفتار های مادی
چه ماده كانی و چه ماده ی زیستی (آلی) باشد، به همان قانونمندی
مادی كه در فیزیك كوانتوم دانسته شده است بر میگردد و هر گونه
پیوند انگیزشی ( علّی) دیگر، یا باید به این فیزیك برگردد و یا
اینكه تنها ادعای بی پایه و بی فرنود است.
برای نمونه، اگر كسی ادعا كند كه با گفتن " باز شو"، در باز میشود،
باید دید كه آیا این كار از راه " قانونی" انجام میشود یا خیر. یعنی
اگر مثلا ً یك دستگاه الكترونیكی كه آوا را میگیرد و جمله ی " باز شو"
را بازشناسی میكند در ان درب جاسازی شده باشد كه سپس به
یك موتور كهربایی ( برقی) دستور بدهد كه درب را باز كند، انگاه این
كار از راه قانونی انجام شده و درست بودن ان اثبات میشود.
ولی اگر این میانجی ها نباشند و او ادعا كند كه مثلا ً خود درب ، این
شعور و دریافت ( فهم) را دارد كه جمله ی او را بفهمد، آنگاه گرچه
درب و ذرات آن دارای شعور آغازین و نخستینی میباشند، ولی این به
آن اندازه نیست كه بتوان ادعا كرد كه درب مثلا ً این جمله ی آدمی را
هم درمی یابد. بلكه دریافتن آن، از همان راه قانونی است كه در ورژن
نخست، بازگو نمودیم.
بزبان دیگر، ماده قانونمند است و شعور او هم پیرو این قانون هاست
و دارای تراز های گوناگون پیچیدگی است، بسته به این كه این ذرات
تا چه اندازه بگونه ی سازمان یافته با هم همكاری كنند كه آگاهی های
پیچیده تری را " دریابند".
سفسته و یا ترفند این رمال ها و مذهبی ها هم در این است كه این
تراز های شعور و همكاری سیستماتیك را یادآوری نمیكنند و میگویند
چون ماده شعور دارد، مثلا ً میتواند خدای را حمد بگوید و یا با بسم الله
مثلا ً گلها بهتر شكفته میشوند ! و همه ی این ها باز بی اینكه " راه"این پیوند را هم بنمایانند!

***

Mazdak Bamdad
ديروز
پیک 168

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط max


درود,
مزدک جان دسترسی من برای پست زدن همچنان بسته است از اینرو پرسش خودم در
جستارتان رو دوباره همینجا میفرستم: قبل از هر چیز در مورد اندیشه کمونیسم
بررسی ها و فکرهایی که کردم سرانجام متقاعد شدم که حق با شماست و چنین
سیستمی در صورت پیاده شدن شانس بالاتری برای بقای انسان می آورد(نمونه
یاخته های بدن و تندرستی پیکر -> کمونیسم و شانس بقای بالاتر پیکر نژاد
انسان) اما پرسشی که این میان واسه من پیش میاد اینه که, اگه در نگر
بگیریم که انگیزه زندگی کردن ما بر پایه لذت و درد بنا شده و لذت و درد به
شکلی "غیر مستقیم" بر پایه فراگشت: ماده -> اتم -> یاخته -> ژن
-> آدم -> اجتماع و نژاد آدمی در تراز بالاتر به قوانینی برمیخوریم
که از کارکرد درست پایین ایجاد شده و در تراز بالا و پایین معنی ندارد,
مثلا در آدمی به چیزی به نام "لذت و درد" برمیخوریم که مستقیما برای ژن و
یا تراز بالاتر, نژاد آدمی معنی ندارد اما برای خود فرد مهمترین علت به
زندگی ادامه دادنشه. و حالا اگه به فردی که نظام سرمایه داری به سودشه بگن
میتونی توی این دو تا سیستم حق انتخاب داشته باشی که یکیش برای نژاد آدمی
ایده آل تره و یکیش برای خودت, روی چه منطقی باید دومی رو انتخاب کنه؟
صرفا چون منطق "بر پایه ژن ها" این حکم رو میده و در کنارش لذت مختصری از
آدمی خوب بودن و دوراندیش بودن میده؟ برای نمونه در یک سیستم سرمایه داری
مانند آمریکا, افرادی که خودشونو باهوش تر میدونن میتونن با زرنگی(؟) و
خوردن حق بقیه و کمی ریسک(هیجان؟) منابع بیشتری بدست بیارن و زندگی تجملی
و لذت بخش تری داشته باشند و به نوعی انگل باشند. این افراد چرا بایستی با
ایجاد سیستمی که سود شخصی کمتر دارد(زندگی کمتر تجملی, کمتر خوردن و
خوابیدن و از دسترنج بقیه استفاده کردن) شانس بقای ژنهای خود را بالا
ببرند در صورتی که بهشون لذتی نمیدهد؟ منطقا, برای بهینه بودن شانس بقای
ژن و آدمی, کمونیسم گزینه بهتری نسبت به سرمایه داری محسوب میشه, اما بر
پایه بهنیه بودن "زندگی محدود" فرد در این دنیا چه؟



بله، همانگونه كه گفتید، آروین و فراگشت پیكر ما در
میلیونها و شاید میلیارد ها سال، نشان میدهد كه
یك سامانه ی كارآمد مركزی میتواند بهزیستی و
فرازیست وند های ان سامانه را گارانتی كند.
از زمان جنینی، بخش كردن كارها و خویشكاری
های گوناگون میان یاخته ها آغاز میشود و هیچ
وندی نمیتواند بدون وند دیگر باشد ولی همچنان
پیكر، دارای بازده ی بالا و بخت فرازیست باشد.
این " خرد" و همكاری سامانمند را زمانه و زندگی
و واقعیت جهان بیرونی بر دوش یاخته ها ی ما
نهاده و ما از كامیاب ترین جانوران شده ایم.
البته جانداران تكیاخته ای مانند باكتری ها و ویروس
ها هستند ولی تراز زندگی و دریافت آنها از جهان
هرگز به پای آدمی نمیرسد و هرگز زیبایی مثلا ً
سنفونی بتهوون و فرود و فراز خورشید در دریا
را نمیتوانند دریابند.
از انجایی كه آدمی هم خود سرانجام به انگیزه ی
فراگشت و فشار زیستبوم، یك جاندار همبودین شده
است، با همان یاخته ها سنجش پذیر است.
برای اینكه همبود ما هم بخت فرازیست و بهزیستی
داشته باشد، همچنان كه هر یاخته آزادی بیان دارد
و میتواند درد و یا خوشی و گرما و سرما را به
مغز از راه پیك عصبی برساند، هر آدمی هم باید
بتواند خواسته ها و نیاز های خود را به مركز
فرماندهی برساند و در تعیین سرنوشت خود ، كارگر
باشد. خویشكاری سامانه هم این است كه درست
مانند یك پیكر، به او نیاز های او را برساند، همچنان
كه كار و كنش شما، به همه یاخته های شما از راه
خون ، یعنی انرژی و اكسیژن و خانه ی آسوده و
گرم و خوشی های دیگر میرساند. آیا هرگز یك یاخته ی
تنها میتوانست در ویلا زندگی كند و گردش كند و ..؟


خوب اگر اكنون گروهی به هر انگیزه بر آن باشند كه
برای سود كوتاهزمان خویش، از راه همكاری و
همبستگی همگانی بیرون بروند، مانند آن یاخته های
چنگاری هستند كه نخست فراوان و چاق میشوند ولی
سپس با از میان بردن پیكر، خودشان هم با ان از میان
میروند. به این میگویند یك جاندار احمق.
ویژگی جانداران احمق هم اینست كه خود ژن و نژاد
خویش را از یمان میبرند، گرچه كوتاه زمانی بهره مندی
های بسیار بالایی هم داشته باشند.
برای نمونه، سران كنونی در جمهوری اسلامی، جیب
ها و شمارهای بانكی خود را پر میكنند ولی بخت
فرازیست كشور هرروز كمتر شده و سرانجام،
با از میان رفتن كشور به هر انگیزه ای، بهره مندی
آنها هم پایان گرفته و چه بسا به پادافره و خشم مردم
و جهانیان حتی دچار شوند.
از این نمونه ها در تاریخ بسیار است كه مثلا ً شاهان بزرگ
نیز سرانجام در ماتگه حرمان در ناكامی جان سپرده اند.
ای بس شه پیل افكن، كافكند به شهپیلی
شترنگی تـقدیـــرش، در ماتــگه حرمان


اكنون نیز با پیشرفت آدمی و رسیدن به تراز فراورش
بالا و دستاورد های فندی و انسانی، كم كم دارد به این
اندیشه میرسد كه بهره كشی آدمی از ادمی بر پاد
فرازیست بهینه ی آدمی و خوشبختی وی است، ارج
آدمی را از او میگیرد و زیستبوم را نابود میكند و
كژی و كاستی و بدكاری را در میان مردم پدید میاورد
و اندیشمندانی مانند مزدك تا ماركس به این جا رسیدند
كه " دارندگی ابزار فراورش" مهاد و بنلاد این بدبختی
است. از كوروش تا جهان پیشرفته ی كنونی به منشور
حقوق بشر رسیدند و برای نمونه، دارندگی آدمی بر
آدمی را ، یعنی همان برده داری را غدغن كردند.
پس میبینیم كه مرز دارندگی به همان فرازیست و خوشبختی
بشر مرزمند است و نمیتوان فرای آن باشد. بر این پایه
گرچه در منشور حقوق بشر نوشته است كه " دارندگی"
ارجمند است، ولی چون خود این منشور به انگیزه ی
خوشبختی آدمی نوشته شده است، هیچكدام از مهاد های
ان نمیتوانند پادآماج باشند ( نقض غرض كنند)، برای
نمونه، همین كه گفتیم كه داشتن برده (آدم) دیگر ارجمند
نیست، یا اگر شما در زمین خودتان خشخاش (تریاك ) بكارید،
شما را گوشمالی داده و یا زمین را از دستتان میگیرند.
دارندگی بر ابزار فراورش هم همین گونه ، بر پاد فرازیست
و بهزیستی ادمی است و سرانجام مانند برده داری برخواهد
افتاد و در همان منشور حقوق بشر هم بروشنی نوشته خواهد شد،
چون این دارندگی خودویژه نیست و به سرنوشت همگان پیوند دارد، چنان كه گفتیم.




آروین=تجربه
فرگشت/فراگشت= تكامل انواع
زیسبوم= محیط زیست و " طبیعت"
مهاد= اصل
بنلاد=بنیاد=اساس
دارندگی=مالكیت
فرازیست= بقا=survive
چنگار= سرطانوند=عضو


سامانه=نظام، سیستم
سامانمند =سیستماتیك
پادآماج=ضد هدف
خویشكاری=وظیفه
همبود= جامعه
همبودین=اجتماعی فراورِش=تولید ( محصول)

***

Mazdak Bamdad
04-01-2008
پیک 169

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط گودزیلا
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post42007


اگر ممکن هست فرق کمونیسم با سوسیالیسم با مارکسیسم و اقسام دیگر این گونه طرز تفکرها را بیان کنید53

#5
#9
#12
#21

***

Mazdak Bamdad
04-01-2008
پیک 170

نقل قول:
نقل قول:نوشته شده توسط Rasoul Daramroei
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post40047


..لطفا در مورد منابع قابل دانلود که بتوانند مثل یک جزوۀ آموزشی مارکسیسم را معرفی کند حرف بزنید !

ـ ماتریالیسم دیالک تیک نوشته: امیر نیک آئین
ـ ماتریالیسم تاریخی نوشته: امیر نیک آئین
ـ یادداشت ها ونوشته های فلسفی نوشته: احسان طبری


ـ واژه نامه سیاسی نوشته: امیر نیک آئین

ـ قیام های مردمی در ایران و نقش آفرینی مذهب در آن ها

***

Mazdak Bamdad
04-01-2008
پیک 171

نقل قول:
[quote]نوشته شده توسط گودزیلا
http://zandiq.com/forum/vb/showthread.ph...#post42014


من در جایی دیگر خو

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#13

Archive: andishehaa.com - Q&A - #1

***

مزدك بامداد
06-12-31
پیک 1

پرسش و پاسخهای فلسفی و دانشیك با مزدك
در اینجا میكوشیم كه با دوستان پرسش و پاسخهای دانشیك/ فلسفی
داشته باشیم و نیز پرسش و پاسخ های دیگری را كه در فاروم های
دیگر انجام شده، اینجا كپی خواهم كرد
+ تازه های دانشیك كه به فلسفه هم میتوانند راه داشته باشند.

***

مزدك بامداد
06-12-31
پیک 2

THE UNIVERSE
انفجار بزرگ / BiGBanG


Discovery Channel

بخش نخست
http://www.egoshare.com/97777c6ecc9f6ee6...01zip.html
بخش دوم
http://www.egoshare.com/2d2f48d20345e821...02zip.html

[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
06-12-31
پیک 3

پرسش و پاسخ های فلسفی/ دانشیك با مزدك

[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

در كمابیش 14 میلیارد سال پیش، جهان تنها دارای گنجایش ده بتوان منفی 99 سانتیمتر3 بود
( شناخته شده با نام گنجایش پلانك). همه ماده/ انرژی كنونی، در چهره ای یگانه در این
"جا" گنجیده بود. خود این " جا" در اثر فاكتوری كه هنوز برای ما سراسر شناخته شده
نیست، در گسترش فزونبرفزون بود. ( برخی تئوری ها، این گسترش تند را دنباله ئ
در هم فرورفتگی جهان پیش از مهابنگ میدانند كه ازبس درهم فرو رفته، كه به این
گنجایش پلانك رسیده و در آنجا، افكت های كوانتومی كه معمولاً به شمار نمی ایند، دست
بالا را گرفته و روند را وارونه كرده اند). بهرروی در زمان پس از مهابنگ، ذره های
بنیادین ماده و انرژی( یا ذره های نیروبر) پیدا شدند كه جهان ما همگی از آنها ساخته شده اند.
این ذرات بنیادین بدو بخش هستند:
1- ذره های بنیادین جرم دار ( دارای جرم سكون)
كه كوارك و الكترون و نوترینو هستند.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
2- ذره های انرژی و یا نیروبــَر ( بی جرم سكون)
كه گلوئون و ذره w بوزون ( نیروی w )و فوتون و گراویتون
( كه اینك تنها وجود ریاضی دارد) هستند.

( ما فوتون ها را بیشتر در چهره ئ شید (نور) و یا سـُهش ( احساس) گرما " میبینیم " )

( در خور نگرش اینكه این دو گونه از ذره ها میتوانند بهم تبدیل
بشوند و مثلاً تصادف دو فوتون میتواند یك الكترون و یك پاد الكترون
را پدید بیاورد. اگر این الكترون و پاد الكترون بهم بخرند، باز دو
فوتون از آنها بدست میاید ( روشنگری ساده شده)
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
photon + photon --> electron + antielectron

پس از اینكه " جا" بیشتر گسترده شد، جهان " سرد تر" شد و كوارك ها دیگر
نتوانستند "آزاد" باقی بمانند.
كوارك ها را گلوئون ها به هم چسبانیدند و از چسبیدن سه تای انها، بسته
به باری كه داشتند، پروتون و نوترون بدست امدند.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
اینها اجر های تراز دوی ساخت شكل های مادی شدند.

پس از اینكه باز هم جا بزرگتر و جهان سرد تر شد، الكترون ها
و پروتون و نوتورون ها هم دیگر نتوانستند آزاد باقی بمانند
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
و الكترون ها با چسب " فوتون " ( یا همان میدان كهربایی=الكتریكی)
به پروتون ها و یا پروتون ها و نوترون هایی كه یك " هسته " را درست
كرده بودند(با ذره/نیروی w)، چسبیدند . البته بـرد این چسب، از چسب گلوئون
كه كوارك ها را بهم میخسباند بیشتر است و این چسبیدن را نباید
مانند چسب اوهو تصور كرد، بلكه همان گرفتار شدن در پیرامون
هسته است. ( در ضمن همه چسب ها و چسب اوهو هم در تراز اتمی
با همان میدان الكتریكی بهم چسبیده اند .)
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
Artist view of the atom
از چسبیدن الكترون ها به هسته ها، آجر تراز سوم جهان مادی پدید امد
كه همان اتم است.

سه گام از كوارك تا اتم:
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
quark --> to proton/ neutron--> to Atom nucleus --> to Atom

سپس البته این اتم ها هم با همان چسب فوتونی ( یا میدان كهربایی)
كه در شیمی پیوند والانسی و یونی و غیره به آنها میگویند، بهم
چسبیده و آجرهای تراز 4، یعنی مولول ها را درست كردند.

مثلاً آب یك مولكول است كه از چسبیدن دو اتم هیدروژن و یك اتم اكسیژن پیدا شده است.
كه نیروهای كهربایی ( یا به زبان كوانتومی، داد و ستد فوتون ها ) آنها را نزد هم نگه میدارند.
[عکس: 1.gif]
water molecule

..to be continued...

***

مزدك بامداد
06-12-31
پیک 4

شیوه های گوناگون چسبیدن، هر بار ویژگی های گوناگون را پدید میاورد.
مثلاً اگر دو اتم اكسیژن به هم بچسبند ( با دو پیوند) مولكول اكسیژن را
درست میكنند و اگر سه اتم اكسیژن بهم بچسبند، مولكول " آُزُن " را درست
میكنند كه دارای ویژگی هایی دیگری از مولكول اكسیژن است.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
اكسیژن<---> اُزُن



[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
alcohol molecule
مولكول ( حرام) الكل كه بسادگی از دو اتم كربن، یك اتم اكسیژن و 6 اتم هیروژن درست شده.

همیجنور همه چیز كه در این جهان است، از این ذرات درست شده است
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
حتی خود شما !


-------
سپس سرد تر شدن هرچه بیشتر جهان ( در اثر هی بزرگتر شدن "جا") سبب شد كه فوتون ها
بتوانند سیر و سیاحت كنند و جهان " ترانما" transparent ( شفاف) شد.
توده های بزرگی از گاز ها ( بیشتر هیدروژن ) در " جا" كه اكنون دیگر بدان
اسپاش ( فضا) میگوییم، پرا كنده شدند. امّا یك نیروی دیگر هم در ماده پنهان
بود و آن نیروی گرانس بود كه بر خلاف نیروهایی كه در پیش یاد كردیم، بسیار
ناتوان ولی " دوربــُرد" بود و آن نیروی گرانش ( جاذبه اجرام ) است كه
پس از سرد تر شدن جهان، كم كم دست بالا را گرفت و به كشیدن این گاز ها
بسوی هم پرداخت. این گاز ها كم كم و كم كم گرد هم آمده و هی بهم فشرده
شدند و در اثر فشردگی، در مركز این فشردگی باز داغ تر شدند. در حالیكه
خود " جا" هی تهی تر و سردتر میشد. در اثر داغ شدن مركز گردآیش گازها،
بازهم این كوارك ها توانستند برای آزادی از دست گلوئون ها شانسی بدست
بیاورند و واكنش جوش هسته ای در این گردآیه های انبوه پیدا شد كه زادگاه
ستاره ها ( كهكشنها) گردید.


در اثر این واكنش، اتم های سنگین تر ، یعنی همان
عنصر های 100 و خورده ای كه ما از زیگ مندلیف میشناسیم، بدست امدند.
مثلاً فرق میان طلا و جیوه، یكی دو پروتون و نوترون در هسته بیش نیست.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

to be continued...

***

مزدك بامداد
07-01-02
پیک 5

نقل قول:می خواستم بدانم از دید دگر اندیشان، حقیقت و واقیت چگونه تعریف می شود؟
حقیقت چیزی نیست جز شناخت درست از واقعیت جهان " بیرونی".
تنها با این شناخت درست شما میتوانید واقعیت را بسود فرازیست
بهینه ئ خود دگرگون كنید.



Reality is out there, truth is in here

من میكوشم روشنگری بسیار ساده ای بكنم.
واقعیت از ریشه ئ وقع و یا رخداد میاید، یعنی
رویداد ها و انچه كه روی داده و روی میدهد،
واقعیت ها هستند و این در زبان انگلیسی همان
reality است كه به واقعیت های موجود در
جهان بیرونی گفته میشود و یا حتی به خود
جهان بیرونی .( یعنی بیرون از ذهن mind ما،
كه " جهان خارجی " هم بدان میگویند)

حقیقت یا truth همان شناخت ( انشالله ! درست) ما از
جهان بیرونی ( reality) و قانونمندی های مادی فرمانروا در ان است.

دانش كنونی ما گردآیه ای ( مجموعه ای ) از حقایق است،
یعنی چیز هایی كه از جهان بیرونی توانسته ایم بدرستی
دریابیم ، مانند اینكه آسمان آبی است، یا زمین گرانش دارد( جاذبه)

مثلاً رویداد هایی كه در گذشته روی داده و سپری شده و ما بدان
بدرستی پی برده ایم هم از ردیف " حقیقت ها" بشمار میروند
( حمله نادرشاه به هندوستان )

بیشتر واژه واقعیت ( reality ) را برای پدیده هایی
كه هم اكنون وجود و رویداد حقیقی دارند
، در زبان بكار میبرند. مثلاً میگویند واقعیت این
است كه امروزه جمهوری اسلامی در ایران حاكم است
و نمیگویند كه " حقیقت اینست كه ..".

واقعیت كنونی و آنچه اكنون روی میدهد
را میتوانیم با دستگری ( دخالت) خود دگرگون
كنیم. مثلاً نمیتوانید پرواز كنید، هواپیما میسازید
و پرواز میكنید و این reality را كه شما نمیتوانستید
پرواز كنید، دگرگون میكنید و رویداد تازه این است
كه اینك شما پرواز میكنید.
یعنی شما چینش مادی جهان بیرونی را میتوانید
از راه شناخت ( حقیقت) بسود خود دگرگون كنید

امّا شما نمیتوانید حمله نادرشاه به هندوستان را دگرگون
كنید ( گذشته-->محور زمان یكسویه است)، همچنین
شما نمیتوانید واقعیت/حقیقت های بنیادین مانند اینكه الكترون ها
همدیگر را دفع میكنند را دگرگون كنید، چون ماده نمیتواند
گوهر( ذات) خود (ماده) را دگرگون كند.

( یعنی شما نمیتوانید خود ماده را دگرگون كنید،
بلكه تنها میتوانید چینش ذرات مادی را دگرگون كنید)

جهان بیرونی ( واقعیت) ، و روابط مادی وجودی مستقل از ما دارند

هر چه ما این جهان بیرونی ( واقعیت) را بهتر و بیشتر
بشناسیم، به حقیقت های بیشتری دست پیدا كرده ایم و
یا به كل حقیقت بیشتر نزدیك شده ایم و توان اثر گذاری
خود را در رویداد های جهان ( چینش ماده/reality / واقعیت ) را بیشتر كرده ایم.

به عیسی نسبت داده اند كه گفته است :
" تنها حقیقت است كه میتواند شما را آزاد كند " كه
بدید من هم درست است، چون ازادی یعنی میزان تاثیر
گذاری و تعیین سرنوشت خود و كم كردن میزان اثر گذاری
جهان بیرونی بر خود ما.


مردم ( عوام ) و حتی خواص، ایندو واژه
را بجای هم و شایدگاه نادرست بكار میبرند
ولی به انگیزه گستردگی این خطا و پیوند
نزدیك این دو مفهوم با هم، این خطا چشم
پوشی پذیر است.

واژه های authentic و fact نیز در پیوند با این دو واژه هستند.



TRUTH= OUR UNDERSTANDING OF ("REALITY")

***

مزدك بامداد
07-01-02
پیک 6

نقل قول:با سپاس، اگر مقدور باشد کمی بیش تر پیرامون فرازیست توضیح بدهید، و ابزار این شناخت چیست؟
you are welcome
فرازیست، بازگردان پارسی survival یا همان "بقای نوع" است.
چنانكه میدانیم، همه جانداران در تلاش فرازیست هستند و همه رفتار
و ساختار آنها در روند فراگشت ( پارسی تكامل انواع)، برای فرازیستن
و بجا ماندن ژن شان ، یعنی بجا ماندن خود،فرزندان و زادمان (=نسل) خود
و ژنهای همكار و همپیمان ، ساماندهی شده است. بوی گل و خار گل هردو
برای فرازیست او بدست طبیعت طراحی شده اند. جانداران ، بویژه جانداران
تراز بالاتر و فراگشته تر، سیستم های سیبرنتیكی هستند كه فرازیست آنها بستگی
بالایی به داده پردازی درست و كارآمد رایانه مركزی آنها ( مثلاً مغز) دارد.
داده هایی كه از راه گیرنده ها ( sensors ) به مغز میرسد، اگر درست پرداخته
شود و اگر پاسخ و برونداد درست ( output ) از این داده های ورودی ( input )
افمارش (= محاسبه) شود، سیستم شانس بیشتری برای بجا ماندن دارد.
بزبان ساده تر، ابزار دریافت حقیقت و شناخت درست جهان بیرونی در شما، نخست
همان حواس 5 گانه است كه داده ها را باید درست به مغز شما برساند ولی كار
مهم تر در ماتریكس نورونی مغز است كه باید از این داده ها، راه و چاه درست
را بازشناسد. روشی كه در درازای فراگشت فرهنگی بدان در این باره دست یافته ایم،
ابزار منطق است، یعنی روش و اسلوب درستی كه نیروی خرد ( محاسبه در راه
فرازیست بهتر) را با دیسیپلین مهار میكند و او را از خطا باز میدارد. جز این ابزار ،
هیچ ابزار دیگری برای سیستم آدمی مشاهده ( مشاهده ئ دانشیك) نشده است.

***

مزدك بامداد
07-01-02
پیک 7

نقل قول:اگر ممکن است توضیحی نیز در مورد جهان بیرون و درون دهید

چشم،
وقتی شما در رایانه، مثلاً یك بازی میكنید كه در آن فرمانده یك كشور
و گروهی سربازان در یك سرزمین هستید، آن جهان دارای وجود
مجازی است و از حركت الكترون ها درست شده، حركت در آن جهان
حركت مجازی است كه بدان میتوان holomovement گفت. درست
مانند حركت قطار بروی پرده ئ سینما.
ذهن ما هم درست مانند این جهان رایانه ای و یا این سینما، بازتابی از
جهان بیرونی را با حركت یونها و سیگنالها میان نورون های ماتریكس
مغز درست میكند ، تا مغز توانا به محاسبه پاسخ به كنش ها و داده های
جهان بیرون از ذهن، یعنی جهان واقعی و مادی بشود.
البته جهان ذهنی هم جهانی مادی است ( از كاركرد نورونها و یونها و ..
درست شده) همچنان كه پرده ئ سینما و نور پروژكتور مادی هستند،
ولی قطاری كه بروی پرده حركت میكند، در حقیقت قطار نیست، بلكه
بازتاب یك قطار در جهان بیرون از سینماست.
پس ما دو جهان داریم، جهانی بیرون از سیستم سیبرنتیك خود و جهانی
كه رایانه مركزی سیستم ما ، یعنی مغز، برای توانا ساختن ما به واكنش
برای ما پرژكت و سینما میكند. بر این پایه ، ما میتوانیم در ذهن خود
با سود بردن از توان تركیب combination ، موجودات ذهنی صرف،
یعنی بدون همتای خارجی و واقعی آنهم بسازیم، مثلاً میتوانیم مفهوم اسب
و مفهوم بال را با هم تركیب كنیم و اسب بالدار را در دهن خود بعنوان
موجودی ذهنی صرف پدید بیاوریم. بیشتر اختراعات برای نمونه، اینگونه
با توان تخیل پدید آمده اند، نخست در ذهن ساخته و سپس واقعی اش
را ساخته ایم. البته موجودات دیگری مانند جن و هری پاتر و خدا و .. هم
در ذهن خود ساخته و یا میتوانیم بسازیم كه همتای بیرونی و واقعی مادی ندارند.

***

مزدك بامداد
07-01-03
پیک 8

نقل قول: نگارنده ی نخستین : kherad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...1#post3871



با تشکر از بحث مفید و خردمندانه شما

شما صحبت از 14 میلیارد پیش کرده اید. ممکن است لطفا بفرمایید که این عدد از کجا بدست آمده است ؟
red shift parameter

این شماره را دانشمندان، با توجه به نرخ انبساط كنونی
بویژه با توجه به امواج پس زمینه ( background ) كیهانی
كه گفته میشود از مهابنگ بجا مانده اند و میزان " جابجایی
سرخ " طول موج آن امواج است ( red shift parameter )
البته برخی تا 18 میلیارد سال هم برآورد كرده اند ولی استوار
ترین شمار، 14 میلیارد سال ( 13.7) كمابیش هست.


***

مزدك بامداد
07-01-03
پیک 9

نقل قول:پس با این تعریف جهان درون یا همان جهانی که مغز ما پرژکت می کند جهانی پوچ و بی ارزش است نسبت به جهان بیرون؟
خیر، برای ما بارزش است، چون بدون این پرده و بدون مانیتور،
هدایت و پاسخ درست به كنش های جهان خارجی ممكن نیست،
یعنی سودی ندارد كه شما در یك بازی ، "جوی استیك" داشته
باشید ولی مانیتور نداشته باشید: یعنی یك كور و كر و .. كه نابودی اش محتمل است.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#14

Archive: andishehaa.com - Q&A - #2

***

مزدك بامداد
07-01-03
پیک 10

نقل قول:یعنی این صفحه، یا به عبارتی این دنیا، به خودی خود ابزاری بیش نیست؟
بله، میتوان گفت كه ابزاری است كه درازای میلیارد ها سال
فراگشت ژنتیك، برای فرازیست هرچه بهتر پدید آمده است.
بویژه در آدمی توان داده پردازی بیشتر از جانداران دیگر
است ولی آنها در عوض دارای چیزهای دیگری شده اند
كه ما نداریم، مثلاً میتوانند پرواز كنند و یا چشم شهباز كه
ریزبینی ( resolution ) آن بارها بیش از چشم ماست و
یاخفاش كه " سونار" ( رادار صوتی) دارد و ما نداریم و الخ

***

مزدك بامداد
07-01-03
پیک 11

نقل قول:من سعی می کنم هر آنچه فهمیده ام بازگو کنم:
موجودات برای فرازیست خود فعالیت می کنند، حال این مسئله در سایر موجودات
به شکلی غریزی است و در انسان این غریزه در تعامل با فکر و اندیشه است.
برای بهتر فراهم شدن این فرازیست در انسان نیاز به ابزاری است که با خطا
سنجی و هدایت فکر آدمی به سمت درست موجب عملی شدن این غریزه گردد
این چند خط برداشت من بود
این ابزار خود آیا ممکن است دچار اشتباه شود؟
غریزه ، برنامه ها و فرمان ها ( diectives ) هایی هستند
كه همه جانداران برای فرازیست خود در روند فراگشت
بدست آورده اند و میتوان آنها را با برنامه های دگرگونی
ناپذیر و " سوزانده روی چیپ " رایانه ، كه برای boot
مثلاً بكار میروند، سنجید. نمیتوان به بچه نوزاد یاد داد
كه شیر بخورد، این برنامه در " چیپ " او سوزانده شده
و اتوماتیك پستان مادر را میمكد و اگر در آبش بیندازید
اتوماتیك شنا میكند و اگر انگشت خود را به كف دست
و پایش بزنید آنها را برای گرفتن آن میبندند ( چون
نیكانان نخستین ما، مانند میمون ها از پاهایشان هم برای
گرفتن چیزها و شاخه و .. سود میبردند و این مانده).
برنامه های اكتسابی و یا " فرهنگی" ، بعداً از راه پیرامون،
پدرو مادر و جامعه و .. بر این برنامه های غریزی " سوار"
میشوند ولی در خدمت آنها هستند. برای نمونه دیگر آدمی
برای تولید مثل به یك زن حمله نمیكند و بزور در او تخم
ریزی كند و سپس ببرندش زندان و نابود شود، بلكه راه فرهنگی
و برنامه ئ اكتسابی اش را یاد گرفته، میرود كار پیدا میكند،
میرود به خواستگاری، و سپس در جنس ماده تخم ریزی میكند.

بجز آدمی، دیگر جانداران هم دارای هوش و ضمیرخود آگاه
هستند، بویژه جانداران نزدیك به آدمی و یا جاندارانی كه گروهی
زندگی میكنند. در آزمایش مشهور آیینه، ثابت شد كه مثلاً سگ
و یا میمیون هم دارای خود آگاهی هستند ( فهمیدند كه تصویر
آنها در آیینه، جانور دیگری نیست، خودشان هستند) این
توانایی در آدمی، در كمابیش شش ماهگی است و پس از آن
بچه ها خود را در آیینه میشناسند. جاندارانی مانند شامپانزه
هم دارای توان اندیشه واستنتاج و هوش هستند، مثلاً آزمایش
نشان داده كه اگر موزی را از سقف آویزان كنید و چند جعبه
كارتون هم در قفس بیندازید، شامپانزه میتواند آنها را روی هم نهاده
و به موزی كه از بالا آویزان است دست پیدا كند و یا یك توتی
در آزمایشی توانست چندین واژه را با مفهوم آنها یاد بگیرد و
بر طبق نیاز خود از آنها جمله بسازد. پس هوش و ضمیر
خودآگاه و توان اندیشه تنها ویژه ئ آدمی نیست ولی در او از همه
بیشتر است، چون نسبت مغز او به بدنش، از همه جانوران بیشتر است
و این نشان میدهد كه بزرگی مغز ( نسبت به بدن ) یكی از شاخصه
های هوشمندی بوده و هوش و اندیشه كار مغز است.

البته این اندیشه و محاسبه ئ ما و جانداران همواره درست نیست
برای همین است كه میلیونها آدمی و یا جانور تا بكنون از میان
رفته و حتی زادمانشان ( نسلشان) از میان رفته است ، چون در
محاسبه اشتباه كرده و یا توان محاسبه شان كم بوده.
مثلاً اگر شما نتوانید سرعت ماشینی را كه دارد میاید و بامسافتی
كه از شما دور است، برای محاسبه ئ زمانی كه شما برای گذشتن از
خیابان نیاز دارید، درست انجام بدهید، میروید زیر ماشین
و تلف میشوید ( انتخاب طبیعی هم اینجوری سیستم های ناكارآمد
را از میان میبرد). در مقیاس های بزرگتر و پیچیده تر، میبینیم كه
ملت هایی كه راه و چاه را درست تشخیص نداده اند، بگواهی
تاریخ كلاً از میان رفته اند و یا مغلوب و برده شده اند و الخ.
برای همین هم باید به كسانی كه خود را دارای حقیقت مطلق و آنهم
انحصاری، میدانند بدیده ئ بدگمانی و نكوهش نگریست و هشیار بود.

***

مزدك بامداد
07-01-03
پیک 12

نقل قول:یعنی آدمی از بدو پیدایش این ابزار را به این قدرت امروز نداشته است؟
خیر،
چنانكه اسكلت های بجای مانده از نیاكان آدمی نشان میدهد،
مغز آنها نسبت به بدن شان از امروز كوچكتر بوده و كم كم
ما به مقام " هومو ساپینس" یعنی آدم اندیشمند، رسیده ایم و
فراگشت هم یعنی این، از ساده به پیچیده و از ناكارآمد به كارآمد تر.

***

مزدك بامداد
07-01-10
پیک 13

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Mehr_Morad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...4#post4644



سوالی داشتم مزدك .
با توجه به اینكه انسان توانایی خود را تا حدودی دریافته است ،
آیا انسان می‌تواند روزی روبوتی بسازد كه بتواند مانند انسان تفكر و خلاقیت داشته باشد؟
لطفاً كمی توضیح دهید.
بله، نشد ندارد، چون مغز انسان هم یك دستگاه مادی
است. تنها كمی پیچیده است و همه كاركرد آن 100٪ روشن
نشده است. هم اكنون هم رایانه هایی كه با روش neural net
شبكه نورونی كار میكنند، درست شده اند كه توان یادگیری
را هم دارند . بر این پایه میتوان در آینده، رایانه ای ساخت
كه دارای توان همانند داده پردازی و یادگیری و ابتكار و .. در
تراز آدمی و حتی بالاتر باشد ( چون رایانه های معمولی محاسبه
گر را هم میتوان بدان وصل كرد ) و سپس انرا به سیستم مكانیكی
/ جنبشی پیوند زد كه زیر كنترل این مغز باشد كه همان دست و پا
و غیره مكانیكی است كه اكنون هم داریم. این مغز ساختگی همچنین
باید به سنسور ها ( گیرنده ها) نیز آراسته باشد، مانند دوربین هایی
كه حتی بهتر از چشم ادمی ببینند و یا گیرنده های امواج صوتی ( بجای گوش)
و گیرنده های امواج آهنكهربایی ( یعنی چیزی كه ما نداریم ولی آن روبات
میتواند داسته باشد )، گیرنده های فشار و دما و انالیزاتور های شیمیایی
( بجای زبان و بینی ما) و ...
كل این سیستم ( سیبرنتیكی* ) آنگاه بسی برتر و توانا تر از خود ما خواهد
بود و كمك دست آدمی در زندگی.



*به پیام پسین نگاه كنید

***

مزدك بامداد
07-01-10
پیک 14

نقل قول:sina نوشته:

وقتی سر یک مرغ را ببریم تا چند ثانیه اعضایش به کار ادامه میدهند، این
مطلب در مورد انسان هم صادق است. ولی آنچه که بعد از چند ثانیه باعث مرگ
مرغ یا آن انسان میشود جدایی اعضا از مغز نیست بلکه بیرون رفتن بیش از حد
خون از بدن است که موجب مرگ سلولها میشود و اعضا یکی پس از دیگری از کار
میافتند...
پس نتیجه میگیریم که قلب و کلیه و ریه و ... الزاما وابسته به مغز نیستند...
اصلا یک سوال دیگر، فرض کنیم که همه ی اعضای بدن تحت کنترل مغز باشند، خوب
مغز مگر چیزی غیر از ماده و شبیه به بقیه ی اعضای بدن است؟ پس مغز را چه
چیزی کنترل میکند؟

سه یكان كلان سیستم سیبرنتیك :

مغز یكان كنترل_ یكان حركتی است ( ماهیچه ها=دست و پا و زبان و ..)
قلب و ریه و كلیه و .. از بخش های یكان انرژی رسانی هستند.
قلب و ریه و كلیه در كنترل ضمیر آگاه و مغز بصورت مستقیم نیستند
بلكه بصورت خودكار ، بدون نیاز به كنترل آگاه كار خود را انجام
میدهند. آنها نیازی هم به كنترل آگاهانه ندارند، چون سیستم های پست
تر در خدمت انرژی رسانی و .. میباشند. در یك موجود سیبرنتیكی
هم كه مثلاً یكان انرژی ان یك باتری است، كار درونی باتری به پروسسور
ربطی ندارد، بلكه میتواند میزان استفاده از این نیرو و انرژی را تنظیم
كند. یعنی اینكه تند تر بدویم یا كند تر و ....
از آن گذشته مغز ( هیپوتالاموس و ..) میتواند با ترشح هورمون، روی كار
این ارگان ها اثر بگذارد. یعنی اگر ناگاه به انرژی بیشتری ، مثلاً در خطر،
نیاز داریم، مثلاً با ترشح آدرنالین، ضربان قلب را بالا برده و ذخیره های
انرژی را بیرون میكشد و ..الخ.

یكان تامین انرژی را میتوان با آلترناتیو های دیگر جایگزین نمود، مثلاً با
دستگاه قلب مصنوعی و یا دستگاه دیالیز برای تصفیه خون ( خون=ابزار
انرژی رسانی ، مانند سیم برق ). یكان حركتی را هم میتوان با دست و پای
مصنوعی/روابتیك جایگزین نمود و زمانی كه بتوانیم كه داده های درون
مغز را هم در یك رایانه ئ پیشرفته ( در سده های اینده) كپی و پیست كنیم،
میتوانیم یك انسان و " شخصیت" او را هم به یك سیستم سیبرنتیك غیر ارگانیك
كپی كرد. یعنی شخصیت آدمی هم یك چیز مادی بیشتر نیست و آن ماتریكس
نورونی مغز وی ( به همراه خاطره ها= فایل های هارد و ... ) میباشد.


[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
موشك تامهاوك، نمونه ئ سیستم سیبرنتیكی كه ساخته ایم :
1- یكان انرژی (=سوخت و سوخت رسانی، باتری ..)
2-یكان حركتی ( موتور)
3- یكان كنترل ( رایانه ئ مركزی با سنسور)
یكان كنترل، یكان حركتی ( موتور/ بالچه) را كنترل كرده
و مسیر سیستم را مشخص میكند، در حالیكه یكان انرژی
امكان این حركت و كنترل را با تامین انرژی فراهم میكند.

***

مزدك بامداد
07-01-20
پیک 15

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Mehr_Morad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...7#post5327



اگر روزی انسان بتواند روبوتی همانند انسان متفكر بسازد ، اجباراً یا الزاماً باید محدودیتهایی در آن ایجاد كند.
هر انسانی مجاز و مختار است كه كار بدی انجام دهد.
این تصمیم به كار بد می‌تواند به اندازه قتل یك یا چندین نفر یا ویران
كردن حتی یك شهر رشد كرده و خطرناك باشد . آیا در صورت توانایی به ساخت
روبوتی مانند انسان ، لازم نیست كه چیپهای گزینش اختیاری كار بد و خوب را
محدود نمائیم ؟
در این باره بسیار اندیشه شده است.
دهه ها پیش، استاد بزرگ اسیااك آسیموف ( اسحق عاصموف)
در باره اندیشیده و 3 قانون برای روبات ها طراحی نموده بود:





The three laws of Robotics:
1) A robot may not injure a human being or, through inaction, allow a human being to come to h

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#15

Archive: andishehaa.com - Q&A - #5

***

مزدك بامداد
07-03-20
پیک 37

نقل قول: نگارنده ی نخستین : البرز
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10241



تولدت مبارک مزدک جان[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
متوجه اشتباه خود شدید پستهای اونجر هم در همین مورد بود!!

....................................................................................
مزدک و روزبه در کنار خودآموزی همیشه گی که از نان شب هم واجبتره بشینید یکدور منطق بخوانید سر جدتان!
روشن نیست كه از چی دارید سخن میگویید!

لابد كسانی كه قران خونده اند نیاز به كتاب منطق ندارند؟


***

مزدك بامداد
07-03-23
پیک 38

نقل قول: نگارنده ی نخستین : البرز
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10221





[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [/size][/IMG]http://imgur.com/Fzv75.gif[/IMG] [/size]




[font=Tahoma][font=Tahoma]خدا من با خدا اونجر یکی نیست و همین طور ....


هر كس می تواند برداشت هرمنوتیك خودش را داشته باشد !!!


بیست پنچ تومنیت افتاد عمو جان؟؟؟؟؟؟؟؟[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />[/size][/IMG]http://imgur.com/vkmDJ.gif[/IMG][/size]
خدا یك تعریف عمومی دارد و ما از ان سخن
میگوییم و اینكه بدید شما خدا همان پرتقال است
كاری نداریم. یعنی با خدایی سروكار داریم كه
با صفات كلاسیك یكپارچگی، آفرینندگی، جاودانگی،
و الخ تعریف شده است و نه با خیار چنبر و پرتقال ! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


تازه، بر پایه ی این سخن، شما نمیتوانید به
من بگویید كه خدای " هرمنوتیك" شما را كه مثلاً الله یا
خیار چنبر است ،پرستش كنم و آنرا برای من اثبات بخواهید بكنید.
شما به خدای هرمنوتیك من كه همان خرد است ایمان بیاورید!! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-03-23
پیک 39

نقل قول: نگارنده ی نخستین : البرز
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10554



[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[font=Tahoma]آفرین!![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [/IMG]http://imgur.com/0LHQF.gif[/IMG] [/size]
[font=Tahoma]منم اسپنوزا_وار میگم /کاسموس یا خدا یکی و همان.... آنهم بستگی
داره به اینکه یکی منکر آن بنفع دیگری باشه!
من كه نمیفهمم چی میگویید!
بهرروی روشن شد كه الله و یهوه و ... كشك هستند!! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
07-03-24
پیک 40

نقل قول: نگارنده ی نخستین : البرز
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10564



[size=2]سفسطه بافی...

اگر نمی توانید جواب بدهید رك بوگوید.

زیاد نترسید.

به كسی نخواهم گفت كه توان جواب دادن ندارید؟[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/j229x.gif[/IMG][/size]




[font=Tahoma]بحث در مورد خدای انیشتین بود
او خدای قرآن یا بطور کلی ادیان ابراهیمی و سامی با آن صفات قبول ندارد

[font=Tahoma][font=Tahoma]خدا ی او بمعنائی آن قانون=مادر همه قوانین است! !! ولی این به معنای نقض امکان وجود خدائی با توصیفات درخورش آنهم بعنوان خالق نیست! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> باید با چکش بزنم تا بره تو مخت!!![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [/IMG]http://imgur.com/z5IB7.gif[/IMG] [/size][/size] [size]
یكی به سخن خیلی پیچیده و والا نمیتوان پاسخ گفت و
یكی به سخنان یاوه ی بی معنی و غیر قابل فهم !
حال خوانندگان خود داوری میفرمایند!!

در باره ی خدای انشرتین هم همان بس كه همان خدای
اسپینوزا، یعنی طبیعت و قوانین ان بوده و الله و یهوه
و .. كشك هستند. پس برای او وجود الله و یهوه منتفی بوده!

اینكه در كل وجود الله یا یهوه و مانیتو و مردوك و .. منتفی نیست
یا هست، به انشتین ربطی ندارد. او نگر خود را گفته كه بزیان دید
اسلامی از قضیه است و همین برای ما مهم بود كه گفته شد!! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-03-24
[color=#DDA0DD]پیک 41

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10744



مزدک
جان نظرت در مورد وجود کیهانهای دیگر که توسط خانمی فیزیک دان مطرح شده
است چیست؟تازه این خانم میگه کیهان ما در انتهای گرانش مرکزی کیهانهاست!

(در حیرت بزرگی کیهان خودمان ماندیم.حالا اگر کیهانهای دیگر هم باشند که...)
وجود كیهان های دیگر یك نظریه است كه
ممكن است درست باشدو یا نباشد ولی به
بحث ازلی بودن ماتریال سازنده ی جهان
كاری ندارد و آنرا رد نمیكند.


***

مزدك بامداد
07-03-24
پیک 42

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post10757



مزدک
جان نظرت در مورد ژنی موسوم به ژن پیری که از ان صحبت می شود چیست؟مثلا
دختری 15 ساله بود که این ژن در ان زود فعال شده بود و در هیمن سن 15
سالگی چهره یک پیر زن را پیدا کرده بود.می گویند اگر ما این ژن را غیر
فعال کنیم عمر ما بیشتر می شود.

در ضمن با کشت سلولهای اولیه و تشکیل بانک اعضای بدن و تعویض اعضای اسیب دیده با اعضای تازه و جوان باز می توان به طول عمر افزود.
ضمن اینکه سلولهای اولیه قابلیت ترمیم بافتهای فرسوده و بیمار را نیز دارند.
همه اینها را گفتم که از شما دوست دانمشند خود سوال
کنم که نظرتان در مورد طول عمر و اینکه انسان یواش یواش مرگ را یک بیماری
بنامد چیست؟

و اگر روزگاری عمر انسان دایمی شود این چه تغییری می تواند روی فلسفه زندگی بگذارد؟
شكی در این ینست كه ژنها، خود شان پیری
را بروز میاورند، و دارای یك ساعت درونی هستند
كه از زمانی به پس، دیگر ویرانی های یاخته ای
را كه هرروز از جهان بیرون در پیكر شما پدید میاید،
ترمیم و تعمیر نمیكنند. با وایافتن روش كار این ژن، میتوان
به بی مرگی دست پیدا كرد كه البته جهان را بصورت
رادیكال دگرگون خواهد كرد و نخست به مرگ دین ها
خواهد انجامید. ولی این گفته ها به فرهشت جستار پیوندی ندارد!


***

مزدك بامداد
07-04-01
پیک 43

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post11136



كائنات
ما در 10 به توان منهای 43 ثانیه خود ، سن و سالی بینهایت كم و حرارتی
معادل 10 به توان 33 درجه داشته است .داغ تر و سوزان تر از تمامی دوزخ
هایی كه دانته می توانسته در عالم تخیل خود بیافریند.سراسر كائنات می
توانسته در گلوله ای به قطر یك هزارم سانتیمتر ، یعنی یك سر سوزن جای
بگیرد .

در این زمان مسافتی كه نور می تواند بپیماید 10 به توان منهای 33 است.یعنی ما دقیقا در این سوی دیوار پلانك هستیم.
جفت فضا-زمان اینك به ظهور رسیده است .
فضای سه بعدی همراه با گسترش كائنات در مسیر آفرینش دائمی است.
خلا كوانتیك بر همه جا حاكم است، لیكن :
این تهی آرام و ساكت ، یك تهی زنده و جوشان انرژی است . چرا ؟ سوال فلسفی ما اینست .
از بركت نوسان انرژی كوانتیك ، این تهی ، پر است از
انبوه پرتیكول ها ، و ضد خرده های شبه مانند، دو قوه كنترل بر كائنات را
میان خود تقسیم می كنند : قوه الكتریسیته هسته ای (الكترو نو كلئر) كه از
پیوند قوه الكترومغناطیس و قوه هسته ای ضعیف و قوی تشكیل شده است و قوه
جاذبه كه فاقد هر گونه پیوند و اتحاد با قوه های دیگر است .

كوارك ها ، الكترون ها ، نوتریون ها ، ضد پرتیكول ها ، آنه همگی از خلا(؟)
برون آمده اند (چه زیبا ) و كائنات ما غرق شد در سوپی یا آبگوشتی از كوارك
ها و ... اما اگر به تساوی تعداد خرده و ضد خرده وجود می داشت تاریخ ما در
همینجا (همانجا!) تمام می شد ، چه تصادف و شانس خوبی !
آندره ساخاروف فیزیكدان روسی نشان داد كه "طبیعت" گوشه چشمی ، هر چند اندك به ماده دارد .
سوال فلسفی من اینست چرا ؟
معلوم می شود ماده می تواند از خلاء سر بر آورد به شرط آنكه مقدار بسیار زیادی انرژی به آن تزریق شود.
به این می گویند ایده تولد "از هیچ " (ex nihilo)، اینك در قلمرو كیهان شناسی علمی پایه و بنیاد دارد.
سئوال و ابهام ما "چگونگی ها " نیست كه شما زحمت بیان آنها را داشته اید ، بلكه "چرایی ها" است كه به آن نپرداخته اید :
مثال :چرا "من " در خیابان با "ضد من " بر خورد نمی كنم ؟!
1- نخست اینكه در كل، پاسخ این را دانش میدهد ویا خواهد داد.
نمیتوان در این میان، چون چیزی را نمیدانیم، آنرا به خدا و اجنه نسبت داد!
( سفسته ی خدای حفره ها)
2- دو دیگر اینكه روشن نیست كه " عمر جهان " در بیگ بنگ بسیار كم بوده،
بلكه این بیگ بنگ چنانكه گفته میشود، میتواند یك دوران گذر از جهان پیش
از بیگ بنگ به جهان پس از بیگ بنگ بوده باشد. مثلان تئوری لوپ كوانتوم
گراویتی را بخوانید. بهرروی در باره زمان پیس از زمان پلانك، شما نمیتوانید
برای خود " حكم " بدهید و در آنجا افكت های كوانتومی كارگر بوده اند.
3- سه دیگر اینكه چیزی در " آفرینش " نیست. چیزی از هیچ آفریده نمیشود.
4- چهارم اینكه خلاء تهی نیست ، بلكه یك ابردریای انرجی است كه در آن
افكت ارتعاش كوانتوم مشاهده میشود ( آزمایش كازیمیر و ..)
یعنی جفت ذره ها از هیچ پدید نمی ایند بلكه از انرژی موجود و در همان زمان
پلانك هم به انرژی تبدیل میشوند ( نه به هیچ) و برای همین به این جفت ذره ها
نام ذرات " مجازی " را داده اند.
5- باریون ها یا همین ماده ( كوارك و الكترون و .. كه از انها پروتون ها و نوترون
ها و اتم ها و من و شما پدید امده ایم ، از هیچ پدید نیامده اند و فضا ( یا خلاء)و یا
ارتعاشات كوانتومی هم به معنی هیچ نیست. [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> nihilo! nihilo!
(حتی اگر این سخن نادرست شما را درست ندانیم كه ماده خودبخود از
هیچ ! پدیدمی تواند بیاد، پس نیاز به افریننده نمیباشد !![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> ) )
6- اینكه اندره زاخاروف گفته، در باره عدم تقارن میان ماده و ضد ماده ( كه انهم البته
ماده است و تنها این نام را دارد، چون با ماده انرژی میشود، مانند پوزیترون )
در جهان ماست كه اینجا هم هنوز پژوهش در جریان است و ممكن است در بخش هایی
از جهان ، كه ساید ورای شعاع هابل باشند، توده های ضد ماده هم باشند ( توضیح یك)
و یا اینكه ضد ماده بر خلاف ماده ناپایدار است ( توضیح دوم ) و به انرجی فرو شكسته
میشود و برای همین مرد ضد ماده ای مشاهده نشده!

نتیجه اینكه این سخنان شما تنها از بیسوادی و خلط معانی است ( مانند یكی دانستن اسپاش
( فضا/خلاء ) و یا ارتعاشات كوانتومی با هیچ ! و كم آگاهی از فیزیك !
دو چیز است كآدمی را میدهد برباد
یكی خورده قرض واندگر خورده سواد![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#16

***

مزدك بامداد
07-04-01
پیک 44

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post11141



سوال
اساسی تر این است که همین انرژی که می گویند تزریق شده تا از هیچ پدی اید
از کجا امده است.نمی توان گفت چون مفهوم زمان در تغییرات و حرکت است پس
اگر تغییری نباشد و حرکتی نباشد پس زمان صفر اس و ماده ازلی و ابدی
است.خود وجود ماده یا انرژی اولیه از کجا امده است؟تصور به وجود امدن از
هیچ کاملا غیر منطقی است.حتما باید یک سرمنشا خارج از کیهان داشته اشد.
خیر.
زمانی كه میگوییم كه ماده / انرژی ازلی است، یعنی همین كه همواره
بوده است و نه نیاز به تزریق و نه نیاز به انرژی اولیه ! پیدا میشود.
این كه آدمی در مغز خود در پی " اول " میگردد، دشواری اندیشوی
وی در درك بینهایت است كه تا سده های تازه، كسی چم آنرا در نمی یافته است.

یعنی حتی اگر شما بگویید كه سرچشمه ای از خارج كیهان داشته، باید برای
خود آن سرچشمه هم سرانجام یك سرچشمه ی دیگر متصور شوید و الخ !
برای همین دین یاران تقلب میكنند و میگویند سرچشمه الله است كه چون الله
است خودش هم سرچشمه ای ندارد ( ازلی است) و در اینجا ناگاه ازلی
بودن برایشان مفهوم میشود!؟ [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-10
پیک 45

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post11589



ثابت کنید ....
شما مدعی هستید كه خواب ، سفر روح است!
پس شما ثابت كنید كه روح وجود دارد و میتواند
از پیكر بیرون رفته و سفر كند! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
از دید دانش، " دیدن " در مغز انجام میشود و نه در
چشم، چرا كه چشم تنها یك گیرنده است . از دید دانش
پس خواب دیدن همان كاركرد مغز در حال آف لاین است

[size=4] و چیزها/داده هایییی كه دیده میشود از بایگانی مغز برداشته میشود،

در حالیكه در بیداری، مغز آن لاین است و داده هایی كه
در مغز " دیده" میشود، از جهان بیرون میایند.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#17

Archive: andishehaa.com - Q&A - #6

***

مزدك بامداد
07-04-12
پیک 46

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12360



از دید دانش همه حركات انسان از طریق "آنچه كه در داخل جمجمه " قرار دارد انجام می شود !
دانش به ما گفته داخل هندوانه آبی است منتها تا قبل از باز كردن به شرط
چاقو ! به محض باز كردن رنگش قرمز می شود شما بفرما ثابت كن اینطور نیست !

بدیهی است كه دیدن توسط مغز انجام میشود ، ملای روم بار ها در مثنوی گفته "پسر جان پی
نمی بیند عقل می بیند "، حالا شما كشفیات جدید را به ما اطلاع میدهید !؟
بر اساس نظر ملا صدرا روح هم در بستر فیزیكی خود ایجاد میشود .
ملا صدرا در ضمن میگفت كه دیدن
به این سبب است كه نور از چشم ساطع
شده و به شیئی میخورد! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />




نقل قول:دانش به ما گفته داخل هندوانه آبی است منتها تا قبل از باز كردن به شرط
چاقو ! به محض باز كردن رنگش قرمز می شود شما بفرما ثابت كن اینطور نیست !
دانش ملاصدرایی به شما گفته!
نه دانش ما !
گویا افكت های كوانتومی را
هم بد فهم كرده اید! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-12
پیک 47

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12342



مزدک جان نظرت در مورد وجود کیهانهای دیگر چیست؟
نظری مطرح شده در مورد اینکه کیهان ما در میان
انتهای یک گستره وسیع از یک مرکز گرانشی قرار دارد.یعنی یک مرکز اصلی
گرانشی کیهانی هست که به دور ان کیهانهای مختلف قرار دارد و کیهان ما در
فاصله دوری از این مرکز قرار گرفته است.

(واقعا تصور بزرگی همین کیهان ما را مبهوت کرده چه برسد به وجود کیهانهای دیگر!)
كیهان های دگیر هم ممكن است باشد و یا خیر.
امكان وجود آن منتفی نشده است ولی باز هم
پیوندی با خدا و اجنه و سهم امام ندارد! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-14
پیک 48

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12679



جناب مزدک دوتا سوال تک محتوا را لایی رد کردید ، این دوستان هم دیگر اصراری بر پرسیدن نداشتند لطفا جوابشان را بدهید ؟؟ [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


نقل قول: نگارنده ی نخستین : unfaithful
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12776



من از پست های 104 و 111 دیدگاه ایشان را دانستم .
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
07-04-14
پیک 49

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12665



مزدک جان میشه به زبان ساده کمی در مورد اصل عدم قطعیت در فیزیک کوانتوم توضیح بدی؟ممنون میشم.فقط لطفا کمی ساده بگو
از اینجا آغاز میكنیم كه برای یافتن آگاهی در باره ی چیزی،
باید در این جهان ما، ذرات آگاهی دهنده به شما برسند
.
برای نمونه، برای اینكه به وجود یك سیب در یك اتاق آگاه شوید
باید اتاق روشن باشد و نور ( فوتون ها=ذرات آگاهی دهنده) از سیب
به شما برسد تا سیب را " ببینید". یا اگر كسی پشت در است، شما
باید آوای زنگ درب را بشنوید ( ذرات هوا كه امواج مكانیكی
صوتی را منتقل میكنند) تا به وجود این كس آگاه شوید. اگر زنگ كار
نكند، آگاه نمیشوید.
حال برای اینكه شما جا و یا سرعت یك سیب متحرك در اتاقی تاریك
را ببینید، باید یك لامپ روشن كنید. با روشن كردن این لامپ، فوتون های
بیشماری به ان سیب میخورند و سپس به چشم شما رسیده و شما از جا
و سرعت ان سیب در این لحظه آگاه میشوید، ولی آگاهی شما به بهای
خوردن میلیارد ها فوتون به سیب است [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> كه در نتیجه ئ ان، سیب از جای
اصلی و سرعت اصلی خود، اندكی منحرف شده است! البته در سیب این
دیده نمیشود، چون جرم ان در برابر این فوتون ها به اندازه ای بزرگ است
و اثر فوتون ها به اندازه ای پراكنده است كه این انحراف جزئی است.
امّا اگر همین را در باره ی یك الكترون انجام بدهیم، چون جرم الكترون
با انرژی فوتون در یك اسكالا و یك سنگ است، هر اندازه كه فوتون
های پر انرژی تر بكار ببریم، امكان انحراف سرعت ان بیشتر میشود
( ولی جایش را دقیقتر پیدا مكنیم چون فوتون های پر انرژی طول موج كمتری
دارند و امكان ردخور و بازه ی مكانی سان كمتر است). بوارونه اگر
فوتون های كم انرژی را بكار ببریم كه الكترون از سرعت خود منحرف نشود،
آنگاه سرعت الكترون را دقیقتر پیدا میكنیم، ولی جایش نا دقیق میشود، چرا كه فوتون
كم انرژی، فركانس كمتری دارد، یعنی طول موجش درازتر است و بازه ی
مكانی و ردخور جای التكرون مبهم تر میشود.
بر این پایه، دقت جا و دقت سرعت (در حقیقت تكانه=سرعت ضربدر جرم)
با هم پیوند وارونه ( رابطه ی معكوس ) دارند و دقت در یكی به
بهای بیدقتی در دیگری تمام میشود و شما هرگز نمیتوانید در آن یگانه
( آن واحد) هم جا و هم تكانه ( سرعت) یك چیز را با دقت 100٪ بدانید. كه در نتیجه ئ ان، سیب از جای


[size=4]البته این توضیح هم بسیار به زبان ساده بود.


***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 50

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12873



من هم دیدگاه خنده دار ایشان را خواندم .
منتهی اشکال کار شما اینجاست که اگر جهان هستی را یله ، رها و افسار
گسیخته درک کنید و بفهمید ، برایتان قابل فهمتر و مانوس تر است تا اینکه
موجودی حکیم ، مدبر و در یک کلام خالق و صانعی باکمال و باشعور را در رأس
کار آن بدانید .

فرقش در این است که با وجود احتمال محال و مضحک اولی خود را فارغ از قید و بند و مسئولیت می یابید و میکنید هر کاری که دل بخواهد .
شرمنده ام ، اندکی صبر سحر نزدیک است .
هیهات از آن روزی که سیاهی فرضیه های اغواگرانهء مزدک جانتان رو میشود
لیکن شما و رفقا را بازگشتی نیست تا جبران مافات نموده و از کفری که نسبت
به خالق خویش داشتید توبه نمائید . [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
اینجا چندین سفسته نمودید
1- سفسته پیروی از آرزو : wishful thinking
یعنی میفرمائید كه چون بهتر است خدایی باشد
حكیم و قادر و ما هم بهشت و حوری داشته باشیم،
پس در واقعیت هم همین باید باشد! خیر جناب،
واقعیت مستقل از آرزو و دلخواه ماست و ما باید
در پی چیزی باشیم كه درست است، نه چیزی كه
پسند ماست! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

1400 سال هم هست كه هی صبر! اندكی ! سحر نزدیك است
( یعنی بمانید بگذارید ما هی بخوریم و چاق شویم كه سحر
نزدیك است !!


2- سفسته ترسانیدن ( appeal to fear ) یا همان
سفسته قرانی انذار! كه هیهات اگر براه مزدك بروید
كه دوزخ چشم براه شماست! در حالیكه خود این بحث
برای این است كه اثبات شود كه خدا و دوزخ و .. هست یاخیر. [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

3- سفسته ی مطلب خرواری ، كه حوصله ئ بررسی آنرا
نداریم !

***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 51

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12984



این سوال مربوط به شما بود ؟؟!!
سوال از مزدک ملحد بیخدا پرسیده شد ، پس اگر با او هم مرام و مسلکید جواب دهید که :

فضیلت و یا "نفس فضیلت" در نزد صاحبان مکاتب پوچ و الحادی چه مقامی دارد ؟؟
من با چه محرکی باید خود را ملزم به ارتکاب فعل خیر بنمایم ؟؟

در غیر اینصورت سوال را به اهلش واگذارید .
به محرك فرازیست بهینه ژن !
در جوامع الحادی !! هم قانون است و
بحكم خرد از شما هم جلوتر افتاده اند !!


***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 52

نقل قول: نگارنده ی نخستین : جستار
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12977



بازنوشت :
نگارنده ی نخستین : مزدك بامداد [عکس: www.daftarche.com]
شما مدعی هستید كه خواب ، سفر روح است!
پس شما ثابت كنید كه روح وجود دارد و میتواند
از پیكر بیرون رفته و سفر كند! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
از دید دانش، " دیدن " در مغز انجام میشود و نه در
چشم، چرا كه چشم تنها یك گیرنده است . از دید دانش
پس خواب دیدن همان كاركرد مغز در حال آف لاین است
و چیزها/داده هایییی كه دیده میشود از بایگانی مغز برداشته میشود،
در حالیكه در بیداری، مغز آن لاین است و داده هایی كه
[size=3]در مغز " دیده" میشود، از جهان بیرون میایند. [/size]

متاسفانه به همین سادگی ها که شما گفتید هم قابل توجیه نیست.
تفسیری که شما ارائه دادید با ساده اندیشی بسیاری همراه است زیرا :
خواب هایی هستند که تصاویر آنها هرگز دیده نشده اند .
خواب هایی هستند که شما افرادی را در آن می بینید که تنها در آینده با آنها روبرو می شوید .
برای این چه توجیهی دارید
شما هرگز درحالت آنلاین چنین اشخاص یا مناظری را ندیده اید و یا حتی تخیل آن را هم نداشته اید .
و در چند روز یا سال بعد ناگهان با آنها مواجه می شوید و شگفت زده و متحیر می مانید .
آیا باز هم می توانید بگویید خواب تراوشات مغزی است ...
بیخود است.
مغز آدمی دارای توان " تركیب " فایل های ذهنی است.
یعنی میتواند مفهوم اسب را با مفهوم اسب تركیب كرده
و موجودی بنام اسب بالدار را در ذهن خود بیافریند.
از اینرو مغز میتواند با سود بردن از عناصر از پیش
شناخته شده، مانند نقاشی كه از رنگ ها و تصویر های
گوناگون اثری مینگارد، با تركیب مفاهیم دهنی ( فانتزی)
تصویر هایی كه در این تركیب combination ندیده اید
بیافریند. حتی شما میتوانید از روی توصیف چهره ی
یكی، از او برای خود چهره ای در پندار درست كنید.

***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 53

نقل قول: نگارنده ی نخستین : جستار
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12976



متاسفانه بازهم جناب مزدک به سفسطه بافی افتاد .
البته این روال طبیعی برای دین
گریزان است که وقتی با تنگنای منطقی مواجه می شوند بجای پذیرفتن حق به
مغلطه و سفسطه دست زده و سرانجام هم در کوچه پس کوچه های "علی چپ" باید
دنبال آنها بگردی :

بحث عدم قطعیت در مقیاس های کوانتومی
و ریزذرات و مبحث احتمالات بدین معنی است که با توجه به نکاتی که اشاره شد
نمی توان عملکرد دقیق یک پدیده را به صورت صد در صد پیش بینی کرد ..

مثلا در مورد مکانیک اتمی انقدر
عوامل و نیروهای موثر زیاد هستند و سرعت محرک ها (الکترون) زیاد و جرم
آنها فوق العاده ناچیز است که پیش بینی محل دقیق حضور الکترون تقریبا غیر
ممکن است .

به همین سبب مثلا در شیمی صحبت
ازبجای الکترون منفرد ابر الکترونی می شود . و اوربیتال (محل استقرار
الترون در اطراف هسته) را محلی تعریف می کنند که " احتمال حضور الکترون در
آن بیش از 95درصد باشد " .

اما آن چیزی که من قصد داشتم به آن اشاره کنم این است که :
مسئله "عدم قطعیت" تنها و تنها مربوط به "دانش و آگاهی ما از پدیده ها " می شود .
به عبارت دیگر این ما هستیم که با توجه به ضعف ازارهای اندازه گیری مان قادر به پیش بینی صد در صدی رفتار برخی پدیده ها نیستیم و[size=5] این "دانش ما" است که دچار عدم قطعیت شده نه آن پدیده .[/size]
مثلا در مورد پرتاب سکه : این ما هستیم که با توجه به هزاران نیروی دخیل در چرخش سکه دچار عدم قطعیت شده ایم
و نمی توانیم قاطعانه بگوییم این سکه پرتابی "رو" خواهد آمد یا "پشت"
وگرنه در این عمل هیچ گونه تصادفی در کار نیست و نیروهایی مثل "شدت پرتاب
اولیه" ، "مقاومت هوا " "جاذبه زمین در همان نقطه خاص" و هزاران نیروی
دیگر بسیار دقیق باعث می شوند که سکه به سمتی خاص برزمین بیافتد و هیچ تصادفی در کار نیست . گرچه ما با ابزارهای کنونی شاید قادر به محاسبه تمامی این نیروهای موثر نباشیم .


و این دقیقا همان سفسطه و مغلطه ایست
که دینگریزان امثال مزدک به آن استناد می کنند و سعی می کنند نشان دهند
پدیده های طبیعی چندان هم از نظم و قانون برخوردار نیستند و تصادفی روی می
دهند .
بیخود است.
بروید فیزیك بخوانید!
عدم قطعیت كوانتومی پیوند ریشه ای با
احتمالات دارد ولی با مفهوم تصادف
كه در مورد سكه و تاس و .. گفتید،
یكی نیست و ماهم در باره تصادفی
بودن پدیده ها چیزی نگفته بودیم كه
سفسته ی " حرف در دهان گذاشتن"
را انجام دادید. بوارونه ما همیشه گفته
ایم كه ماده قانونمند است و حتی همان
معادلات كوانتومی ، قانونی را بیان میكنند.

این داستان هم به ضعف ابزار ! اندازه گیری
پیوندی ندارد و در سفرنگ های گوناگون كوانتومی،
یك مرز شناخت در ریزجهان ( microcosmos )
بشمار میرود


***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 54

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12828



خیلی ممنون از توضیح اموزنده و بسیار مفید.
اینجا یک سوال پیش می اید ایا با این
توصیف ان وقت در مورد فیزیک ذرات کوانتومی ما همه چیزمان احتمالات می
شود؟!مثل اوربیتال که در مورد هسته اتم در نظر می گیریم.
بله، امّا در جرم های بزرگ، این احتمالات
اثر ناچیز دارد. منظور از جرم های بزرگ
هم همان بالاتر از از تراز مولكولی است.
یعنی اینكه مثلاً شما یكباره خود را در كره ی
ماه بیابید، یك در ده بتوان چندین میلیون و میلیارد
است ولی احتمالش " هست" [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#18

Archive: andishehaa.com - Q&A - #7

***

مزدك بامداد
07-04-15
پیک 55

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post12946



خیلی
ممنون از توضیحات بسیار بسیار ساده ای كه دادید كه ما هم فهمیدیم اما سوال
اینست كه این ذرات آكاهی دهنده شما چطوری رفتند به ماده ازلی شما بر
خوردند و باز گشتند كه شما اینقدر به ازلیت آنها مینازید ![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
همین ذرات خودشان ماده هستند دیگر!
ماده دو چهره دارد، دارای جرم سكون
و بدون جرم سكون.، یعنی ذرات انرژی
كه همان ذرات نیرو و آگاهی بر هم هستند
اینها هستند : فوتون ها، گلوئون ها و گراویتون ها
ذرات دارای جرم سكون بنیادین هم اینها هستند:
كوارك، الكترون ..
این دو دسته ذره هم به هم تبدیل میشوند، یعنی شما
هم میتوانید پیام رسان باشید و هم پیام گیر !
به این دو دسته ذره های بنیادین، بوزون ها و فرمیون
ها هم نام داده اند.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


حركت سرشت ماده است، یعنی جرم خود از
حركت و انرژی درست شده و مثلاً یك الكترون
با سرعت بالا، دارای جرم بیشتری از یك الكترون
با سرعت پایین است.
یا 95٪ جرم نوترون چیزی نیست
جز حركت 3 كوارك كه خود این كوارك ها باز بسته های
انرژی گرفتار هستند و دائم كوارك ها و آنتی
كوارك ها از انرژی پدید میایند و باز انرجی میشوند..


ذرات انرژی ( حركت) میتوانند بر ذرات جرم سوار
شوند، مثلاً اگر یك فوتون به یك الكترون در مدار
هسته ای برسد، آن الكترون دارای تراز انرژی بالاتر
شده و به مدار بالا تر حركت میكند.
خود الكترون هم از انرژی بسته و گرفتار درست شده.
مثلاً اگر دو فوتون بهم بخورند، از انها یك الكترون
و یك پوزیترون درست میشود و بوارونه.
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
حركت نیازی به محرك، چنانكه در باستان پنداشته میشد
ندارد و تنها دگرگونی در حركت نیاز به انرژی
دارد كه انهم از یك ذره دیگر به یك ذره دست بدست
میشود و مقدار كل آن یكسان است.
از انجاییكه مفهوم زمان از حركت و نرخ حركت بدست
میاید و بدون حركت زمان متصور نیست، پس این ذرات
و این حركت، ازلی است.


***

مزدك بامداد
07-04-16
[SIZE=1]پیک 56


نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13037





1-- خیر ، این برداشت نامناسب شما بود ، که با پشتوانهء غرض ورزی نسبت به دین می باشد .

مسلما واقعیت مستقل از آرزوست و حقیقتا باید دنبال چیزی بود که درست
است نه آنچه پسند ماست منتهی تفاوت در اینجاست که ما دینداران ، موجودی
حکیم ، توانا و ذی شعور را در خلق و نظم و ادارهء این جهان دخیل میدانیم ،
به نام "خدا" ، که اعتقاد داشتن به او دارای آثار و فوایدی نیز میباشد ،
اما این مطلب فرع بر اثبات صانع و خالق است ، لذا اینجا کسی سخن از آرزو
به میان نیاورد .

بنابراین تمام سخن ما همان حقیقت(وجود خالق یکتا) است که شما آن را با
افکار باطل خویش وارونه کردی و چهارتا بینوای ظاهر بین را هم دنبال خودت
انداختی که جان جان جان نثارت میکنند .

مهم نیست این چند صباح هم بگذار خوش باشند و به نام خرد! برایت دم تکان
دهند ،(البته نام خرد را لکه دار میکنید ، چه اینکه خرد هم موهبتیست از
جانب خالق یکتا) ، گرد افکار پلیدت ، روسیاهت میکند و سیاهی آن ، صورت
دستمال ابریشمی بدست بگیرانت را هم می نوازد .



2-- انذار هم یک محرک است ، که میتواند انسان مغرور را به خود آورد تا بسا به خود آید و دست از اغواگری بردارد .


3-- برایتان صرف نداشت ، عمده آنست که همراهان خویش را به عمق اضلال فرو بری ، که این با صرف اندک وقتی امکان پذیر است .

خواستم معنای فلسفه را به شما بفهمانم که دم از فلسفه نزنی و جستار نگشایی ، اما توان درک یک مقالهء فلسفی را هم نداشتی .
1- پاسخ بیخود است. سخن ما كاملاً روشن بود
و شما چون پاسخی نداشتید باز دگراندیشان را
به سگ همانند كردید ( سفسته قرانی كمثل الكلب )
2- سفسته است. شما باز انگ مغرور بودن به ما زدید
اینكه ما مغرور باشیم و یا نباشیم پیوندی به درستی
یا نادرستی سخن ما ندارد!
3- این هم سفسته است كه دیگران را نفهم بخوانید ( سفسته ی
قرانی لهم قلوب لا یفقهون بها ). زمانی كه شما در قنداق
بودید ما لیسانس فلسفه داشتیم [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-16
پیک 57

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13090



باز هم که نگرفتید !

وجود خدا را می پذیرید یا نه ؟؟
اگر نمی پذیرید ، چرا از جناب کسروی مطلب آوردید که درآن وجود خدا به عنوان یک امر مسلم گرفته شده بود .
اگر می پذیرید ، انکار ماوراء از جانب شما برای چیست ؟؟

اول تکلیف خودتان یا بهتر بگویم من را مشخص کنید ، ماتریال هستید ، یا با خدا ، یا ... ؟؟

این سوال من از کسی هست که منکر خداست ؟؟ شما چه ؟؟ منکرید ؟؟
سفسته است.
اگر حسن بگوید كه ماست سفید است و آسمان زرد است
و من از حسن نقل قول بیاورم كه ماست سفید است،
به این معنی نیست كه سخن دیگرش بر زرد بودن آسمان
را هم باید پذیرا باشم. پس كشك نبافید! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-16
پیک 58

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13030



استاد
بزرگوار مزدک گرامی.نظر شما در مورد معنویت بدون خرافات ادیان سنتی
چیست؟یعنی مثلا معنویتی که در موسیقی هست.در شعر هست.در کمک به نیازمندان
هست.؟
معنویت و اخلاق تازه با از میان رفتن دین
جلا و درخشش میگیرد چون از روی ترس
از جهنم و به امید رانهای خوش تراش حوری نیست.
از سوی دیگر وجدان شما را در اثر تربیت پدید میاید،
هیچ نیرویی نمیتواند تعطیل كند، در حالیكه وجدان
یك مسلمان را كه مانند وجدان هر فرد دیگری باید
از كشتن ناراحت بشود، میتوان با وعده بهشت و
حوری و خرافات دینی دیگر، پوشانید بصورتیكه
برود و گروهی را بكشد و لحظه شماری هم بكند
كه كی چند تا كافر دیگر را بكشد كه چند تا كاخ بیشتر
در بهشت برایش ساخته شود!!


***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 59

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13245



الف -
1- ماده بدون حركت متصور نیست .
2- مفهوم زمان از حركت بدست می اید.
نتیجه :
ماده ازلی است !
چرا ؟ این چه نوع نتیجه گیر ی است.؟

ب- شما یكی از آن ذرات آگاهی بخش را
بفرستید به 20 میلیارد سال قبل ببینیم آیا در آن زمان هم همین قوانینی كه
فرمودید وجود داشتند ؟!خیلی به ازل فكر نكن !! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/vuXEh.gif[/IMG] [/size]
[color=red]پ- من نمی خواهم بگویم ماده حادث است پس خدا هست ؛ این حرف غلطی است.

ت- تعریف ماده(جرم + انر‍ژی) و مفهوم
جرم سكون و متحرك و انرژی هنوز برای فیزیكدانان جای مناقشه دارد ، شما
چطوری با این قاطعیت راجع به ازلی بودن آن بحث می كنید !؟ تمام نیرو های
چهار گانه شما بعد از بینگ نمی دونم چی چی درست شدند ؛ حال شما راجع به
ازل صحبت می كنی ؟!

ث-همین تئوری های نحوه پیدایش ستارگان و
كهكشان ها دائما در حال تغییرند (كه الته اشكالی ندارد چون خاصیت علوم
تجربی اینست ) حال شما می آیید با قاطعیت صحبت می كنید ؟ این شیوه شما غیر
علمی و از خرد بدور است.[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/XInzW.gif[/IMG] [/size]
كمی باهم اندیشه كنیم .
فرض كنیم كه دو دنیا داریم كه كی را برای ازمایش بكار میبریم
و به دیگری دست نمیزنیم ( بعنوان شاهد). اكنون در یك لحظه،
همه حركت ها در جهان مورد آزمایش را منجمد میكنیم ( البته
بی انیكه ماده در اثر آین كارنابود شود). حال دو میلیون سال
( جهان شاهد) صبر میكنیم و دوباره حركت را در جهان ازمایشی
خود بر قرار میكنیم. آیا مردم و اشیاء و .. در جهان ازمایشی
ما گذست این زمان را حس میكنند و كسی پیر شده است؟؟
آیا در این جهان آزمایسی ، در این دو میلیون سال ( جهان شاهد)
زمان وجود داسته و سپری شده و یا نشده است؟

------------
این نیروها هم در بیگ بنگ " درست" نشده اند ، بلكه
همچنان كه همه ماده/انرژی ( یا گوهر مادی) در
یكجا و یك نقطه باهم پیوسته بوده، نیروهای ٤ گانه
هم بصورت [color=red]یك
ابرنیرو با هم پیوسته بوده اند و سپس
از هم جدا شده اند، چون مكان بزرگتر شده و شرایط نوین
پدید امده ( چون حركت كه ذاتی ماده است، همواره شرایط
نوین پدید میاورد). پس بروید نخست خود مطالعه كنید
و سپس قرمز بنویسید و چشم مارا بیازارید!!

***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 60

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13253



مثال شما مع الفارق بود .
ضمن اینکه ، با تاسف فراوان برای شما ایشان برخلاف شما ملحد نیست و به خدایی اعتقاد دارد .
باز هم روسیاه شدید . [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
١- شما معنی " قیاس مع الفارق" ! را نمیدانید.
٢- مهم این است كه به خدای شما ( خدای ابراهیمی)
باور ندارد و این خداشناسی او از الحاد من برای
شما خطرناك تر است!
٣- شما و همه مسلمین ناب از آغاز رو سیاه بوده
اید ولی گندش كم كم در میاید![عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 61

نقل قول: نگارنده ی نخستین : ایراندوست
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13156



راست
می گوید من از زمانیکه ادیان ابراهیمی را کنار گذاشتم نیکی را به خاطر
ماهیت نیک بودنش انجام می دهم و حتی گیاه خوار شدم.دموکرات تر شدم.مهربان
تر شدم.و...

مزدک جان می دونی حقیقت این است که
الان ما داریم اینجا بحث فلسفی ادیان را می کنیم.اما مثلا الان این مذاهب
سیاسی هستند و سیاستمدارانی که از این مذاهب استفاده می کنند خودشان می
دانند که این چیزها مزخرف است منتها برایشان صرف دارد!یعنی خودشان را به
خواب زده اند و بیدار کردن چنین کسانی محال است!
همه دین ها با هدف سیاسی درست شده اند،
چرا كه دین یكی از ابزار كنترل مردم است.
دو ابزار برای كنترل مردم هست، یكی فیزیكی،
یعنی با زور و سرباز ( قدرت شحنه) و دیگری
ابزار روانی ( قدرت شیخ و آخوند). برای آزاد

زیستن باید هر دو قدرت شیخ و شهنه را از میان برد.

***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 62

نقل قول: نگارنده ی نخستین : danesh
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13266



به چه الزامی باید قوانین راهنمای و رانندگی را رعایت کرد ؟
قوانین راهنمای و رانندگی نمونه خیلی خیلی کوچکی چکیده از عقل آدمی است.
[عکس: qK23t.gif] [عکس: kSL1B.gif]

***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 63

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13039



1--...

2-- راستی در همان جوامع الحادی ! اگر شخصی از کشته پشته بسازد و به هر دلیلی دم به تله ندهد ، تکلیف چیست ؟؟
حساب و کتابی دارد ، یا با مردنش پروندهء سیاهش هم به گور فرستاده خواهد شد ؟؟
شما نمیتوانید از مثال " ایزوله "سود ببرید.
جامعه ای كه چنین شخصی را پدید بیاورد و

اینگونهتربیت كند، سزاوار چنین زیانی هم هست.
مثلاً جامعه ی ما كه آخوند را پدید اورده
و یا از تماشای اعدام و سنگسار لذت میبرد،
شایسته دیدن زیان و اسیب از " علی بیجه " هاست و
در حقیقت نابود شدن با پرتو گاما را بجان خریده است!

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#19

Archive: andishehaa.com - Q&A - #8

***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 64

نقل قول: نگارنده ی نخستین : جستار
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13275



بیخود است .
مفهوم حرکت کاملا از مفهوم زمان مجزاست .
شما اگر 10سال هم بی حرت بمانید به همان اندازه (10سال) پیر خواهید شد .
حرکت مفهومی وابسته و نسبی در مکانیک است .
شما ممکن است نسبت به چیزی ثابت و درهمان حین نسبت به مرجعی دیگر متحرک باشید .
در حالی که مفهوم زمان ، مفهومی مطلق و غیر وابسته است .

بازنوشت :
نگارنده ی نخستین : منظومه [عکس: l33u1.gif]
1--...

2-- راستی در همان جوامع الحادی ! اگر شخصی از کشته پشته بسازد و به هر دلیلی دم به تله ندهد ، تکلیف چیست ؟؟
حساب و کتابی دارد ، یا با مردنش پروندهء سیاهش هم به گور فرستاده خواهد شد ؟؟



اراجیف است .
از کجا به این نتیجه رسیده اید که تمام جنایات بشری محصول رفتار آن جامعه است .
پس شما یکجا تمام جنایتکاران تاریخ
از جمله فرعون ها ، سزار ها ، هیتلرها و .. را تبرئه کرده اید و جهان بشری
را شایسته آن جنایات و ظلم ها دانسته اید تنها و تنها به این دلیل که این
جنایتکاران در این جوامع بشری متولد و رشد یافته اند .
١-شوربختانه سواد و اندیشه ندارید، چرا؟
چون ما گفتیم كه همه نوع حركت، حتی حركت
الكترون ها بگرد هسته و .. هم ایستانده میشوند
و بیخود نبود كه گفتیم كهدر اینجا هم باید فرض
كرد كه ماده نابود و اجسام متلاشی نمیشوند.
در جاییكه هر گونه حركت ( برونی و درونی)
از میان رفته باسد، شما پیر نمیشوید، چرا كه
پیری از فعل و انفعال بیوشیمیایی در پیكر ما
در برابر زیان های زیستبوم پدید میاید و
زمانی كه حركت نباشد، زیانی هم به پیكر شما
نمیرسد و كنش و واكنش شیمیایی هم انجام نمیشود.

٢- روشن است كه این سخن من درست است، چرا كه
نه هیتلر و نه چنگیز و و نه حتی خمینی،
از زهدان مادر آدمكش زاده نشدند! شدند؟
آنها در در دریافت فرهنگی از پیرامون
همبودین و فرهنگی خود ، در روند نبرد
فرازیست ( تنازع بقا)، راه ابتدائی تری را
برگزیدند كه راه نابخردانه تری است، یعنی
كشتار همنوعان. آنها در همبود های خود
چنین سدند كه شدند و در تراز پسین است
كه فردیت و میزان خرد آنها مطرح است.
بزبان دیگر، جامعه ای كه پروانه میدهد
كه یك بیخرد كله خشك، بهر طریق رهبرش
بشود، باید در شگفت نشود، زمانی كه تاوان
این سستی ویا بیخردی و یا هر چه دیگر
خود را پس بدهد.


***

مزدك بامداد
07-04-18
پیک 65

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13288



1-
واقعا هم باید كمی اندیشه كرد و ار آن نترسید؛ ارتباط حركت و زمان و ماده
را فیلسوف بزرگ ما خیلی دقیق تر از عرایض شما ؛ سالها قبل بیان داشت ،
منهم معتقدم ماده بدون حركت مفهوم ندارد و اگر با مغز به سمت یك سیاه چاله
شیرچه بروی ؛ حركت زمان كند تر و كند تر میگردد ؛ اما سوال مرا جواب ندادی
و طفره رفتی ؛ باید دقیق جواب بدهی وگرنه.

الف - ماده حركت میكند و حركت و زمان از او انفكاك ناپذیر است .
ب- چرا باید ازلی باشد ؟ چه اشكالی
دارد مثلا یك خدایی با یك قدرت "كن فیكونی " آن را از هیچ حادث كرده باشد
؟ دقت كن روی خدا و ایجاد از هیچ بحث نكن ؛ روی اینكه چون حركت لازمه ماده
است و زمان به تبع حركت حادث می شود "پس" ماده ازلی است بحث كن .

پ- آن پس قرمز رنگ(ببخشید كه چشمتان درد گرفت !) ، یك "پس" علمی نیست ؛ زائده توهم شماست.
ت- و اما راجع به هایزنبرگ بدبخت ؛
قرار شد به زبان بسیار بسیار ساده ؛ توضیح دهی چگونه یك ذره را فرستادید
"ازل" و برگشت و آمد كه به شما آگاهی داد ماده در آن زمان با قوانین و
مشخصات امروز (در عرض این 15 میلیارد را میگوییم) ؛ وجود داشته ! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/ZlALx.gif[/IMG] [/size]
2- به فرض اینكه دانشمندان معتقد
باشند آن 4 نیرو در هم ادغام بوده اند ! سپس كم كم جدا شده اند ، برو 100
هزار میلیارد سال قبل از بینگ نمی دونم چی چی ! دانشمندان شما چه میگویند
. ؟ !

3 -ازلیت مفهومی نیست كه به همین
سادگی برای فرار از پاسخ علت غایی به آن متوصل بشی ؛ ازلیت مفهومی "غیر
علمی " و فلسفی و عقلانی " است و هیچیك از فیزیكدانان ستاره شناس و ... در
مقالات علمی خود راجع به آن اظهار نظر نمی كنند چون بر خلاف متدولوژی علم
است .(البته اگر غیر علمی بودن را مساوی غلط بودن ندانی )

4- این تاپیك به نفع من !
[عکس: OMbSK.gif] [/IMG]http://imgur.com/OMbSK.gif[/IMG] [/size]
همانگونه كه نشان دادیم، فیلسوف شما بیسواد
بوده و باید بیاید اسپاشزمان ( spacetime )
را یاد بگیرد!
بدون حركت ماده نمیتواند وجود و معنی داشته
باشد و همانگونه كه گفتیم مفهوم زمان هم از
دگرگونی و حركت بدست میاید. پس در جاییكه
ماده( حركت) نباشد، زمان نیست و یا بوارونه،
ماده كه هست ، زمان هم هست، یا بزبان دیگر،
ماده [color=royalblue]در هر زمانی
هست، چون زمان را خودش
" میزاید". این را كه ماده در هر زمانی باشد
را میگویند " ازلی "، یعنی زمانی نبوده كه ماده
نبوده باشد و یا زمانی نیست و نخواهد بود كه
ماده نباشد .

اگر شما بتوانید زمانی را نشان بدهید كه بدون
ماده باشد، انگاه حق باشماست و ماده ازلی نیست!

خود افرینش ( خلق ) هم یعنی پدید اوردن چیزی از هیچ،
یعنی زمانی چیزی نبوده و " سپس" بود شده است و بر
این پایه امكان ندارد، مگر در زمان. همه كنش ها
( افعال) تنها در زمان ممكن و با معنی هستند و
نه بیرون و فرای ان، چون یك كنش، در حقیقت یك جنبش
( حركت) است و بدون ماده متصور و ممكن ینست.
خود واژه ی " حادث" كه بكار ببردید، واژه ای
زمانی ( [size=3]temporal ) است، چرا كه رخ دادن
یك كنش و كار ( فعل) است و ناگزیر در زمان انجام میشود.
برای همین هم هست كه كلیسا و فیلسوفان دینی شما
در این پرسمان گیر كرده اند!
ت-
اینهم بیسوادی شماست، چرا؟
چون زمانی كه شما به تلویزیون در دومتری خود نگاه
میكنید، در حقیقت به گذشته نگاه میكنید و فوتون های
آن ، كه همان ذرات آگاهی دهنده هستند، از گذشته برای
شما "داده" و "آگاهی" میاورند، هرچند ١ میلیاردم ثانیه
باشد! زمانی كه به ماه نگاه میكنید، به چند ثانیه پیش
پی میبردیو وضع ماه را در چند ثانیه ی پیش میبینید
و زمانی كه به خورشید مینگرید به گذشته ( چند دقیقه ی
پیش ) مینگرید و زمانی كه به ستاره ی مثلاً آلفا سنتوری
مینگردی، به ٤ سال پیش نگاه میكنید و زمانی كه
به كهكشانی كه یك میلیون سال نوری با ما دوری دارد
نگاه میكنید، یك میلیون سال پیش را میبینید و زمانی
كه رادیوی شما امواج پس زمینه ی كیهانی را میگیرد،
به ١٤ میلیارد سال پیش نگاه میكنید.
پس میبینید كه ذرات آگاهی رسان، خیلی خوب هم میتوانند
از گذشته برای شما آگاهی بیاورند و آنهم از همه ی
زمانه های گذشته! و در پی این است كه فیزیددانان پی
میبرند كه ماده در گذشته هم همین قانون های انجا
و اكنون را داشته است.

٢- بر پایه فرنود استقرا، در همان زمان هم
بایستی قانون های مادی بر قرار بوده باشند،
مگر خلاف آن ثابت شود ( به بند بالا نگاه كنید)

٣- چرا نباشد؟
مفهوم زمان در دانش رُل بزرگی بازی میكند و ازلی
بودن، تركیب مفهوم زمان و مفهوم بینهایت است كه هر دو
در فیزیك و ریااضی بكار میروند و معنی آن نیز چیزی
نیست جز " هرزمانی " ، " همیشگی " ، یا به زبان ریاضی،
بینهایت منفی ( منفی بینهایت ) در محور فرضی زمان .

٤- شما همواره بازنده بوده و هستید و خواهید بود![/size]

***

مزدك بامداد
07-04-20
پیک 66

نقل قول: نگارنده ی نخستین : جستار
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13512



[color=#000000]همچنان ره بخطا رفته اید :
گرچه با فرضی که کرده اید (سکون در همه
سطوح مادی) ممکن است از پیر شدن جلوگیری نمایید ولی همچنان در سفسطه ای
عمیق در مورد زمان گرفتار هستید .

زیرا همانطور که توضیح دادم زمان مفهومی مستقل از حرکت است .
حرکت مفهومی وابسته و نسبی در مکانیک است .
شما ممکن است نسبت به چیزی ثابت و درهمان حین نسبت به مرجعی دیگر متحرک باشید .
در حالی که مفهوم زمان ، مفهومی مطلق و غیر وابسته است .
سرعت کمیت معرفی کننده و میزان "حرکت" است .
لذا تعریف سرعت بیانگر واقعیت خواهد بود :
سرعت میزان مسافت طی شده در واحد زمان است .
که این نشان می دهد سرعت خود کمیتی وابسته به زمان است .
بنابراین ، گفتار شما درخصوص وابسته کردن زمان به حرکت به دور از خرد است .
به عبارت روشن تر توقف حرکت سبب توقف زمان نخواهد شد .
شوربختانه اندیشه و سواد شما مورد تردید قرار گرفت .[عکس: WWAg5.gif] [/IMG]http://imgur.com/WWAg5.gif[/IMG] [/size]
خیر!
اكنون كه پذیرفتید كه سخم من در باره ایستادن
جنبش ( حركت) و پیری درست است، نشان
میدهد كه سواد خودتان مورد تردید !! قرا گرفت!

اینكه در فورمول فیزیك ، سرعت مسافت طی شده
در زمان ! است كه نشان نمیدهد كه سرعت وابسته
به زمان است! من هم میتوانم این فورمول را از
آنوَرَش بگویم كه زمان، همان مسافت بخش بر سرعت
است و در نتیجه زمان به سرعت وابسته است!!

آزمایش اندیشوی من كه شما هم پذیرفتید، نشان داد
كه زمان از جنبش بدست میاید و بدون جنبش معنی ندارد
و خود سرعت هم تنها میزان كمی ویا بسیاری انرجی
جنبشی ( حركت) است. یعنی دو جسم جنبنده كه دارای
جرم یكسان ولی انرژی های گوناگون باشند، دارای میزان
جنبش گوناگون هستند : یعنی تندای گوناگون دارند ( تندا= سرعت)

اگر بازی اندیشوی ما را نتوانستید درست دریابید،
اینكه توقف جنبش به ایستادن زمان میانجامد را
خود شما با خریدن دو ماهی هم میتوانید انجام دهید.
یكی را در فریزر ( جاییكه جنبش از جرم گرفته میشود) و یكی
را بیرون بگذارید و پس از دو هفته آندو را باهم بسنجید!! [عکس: nRJon.gif]


***

مزدك بامداد
07-04-21
[color=#DDA0DD]پیک 67

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13610



1-منهم
معتقدم كه دانش با خرافات جور در نمی آید ؛ و هر چی دانش پیش می رود
خرافات و توهمات انسان ها كمتر می شود.دانش به ما تفسیری علمی از پدیده ای
اطرافمان میدهد و كسی را یارای مبارزه با آن نیست .

2- ما می تواتیم از آفرینش تفسیری علمی داشته باشیم و لی این تفسیر برای ما "باید و نباید " ی را دیكته نمی كند و این خیلی خوب است.
3- اما در كنار تفسیر "علمی " می توانیم تفسیری
"فلسفی " و "زیبائی شناسانه " از آفرینش هم داشته باشیم و این ها با هم در
تضاد نیستند بلكه هر كدام حوزه ای از حوزه های آفرینش را تفسیر میكنند .و
هر كدام "باید و نباید " های خود را موجب میشوند.

4- نظریه توحید میگوید كائنات ، تجلی زیبایی خرد و
اندیشه ناب هستند كه در هر لحظه به یك جلو خود را به ما می نمایانند ،
فرشتگان موجوداتی خوشگل هستند كه خداوند نقش "كامند و كنترل " را به آنها
داد ، در این "مدل" ؛ آفرینش هوشمند است و رفتلر انسان در كائنات تاثیر
گذار ؛ خواسته او موجب Rearange كائنات میگردد ؛ او مانند یك "مگس" در روی
یك تكه كلوخ در فضای بیكران سرگردان نیست ؛ حالا شما به این حرف ها بگو
خرافات ! منهم میگویم استقرا ناقص از كائنات لازم هست ولی كافی نیست.
پس شیطان موجودی بدگل است كه تجلی بیخردی الله است!
rearrange ! را هم كسی میكند كه arrange نخستینش كشك بوده باشد[عکس: dUsxZ.gif]

***

مزدك بامداد
07-04-21
پیک 68

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13650



[/size]فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه ی اسكندر آمدی
دو هیچ به نفع من !
بیخود است!
یك روز كه پاسخ دیر میشود این اقا برای خود اعلام پیروزی میكند!

پرسمان این بود كه شما گفتید كه از گذشته آگاهی ندارید كه نشان دادیم كه داریم.!
اینجا یكی توی دهان شما ! [عکس: IXOsT.gif]
اینكه تا 15 میلیارد سال آگاهی داریم و پیش از آن نداریم، به معنی ازلی نبودن ماده نیست!


دیگر اینكه در گاه جهل، حكم استقرا مقدم است و اگر شما ندانید كه فردا خورشید
از باختر در میاد و یا خاور، باید بر پایه ی تجربه و استقای مشاهده، فرض را
در عمل بر این بگذارید كه فردا هم خورشید از خاور در میاید، مگر اینكه همان
فردا خلاف آن اثبات شود!
پس از انجاییكه در 15 میلیارد سال گذشته ماده همان ویژگی خود را داشته
( كه گفتیم كه گذشته را هم میتوانیم ببینیم [عکس: piB47.gif] !!) پس هكم تجربه میگوید كه !!) پس هكم تجربه میگوید كه
در گاه جهل باید فرض را در عمل بر روی استقرای
مشاهده شده نهاد، یعنی سخن من سنگین تر از سخن شماست!
اینهم دومین تودهنی !

حكیم شما هم زمان را موجود ولی موجود ضعیف ! دانسته بود
و ما هم میگوییم كه زمان تنها وجود ذهنی دارد و تنها در پیوند
با مكان مطرح است. spacetime

اینكه نظریه ی توحید شما هم میگوید كه ماده ازلی است
پس اختلافی نداریم و ماده ازلی پس آفریده شده نمیتواند باشد،
چون آفرینش تنها در زمان و از هیچ به چیزی
میتواند انجام بگیرد چون فعل نیاز به حركت و زمان دارد
( و گرنه آفرینش شش روز به درازا نمیكشید!!) در فلسفه
منظور از خلق هم creation ex nihilo یعنی آفرینش از هیچ !
است و آن آفرینش عرضی ! تنها دگرگونی چینش مادی است كه عمه ی
من هم میتواند بكند ( كتلت بپزد!) [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> و ویژگی و توانایی خود ماده و ویژگی و توانایی خود ماده
است ( عمه ی من هم مادی است!) [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> و نیازی به الله و یا مانیتو و گاو ! نیست! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
پس اینهم یك تو دهنی دیگر! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#20

***

مزدك بامداد
07-04-23
پیک 69

نقل قول: نگارنده ی نخستین : جستار
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13709



نادرست است .
1- سفسطه "سخن در دهان گذاشتن" :
من کی فرضیه شما (مبنی بر توقف زمان با توقف حرکت) را تایید کردم ؟؟؟
بنده فقط توقف "پیرشدن" با فرض محال شما یعنی "توقف کلیه حرکت ها در کلیه سطوح مادی" را درست دانستم.

2-این از عدم تسلط شما به موضوع است .
زیرا شما در فیزیک (و کلا در تمام علوم) نمی توانید مفهوم اولی و پایه را
با مفاهیم ثانوی تعریف کنید .(گرچه معکوس فرمول درست است)

زیرا زمان یک مفهوم پایه در علوم است
همان طور که مسافت ، دما و چند کمیت دیگر پایه هستند و بقیه کمیت ها از
روی آنها تعریف می شوند مثل : سرعت ، شتاب ، تکانه، فشار و ...

برای اینکه راحت تر درک کنید کار شما مثل این است که بجای آنکه بگویید :
"خورشید ، کره ای متشکل از گازهای ملتهب است "
بگویید : " گازهای ملتهب ، گازی است که در خورشید وجود دارد "
و یا "کره ، شکلی است خورشید گونه "

گرچه هر سه گزاره درست هستند اما از
نظر منطقی با مشکل روبرو هستید زیرا ستاره خورشید مفهومی در سطح بالاتر از
نظر شناخت است تا مفهوم کره .


3- باز هم نادرست گفته اید . چون باید
بگویم همانطور که خود بدان اشاره کرده اید فساد ماهی و پیرشدن انسان نتیجه
فعلو انفعالات شیمیایی درونی است . و زمان مسئله ای کاملا ریشه ای و مستقل
است .

راستی بنظر شما (طبق بازی اندیشوی جدیدتان) زمان برای ماهی فریز شده متوقف شده ؟؟؟!!!!
یا اینکه تنها در اثر کاهش محسوس دما از فعالیت باکتری ها و در نتیجه از فساد درونی (تجزیه شیمیایی) آن جلوگیری کرده اید ؟؟؟
(شوربختانه پاسخ کاملا روشن است [عکس: jQWqX.gif] ) )[/IMG]http://imgur.com/jQWqX.gif[/IMG] )[/size]



بی پایه است
1-
از کجا نشان دادید که نسبت به 15 میلیارد سال پیش آگاهی دارید ؟؟؟
راست می گویند که لاف کنتور نداره . بشر حتی از تاریخ همین دو سه قرن پیش خودش هم آگاهی کامل و بدون شبهه ای ندارد .
اگر منظورتان نظریه هایی که در باب پیدایش کهکشان ها موسوم به " نظریه انفجار بزرگ" است که باید گفت :
اولا: این موضوع صرفا یک نظریه است و در این خصوص نظریات متفاوت و گاها متناقض دیگری هم هست و مبنای یقین آوری ندارد .
دوما: تخمین هایی که علوم نجومی در
خصوص سیارات دیگر ، شکل گیری آنها ، عمر ستارگان و تولد یا مرگ آنها اعلام
می دارد همگی برمبنای پاره ای از مشاهدات و محاسبات فیزیکی است .

مثلا با بررسی فرکانس اشعه های ساطع شده از ستاره ای دوردست و گسسته گی های موجود در طیف نوری آن فاصله آن را تخمین می زنند .
و همانطور که می دانید نه دقت اندازه گیری ها در حد یقینی است و نه اساسا فرمول ها و روابط فیزیکی کاملا دقیق و یقین آور هستند .
و چه بسیار نظریات اینچنینی که پس از مدتی کاملا نفی و به طورکلی دگرگون شده اند .
(همچون نظریات بطلمیوس در نجوم ، برخی قوانین نیوتن در فیزیک و نظریات گوناگون شیمیدانان در خصوص اتم )
و فی الواقع آنچه مسلم است این است که
انسان ، از اولین و نزدیکترین کره دیگر یعنی تنها قمر زمین (ماه) پای
فراتر ننهاده اند . و سایر فضاپیما های بشر نیز حتی به انتهای همین منظومه
شمسی ماه هم نرسیده اند که خود در برابر عظمت کهکشان ها از ریگی در بیابان
کوچکتر است .


دانش فعلی بشر کجا و دست یافتن به آغاز هستی کجا ؟؟؟

3- با نظر دوست گرامی alijohar درخصوص
خلقت و پایستگی آن بسبب صفت "خلاقیت" باریتعالی موافقم چراکه صفات خداوند
عین ذات او هستند و همچون او ازلی و ابدی هستند .

اما بایسته است که اینچنین بدان افزون کنم که:
"خلق" در لغت به معنای " [color=purple]اندازه و پیمانه زدن " است

و در اصطلاح میتوان اینگونه تعریف کرد که خلقت : " یعنی اندازه زدن و رنگ محدودیت بخشیدن به وجودی بی حد وحصر است"
وبدین سان تمام عالم در هر لحظه در حال
خلقت اند و به تجلی صفت "خالقیت" حضرت حق ، آن به آن در محدوده و اندازه
جدید قرار می گیرند و خلقتی نو پدید می آید .

بنابر این خلقت به هر دوصورت اتلاق می شود :
چه "خلق الاشیاء من عدم " : که به
واسطه اراده الهی از هیچ در آنی خلقتی صورت می گیرد چنانکه فرمود :" انما
امره اذا اراد شیئا ان یقول له کن ، فیکون ".(بدرستیکه امر پروردگار
اینگونه است که هرگاه اراده شیئی نماید به او می گوید :"باش" پس "می باشد
")

و چه هنگامی که می فرماید :" خلق الانسان من صلصال كالفخار " و از خلقتی ، خلقت دیگری را از دریای وجودش پیمانه می زند .
جناب بیسواد،
1- اینكه چیزی در فیزیك مفهوم پایه ای است، دلیل نمیشود
كه دارای اصالت و تقدم وجودی باشد. برای نمونه همین زمان،
از روی تكامل تاریخی فیزیك است كه مفهوم پایه ای شده
ولی ااكنون میدانیم كه زمان وجودی ذهنی است و به میزان
حركت ( كه مثلاً در میدان گرانشی كمتر میشود و ..) پیوند
دارد، چنانكه نسبیت انشتین و آزمایش اندیشوی ما هم نشان داد.
نقطه و خط و عدد هم مفاهیم پایه ای هندسه و ریاضی هستند
ولی وجود خارجی ندارند، بلكه مفاهیم ذهنی و تجریدات هستند!

فعل و انفعالات سیمیایی هم همان حركت مولكول ها و اتم هاو ..
هستند دیگر بیسواد! چیز دیگر كه نیستند! زمانی كه این حركت ها
كند شوند، همتراز ان است كه زمان كند تر شده است، همچنانكه
گفتیم، چون مفهوم زمان از نرخ حركت بدست میاید!

2-زمانی كه شما به ستارگان و كهكشان های دوردست
نگاه میكنید، در حقیقت به گذشته و به میلیونها و میلیارد
ها سال پیس نگاه میكنید دیگر، چون نور آنها میلیارد ها
سال در راه بوده كه به شما برسد،. برای همین دانشمندان
به چگونگی ماده و جهان در گذشته آگاهی دارند بیسواد!
چند بار بگویم كه فهم كنید!
اصاً شما بروید از بحث كنار و به بحث من و علی جوهر
نگاه كنید بس تان است! مزاحم بیسواد!


***

مزدك بامداد
07-04-23
پیک 70

نقل قول: نگارنده ی نخستین : alijohar
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13757




[size=4]سوال این نبود ، شما
داشتید نظریه هایزنبرگ بدبخت را به زبان بسیار بسیار ساده توضیح میدادید
كه یك ذره آگاهی بخش میفرستم میرود می خورد به سیب و ... ! من گفتم یكی هم
بفرست بره ازل ! برای ما خبر بیاره ، اگر هم تكان خورد عیب نداره !


[/size]

كسی نگفته ماده ازلی نیست ؛ هست ، ولی شما نمی توانید ثابت كنید .





[size=4]تكرار پذیری را بگو ، فحش نده ، مرا نمی توانی به انفعال بیندازی ، باید جواب بدهی وگرنه .

[/size]

با انگلیسی نوشتن كاری از پیش نمی بری ، برو مفهوم
"اشتداد" در فلسفه بزرگان را بفهم تا بدانی منظور از ضعیف بودن زمان از
نظر حكیم ما چیست.




نیاز به خدا فقط در مبدا نیست ؛ كه شما آن را خودسرانه ازلی كردید ! [عکس: uQM7s.gif]


اگر عمع شما هوشمند است كه خوب به نظریه توحید اقرار كردی
و باید بفرستمت حمام برای مراسم غسل مسلمانی ! اگر هم عمع ات آدم نیست
یعنی هوشمند نیست كه ...[عکس: NxKnI.gif]
بیسواد!
نیازی نیست كه این ذره را حتما ما بفرستیم، او میتواند
از خورشید هم بیاید و روز شما را روشن كند كه
چیز ها را ببینید و همینگونه میتواند از كهكشانهایی
كه میلیارد ها سال نوری از ما دورند بیاید بی اینكه
ما نیاز به فرستادن ! انها داشته باشیم !

راستی كه چه بیسواد هایی به تور ما میخورند!

بسواد!
از دو سو نیاز نیست كه ما ازلی بودن جهان را ثابت كنیم:
1- اثبات یعنی نشان دادن درستی سخنی به " دیگری" و
چون شما خود میگویید كه جهان ازلی است، نیازی به اثبات نیست!
2- چیزی را باید اثبات كرد كه بیرون از نورم مشاهده و آروین
شده (تجربه شده) باشد. برای نمونه، نیاز نیست كه كسی عدم
وجود دراكولا را اثبات كند، چون تا كنون دراكولا دیده نسده،
ولی بوارونه، ادعای وجود دراكولا نیاز به اثبات دارد.
نمونه ی دیگر: همه پروتون هایی كه ازمایش و مشاهده شده اند
دارای جرم كاملاً یكسان هستند و دیگر كسی نمیتواند بگوید
كه اثبات كنید كه پروتون های هسته ی سیاره ی اورانوس ! هم
همین جرم را دارند، بلكه بوارونه، اگر كسی ادعا كند كه
این پروتون های مركز سیاره ی اورانوس، جرم دیگری دارند،
او باید سخن خود را اثبات كند.
در مورد ما هم چیزی كه مشاهده شده این است كه ماده در این
15 میلیارد سال مشاهده شده همین است كه بود و هست و اینكه
هرگز مشاهده نشده است كه چیزی از هیچ پدید بیاید و یا هیچ
بشود. بر این پایه ازلی بودن جهان امری پیشفرض و مشاهده شده است
و نیازی به اثبات در 16 میلیارد سال پیش یا 16 میلیارد سال بعد یا در
هسته ی فلان ستاره ( زمانها و مكانهای گوناگون) ندارد، بلكه بوارونه،
اگر كسی ادعا كند كه ماده ازلی نیست و میتواند از هیچ افریده شود،
اثبات بر دوش اوست كه باید "دستكم یك نمونه" خلاف نورم نشان دهد!

اینهم یك آموزه رایگان در منطق برای توحیدی های بیسواد!

دیدگاه حكیم شما را هم گفتیم كه مال عهد بوق است واكنون فیزیك نوین
را داریم كه با تكیه بر دستاورد های نوین، زمان و مكان و ماده و .. را توضیح میدهد.

دیگر اینكه موضوع " تكرار پذیری " !!(؟) نیست، بلكه استقرای در مشاهده است، یعنی
ما در " هر" مكان و " هر" زمان كه " هر" پروتونی را آزمودیم، همان بود و بر این
پایه، چون حتی یك مورد خلاف هم دیده نشده، نمیتوان از تكرار پذیری سخن گفت، بلكه
از یكپارچكی تجربه و مشاهده كه حكم استقرا و پیش فرض نورم را تعیین میكند، یعنی
یك وزنه ی منطقی كه شما ندارید و ما داریم !

بیسواد ، معنی ازل ان است كه مبداء ( زمانی ) در كار نیست دیگر!
این بیسواد فكر میكند كه یك " روز " ازل، یعنی اولین روز
در آغاز زمان !!(؟؟)[عکس: DNH2Z.gif] وجود دارد! ، ازل یعنی بدون وجود دارد! ، ازل یعنی [color]
[size=4]داشتن مبداء درزمان، یعنی بینهایت منفی در محور فرضی زمان، بیسواد واپس مانده!


----
بیسواد!
بارها گفتیم كه همه موجودات جهان ، از كوارك گرفته تا ادم، دارای درجات
گوناگون هوشمندی ، یعنی داد و ستد داده ها و آگاهی هستند. برای همین هم
ازذره های اگاهی بر و آگاهی گیر و .. سخن گفتیم. یعنی خود ماده در هر ترازی
از هوشمندی، چینش خودش را دگرگون میكند، خود نیروهای ذاتی مادی با همان
هوش نخستینی و ساده ی خود، در پیروی از فرمان نیروی گرانش و یا نیروهای هسته ای
خورشید را میسازند و عمه من هم چون از همین ماده ساخته
شده در اثر تكامل دارای درجه ی هوشی بالاتری است و میتواند چینش سیب زمینی و گوشت را
به چینش كتلت تبدیل كند !
پس هوشمندی ذاتی ماده است ونیاز به افریننده ی هوشمند نداریم، چنانكه آفرینشی هم نداریم !

***

مزدك بامداد
07-04-23
پیک 71

نقل قول: نگارنده ی نخستین : korosh bozorg
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13771



با
سپاس فراوان از مزدک. این نوشته ها و پرسش و پاسخ ها را اگر میتوانید در
قالب یک فایل یا .... بیاورید تا انبار کنیم و در آینده هم که شاید این
تارنما وجود نداشت از آنها بهره بگیریم.
درود.
زمان ندارم، اگر میتوانید خودتان زحمت كپی
اینها را در یك فایل word بكشید كه سپس
بتوان این فایل ویا pdf این فایل را در اینترنت نهاد.
سپاس


***

مزدك بامداد
07-04-24
پیک 72

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14000



من یك ماتریالیست هستم ؛ به چه دلیل فداكاری و مرگ در راه وطن "خوب" است.؟
چون اگر نكنید، دشمن شمارا گردن میزند و خانواده تان
را در بازار مدینه بعنوان كنیز و غلمان ! بفروش میرساند! [عکس: ij3EV.gif]

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان