نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

پرسش و پاسخ‌های فلسفی/دانشیک با مزدک بامداد
#21

Archive: andishehaa.com - Q&A - #9

***

مزدك بامداد
07-04-24
پیک 73

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13960



اگر
این كار را كردی ؛ یك نسخه اش را هم ئی میل كن به آدرس "عدم ات ساین یاهو
دات كام " تا من با دی لیت آنها ارواح خبیثه را هم بهرمند كنم .[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/s3Aab.gif[/IMG] [/size]
با لودگی و كل كل كاری از پیش نخواهید برد!

***

مزدك بامداد
07-04-24
پیک 74

نقل قول: نگارنده ی نخستین : منظومه
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post13928



1-- جناب مزدک اونهایی که به صرفه نیست را جواب ندادی ، چون مکتب سرتاپا لجنت جوابی برایش ندارد .

مثل :
الف ) فرزایست بهینه ژن در تکامل انسانها .... کارش به کجا کشید ؟؟؟
ب ) الزام عقلی در ارتکاب فعل نیک و بد ....... جواب ندادی ؟؟؟
ج ) سرانجام فرار مجرمان و تبه کاران از چنگال قانون ، تاا آخر عمر ... بی پاسخ ماند ؟؟؟
و ....... حالا اینها به ذهنم بود .
گرچه هر چه ادامه بدهید و با آن دانش! ادعائیتان بخواهید به جنگ دین بروید ، لائی دادنهایتان بیشتر می شود ، یعنی پاسخ بر طبق مزاج .

2-- من متوجه نشدم ، شما چگونه به این تاپیک عنوان "فلسفه" دادید در حالیکه با همان عنوان "دانش" بیشتر سازگار بود تا "فلسفه" .
ضمن اینکه شما ، پایتان در علوم عقلی می لنگد و بعد از چند پست از پاسخ عاجز میشوید .
شما را به فلسفه چه ؟؟!!
پاسخ شما را دادیم، بایستگی خردپذیر (الزام عقلی ) در
نگهداشت جان خود و زادمان خود و زمین خود و بنمایه های
خود است. گنجشك هم این اندازه عقل را دارد.
در بعد اجتماعی هم برای اینكه شما امنیت و آسودگی داشته
باشید باید دیگران هم از شما اسوده و امن باشند، یعنی بزبان
دانشیك ، باید یك " قرارداد اجتماعی " باشد كه فرازیست
و زندگی بهینه همگان را فراهم كند و برای نگهداشت این
قراداد اجتماعی هم نیاز به پلیس از یكسو و آموزش و پرورش
فرزندان برای پایبندی به این قرارداد اجتماعی از سوی دیگر است.
از انجاییكه جهان و آدمیان همواره در دگرگونی هستند،
همبود های آنها و این قرادداد های همبودین هم باید در
دگرگونی و تكامل باشند و این با دگم و ایه نمیشود ، بلكه با
قانون بدست آمده از خرد جمعی از راه دمكراتیك میشود
كه انهم نیاز به محور دانستن انسان ( هومانیسم) و حقوق بشر دارد.
برخی از مواد این قرارداد اجتماعی در برگه های قانون نوشته شده
و برخی " شفاهی" است، كه همان اخلاق میباشد و نیازی به گارانتی
دوزخ و بهشت نیست، چرا كه فهم عقلی بس است كه كسی بداند كه
اگر او این قراداد را زیر پا نهد، تا از ان سودی ببرد، دیگران هم چنین
كرده و آن قراداد كه خود اورا هم نگهبانی میكرده، از میان میرود و
شالوده ی همبودین ( اجتماعی) از هم گسسته و ویرانی و بدبختی و
رنج و دشمن بر كشور و در این میان بر خود او نیز فرود میاید.
بر این پایه، انگیزه ی خردپذیر رفتار نیك بدرستی روشن است ولی
در گذشته كه مردم بیابانی و سوسمار خور بودند و از خردگرایی
میان انها نشانی نبود ، برای پذیراندن این سخن، از ابزار سفستی
ترسانیدن از دوزخ ( انذار!) و یا از ابزار " در باغِ سبز نشان دادن"
( مثلاً وعده ی فرج باكره ی حوری و غلمان و شراب و ..) سود میبردند!

پس میبینم كه سخن و آموزه های ما ( مكتب! ما) لجن نیست، بلكه مكتبی لجن
است كه تروریست میپرود، جاهلانی میپرورد كه در چاه نیایش كرده و پول
در آن میریزند، جز آفتابه چیزی درست نكرده و در تریاك و شیره كشی مقام
اول جهان را بدست آورده است !

---

فلسفه از دانش جدا نیست و فلسفه نوین باید فلسفه دانشیك
( علمی ) باشد و گرنه ارزش ندارد. هردو دانس و فلسفه،
ریشه در آروین و فرادید جهان ( تجربه و مشاهده جهان)
دارند، امّا كار فلسفه دیدن كل و پیوند های كلی است.( كلان بینی)

شوربختانه واپس ماندگان اسلامی، می پندارند كه فلسفه یعنی اینكه
جوهر و عرض و نمیدانم .. این واژگان تازی را بلغور كنند! در
حالیكه جان فلسفه تنها اندیشیدن در كار جهان در كلانی انست
و هر كه اینگونه اندیشید، فلسفیده است و هر كه رفت و مزخرفات
مصباح یزدی را یاد گرفت، ممكن است لیسانس فلسفه بهش بدهند
و یك جا كارمند و كاره ای بشود ولی فلسفه نكرده است! [عکس: wsnz1.gif]

***

مزدك بامداد
07-04-24
پیک 75



نقل قول:بخش
عمده ای از كائنات در چند ثانیه اول ایجاد شد ؛ بطور قطع ما به آن ذره ها
آمده و رفته اند ! پس مجبوری برای كسب اطلاع از شرایط صفر و جند میلی سكند
بعدش ؛ ذره ها را بفرستی ! خودت به زبان بسیار بسیار ساده گفتی ! سریع
اقدام كن در غیر اینصورت باید خودت را به مراكزی كه بعدا معرفی میكنم
معرفی كنی !




راستی كه چه بیسواد هایی به تور ما میخورند!



بازنوشت :
[size=4]بسواد!

از دو سو نیاز نیست كه ما ازلی بودن جهان را ثابت كنیم:
1- اثبات یعنی نشان دادن درستی سخنی به " دیگری" و
چون شما خود میگویید كه جهان ازلی است، نیازی به اثبات نیست!

[/size]تو باید بر اساس مبانی تئوریك خودت قضیه قدیم بودن را ثابت كنی (كه نمی توانی ) ؛ من به سادگی می توانم





بازنوشت :
[size=4]2- چیزی را باید اثبات كرد كه بیرون از نورم مشاهده و آروین

شده (تجربه شده) باشد. برای نمونه، نیاز نیست كه كسی عدم
وجود دراكولا را اثبات كند، چون تا كنون دراكولا دیده نسده،
ولی بوارونه، ادعای وجود دراكولا نیاز به اثبات دارد.

به همین دلیل است كه باید قدیم بودن ماده را ثابت كنی [/size]


بازنوشت :
[size=4]نمونه ی دیگر: همه پروتون هایی كه ازمایش و مشاهده شده اند

دارای جرم كاملاً یكسان هستند و دیگر كسی نمیتواند بگوید
كه اثبات كنید كه پروتون های هسته ی سیاره ی اورانوس ! هم
همین جرم را دارند، بلكه بوارونه، اگر كسی ادعا كند كه
این پروتون های مركز سیاره ی اورانوس، جرم دیگری دارند،
او باید سخن خود را اثبات كند.

[/size]بله ؛ اما باید ابتدا ثابت كن مشخصات پروتون های اورانوس هم همین مشخصات پروتون های خودمان را دارد !


بازنوشت :
[size=4]در مورد ما هم چیزی كه مشاهده شده این است كه ماده در این

15 میلیارد سال مشاهده شده همین است كه بود و هست

در 16 میلیارد سال قبل چی ؟ [/size]مثل اینكه فراموش كردی راجع به ازل حرف میزدی [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [/IMG]http://imgur.com/s3Aab.gif[/IMG] [/size]



بازنوشت :
[size=4]و اینكه

هرگز مشاهده نشده است كه چیزی از هیچ پدید بیاید و یا هیچ
بشود.
پشت یك وانت نوشته بودند : گشتم نبود‘ نگرد نیست ! [عکس: DWa2m.gif] [/size]



بازنوشت :
[size=4]بر این پایه ازلی بودن جهان امری پیشفرض و مشاهده شده است

و نیازی به اثبات در 16 میلیارد سال پیش یا 16 میلیارد سال بعد یا در
هسته ی فلان ستاره ( زمانها و مكانهای گوناگون) ندارد، بلكه بوارونه،
اگر كسی ادعا كند كه ماده ازلی نیست و میتواند از هیچ افریده شود،
اثبات بر دوش اوست كه باید "دستكم یك نمونه" خلاف نورم نشان دهد!

بر اساس نظریه توحید ماده ازلی است . تو ازلی بودن را بر اساس تئوری های خودت به من ثابت كن ؛ تو هم ادعا داری .

[/size]
...

بازنوشت :

دیدگاه حكیم شما را هم گفتیم كه مال عهد بوق است واكنون فیزیك نوین
را داریم كه با تكیه بر دستاورد های نوین، زمان و مكان و ماده و .. را توضیح میدهد.

این افتخار بزرگی برای ما ایرانیان است
كه حكیم بزرگ ما بعد چهارم ماده را در عهد بوق (آنگاه كه دوستان شما در
عمق جهالت قرون وسطایی به سر می بردند) كشف و به جهانیان شناساند.



بازنوشت :

دیگر اینكه موضوع " تكرار پذیری " !!(؟) نیست، بلكه استقرای در مشاهده است، یعنی
ما در " هر" مكان و " هر" زمان كه " هر" پروتونی را آزمودیم، همان بود و بر این
پایه، چون حتی یك مورد خلاف هم دیده نشده، نمیتوان از تكرار پذیری سخن گفت، بلكه
از یكپارچكی تجربه و مشاهده كه حكم استقرا و پیش فرض نورم را تعیین میكند، یعنی
یك وزنه ی منطقی كه شما ندارید و ما داریم !

بحث من بر سر تكرار پذیری یك عنصر جزئی
نیست ؛ راجع به ازلیت كائنات به عنوان یك كل صحبت می كنیم ؛ كائنات چند
بار بینگ نمی دونم چی چی داشته كه تو به ازلیتش پی بردی ؛ تكرار پذیری
متدولوژی روش شناسی علم است جهت اطلاع.


..

بازنوشت :
[size=4]بیسواد!

پس هوشمندی ذاتی ماده است ونیاز به افریننده ی هوشمند نداریم، چنانكه آفرینشی هم نداریم !
عجب بدبختی با این موجود پیدا كردم ؛ حرف خودم را به خودم تحویل می دهد :
جمله ذرات عالم در نهان با تو میگویند روزان و شبان
ما سمیعیم و بصیریم و هشیم با شما نا محرمان ما خامشیم

بحث سر آن كلمه و نتیجه گیری غیر علمی
شماست "پس ! " كدام پس صبر كن با هم بریم ؛ یعنی چی ذاتی ماده ! تا كم
میاورید : ذاتی ماده ؛ ازلی ! نه خیر قربان نمی شه باید دلیل بیاوری وگرنه
.

پس رو صامت شو و خاموش باش
از وجود خویش "والی !" كم تراش
[/size]
[size=4][color=black]همین است كه میگویم كه بیسواد هستید!
شما از یاد برده اید كه هر مكان امروزی ، در حقیقت در
مهابنگ، همان جا بوده است! یعنی مكان انبساط یافته است و
ذره های 15 میلیارد سال پیش هم اینجا هم آنجا و هم همه جا

هستند و جایی هم نرفته اند و رد هم نشده اند!!
یعنی [color=red]هر
مكانی كه اكنون داریم، در آنزمان، مكان مهابنگ بوده است!
اینهم باز آموزش رایگان به بیسوادان توحیدی!
اگر فیزیك ( كیهانشناسی) هم بخوانید میبینید كه امواج پس زمینه ای [size=2]Cosmic microwave
[/size][/size]background
[size=4]هنوز هم به ما از 13،7 میلیارد سال پیش ( زمان مهابنگ كه شما به 15 میلیارد
روند كردید!) میرسند و بر این پایه سخن شما نادرست (=كشك!) است!

---
حكم منطق:

گفتیم كه نیازی به اثبات نورم نیست. خلاف آن نیاز به اثبات دارد!

نیازی به اثبات اینك در ژرفای اورانوس ، پروتون های ما نند پروتون
ها زمین هستند نیست، بلكه ادعای خلاف ان نیاز به اثبات دارد

پس همنگامی كه چیزی در همه جهان در درازای 15 میلیارد سال
یكسان مشاهده و آروین شده است، نورم است و خلاف آن
نیاز به اثبات دارد. یعنی میتوان گفت كه الكترون در آینده
هم بار منفی خواهد داشت و پیش از 15 سال پیش هم بایستی
چنین بوده باشد، چون دلیلی نداریم كه فرض خلاف انرا بپذیریم !

--
پشت وانتی كه من دیدم نوشته بودند كه آهوی بیابان ، عروس خیابان !

--
نظریه توحید كه ادعا میكند چه اثباتی اورده است؟
امّا سخن من از روی آروین و مشاهده دانشیك و
فرجام یابی ( نتیجه گیری) منطقی است و از معده و

شعر و عرفان بازی و دكلمه و بحر طویل نیست[عکس: W618h.gif]

---
حكیم شما همچه چیزی را كشف نكرده، پس از انیكه
انشتین كشف كرده، دوستان به دست و پا آفتاده و با
تفاسیر آنچنانی ناگاه بعد چها رم را از شعبده بیرون
آورده اند! كار تازه ای هم نیست! ، اسلامیون از قران هم
اینگونه معجزات علمی ! را ( البته پس از كشف آنها بدست
كفار![عکس: Sc2G6.gif] ) بیرون میكشند كه "وای قران هم اینو گفته ها !! "[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

--
ما از این جا كه ماده از هیچ پدید نمیاید ( و همچو چیزی هم
هیچ جا مشاهده نشده )=یعنی اصل نخست فیزیك به ان هوده رسیده ایم .

---
فرجام یابی ما منطقی و دانشیك است. این ماده ( جرم/انرژی) است
كه خود ماده را میجنباند ( چون ماده از جنبش درست شده) و در پی ان
چینش های چیز های مركب بدست خود ماده دگرگون میشوند ونیازی به
موجود غیر مادی هوشمند نداریم، یعنی آدمی خانه میسازد
یا كتلت درست میكند، پرستو لانه میسازد، دریا سنگها را
میفرساید و باد ستون های آهكی درست میكند و گرانش ( ذرات یا میدان جاذبه) سیب
را بروی زمین میاندازد و این ها همان دگرگونی همواره ی مادی
با هوش مادی در درجات گوناگون ان هستند و [color=royalblue]برای هیچ پدیده ای نیاز به خدای
غیر مادی و ابَرهوشمند! نبوده و نیست،
پس وجود خدا بایسته نیست و اثبات نمیشود
و بر این پایه در حكم عدم است!

شعرتان هم ارزانی خودتان !
بجای فرنود شعر میبافد بیسواد!
[/IMG]http://imgur.com/QM8Ml.gif[/IMG]


) بیرون میكشند كه "وای قران هم اینو گفته ها !! "[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[/IMG]http://imgur.com/Sc2G6.gif[/IMG] ) بیرون میكشند كه "وای قران هم اینو گفته ها !! "[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
07-04-26
[SIZE=1]پیک 76


هیتلر كه خودكشی كرد و المان را بباد فناداد
پس چه جوری قدرتش را زیاد كرده ؟


***

مزدك بامداد
07-04-27
پیک 77

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14402



هر
قدرتی مانند فواره است .... در زمان (معمولا بسیار) کوتاهی سر بر می آورد
و عده یی قدرت پرست را مسحور جلوه خود می کند و به دنبال می کشاند ....

و به زودی سقوط کرده و نابود می شود ....

تا کنون هیچ قدرتی در میان بشر ماندگار نبوده .....
[عکس: 6TTDO.gif]

بویژه قدرت های فاشیستی كه خود را به الله
هم وصل كرده باشند و هواداران مسحور !
شده ی آنها بخود بمب هم ببندند!و یا همه ی

مخالفان خود را صهیونیست و غیره انگ بزنند!

امّا اندیشه ها و شناخت های مثبت و انسانی
و دانشیك و خردپذیر، تا آدمی هست، بجای
می ماند و آشكار و یا نهفته، راه خود را میگشاید.


***

مزدك بامداد
07-04-28
پیک 78

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Hamid
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14597



سلام آقا مزدک.من مدت ها بود که دنبال آدم منطقیی مثل شما می گشتم ولی پیدا نیمشد.
در مورد اثبات عدم آزادی اراده از شما یه کمکی می خواستم.
من با خیلی از رفیقام در مورد آزادی اراده بحث میکنم و از هر راهی که میخوام براشون اثبات کنم که اراده فقط یه احساسه، قانع نمیشند.
اگه میشه یه توضیح منطقی برای عدم آزادی اراده بگین که عوام پسند باشه
به نظر من اراده یک احساسه و به این خاطر به وجود آمده که ما از تمام دلیل هایی که بر کاری که در یه لحظه انجام میدیم، آگاهی نداریم.
فرمایش های شما كاملاً درست است و تنها احساس
اراده آزاد را داریم ، چون از همه پارامتر های بیشمار
و گاه ناشناخته ای كه به مغز ما وارد شده و تصمیم مارا
تعیین میكنند، آگاهی نداریم. این اجبار زمانی بیشتر میشود كه
به واكنش های ساده ی خود نگاه كنیم، مثلاً در صورت
گرسنه شدن، تصمیم ما با احتمال بسیار بالا روشن است و
آن خوردن خوراكی است.

---
اثبات آن در این است در این جهان ماده قانونمند است
و مغز ما هم یك دستگاه داده پرداز مادی است كه از قانون
مادی، از جمله از اصل علیت پیروی میكند و چیزی كه
از اصل علیت پیروی كند، دارای اراده ی آزاد نیست،
بلكه از یك رشته ورودی ها، یك رشته خروجی ها را
محاسبه میكند ( مانند یك ماتریكس كه از یك بردار ورودی،
یك بردار خروجی میسازد) با این تفاوت كه این ماتریكس
شكل پذیر است و توان یاد گیری دارد ( ویژگی شبكه نورنی )
--
هیچ چیزی تا كنون در این جهان دیده نشده كه بدون قانونمندی
باشد و حتی احتمالات هم دارای قانون خود هستند و برای همین
اراده ما هم تابع قانون است و این یعنی نبود اراده ی
آزاد، چرا كه ازادی راستین اراده، میطلبد كه قانون و علتی
برای تصمیم گیری خود، برای انتخاب این
و یا آن راه نداشته باشیم، در حالیكه چنین نیست.

***

مزدك بامداد
07-04-29
پیک 79

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14612



ترجمه :
مطالبی که شما هم اکنون بازگو می کنید ، از قبل برنامه ریزی شده و درشما قرار گرفته ....!!!

تأیید می کنید ...؟!
بازهم سوادتان نرسید![عکس: qEFKf.gif]
مطلبی كه اكنون میگویم، در واكنش به مطلب هم اكنون شما
( داده های ورودی ) و فرمان ژنتیك ( نگداشت بهزیستی
و فرازیست ژن ) با پیروی از خرد ( بهترین راه محاسبه
واكنش خروجی ) محاسبه شده و پدید امده است! [عکس: CRBnc.gif]


***

مزدك بامداد
07-04-29
پیک 80

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14637



پیروی از خرد ، نیاز به اراده و اختیار دارد بیسواد ....
ولی شما فرمودید :
بنا بر گفته خودتان ، همه رفتارهای شما از قبل طراحی شده و در وجود شما نهاده شده ....
شما راهی برای
انتخاب ندارید ... چون جهان قانونمند است و شما دقیقا همان می کنید که طبق
قانون ، برنامه دهی شده اید .... خلاف قانون که نمی توانید بکنید .... می
توانید ...؟
بیخود است،
گفتیم كه شبكه ی نورونی دارای ویژگی یاد گیری است.
یعنی برنامه های مغزی شما هر روز و با هر تجربه
دگرگون میشود و این با قانونمندی مادی منافاتی ندارد،
چون حركت سرشت مادی است.

بیسواد ....

***

مزدك بامداد
07-04-29
پیک 81

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14642



تفاوت میان [color=red]سلولهای زنده بدن با سلولهای مرده در چیست ....؟
باید اكنون به این بیسواد ها زیستشناسی یاخته
ای هم یاد بدهیم ! یاخته زمانی " مرده" است
كه بصورت جبران ناپذیر از كار افتاده باشد،
یعنی چرخه ئ مصرف انرژی فرو ایستاده باشد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#22

Archive: andishehaa.com - Q&A - #10

***

مزدك بامداد
07-04-29
پیک 82

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14686



حال
كه "تصادفا" داری حرف هایی می زنی كه منهم موافقم ؛ سوال اینست كه چون هر
فعلی از انسان سر میزند تابع اصل خلل ناپذیر "علیت " است با فرض اینكه
سلسله امور نا متناهیه ممتنع نباشد ؛ در لحظه t=0 انفجاری رخ داد ؛ و
"تصادفا" "موج و ذره " طوری بهم گره خوردند ؛ كه زمین پیدا شد و تصادفا
شما پیدا شدید ؛ خوب آیا در سرنوشت خود نقش دارید یا خیر ؟ "سوال مشخص
پاسخ مشخص " (این جمله از تروتسكی است ) . و چون نقش داری ما اسمش را
گذاشتیم Rearrenge كائنات توسط انسان . این آچ مز اول [عکس: TzEUC.gif] [/size]


آچ مز دوم اینكه : حال اگر "فرض " كنیم خدای
وجود دارد او چون به سلسله علل و معلولات آگاه است می تواند سر نوشت انسان
را پیش بینی علمی كند ؛ این یعنی علم خدا به سر نوشت انسان كه مانع اختیار
وی نیست .![عکس: EU4kc.gif] [/size]


[color=#0000ff]حال كه به علیت به عنوان یك قانون عام و غیر
قابل تخطی اعتقاد داری ؛ باید بدانی كه بر اساس علیت ؛ كلیه امور ممكن
برای اینكه به وجوب برسند ضرورتا نیازمند علتند ؛ اما سلسله این امور نمی
توانند نا متناهی باشند چرا كه در این صورت ما نباید هیچ وجوبی را مشاهده
كنیم ؛ این آچ مز سوم

و اما آچ مز چهارم ...
بیخود است،
مگر نگفتید كه خدا چیره برزمان است؟
پس " پیش بینی " موردیت ندارد، چون او
"پیش و پس" را یكجا میبیند ( و این بدان معنی
است كه اختیار آدمی وا دانش خداوندی در تضاد
است و ما در دیدگاه اسلام اختیار نداریم و سربوشت
منا از پیش روشن است ; به داتسان موسی و خضر
در قران هم نگاه كنید كه نمونه ای از این اجبار و حتی
قصاچ قبل از جنایت را هم ببینید!)

پس در دید اسلام ما در سرنوشت خود نقش نداریم!
و از همان عام ذر مشخص بوده چه خواهد شد!!

----
بازساماندهی ( rearrenge ) كه شما اكنون املایش
را هم درست یاد گرفتید!، زمانی بایسته میشد كه ساماندهی
نخستین بدرد نخور باشد!

----
دیگر اینكه جناب بیسواد!
در فلسفه و دانس نوین از تسلسل علّی سخنی در میان نیست
بلكه تسلسل در چینش اشكلال مادی مطرح است كه هر چینشی
از چینس پیشین مادی در اثر حركت كه ذاتی ماده است، فرارسیته
است و هر آن و هر لحظه چینش ها و شكل ها در دگرگونی هستند
و این تسلسل هم محال شمرده نمیشود وا بینهایت در گذشته و آینده
( ازلی و ابدی ) میباشد و برهان های فارابی و پورسینا هم در باره
محال بودن تسلسل، دیری است كه رد شده اند. علت همه دگرگونی
ها هم انرژی و یا نیروهای ذاتی مادی شناخته شده اند ، مانند
گراویتون و فوتون و گلوئون و ...( فیزیك/ كوانتوم )

پس شما هستید كه بیسوادی و آگاهی های كهنه شده و از رده بیرون
شما. شما را آچمز نموده است!! [عکس: L0tV7.gif]


***

مزدك بامداد
07-04-29
پیک 83

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14698



پس
چون این آجر زمانی می افتد كه آجر قبلی بزند به او ! و آن آجر قبلی زمانی
چینشش به هم می خورد كه آجر قبل تر بزند به او ! و تا بینهایت ؛ بفرمایید
در چه شرایطی ما میبینیم كه آجر ها دارند می افتند ؟ مگر بینهایت شما دان
شیك باشد ؛ یعنی كوچلو موچلو باشد . این آچ مز چهارم .

آچ مز پنجم اینكه فلسفه نوین (خارجی) علیت را با اصل عدم قطعیت در تضاد
میداند (كه البته به دلیل عدم درك درست از علیت است ؛ تازه و ابتدایی
هستند ایراد ندارد)
بیسواد!
روشن نكردید كه اصل علیت را میپذیرید یا خیر؟
if
yes:
بر طبق گفته شما ، زمانی این آجر می افتد كه آجر پیشین به او
خورده باشد: پس اكنون كه میبینیم كه این اجر می افتد، پس نتیجه
میگیریم كه اجر پیشینی هم بوده و آجری پیش از پییشین و همینجور
تا بینهایت و اشكالی هم ندارد، چون گفتیم كه ماده ازلی است!
بوارونه، اگر بگویید كه یك آجری هست كه خود بخود می افتد
و نیاز به اجر پیشین ندارد، فرض نخستین خود را كه ( افتادن
هر آجر منوط به افتادن آجر پیشین است)را باطل كرده اید و كل
استدلال شما باطل است. پس معتبر دانستن اصل علیت هم لزوماً
به بینهایت بودن سلسله علّی منجر میشود=ازلی بودن ماده/حركت! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
No:
از سوی دیگر اگر بگویید كه برخی پدیده ها علت ندارند و خودبخود
روی میدهند، پس انگاه پدید آمدن چیز ها نیاز بایسته به علت ندارد،
یعنی لزوم وجود خدا ( كه در تعریف دینداران علت اولیه است)
منتفی میشود! [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

به این میگویند : " آچمز"، بیسواد! [عکس: V0YvU.gif]

***

مزدك بامداد
07-05-01
پیک 84

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14873



[color=#000000]اشكال
دارد خوب هم اشكال دارد ؛ اگر رویداد "آ" علتش در نهایت در بینهایت است پس
برو تا بهش برسی ! و وقتی رسیدی به ما هم بگو ! از آنجا كه هرگز به
بینهایت نخواهی رسید پی علل تامه رویداد "آ" جمع نخواهند شد و رویداد "آ"
هرگز اتفاق نخواهد افتاد ؛ اما حالا كه افتاده ! یعنی "آ" رخ داده ؛ پس
حتما و بطور قطع تا بینهایت نبوده و لحظه ای بوده كه علل تامه وقوع "آ"
جمع شده . فلسفه بچه بازی نیست برو راجع به مهبانگ مقاله بیار..
.
بیخود است،
چیزی بنام علت تامه !! یا علت فاعلی و همانند های اینها تنها در
فلسفه ی نادانشیك باستانی شما هست و نه در فیزیك نوین.
هر چیزی كه روی میدهد تنها از نیرو های ذاتی ماده است
و آنچه كه تسلسل دارد، چینش مادی است كه یكی جای چینش پیشین
را میگیرد و علت این دگرگونی هم همین نیروهای ذاتی ( حركت)
ماده هستند.پس هر چیزی كه روی میدهد، همان " علت تامه !" اش
درست پشت سر آن بوده، یعنی جمیع تمام شرایط ( پارامتر ها و نیرو های ذاتی)
برای روی دادن و یا پدید امدن چیزی در یك آن پیش از آن رویداد جمع بوده اند!
و همین جور تا بینهایت منفی در زمان !
پس این فلسفه و حكیم تان را بیندازید زباله دانی كه امروزه اینها منسوخ شده اند!!


***

مزدك بامداد
07-05-02
پیک 85

نقل قول: نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post14915




[size=4][font=Tahoma][color=blue][font=Tahoma][size=4][color=green]درک احساسات نمی تواند توسط مغز باشد ....

زیرا مادی نیستند ... خودتان اینرا گفتید ....
مغز فقط می تواند فعالیت مادی داشته باشد ....
تئوری و فهم نیز از همین دست هستند ....
..
:






[عکس: QcfPS.jpg]

Amygdala -> emotions
The neural bases of emotion

The [b]amygdala as emotional centre[/b]
Cells in the amygdala receive input from all sensory modalities, but
many amygdaloid cells respond to complex stimuli only (e.g. faces)
& some respond to all senses. The classic demonstration of the role
of the amygdala in emotion is Kluver-Bucy syndrome, originally reported
in monkeys whose amydalae had been removed (Kluver & Bucy, 1939).
These animals showed: a) tameness & lack of fear b) indiscriminate
eating patterns c) greatly increased & inappropriate sexual
behaviour d) a tendency to attend & react to all visual stimuli e)
oral examination of objects, all of which can be attributed to damage
to the amygdala. Kluver-Bucy syndrome

..
http://www.lifesci.sussex.ac.uk/home...d/emotion2.htm

پس بازهم دانش بر پاد شما سخن میگوید!

***

مزدك بامداد
07-05-07
پیک 86

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post15356



ماتریالیسم اینجا آچ مز می شود ؛ چون او حفظ حیات را همین حیاط فردی و مادی خودش تعریف كرده
؛ اما جهان بینی توحدی پاسخ دارد ؛ آنكه "خودش" را كشت به "خود " دیگری
فكر میكرد ؛ برای حفظ آن "خود دیگر " خودش را كشت ؛ اینست كه "شهادت " در
راه آزادی مردم در جهان بینی توحدی مفهوم عقلی و منطقی پیدا میكند و در
ماترالیسم نه ! بلكه خیانت ممكن است لازم آید (برای حفظ خود )
ماتریالیسم چنین چیزی نگفته ، ( سفسته تحریف مواضع طرف)

***

مزدك بامداد
07-05-12
پیک 87

در یكی دو ماه اینده زمان نخواهم داشت
و در پی ان، كمتر میتوانم پاسخگو باشم و
یا در گفتمان ها انباز شوم.


***

مزدك بامداد
07-06-16
پیک 88

به به !
گویا چشم براهند ما دوماهی اینجا نیاییم تا این برادران و
خواهران اسلامی ناب و الهی عبادی فی سبیلل الله به
ما انگ بزنند و سفسته كنند و گمانه زنی و خاله زنك بازی
در بیاورند كه اسلام عزیز مبادا از میان رفته و بركات
ان برای مفت خور ها بریده شود!!


***

مزدك بامداد
07-06-16
پیک 89

نقل قول: نگارنده ی نخستین : sprit
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post19439



حداقل بخشی اش از نوشته های خود شماست . آنها را
که دیگر منکر نیستید .
ضمن این که این دو ماه را هم حتما در فارومی دیکر به
امور غیر انتفاعی اشتغال داشته اید .
چه چنین باشد و یا نباشد، پیوندی با این جستار ندارد.
گمانه زنی های خود را هم اینجا نیاورید. اگر درباره
جستار نوایی دارید بیاورید و گرنه پارازیت غدغن است!


***

مزدك بامداد
07-06-17
پیک 90

[quote]

نگارنده ی نخستین : زیبا
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post19548



کدامش را می خواهید انکار کنید ...؟
سن خود را ...؟
ستیزه جویی با مردم مسلمان ایران را ...؟
دوستی و عشق به دشمنان خونریز و کینه توز مردم ایران را ....؟
[size=4]چاک دادن سینه برای دفاع از تجاوز صهیونیستها و مزدوران آمریکایی را ....؟[

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#23

Archive: andishehaa.com - Q&A - #15

***

مزدك بامداد
07-11-28
پیک 127

نقل قول: نگارنده ی نخستین : آسمان2
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post34775



خیلی ممنونم که پاسخ میدید
بوزونها همگی بسته های انرژیند. درسته؟
گلویونها و گراویتونها چه تفاوتی با فوتونها از نظر ماهیت دارند؟
یه سوال دیگه، انرژی امواج الکترومغاطیس، با طول موجشان رابطه عکس داره؟
اگر بله، آیا امواج رادیویی کمترین انرژی (کمتر از نور مرئی) انرژی دارن؟
گلویونها و گراویتونها جزء امواج الکترومغناطیس محسوب میشند!؟(ببخشید اگر یه خورده شوت هستم!)
بوزونها همگی بسته های انرژیند.
گلویونها و گراویتونها تفاوتی با فوتونها از نظر ماهیت ندارند :
از دید همکنشی با ذرات تفاوت دارند. مثلا گلویون ها با «رنگ»
کوارک ها هم سروکار دارند و فوتون ها با «بار» کهربایی...
انرژی امواج الکترومغاطیس، با طول موجشان رابطه عکس دارند
امواج رادیویی کمتر از نور مرئی انرژی دارند , و مثلا پرتو گاما
بیشتر ( برای همین برای آدمی مرگبار است).
گراویتونها تا جاییکه میدانم «رسما» جزء امواج الکترو-مغناطیس
محسوب نمیشند.ولی موجی با همان ویژگی ولی با « اسپین»
دیگر ( اسپین گراویتون =۲) میباشند.
گلویونها تا جاییکه میدانم «رسما» جزء امواج الکترو-مغناطیس
محسوب نمیشند.ولی موجی با همان ویژگی +ویژگی همکنشی با
«رنگ» میباشند.
*

***

مزدك بامداد
07-11-29
پیک 128

نقل قول: نگارنده ی نخستین : آسمان2
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post34880



ممنونم آقای مزدک عزیز
در مورد انرژی درونی، وقتی که سرعت یک جسم در حال حرکت زیادتر بشه، انرژی
درونیش افزایش پیدا میکنه. درسته؟ در این صورت جنبش ذرات اون جسم افزایش
پیدا کرده؟ اگر جسم را تا سرعت نزدیک نور برسانیم باز هم انرژی جنبشیش
زیاد میشه؟
انرژی پتانسیل چیست و آیا با انرژی شیمیایی فرق داره؟ آیا انرژی پتانسیل تحت تاثیر میدان گرانش افزایش پیدا میکنه؟
انرژی دارای حالت های گوناگون از دید « گرفتاری در مکان» است.
مثلا انرژی در باتری گرفتار است ( در پیوند های شیمیایی) و یا
در میدان های نیروی دیگر٫ مانند میدان گرانش . مثلا اگر شما
سنگی را بالای کوه ببرید ٫ آن انرژی که از دست دادید که هیچ
نمی شود بلکه در میدان گرانشی انبار میشود و سپس اگر سنگ
را رها کنید خودش پایین می غلتد. همچنین اگر تکه آهنی را از
آهنربا جدا کنید٫ آن انرژی که از دست دادید که هیچ نمی شود
بلکه در میدان آهنربایی انبار میشود و الخ..
پس هرگونه انرژی گرفتار در مکان را می توان انرژی « پتانسیل»
= توان « بالقوه» دانست که در گاه آزاد شدن جنبش میشود
= توان « بالفعل».
حتی امروزه میدانیم که خود جرم هم یک گونه انرژی گرفتار است!

پس هرکجا که انرژی جمع شود چهره ی «پتانسیلی و جرمدار» بیشتری
دارد و دوست دارد آزاد باشد و بسوی جاهایی که کمتر انرژی جمع شده
برود و در گاه این رها شدن و رفتن٫ جنبش و کار پدید میآید. یعنی از «اختلاف
پتانسیل » میتواند جنبش پدید بیاید. حتی در جوامع بشری هم که پول=
کار= انرژی است٫ اگر اختلاف طبقاتی بالا برود جنبش و انقلاب محتمل تر
می شود !

----
انرژی درونی هم ترکیب گویایی برای انرژی جنبشی نیست.
آری انرژی جنبشی مثلا یک کیلوگرم آهن با تندای ۱۰ متر بر ثانیه, از انرژی

جنبشی یک کیلوگرم آهن با تندای ۱ متر بر ثانیه ٫ ۱۰۰ برابر بیشتر است.


*

***

مزدك بامداد
07-12-01
پیک 129

نقل قول: نگارنده ی نخستین : آسمان2
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post35030



مرسی
کلا انرژی درونی چیه، و انرژی مکانیکی چیه؟
مفهوم های درون و بیرون معلمولاً نسبی هستند. و به سیستم
هایی كه در نگر ماست وابسته اند. مثلاً آشپزخانه درون خانه است
و بیمارستان بیرون از خانه است و لی همه اینها درون شهر هستند.
در باره ی انرژی هم همین است. مثلاً در درون پروتون, انرجی بچهره ی
گلوئون ها گرفتار است و انرژی درونی پروتون است ولی از بیرون
همانند جرم پروتون بنگر میاید و همه این ها هم درون اتم هستند.
انرژی درون یك اتم هیدروژن و یا اتم اكسیژن از هم جدا و یكی
" بیرون " از دیگری است ولی هردو مثلا در سیستم مولكول آب
بهمراه انرژی پیوندی شان، از وند های دورنی این مولكول
هستند. پس در هر پله از پیچیدگی یك انرژی نهادین و درونی و
یا سرشتین و یك انرژی بیرونی ناسرشتین میتواند در كار باشد.
برای نمونه الكترون از انرژی درست شده كه میتوان آنرا انرژی درونی
و یا سرشتین او دانست و اگر اكنون به این الكترون تندا ( سرعت) بدهیم،
انرژی آن افزایش پیدا میكند كه نسبت به آن انرژی درونی، بیرونی
بشمار میرود ولی اگر این الكترون در یك اتم باشد، به كل انرژی درونی
آن اتم افزوده گشته است بگونه ای كه از بیرون از اتم، جرم آن افزوده
اندازه گیری میشود. ( جرم=انرژی دربند در مكان)
--
انرژی مكانیكی هم گویش دیگری برای همان انرژی جنبشی
چیز های جرم دار است. همه انرژی ها از یك جنس اند و
بسته به جای گرفتاری و چهره ی انها, به آنها مثلاً انرژی نفتی،
انرژی خورشیدی, انرژی اتمی، انرژی گرمایی ، انرژی كهربایی
(= یا الكتریكی )، انرژی ذغال ، انرژی باد، انرژی مكانیكی ،
انرژی پتانسیل، انرژی جنبشی و و .. میگویند.
*

***

مزدك بامداد
07-12-08
پیک 130

تعریف طول موج برای همه ی موجها یكی است.
" برد" امواج آهنكهربایی هم در حقیقت یكسان است
و در خلاء كامل برد برابر دارند. ولی در جاهایی مانند
آب و یا هوا و یا شیشه و یا جایی كه میدان های گرانشی
هست و .. برخی فوتون ها جذب می شوند و یا انرژی خود
را در اثر برخورد با ذرات دیگر و یا اثر میدان ها از
دست داده و یا راهشان كژ و خمیده میشوند و الخ. برای
همین در جاهایی جز از خلاء. برد های گوناگون هست كه
به فركانس ( انرژی) و گونه ی ذراتی كه در سر راهشان
است و .. وابسته است. برای نمونه آب، بیشتر فوتون های
فركانس سرخ را جذب میكند و بر این پایه به آبی میزند...
یا احتمال برخورد ذرات انرژی دار با درات هوا و .. بیشتر
است ( چون طول موجشان كمتر است) ولی امواج رادیویی
احتمال برخورد كمتری دارند و یا برای نمونه از امواج فركانس
ویژه ای برای رادار سود میبرند چون با هواپیما ها و اشیایی
بزرگتر از ذرات هوا و ... برخورد كرده و بر میگردد.[size=5]
[/size]

***

مزدك بامداد
07-12-08
پیک 131

نقل قول: نگارنده ی نخستین : مزدك بامداد
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post34897



انرژی دارای حالت های گوناگون از دید « گرفتاری در مکان» است.
مثلا انرژی در باتری گرفتار است ( در پیوند های شیمیایی) و یا
در میدان های نیروی دیگر٫ مانند میدان گرانش . مثلا اگر شما
سنگی را بالای کوه ببرید ٫ آن انرژی که از دست دادید که هیچ
نمی شود بلکه در میدان گرانشی انبار میشود و سپس اگر سنگ
را رها کنید خودش پایین می غلتد. همچنین اگر تکه آهنی را از
آهنربا جدا کنید٫ آن انرژی که از دست دادید که هیچ نمی شود
بلکه در میدان آهنربایی انبار میشود و الخ..
پس هرگونه انرژی گرفتار در مکان را می توان انرژی « پتانسیل»
= توان « بالقوه» دانست که در گاه آزاد شدن جنبش میشود
= توان « بالفعل».
حتی امروزه میدانیم که خود جرم هم یک گونه انرژی گرفتار است!
پس هرکجا که انرژی جمع شود چهره ی «پتانسیلی و جرمدار» بیشتری
دارد و دوست دارد آزاد باشد و بسوی جاهایی که کمتر انرژی جمع شده
برود و در گاه این رها شدن و رفتن٫ جنبش و کار پدید میآید. یعنی از «اختلاف
پتانسیل » میتواند جنبش پدید بیاید. حتی در جوامع بشری هم که پول=
کار= انرژی است٫ اگر اختلاف طبقاتی بالا برود جنبش و انقلاب محتمل تر
می شود !
----
انرژی درونی هم ترکیب گویایی برای انرژی جنبشی نیست.
آری انرژی جنبشی مثلا یک کیلوگرم آهن با تندای ۱۰ متر بر ثانیه, از انرژی
جنبشی یک کیلوگرم آهن با تندای ۱ متر بر ثانیه ٫ ۱۰۰ برابر بیشتر است.


*
[عکس: RXRbT.gif]

***

مزدك بامداد
07-12-12
پیک 132

نقل قول: نگارنده ی نخستین : آسمان2
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post35358



بسیار متشکرم
به عنوان مثال در تکنولوژی بلوتوث، اگر دو گوشی موبایل فاصله چند دهمتری بیشتر داشته باشن، ارتباط بین اونا برقرار نمیشه.
در صورتی که فرکانس امواجی که میفرستن بیش از 2 گیگاهرتزه. این برد کم به
علت برخورد با ذرات هوا هست و در خلا تا فاصله های بیشتری جوابگو خواهد
بود؟

این قله و قعر، واقعی هستند یا مجازی. مثلا مسیر حرکت هر موج در فضا یک خط
هست که دارای قله و قعره و بطور کلی این قعر و قله برای امواج
الکترومغناطیسی از نظر هندسی تعریف میشه؟

یک سوال دیگر هم دارم، قانون سوم نیوتون، در همه مقیاس ها صادق است؟

متشکرم[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


آری در خلاء بردها همسان هستند.
دیگر اینكه دسته ی امواج آهنكهربایی هر
چه دور تر میروند كم چگال تر میشوند مانند
نور یك چراغ دستی كه هر چه دورتر بتابانید
كمتر روشن میكند مگر اینكه این دسته ی
موج ها لیزری باشند كه اندازه ی پراكندگی
آنها كمتر باشد. داستان بلوتوث هم همین است
كه اگر توان و چگال میدان در راه دور كاهش
پیدا كند، ولتاژ بسنده برای دریافت سیگنال
پدید نمیآورد و دریافت ممكن است با از دست
دادن بیت ها آگاهی همراه باشد و برای همین
از اندازه ی ویژه ای كمتر باشد، از جابجاییفایل جلوگیری میكند.


فوتون راه راست میرود ولی میدان آهنكهربایی آن
در هر جا دیگرگونه است و با بسامد ویژه خود
بالا و پایین میرود. با موج های مكانیكی نسنجید.

***

مزدك بامداد
07-12-28
پیک 133

نقل قول: نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37172




با سلام و سپاس فراوان خدمت استاد مزدک عزیز و دیگر دوستان
اگر متوجه شده باشم شما میگویید گذشته چیزی نیست جز چینش خاص ذرات در ان لحظه .
من میخواهم کمی فراتر بروم پس طبق قانون احتمالات این چینش 100% یک بار دیگر رخ خواهد داد ! .
سوال من این است آیا میتوان گفت مها بنگ هم چیزی نیست
جز چینش خاص ذرات ماده در یک لحظه ؟ اگر نظریه من درست باشد پس ممکن است
یک بار دیگر مهابنگ اتفاق بیافتد و حتی میلیارد ها بار دیگر . اگر این
نظریه من درست باشد ازلی بودن ماده بیشتر قابل درک است این قابل توجه
Renad که هی نظریه من دراوردی توحید را به رخ ما میکشد .


بله در " آینده بینهایت" كه در پیش روست، یعنی
چینش های بیشماری كه پس از این روی خواهند
داد، اینكه همین چینش اكنونی باز بدست بیاید
همان ١۰۰% است كه گفتید. بر این پایه مهابنگ
میتواند بارها و بارهای دیگر نیز روی بدهد و
مزدك و شما هم شاید بارها این پرسش و پاسخ را
انجام داده باشید و انجام بدهید.


***

مزدك بامداد
07-12-30
پیک 134

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Rouzbeh
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37221



سرور مزدك پرسشی دارم

اگر درست دریافت كرده باشم، در تیوری مهبانگ (بیگ بنگ)
گفته شده است كه زمانی ( 80 میلیارد سال پیش؟) همه ی هستی در جایی به
اندازه ی سر یك سوزن انباشته شده بود و آنگاه ناگهان تركیده و و این جهان
كیهان گسترش یافته، و گویا هنوز هم

در روند گسترش است.

جوریكه من می فهمم، ماده بریخت جرم ,خود گونه ای از انرژی
فشرده است ، یعنی اتمهایی هستند كه دارای ابر الكترون و هسته میباشند .
این الكترون های دور هسته میچرخند چون انرژی

جنبشی دارند و از سویی نمیتوانند(به آسانی ) بگریزند چون هسته ی اتم آنهارا بسوی خود میكشد (نیروی گرانش ).
اكنون اگر این الكترون ها كم كم انرژی خود را ببازند، به
هسته نزدیكتر و نزدیكترشده و سرانجام از جنبش واایستاده و درون هسته می
افتند. این گونه ماده را ، اگر درست یادم باشد،

"جرم مرده" مینامند كه فشردگی چنین ماده ای ، شاید سد ها برابر سنگینی پولاد ( در میدان گرانشی زمین ، ) باشد.

پرسش من اینست كه چگونه ماده میتواند بیش از این فشرده بشود ، آنچنانكه همه هستی جهان در جایی بكوچكی سر سوزنی جای بگیرد ؟
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


ماده از انرژی درست شده است كه در حقیقت حجم
ندارد بلكه این میدان های مادی هستند كه حجم
و اشغال مكان را پدید میاورند. برای نمونه شیشه برای
نور دارای حجم ! نیست چون نور از ان میگذرد ولی
دست من از دست شما نمیگذرد چون میدان ها الكتریكی
اتمهای ان همدیگر را دفع میكنند و بدینسان معنی اشغال مكان
و یا حجم پدید میاید. الكترون هم همانگونه كه گفتید، میتواند
با دادن انرژی ( تندی) به سوی هسته شلیك شده و با ان
مثلا ً یك نوترون و یك ذره دیگر را بسازد.
بر این پایه، همه ذرات مادی میتوانند، از انجاییكه یك گوهره
بیشتر ندارند، همچون موج سوار هم شده و در جای بسیار
ریز حجم پلانك وجود داشته باشند.
آنچه هم كه در ١۳،۷ میلیارد سال پیش " تركیده"، ماده نبوده
بلكه " مكان " بوده كه " منبسط" و یا از هم وا كشیده شده كه
با تركیدن یكی نیست، چون تركیدن یعنی گسترش در مكان،
در حالیكه مهابنگ ، گسترش خود مكان بوده است و آنگاه كه
ماده با مكان بیشتری مواجه شده، چهره های دیگر آن هم كه
درخور آن شرایط باشد، نمایان شده! درست مانند اب كه در
شرایط سرما بچهره ی یخ درمیاید و در گرما ، روان و یا گاز است.
در هر جای فشره ای هم جنبش مادی از میان نمیرود چون
همه چیز از انرژی یا همان گوهره ی جنبش درست شده است
و میدان موج های مادی همواره در دگرگونی است و اصولا ً
همین كه مهابنگ پدید امده، تنها از این میتوان باشد كه یك جنبشی
در كار بوده است، چرا كه اگر جنبش نبود، دگرگونی هم نبود و
حالتی به حالت دیگر در نمی امد و مهابنگی پدید نمیآمد و همه چیز
همانگونه میماند كه بود.


***

مزدك بامداد
07-12-30
پیک 135

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37284



اما
اینكه كوارك و الكترون و ... شكاف پذیر ! نیستند مورد توافق فیزیكدان ها
نیست ؛ بلكه اصولا بر این باورند كه ما با شكافتن ! به ماده بسیط هرگز نمی
رسیم . نتیجه اینكه اگر این آش را بینهایت بار بهم بزنیم ؛ امكان ندارد
حلیم كه سهل است آش كشك هم ایجاد شود.
لطفا یك توضیح غیر كشكی ارائه شود.


به بنمایه های اكادمیك فیزیك نگاه كنید.
آنجا همان چیزی كه نوشتیم هست و
در الكترون و كوارك و نوترینو و ..
ساختمان درونی دیده نشده است.
[COLOR="Silver"]

---------- Post added at 11:45 PM ---------- Previous post was at 11:44 PM ----------

[/COLOR]
Archive: andishehaa.com - Q&A - #16

***

مزدك بامداد
07-12-30
پیک 136

نقل قول: نگارنده ی نخستین : اشكبوس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37233





با پروانه ی استاد بامداد

به شما و دیگر دوستان اندرز می دهم كتاب مبانی فیزیك نوین، نوشته ی وایدنر
را مطالعه كنید. در این كتان ، كه كتابی دانشگاهی است مطالب بسیار مفید و
سطح بالایی راجع این مسایل، از خمیدگی فضا تا جهان ۳۳ ذره و سیاهچاله
ها(كه به مهبانگ هم پیوند دارند) بیان شده است.

پیشنیاز كتاب از نگر فیزیكی مكانیك، الكتریسیته و مغناطیس است( كتان
هالیدی یا نایت بسنده است، اما اگر مكانیك كلپنر و الكترودینامیك هم بلد
باشید بهتر است) و از نگر ریاضی تا سر حد معادلات دیفرانسیل می باشد.[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: 9kcuK.gif]
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


ما در اینجا میكوشیم كه به كتاب ارجاع ندهیم بلكه
پاسخی ساده و گویا و در همان حال نزدیك به درستی
بدهیم و گرنه بجای باز كردن این جستار میگفتیم كه
همه برای پرسش های خود به این كتاب ها نگاه كنند.
ما تنها زمانی كه كسانی ژرفتر میخواهند بروند و نیاز
به معادلات و زبان ریاضی و یا اتوریته ی آكادمیك
پیدا میشود ( یعنی زمان كه سخن ما را باور نمیكنند)
به كتاب های دانشمندان فیزیك ارجاع میدهیم.


***

مزدك بامداد
07-12-30
پیک 137

نقل قول: نگارنده ی نخستین : اشكبوس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37231





با درود و به پروانه ی استاد مزدك بامداد

نگر من در جایگاه یك دانشجوی ریاضی جز این است.
بر پاد آنچه شما فرمودید، <احتمالات> دانشی بسیار بسیار پیچیده و در
هم تنیده است. این پرسش میمون فاقد ارزش ریاضیاتی است زیرا در ریاضیات
پیشرفته، احتمالات در جایگاههای گوناگون تابع فاكتورهای متفاوت است و
اینگونه نیست كه با یك متد ساده(آنهم مدل دبیرستانی!) بتوانیم یك نگر
كارشناسانه در مورد احتمال وقوع موضوعی بدهیم.
برای نمونه احتمال شیوع بیماری های وبا فاكتورهای بسیاری از قبیل مكان
تولید، بنمایه های زیستی، دما، هوش نسبی باكتری های موجود(هوش=سازگاری با
پیرامون) و ... همگی دخیلند و اینگونه نیست كه ما به تندی زاد و ولد و مدت
آن بسنده كنیم.
در این مورد هم موضوع میمون بسیار در هم تنیده است و مسلما هوش میمون خود
یكی از فاكتورهاست. برای نمونه اینجا حتما ضریبی(یا تابعی) باید نقش بازی
كند میزان <<انتخاب رندوم>> را در میمون تعیین كند. به بیانی
دیگر باید بگوید به چه نسبتی و به چه میزانی میمون میتواند یك مجموعه ی
رندوم را هدایت كند.(یعنی ممكن است تا ابد روی ٢ دكمه فشار دهد و این
توانایی را نداشته باشد كه چیزی را كه در آن اصطلاحا قفل كرده دگرگون
كند). در مورد بحث رندوم، كه ریزكاوانه اینجا از حیاتی ترین فاكتورهاست،
می توان گفت یكی از پیچیدگی های ریاضی است. رندوم، همانگونه كه میدانید،
یعنی چینشی كه تكرار با دوره ی تناوب ثابت در آن نباشد.
برای نمونه این چینش پسین در این عدد ۴.۳۳۳۳۳۳(با فرض گویا بودن) رندوم
نیست و دستگاه از پیش میداند كه چه چیزی اینجا باید قرار گیرد. توانایی به
وجود آوردن مجموعه ای با چینش رندوم با هوش در ارتباط تنگاتنگ است.
كامپیوتر ها برای نمونه می توانند تابع رندوم را هندل كنند چون سرعت
بسیاری برای چك كردن مجموعه های پیشین دارند.
یكبار به خاطر دارم جلسه ی اولی كه در كلاس تركیبیات در دبیرستان بودم،
استاد از همه می پرسید كه ریاضیات چه نمره ای گرفتید و اگر می گفتید <
آ > می گفت :
" گرفتی یا بهت دادن ؟ "
اگر می گفتی گرفتم می گفت:
"پس اگر ازت سوال بپرسم بلدی جواب بدی ؟!!! "
بیشترینه ی دانش آموزان جا می زدند و حرف خود را دگرگون می كردند، به من
كه رسید گفتم گرفتم.!!! مرا پای تخته برد و این پرسش از من كرد:
" استوار كن اگر عددی رندوم و اتفاقی از بین اعداد برگزینیم، این عدد حتما و حتما گنگ است!"
!!!!!!!
من به عنوان یك شاگرد اول دبیرستانی یكم پیچ خورد ، تا به حال همچنین پرسشی ندیده بودم و به نگرم هم منطبق بر منطق نبود!
گفتم:" این نمی تواند درست باشد، چرا كه این عدد، هر چند با حتمال پایین، اما می تواند گویا باشد".
بعدش گفت به خاطر جسارتت صفر نمی گیری اما بشین!
آن موقع توضیح داد:
"اتفاقی چیست؟؟ چینش رندوم چه معنا دارد؟؟
هنگامیكه می گوییم یك عدد اتفاقی و رندم انتخاب كرده ایم، این یعنی ما نمی
دانیم چه چیز قرار است در جایگشت های پسین عدد قرار گیرد و این یعنی عدد
گنگ است و این همان تعریف عدد گنگ است!. مثلا ٢.۳۴ گنگ نیست زیرا شما
دقیقا می دانید كه پس از ٢ ، تمام جایگشتها صفر هستند پس این معنای رندوم
نمی دهد!!! "

این را هم بگویم كه رندوم را << عملا >> بر بازه تعریف می
كنند. یعنی می گویند چینش رندوم در این ١۰۰۰۰۰۰۰ جایگشت. موضوع كتاب هم
همین است، فرض كنید كتاب داوكینز ١۰۰۰۰۰۰۰^١۰ جایگشت داشته باشد، این كه
چینشی رندوم در این جایگشت بوجود آید فقط كار كامپیوتر است، حال آنكه چینش
رندوم منطبق بر كتاب هم باشد. این احتمال صفر نیست، اما عملا صفر تلقی می
شود ، مانند انسان بالدار كه عینیت ندارد، حتی اگر در بینهایت تعریف شود،
چون مصداق در دنیای خارج پیدا نمی كند و اساسا این سوال به نگر من بار
ریاضیاتی ندارد. [عکس: xkDR0.gif]
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


بنگر من سخن ما در كل درست است، چون مثلا ً خود
هوش هم تنها از یك چینش ویژه ی از ذرات مادی،
مثلا ً در مغز ما، پدید امده است كه تكامل پیچیده تری
از هوش آغازین و پایه ای مادی است كه در فیزیك بنام
همكنشی ۴ نیروی مهادین ( در این میان ۳ نیروی مهادین)
شناخته شده است. یعنی همان گونه كه همكنشی میان فوتون
و الكترون، الكترون تا در گرد هسته نگاه میدارد، همكنشی
فوتون با شبكیه چشم ما و سیگنال كهربایی پدید امده از ان
در مغز ما به واكنش دیگری می انجامد كه نام ان روند را هوش
نهاده ایم. از انجاییكه ماده همان انرژی فشرده است و گوهره ی
سازنده ی ان جنبش( انرژی) می باشد، چینش ذرات انرژی در هر
آن دگرگون میشود كه این دگرگونی با پارامتر ها و شرایط ذرات
در انزمان وابسته است و بهمراه قانومندی مادی ( یعنی این نیروهای
۳ گانه) هر آن چینشی به چینش دیگر فرا میروید. از انجاییكه شمار
ذرات مادی و یا كل انرژی جهان ثابت و محدود ولی زمان نامحدود است،
میتوان گفت كه هرگونه چینشی كه طبق این قانونمندی شدنی است،
زمانی براستی روی هم خواهد داد. سراییدن شاهنامه و چینش واژگان
آن شدنی بوده و شده است، اینكه فردوسی هوشمند و ادبـوَر بوده است
هم یك چینش شدنی بوده است كه شده و مغز فردوسی چیده شده است،
پس بروی هم هر چینشی چه بظاهر از هوشمندی باشد ویا كوركورانه
بنگر بیاید، دارای ترازی از هوش مادی است كه ذاتی ماده است .
--
برای همین هم چینشی بنام مرد بالدار كه شدنی است ، شده وخواهد شد
گرچه امروزه نباشد.


***

مزدك بامداد
07-12-30
پیک 138

نقل قول: نگارنده ی نخستین : برهان
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37238





لذا امكان واجب الوجود بودن ماده وجود ندارد .


نقل قول: نگارنده ی نخستین : برهان
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37238






ماده چنان نیازمند است كه با كمی فكر كردن به راحتی به این خواهیم رسید كه امكان واجب الوجود بودن ماده وجود ندارد .



یك دلیل قوی همین است كه مطرح شد ( یعنی نیازمندی ماده كه با فرض واجب الوجود در تضاد است ) و دیگری این اصل بدیهی كه فاقد شیء نمی تواند معطی آن باشد
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
08-01-03
پیک 139

نقل قول: نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post37540



تا
انجا که علم میداند کایینات جهت دار هستند و دارای افزایش بی نظمی پس تا
زمانی که این جهت حفظ شود چینش بیگ بنگ حتی در بی نهایت آینده هم رخ
نخواهد داد .

مثل اینکه روی صفحه مختصات از صفر به سمت مثبت بی نهایت
حرکت کنی چیزی که مشخص است تا زمانی که به هما ن سمت حرکت کنی هیگاه عدد
صفر یک و ... را نخواهی دید که همان گذشته است .

در این حالت است که میتوان گفت تعادل ترمودینامیکی حکمی بر ازلیت ماده است !
در تعادل ترمودینامیکی فقط چیز هایی مثل دما فشار حجم و
... ثابت میماند اما جنبش که گوهره ماده است ثابت نمی ماند و این جنبش
باعث تغییر و تحول در چینش ماده میشود تا جایی که به لحظه بیگ بنگ برسد .

استاد مزدک نگر شما چیست ؟
ما میدانیم كه " فعلاً " راستای دگرگونی ها در راستای به اصطلاح
مهاد ترمودینامیكی است و مهاد ترمودینامیك تنها از بسیاری
مشاهده پدید امده و مهادی برای همه زمان ها نیست. این مهاد
هم اكنون دگرگون شده و تنها نوعی " احتمالات" "ترتیب" چینش ها
را میرساند و هیچ چینشی را غیر ممكن نمیكند. ( mutiplicity )
برای دریافت بهتر، دو تاس را در نگر بگیرید كه احتمال اینكه
جمع آنها 7 باشد به مراتب بیش از انی است كه جمعشان 2 باشد.
یا احتمال اینكه در گاه خالی كردن بار اجر از كامیون، آجرها
بترتیب در كنار هم قرار بگیریند بسیار بسیار پایین تر از این است
كه آجر ها بگونه ی درهم روی زمین ریخته شوند ولی این احتمال
هر چند اندك هم باشد، صفر نیست. بر این پایه چون ماده همان جنبش
است و جنبش هم جاودانه هست، همواره دگرگونی خواهد بود ولی
چون ما نمیتوانیم یك توده اجر را از توده ی دیگر اجر تمیز دهیم،
برخلاف اجر های مرتب كه در دید ما اختلاف و دگرگونی " بزرگی"
است، میگوییم كه جهان در راستای ترمودینامیكی و بسوی "كم ترتیبی"
میرود. از سوی دیگر مگس یكروزه ای را فرض كنید كه بر روی یك
پاندول بسیار بزرگ و با شعاع مركزی بسیار بزرگ است. او و همه
زادمان های پسین او كه روی این پاندول زیسته و زاد و زای كرده اند،
میگویند كه این پاندول در یك راستای ویژه است و جهانشان را دارای
یك راستا میدانند كه گویا همواره چنین بوده و همواره نیز چنین خواهد
بود، چرا كه بسادگی زیستكرد و تجربه شان جز انی را در نمی یابد
ولی این امكان كه جهان انها یك " پاندول" باشد و یا بقول فیزیك یك
جهان سیكلی باشد، از این مشاهده ابتدایی، نفی نشده است و مشاهده
های دیگر میتوانند نشان دهند كه مثلاً جهان پاندولی است كه میتواند
در یك راستای دیگر هم روندی داشته باشد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#24

***

مزدك بامداد
08-01-08
پیک 140

[quote]

نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38213



استاد
مزدک یه چیزی میگن در رابطه با ساطع شدن انرژی از مغز موقع فکر کردن .....
و تاثیر ان بر روی افراد . شما به شخصه چطوری توجیهش میکنید .
اگر ما بینهایت چینش ذرات داشته باشیم و فرض کنیم ( فرض کنیم ) در بعد (5
و 5 و 5) از نقطه مهابنگ باشیم و چون بینهایت چینش ذرات داریم ممکن است
منظومه شمسی به همین شکل که داریم موجود باشد و با همین زمین و ادم های
درون ان که در 200 میلیون سال پیش از بعد ( 5 و5 و5 ) گذشته اند و الان به
فرض در بعد ( 7 و7 و7 ) هستند .
آیا نمیشود گفت ما دقیقآ گذشته همان افرادی هستیم که الان در بعد 7 و7 و7 هستند
یعنی یکی مثل من 200 میلیون سال پیش داشته چنین جمله ای را تایپ میکرده : خدایی وجود ندارد ؟[/quote]
لابد از نگره ی چندكیهانی ( multiversum ) چیزی شنیده اید.
یعنی اینكه بایسته نیست كه جهان یكی باشد ( universum)
بلكه جهان های بیشماری میتوانند باشند كه سرنوشتی همچون
جهان ما داشته باشند و از جهان ما هم جدا باشند، مانند دو
دایره كه در روی دو برگ كاغذ جدا از هم نگاشته شده باشند
و هر كدام نیز در خود مرزمند ( محصور) باشند. از انجایی
هم كه زمان بی ماده و ماده بی زمان معنی ندارد و شدنی
نیست، پس ازلی بودن ماده متصور است و در نتیجه، هر گونه
چینش ممكن میتواند و بیگمان در ازل ( بینهایت منفی در محور زمان
تا كنون ) روی داده باشد و در ابد ( از اكنون تا بینهایت مثبت در محور
زمان ) هم روی بدهد. یعنی ممكن است مزدك این جمله را بارها نوشته
ولی نه لزوماً برای جناب آته ایست ...
دیگر انیكه مغز ما یك دستگاه الكترونی است و روشن است كه در
آن در اثر داد و ستد یون ها ( الكترون ها) موج های كهربایی (
الكتریكی) پدید میاید كه میتوان انها را اندازه هم گرفت ( مثلاً
موج آلفا و یا بتای مغزی و غیره) ولی اینكه امواج آهنكهربایی
( الكترو مغناتیسی) هم پدیدبیاید، دانسته نیست چون تنها این گونه
موج ها هستند كه میتوانند بتابند ( ساطع) شوند و نه موج های
كهربایی صرف( كه تنها با الكترود ها میتوان آنهارا بیرون
كشید)
برای اثر نهادن آدمها برروی هم راه های دیگری است كه بیشتر
از راه روان انجام میشود كه آنهم بحثی روانشناسی و جامعه
شناسی میتواند بشود.


***

مزدك بامداد
08-01-08
پیک 141

[quote]

نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38245



به آن چیزی كه شما میگویید مراجعه كردیم آن چیزی كه شما گفتید نیافتیم ؛ بلكه بر عكس همگان بر این باورند كه احتمالا الكترون و كوارك و نونترینو هم قابل تجزیه هستند .
اصولا اگر چنین باشد و ما بالافرض جزء لایتجزی نداشته باشیم چه بلایی سر شما می اید ؟[/quote]
فعلاً كه هیچ ساختار درونی در الكترون و فوتون و دیگر
ریزگان بنیادین دیده نشده است! اینكه احتمالش هست هم
بله احتمالش هست كه خدا هم كشف شود !!
پس اگر را كاشتند ، مگر سبز شد!!


***

مزدك بامداد
08-01-09
پیک 142

بله همچنان كه گفتید، انرژی فروكش و فراكش دریا ها
( جزر و مد) دارای چنان چگالی نیست كه اقتصادی
باشد ولی در این زمین آزمایش هایی شده است و بهر
روی بسنده ی نیاز انرژی ما را نمیكند. نفت و سوخت
فسیلی هم رو به پایان است و میماند انرژی آفتاب و
انرژی اتمی. انرژی آفتابی هم دارای مرز است و نمیتوان
همه ی زمین را شیشه پوش و ایینه كاری كرد بر این پایه،
تنها جایگزین، همان انرژی اتمی است كه بر دو گونه تواند
آزاد شود یكبار انرژی از شكافت هسته و یكبار انرژی از
جوش هسته ای و یا فوزیون ( چیزی كه در ستارگان و در
ستاره ی هور ( خورشید) هم روی میدهد. ما هم اكنون تنها
میتوانیم این انرژی را با بمب هیدروژنی ، یعنی كنترل نشده
آزاد كنیم و كوشش دانشمندان در این است كه بتوان فرایند
جوش هسته ای را در پیرامون و روش كنترل شده ای
آزاد كرد و برای همین، پروژه ای سترگ در فرانسه آغاز
شده است كه بیگمان تا 40 سال* آینده، به بر خواهد نشست
( گزارش های پیوسته بدان را دنبال میكنم). این پروژه در
شهر cadarache در نزدیكی مارسی و با بودجه ی
2 بیلیون دلار در سال 2005 آگاز شده. آنگاه ما شاید
براستی سرچشمه ی خشك نشدنی از انرژی را خواهیم
داشت. این روند دیگر نیازی به اورانیوم و یا عنصر
دوزخی پلوتونیوم ندارد.البته هنوز سده ها و هزاره های
دیگری فراروی آدمیان است و روزی هم شاید بشود كه
بی جوش هسته ای و تنها بگمان من با پیدا كردن و دانستن
فند های كوانتومی، انرژی را یكراست از دگرگونی جرم بدست آورد.

[عکس: 8PYpp.jpg]

[عکس: qbO6Z.jpg]



*
از معجزات عدد چهل !؟ [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
08-01-09
پیک 143

[quote]

نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38346



1-باز
هم كه با یك پرسش علمی به دلیل كم آوردن برخورد گوبلزی كردی ؛ بررسی
احتمالی یك پدیده هرگز به معنای در اگر نشستن نیست. شما فرمودید بروید
تحقیق كنید رفتیم تحقیق كردیم دیدیم كه بسیاری از فیزیكدانان بر این
باورند كه الكترون و فتون و ... "ریز بنیادین ! " نیستند و با قرائن و
شواهد علمی بر این باورند كه "احتمالا " درات بنیادین چیز های دیگری هستند
و این احتمال یك احتمال علمی است نه یك احتمال من در آوردی .
2- من میدانم درد شما چیست ؛ درد شما اینست كه با رد وجود ذرات بنیادین و
بینهایت بودن آنها كاخ ماتریالیسم خود ساخته فرو میریزد چرا ؟ چونكه در
اینصورت با فرض زمان بینهایت ؛ بهم زدن این آش ؛ آش كشك هم تصادفا ایجاد
نخواهد شد. (البته اینجا تصادف اشكالی ندارد ! و علمی است )[/quote]
بیخود است!
حتی در فرض اینكه مثلاً الكترون هم بخش پذیر باشد
ناگزیر باید به جزیی بخش ناپذیر باید رسید چون از دید
ریازی هم یك چیز را نمیتوان بینهایت بار شكافت و بخش
كرد چون این بدین معنی است كه چیزی از هیچ درست
شده باشد كه تناقض است. تنها عددی كه میتوان آنرا مثلً
بینهایت بار به 2 بخش كرد همان صفر است چون نتیجه اش
هم همان صفر است ( همتای بیرونی آن مفهوم هیچ است)
یعنی هیچ را تنها میتوان بینهایت بار بخش كرد و بازهم هیچ داریم!
پس ناگزیر موجودات مركب مادی باید از موجودات و ذرات بسیط
مادی ساخته شده باشند چون محدودند !!


***

مزدك بامداد
08-01-09
پیک 144

[quote]

نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38349



بلكه
الزاما برای جناب آته نمی دونم چی چی . چرا ؟ وقتی ماده ازلی بوده باشد پس
احتمال پیدایش جهان ما و كلیه حوادث داخل آن بینهایت بار قطعا رخ داده ؛
چون ذرات بنیادین محدودند. این یعنی تحلیل علمی تناسخ ارواح كه خیلی جالب
است.[/quote]
خیر این ها به روح كه مفهومی موهوم است ربطی ندارد!
[COLOR="Silver"]

---------- Post added at 11:46 PM ---------- Previous post was at 11:46 PM ----------

[/COLOR]
Archive: andishehaa.com - Q&A - #17

***

مزدك بامداد
08-01-09
پیک 145

[quote]

نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38348



چند سوال بنیادین فلسفی
1- "علت نهایی" تحولات كمی و كیفی اشیا چیست ؟
2- حدود و مرز ذرات بنیادین كدام است ؟
3- آیا می توان ذره ای را بنیادین تصور نمود در حالی كه فقط از" احتمال"
وجودشان در نقطه ای می توان سخن گفت ؟ منظورم اینست كه آنچه مایه "ثبات"
در تحول است كدام است.
4- در یك برخورد علمی صرف (و نه فلسفی ) ؛ تفاوت حركت و متحركت در ماده -
كه همان انرژی است - چیست؟ این حركت - حركت انرژی - چه نوع حركتی است.؟[/quote]
1- نیروهای ذاتی 4 گانه ی مادی ( كه دراصل یكی هستند) یا همان انرژی !
2- حدود و مرز ان در فیزیك اتمی دانسته است و همان ذرات بنیادین الكترون
و كوارك و فوتون و .. میباشند.
3- ذرات مادی از جنبش درست شده اند و ویژگی جنبش همان جنبش و دگرگونی
در مكان و ساختن چینس های نوین در هر آن است. مایه ی ثبات نسبی است
و بسته به شرایط، یك چینش ( مثلاً طلا) میتواند زمان درازتری پایدار بماند و
چینس دیگر ( مانند اورانیوم ) زمان كمتری ولی چینشی كه ابدی باشد نداریم.
تنها خود گوهر مادی، یعنی جنبش ازلی و ابدی است چون اصلاً خود زمان
از جنبش متنازع میشود!

ذره تنها یك تصور نزدیك به حقیقت از حالت ماده است. موج هم همینجور.
4- انرژی و یا جنبس با بالاترین سرعتی كه جنبش میتواند داشته باشد
یعنی با تندای نور موصوف است و زمان بر او نمیگذرد !

انرژی كه مهادین ترین چهره ی ماده است، در هنگام گیر افتادن در مكان
( كه گویا ابعاد ریز فراوانی بجز سه بعد كلان هم دارد) در چهره ی جرم
نمایان میشود. در حقیقت ذرات جرم دار چیزی نیستند جز همان ذرات انرژی
كه در یك مكان كوچك گیر افتاده اند. برای فهم بهر انرژی چون یك دونده است،
زمانی كه این دونده در كمال ازادی میدود، همان انرژی بدون جرم است كه
میشناسیم و با تندای نور میجنبد. ( بزبان دیگر انرژی چیزی نیست جزجنبش)
ولی اگر این دونده در استادیوم گیر كند، یك زندانی " نسبی " است چون در عین
جنبش با سرعت نور به نگر ،میاید كه در استادیوم گرفتار است و مكان اشغال
كرده و در نتیجه جرم نشان میدهد. حال اگر این دونده در دور یك حوض گیر
كند و یا حتی در یك قفس مانند فرفره بگرد خود بگردد، بازهم در عین جنبش،
در یك مكان گرفتار است وبیشتر و بیشتر تبدیل به جرم شده است . آنگاه
میتوان از ذره جرم دار سخن گفت كه چیزی نیست جز انرژی فشرده و گرفتار.
البته آنگاه هم اگر دوندگانی آزاد باشند كه باهم این قفس را كه در درون آن
دونده ای زندانی بگرد خود دوان است، بردارند ، این دونده ی گرفتار هم
به نیروی آنها به جنبش میافتد ولی دیگر نمیتوانند با این بار با تندای
پیشین خود كه سرعت نور بوده جنبش داشته باشند. تنها زمانی كه این
دونده از قفس رها شود او و دیگرانی كه او را "حمل" میكردند دوباره
همان انرژی ازاد شده و سرعت نور را دوباره بدست میاورند.


***

مزدك بامداد
08-01-11
پیک 146

بله بازگشت به گذشته چیزی نیست جز بازسازی چینشی
كه در گذشته حاكم بوده است. بزبان دیگری زمان وجودی واقعی
ندارد و چیزی نیست جز دگرگونی چینش ها. اگر شما امروز
بیدار شوید و اتاق خود را با همان دكوراسیونی ببینید كه در بچگی
درآن بوده، یك ان حس بازگشت به گذشته به شما دست میدهد.
پس بردیگر، زمان وجود وچاعی ندارد، گذشته وآینده وجود ندارند
و تنها چیزی كه هست، ماده است در جنبش كه شما بعنوان یك
لحظه ی "زمان حال " دریافت میكنید و گذسته از سنجش چینش
پیشین كه در حافظه ی شما مانده وا چینش كنونی بدست میاید!
همچنین شما نمیتوانید در بعد زمان، همانگونه كه در بعد واقعی
مكان شدنی است، به دلخوه به پیش و به پس بروید بلكه همواره
اسیر " زمان حال" میباشید.

ابعاد جهان احتمالاً میتوانند تغییر كنند چون از 11 بـُعد جهان در
مهابنگ، تنها 3 حلقه تودرتوی ان منبسط و باز شده و هنوز هم در
حال باز شدن است. ممكن است كه مهابنگ پسین و یا پیشین
دو بعد و یا 6 بعد باز شده و یا باز شود، بسته به ارتعاش كوانتومی
و حكم آن !؟


***

مزدك بامداد
08-01-14
پیک 147

[quote]

نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38665



این سوالات ذهن من رو مشغول کردند .
-چرخش ماه به دور زمین و زمین به دور خورشید تصادفی است درسته ؟
-بعد از اینکه ماه و زمین به فاصله ماکسیمم رسیدن یعنی
دیگه از زمین به ماه نه انرژی و نه تکانه برود ماه از مدار چرخشی دور زمین
خارج میشه یا نه ؟

-ذرات بنیادین محدود هستند ؟ اگر محدودند چطور میتونیم
بگیم بینهایت چینش ذرات داریم ؟ پس در این صورت باید مکان رو بی نهایت فرض
کنیم که در این صورت وقوع بیگ بنگ در بی نهایت زمان با مشکل روبرو میشه .

-میشود بی نهایت جرم و انرژی رو در حجم پلانک جای داد و این به صورت تجربی قابل مشاهده است ؟
اگر بتونیم بی نهایت جرم و انرژی رو در حجم پلانک جای بدیم اونوقت پس ذرات بنیادین محدودند درست میگم یا نه ؟
اگر نتونیم اونوقت ذرات محدود داریم و با بی نهایت چینش ذرات تناقض داره پس باید بی نهایت مکان رو قبول کنیم .
با این حساب پس مهابنگ در مکان رخ داده .

-با باز شدن ابعاد دیگر جهان شرایط جدیدی بر جهان حاکم میشه یا خیر ؟ یعنی قوانین فیزیک تغییر میکند ؟
اگر 11 بعد باز و یا در همین 3 بعد کلان بمونه و مهابنگی دیگر رخ بدهد تکلیف این ابعاد چی میشه ؟
ممکن است در مهابنگ بعدی ناگهان 15 بعد باز شود .
پس مهابنگ بعدی شرایط جدید رو رقم میزنه و ممکنه در مهابنگ بعدی دیگر من و شما نباشیم .
- ابعاد در مکان وجود دارند درسته ؟
استاد روشنگری بفرمایید که دارم دیوونه میشم .[/quote]
آری زمانی خواهد رسید كه اصولاً زمین در خورشید كه
" غول سرخ " شده بخار خواهد شد و همچنین ماه و غیره!

ذرات بنیادین دارای شمار محدود هستند ( یعنی ماده/انرژی
در جهان محدود و مرزمند است) بر این پایه شمار چینش
های ممكن نیز بینهایت نیست و مرزمند است. برای همین
هم گفتیم كه در زمان میتواند چندین بار تكرار شود همچنان
كه در بازی تخته نرد هم مثلاً چینش " یك و دو" بار ها
میتواند تكرار شود چون دو تاس و ششنمره بیشتر نداریم.

گفتیم كه مقدار ماده بینهایت نیست و برای همین هم در مهابنگ
و در گنجایش پلانك ، بینهایت ماده/انرژی نبوده است.

با باز شدن ابعاد هم قوانین فیزیك در اصل دگرگون نمیشوند
بلكه شرایط صدق آنها دگر گون میشود.
نمونه برای فهم:
میگوییم كه اب در 100 درجه در سطح دریا بخار میشود.
روشن است كه اگر در سطح دریا نباشیم و مثلاً بالای
كوه دماوند باشیم، آب در 70 درجه مثلاً بجوش میاید.
مكانیسم اثر ماده برهم ( همكنشی) كه ذاتی ماده/انرژی
است یكسان است و یكسان میماند ولی شرایط ، چهره های پیدایش
و كاركرد این همكنشی ها را دگرگون میكند. افتادن یك سیب
برای زمین هم از نیروی گرانش است و گشتن ماهواره هم
همینجور ولی این یكی هیچ همانند آن یكی دیده نمیشود!


***

مزدك بامداد
08-01-14
پیک 148

[quote]

نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38816



استاد دیر کردید امیدوارم مشکلی برایتان پیش نیامده باشد .
لطفآ به این سوال هم پاسخی دهید .
من لیوان رو از میز ناهار خوری به آشپزخانه میبرم توجیه چینش ذرات مادی در مورد علت این پدید چیه .
در اصل من در چینش ذرات تغییر و تحولی ایجاد نکردم بلکه فقط مکان چینش رو تغییر دادم .
امسال وضع محصولات صنعتی خوب نبود و علتش تصمیمات نادرست دولتمردان بود . چینش ذرات در مورد این چگونه توجیه میشود .
علت و معلول در علم ریاضیت توجیهی دارد یا خیر ؟
مثال : در اعداد طبیعی علت اومدن عدد 7 این است که بعد از 6 واقع شده.
اگر میشود : چینش ذرات چگونه برای ان توجیه دارد
اگر نمیشود : میتوان گفت علت و معلول فقط در جهان مادی مفهوم دارد و در
جایی که ماده عملآ در اون نیست بی معنی است ؟ اگر مورد دوم مورد قبول
شماست یک توجیه قانع کننده بیارید چون این یهویی به فکرم زد و خودم
نتونستم براش توجیهی بیارم .

با تشکر[/quote]
در اصل شما در چینش ذرات دگرگونی داده اید چون دگرگون
كردن جای چیزی هم چینش كلی ذرات را بهم میزند ( یعنی چینش
لیوان دگرگون نشده ولی چینش " اتاق" و درون " خانه" دگرگون
شده چون لیوان بخشی از چینش " خانه" بود. همچنین خود شما)

انگیزه ی مهادین و ریشه ای همه ی دگرگونی های كلان هم همان
انبساط جهان و افزایش آنتروپی برآمده از آن است.
یعنی در واپسین نگاه، همه كارهای ما در راستای پیدا كردن و
گساردن انرژی است و همه نبرد ها هم بر سر این انرژی است
كه كدام یكان انرژی-گسار ( یعنی آدم و جانور و .. كه واحد ها
و سیستم های مذرف كننده ی انرژی هستند) انرژی بیشتری بدست
آورده و بگسارد ( مصرف كند) --> مصرف كردن انرژی هم
یعنی همان بیشتر كردن آنتروپی جهان ! و گرنه انرژی كه از
میان نمیرود بلكه در اثر مصرف، پراكندگی آن بیشتر شده و
مصرف كردن آن دشوار تر میشود.
همه جنگ های ما و یا حتی كنكور سراسری و یا دعوا برای
دوست دختر و یا فحش دادن بهم و یا بازی قایم موشك و غیره
همه نماد های از نبرد فرازیست ( نبرد بقا) برای بدست آوردن
انرژی هستند.


آری پدیده " علت و معلول" تنها در جهان مادی و برای ماده
مشاهده و آروین ( تجربه) شده است و نمیتوان آنرا به
جهان و موجودات ! غیر مادی نیز بست!!



***

مزدك بامداد
08-01-14
پیک 149

[quote]

نگارنده ی نخستین : Renad
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38706



در
لابلای پرستیژ دانشیك سر از استدلالات فلسفی در آوردید ؟ پس به قول فلاسفه
یونان یك "اتم" لازم است وجود داشته باشد ؟ چه چیز موجد حركت این "اتم" می
شود ؟ - كه آن خود موجد حركت سایر مواد می گردد ؟ -
(اتم را به معنی فلسفی بكار بردم )
اتمی كه خود تجزیه ناپذیر است ؛ و سنگ بنای كائنات را تشكیل میدهد ؛ چه عامل و یا عواملی به جنبش و حركت درش می اورد ؟[/quote]
بیخود و چند سفسته پیاپی است!
نخست اینكه آروین ما نشان داده است كه ذره هایی هستند كه
خود دیگر از ذره های كوچكتری درست نشده اند.
چون شما این دستاورد دانشیك را پذیرا نشدید، ما از ریاضی
كه زبان طبیعت و خرد بلورین است ، برای شما فرنود آوردیم
و این به " فلسفه" كاری ندارد. اصولاً امروز دیگر فلسفه
دنبالچه و پیرو دانش است و مانند دوران ارستو دیگر نیست!!
این یك سفسته !
دیگر اینكه فرزانگان یونانی بودند كه باور داشتند كه جهان از
ذرات بنیادین بخش ناپذیر درست شده است و واژه ی بخش
ناپذیر در یونانی همان " آتوم" است.
در سده های تازه كه دریادتند كه باشندگان همه ساختار پیوسته
ندارند و دانه دانه هستند و از گلوله های عنصر های شیمیایی
درست شده اند، دانشمندان ان نام را برای انی ذره ها برگزیدند
به این گمان زود رس كه این ها همان ذره های بخش ناپذیر
هستند كه دیرتر روشن شد كه انیها خود نیز تا دو سه تراز
ژرفتر بخش پذیرند.
براین پایه مفهوم فلسفی اتم با مفهوم علمی اتم جداست بیسواد!
و بكار بردن یكی در رد دیگری یا از بیسوادی و یا از شارلاتانیسم
و فریبكاری است. امروزه كماكان فلسفه ی اتومیستی استوار
است چون ذراتی داریم كه دیگر خود از ذرات كوچكتری
درست نشده اند و همین ها سایسته ی نام و مفهوم " فلسفی"
اتم (= بخش ناپذیر) هستند ولی از انجا كه " نام " اتوم در
فیزیك به ذرات " عناصر" گفته شده و جا افتاده است، دیگر
از بكار بردن در كانتكست های دیگر خودداری میشود تا بیسواد
ها قاتی نكنند و شارلاتان ها بل نگیرند!!


عامل حركت ویا همان جنبش ، همان است كه در فیزیك بنام
انرژی شناخته میشود، هرگاه انرژی به ذره ای بچسبد
و یا سوار آن شود، ذره دارای جنبش میشود ، پس میجنبد!
هرگاه انرژی از ذره جدا شد، آنگاه ذره دیگر جنبش ندارد.
( البته خود ذره هم از جنبش درست شده است)


***

مزدك بامداد
08-01-16
پیک 150

[quote]

نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post38862



استاد چگونه به این نتیجه رسیده اند ؟
اگر مکان بینهایت باشد مرزمند نیست
چگونه به این نتیجه رسیده اند که تمام ماده و انرزی جهان در این نقطه جمع شده .
حتی امکانش هم نیست که یک ذره خیلی کوچک که در جهان است در نقطه مهابنگ نبوده ؟
مهابنگ میتوانسته رخ بده اگر و تنها اگر تمام ماده و انرژی جهان در ان نقطه جمع میشده . این رو چگونه توجیه میکنید ؟
پس چرا میگویند قوانین فیزیک بعد از بیگ ینگ اعتبار دارد ؟ چه عاملی باعث
شد در ان زمان قوانین جدیدی بر جهان حاکم شود .پس مهابنگ هم که چینش ذرات
است در مکان اتفاق افتاده چون چینش هم از نظر من جابه جایی در مکان است .
گسترش خود مکان رو که در چند پست بالاتر گفتید برای من روشن کنید .

این در جواب این بود
اگر بود من متوجه نشدم میشه واضحتر میگید .
با تشکر[/quote]
1- دانش میگوید كه مقدار ماده در جهان محدود است
و همان مقدار محدود كم و بیش نمیشود. اگر بینهایت
بود كه دیگر اصل پایایی ماده/ انرژی بی مورد میشد!
پس شمار ذره های ماده/انرژی در كیهان محدود است.
2- چون شمار این ذره ها محدود است، چینش های
گوناگونی كه این شمار محدود میتوانند درست كنند هم
سرانجام محدود است.
3- مكان هم محدود است( گرچه در حال گسترش) ولی
بیكران است. چم بیكران هم اینست كه لبه و كناره و
كرانه ندارد. برای نمونه سطح كره ی زمین محدود است
و چند دریا و خشكی بیشتر ندارد ولی بیكران است، چون
گوی مانند ( كروی) است و بر روی ان هر اندازه كه بروید
به لبه و مرز مكان نمیرسید بلكه فوقش به همانجایی میرسید
كه پیشتر هم بوده اید. یعنی اگر شما هما كنون با كشتی
كیهان پیما به سوی بیرون از منظومه ی خورشیدی و دور
از زمین پرواز كنید و راه خود را هم كژ نكنید، از سوی
دیگر راستای آغاز مسافرت، باز به زمین میرسید !
4- همه ذرات مادی این جهان در همان گنجایش بوده اند.
این روشن ینست كه مهابنگ به چه اندازه از ماده و چگالی
آن نیاز دارد. شاید هم نیمی از ماده ی كنونی برای یك مهابنگ
دیگر كوچولوتر بسنده باشد. ( برای همین هم میگویند كه جهان
های دیگری هم شاید باشند كه هر كدام از مهابنگ بزرگ
و كوچك خودشان بدست امده باشند.
5- میگویند كه انی قانون ها پس از مهابنگ اعتبار دارند
چون در محاسبه ی ریاضی در زمان كمتر از پلانك، به
پاسخ ریاضی بینهایت ویا بخش بر صفر میرسند ولی در عمل
این دلیل نیست كه این قوانین پیس از انهم اعتبار داشته اند یا خیر.
برخی از قانون ها هم دارای سرشتی هستند كه آنها را به شرایط
تعریف قانون وابسته میكند. برای نمونه قانون نگذشتن از
چراغ قرمز جایی اعتبار و وجود دارد كه اصولاً چراغ قرمزی
وجود داسته باشد و روشن است كه در میان قبیله های ادمخور
آفریقا اعتبار و مورد مندارد. زمانی هم كه از " بی اعتباری"
برخی قانون ها در بیگ بنگ سخن گفته میشود هم از برای
همین است، چون با گردآمدن كل ماده در یكجا، دیگر مورد
صدق قانون وجود ندارد ( مثلاً ربایش الكترون و پروتون
و ربایش زمین و ماه و .. همه یكی هستند)
6- دگرگونی در چینش میتواند در مكان باشد و یا نباشد.
مثلاً فرفره ای كه ساكن است با فرفره ای كه میچرخد
در یك مكان هستند ولی با هم تفاوت دارند. دگرگونی های
" كوانتومی" هم هستند كه مكان در انها موردیت ندارد.
7- خود "جا" و یا مكان دارد بیشتر میشود.
باید مكان را رویه ی یك گوی 4 بعدی فرض كنید ( مثلاً زمین
یك گوی و 3 بعدی است و اگر بزرگ شود، مساحت ها كه رویه ی آن
هستند، مثلاً كشور ایران هم بزرگ خواهد شد) این گوی 4 بعدی هم دارد
بزرگ میشود و بر این پایه، اگر جهان مثلاً 100 لیتر جا
داشت، اكنون 100000 لیتر جا دارد!
8- منظور این بود كه همه كارهای ما و پدیده های جهان
در راستای همین گسترش و " سرد" شدن جهان و افزایش
آنتروپی و كم شدن تمركز انرژی است. دور شدن كهكشان ها
از هم، به همان انگیزه است كه دویدن ادم در پی نان !
نان=انرژی متمركز و دارای اتروپی كم -->
مدفوع=تراكم انرژی كمتر و آنتروپی بیشتر شده!
انرژی نان منهای انرژی مدفوع=انرژی گرمایی كه
از راه پیكر و كار ها ما ( فوتبال و ..) در جهان پخش
میشود و دیگر قابل استفاده نیست! و تنها به آنروپی
جهان می افزاید!


***

مزدك بامداد
08-01-16
پیک 151

[quote=alijohar]

[quote]


گرچه بین دانشمندان اختلاف نظر هست و آروین شما هم بدرد خود شما می خورد ولی فرض كنیم اینطور باشد.


معلوم می شود هنوز مفهوم فلسفه را خرد بلورین شما
فرنود نكرده ! یك گزاره منطقی در عین حال یك گزاره فلسفی هم هست ؛ و هرگز
فلسفه پیرو علم نبوده و نیست ؛ اصلا یعنی چه این حرف ؟

مثلا اینكه كل بزرگتر از جز است و یا اینكه هر
معلولی نیاز به علت دارد و یا اینكه "چون انرژی و ماده وقتی بهم تبدیل می
شوند چیزی غیب نمی گردد پس ازلی و ابدی اند " فلسفی هستند نه علمی !


منظورم اینست كه اصل استنتاج فلسفی و منطقی است و امروزی هم نیست بلكه دقیقا ارسطویی است و درست هم هست.

این را كه من یادت دادم تحویلم نده . مصادره نكن.


مطمئن باش بعدا چیز های
دیگری هم روشن خواهد شد. هم اینك بسیاری از دانشمندان بر روی اینكه ذرات
بنیادین شما واقا بنیادین هستند علامت سوال گذاشته اند.



بله درك میكنم ؛ چون هدف وسیله را توجیه میكند و
اصل بقا جن به ما می گوید بهینه اینست كه ناجوانمردانه طرف را بكوبیم تا
پیروز میدان شویم این را می گویی. من كه خود برای شما باز كردم كه بین
"اتم فلسفی " و "اتم علمی " فرق قائلم چرا می گی ؟ چون "جوانمردی " مفهومی
ارزشی است كه در ماتریالیسم استالینی جایی ندارد.[عکس: L1RAH.gif] [/size]



[color=blue]پس عامل حركت همان انرژی است ؛ عجب !

پس ما چیزی داریم بنام ذره ؛ كه اگر انرژی به آن بچسبد آن ذره حركت می كند !
انرژی باعث چه نوع حركتی از انواع حركت می شود ؛ چرا انرژی باعث حركت می شود ؟

اصلا توجه میكنی چی می گی ؟ این كه دور باطل است و تا
آن جایی كه من میدانم فرنودی برای رد دور هنوز از علوم تجربی صادر نشده
.یا به سوالاتم پاسخ بده یا ترا به اماكن می سپارم :


1- عامل حركت چیست ؟ (حركت هر چیزی )
2- اگر ذره همان جنبش است پس چسبیدن انرژی به ذره و انگه به حركت در آوردن آن چه می شود ؟
این حرف های متناقض را برای آن شاگردانی بنویس كه احتمالا عرب زبانند و فارسی ایران باستان را نمی دانند.[/quote]
1- بیخود است، در ذرات بنیادین اختلاف نظر نیست.
فرضیه هم كه مقام اصل اثبات شده را ندارد.

2- شما اینجا فلسفه و منطق را با هم قاتی كردید كه
دو مقوله جدا هستند ! گویا چون ارستو دستی در
هر دو داشته!!
استنتاج و اینها، به مقوله ی منطق logics بر میگردد
در حالیكه هزار جور فلسفه گوناگون داریم !!
فلسفه و حتی خود منطق هم از مشاهده و آروین بدست
آمده و حتی خود خرد ( عقل) هم همینگونه بدست آمده
است و بر ان پایه چون دانش بهترین مشاهده و آروین
خردمندانه است، پس فلسفه هم نمیتواند چیزی بگوید كه
بر پاد دانش باشد و برا یهمین امروز فلسفه دنبالچه ای
از دانش شده است و جایگاه و ارزش پیشین را ندارد!
3- اكنون كه از ما با سیلی یاد گرفتید بیسواد!!
4-این سفسته ی مصادره به مطلوب آینده است!
هر چیز اثباتی را میتوان به آینده ارجاع داد!
مثلاً انیكه در اینده خدا اثبات خواهد شد !!
بهرروی روند كند شدن بخش كردن ذره ها نشان میدهد
كه در صورتی هم كه یك ذره ی بنیادین هم باشد كه
بعدان روشن شود كه از دو و یا چند ذره است،
همان تازه ها ذرات بنیادین خواهند بود !
یعنی در مهاد و پرنسیپ ذرات بنیادین چیزی دگرگون نمیشود!!
5- بله بارها گفتیم كه گوهر این جاهن همان جنبش است
كه همه چیز از ان ساخته شده است و نام دانشیك اش
همان انرژی است. یعنی یك ذره ی انرژی همان یك بسته
از انی عصاره است، یك بسته ی جنبش ! برای همین هم
به هر چیزی كه بچسبد به جنبش آن افزوده میشود،
در دانش میگویند به انرژی ان افزوده شده!
خود ذرات جرم دا هم كه انرژی به جنبش آنها می افزاید،
از خود همان انرژی درست سده اند، كه در صورت و چهره ی
این ذره گرفتار در مكان است ( مانند فرفره ای كه دور خود
میچرخد).
شما میتوانید یك چنین فرفره ای را روی ك دست خود
گرفته و انرا از اینجا به انجا ببرید. پس در عین داشتن
جنبش درونی، میتواند جنبش بیرونی هم داشته باشد!
ذره جرم دار هم همین است، همان نارژی و جنبس فشرده
و گرفتار در مكان است ( انشتین) و در عین حال، یك ذره ی
انرژی ( آزاد) میتواند بدان جنبش در بیرونی در مكان هم
بدهد ( با چسبیدن خود به ان ذره جرم دار).
مانند شما كه فرفره را برداشته و بجای دیگر میبرید!

اكنون این فارسی فهم شد بیسواد !؟


***

مزدك بامداد
08-01-16
پیک 152

[quote]

نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39056



آقای مزدک بامداد، مرا به سبب فضولی در میان سخن ببخشید. سوالی دارم که امیدوارم پاسخ گویید. این

برای روشن شدن ذهن است:

شما می گویید شمار ذره های مادی محدود است.

همچنین می گویید مکان نیز محدود است.

یعنی ذره های محدود قرار گرفته اند در مکان محدود. این تلقی من است که اگر اشتباه است باید

توضیح دهید تا بیشتر بفهمم. سوالات پیش پا افتاده وقت شما را تلف خواهد کرد؛ می دانم!

اما مهر ورزید و به زبانی ساده توضیح فرمایید. کوتاه و مختصر انچنان که در حد فهم من باشد.

با تشکر و احترام.[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" /> [/quote]
[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


آقای "هیچكس"، آری شما نوشته ی ما را بخوبی
در یافتید. دانش نوین چنین میگوید كه اندی " ماده"
( مثلا ً چندین میلیارد تـُن ) در اثر گسترش " جا "
( مكان) در همان " جا" پراكنده شده است و این
جا هم دارد ( فعلا ً) هی بیشتر میشود ( ولی بازهم
مقدار محدود ، مثلا ً چند سال نوری مكعب است)


***

مزدك بامداد
08-01-16
پیک 153

[quote]

نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39061



ممنون از این که پاسخ گفتید.

اکنون می خواهم بدانم مقصود شما از این که می فرمایید ماده ازلی است یعنی چه. پستهای

پیشین را به دقت خوانده ام. (البته چنین می پندارم) گویا عقیده دارید ماده ازلی است به این

معنا که در هر زمانی ماده بوده است. یعنی ما نمی توانیم زمانی در نگر بگیریم که ماده ای نبوده

باشد. آیا درست دانستم؟ اگر سوالاتم را محدود مطرح می کنم برای این است که از پاسخ های

شما گیج نشوم. این ضعف من است. شما از ضعف من چشم پوشی کنید و پاسخ بفرمایید. یک

دنیا سپاس.[/quote]


بله "ماده" ( كه آنرا با ماده ی عوام كه
تنها به ذرات جرم دار میگویند عوضی
نگیریم) ازلی است، یعنی همان چیزی كه
همه چیز ها از ان درست شده است،
( كه همان جنبش و یا انرژی=ماده)
ازلی است چون زمان از جنبش بدست
میاید و وجود واقعی و ناوابسته ( مسقل)
از جنبش ( ماده) ندارد!
بر این پایه نمیتوان زمانی را در نگر گرفت
كه پیش از ان ماده نبوده باشد، یعنی ماده
آفریده شده نیست، خود وجود و بودن و جنبش
است كه گوهره ی بودن هم همان است!البته امیدوارم گیجترتان نكرده باشم !

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#25

Archive: andishehaa.com - Q&A - #18

***

مزدك بامداد
08-01-17
پیک 154

االبته یاد آور میشویم كه همه جا، یعنی جایی كه شما
و من هم اكنون هستیم، همان مكان مهابنگ است!
چرا كه همه ماده در یك مكان بوده و این مكان كش
آمده و بزرگ شده است و بر این پایه، هر تكه و ذره
از مكان، زمانی همان مكان مهابنگ بوده است و
مركز ویژه ای در این جهان نمیتوان برای مهابنگ
در نگر گرفت.


***

مزدك بامداد
08-01-17
پیک 155

نقل قول: نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39110



نه خیلی خوب بود استفاده کردم سپاسگزارم. من از خلاصه آنچه خواندم به نتیجه ای رسیدم که

در ادامه بیان می کنم بررسی بفرمایید که درست فهمیده ام یا خیر. برداشت من این است که ما

زمان را با حرکت ماده درک می کنیم. از طرفی ظاهرا طبق نظریات علمی کل ماده قبل از مهابنگ

در مکان کوچکی فشرده بوده است و سپس پس از مهابنگ گسترش پیدا کرده است. سوال من

این است که خود کل این ماده، که بسیار فشرده بوده است (فرض کنیم ان را به صورت یک گوی

کوچک در نظر بگیریم) آیا خود این گوی کوچک (قبل از مهابنگ) حرکت داشته است؟

به عبارت دیگر خود این گوی کوچک (ماده فشرده) زمانمند است؟ چون تا جایی که فهمیدم

نمی توان حرکت را بدون زمان در نگر گرفت.

من پرسش را به زبان خویش مطرح کردم. ممکن است از دید علمی گسترده شما خنده دار بیاید.

باز هم مرا ببخشید. سپاس
1- بوارونه، زمان را نمیتوان بدون جنبش
انگاشت. جنبش بنیادین است.
2- تصور یك گوی كوچك در مكان نادرست است،
چرا كه همه ی مكان، خود محدود به این گنجایش
( گنجایش پلانك ) بوده و مكانی بیرون از این
گوی وجود نداشته كه این گوی بخواهد در آن
جنبشی داشته باشد یا خیر!

بزبان دیگر، همه جنبش و مكان, درون این گنجایش
كم درهم فشرده بوده و با افزایش این گنجایش،
جنبش در این گنجایش ( حجم) پراكنده شده است.
مكان كنونی از همان مكان درهم فشرده, باز شده.

--
از انجاییكه انگاشت 4 بعدی برای ما باشندگان 3
بعدی اندكی دشور است، شوربختانه بسیاری از
دوستان ، مهابنگ را چنین تصور میكنند كه گوی
كوچكی در مكان !! بوده كه همه ماده در آن بوده!
در حالیكه اصولاً مكانی جز "گوی " در كار نبوده
و این "گوی گوچك" در مكان نبوده بلكه خودش
مكان بوده و است.

برای همین هم میگویند كه مهابنگ، همان
انبساط مكان است و نه انفجار ماده در مكان !


***

مزدك بامداد
08-01-17
پیک 156

برهان بازگشت بی پایان
(1) از بی خدایان بپرس علت بیگ بنگ چه بود؟.
(2) بدون توجه به پاسخ آن ها بپرس از کجا می دانند.
(3) این رویه را ادامه بده تا جایی که آن بی خدا بپذیرد که پاسخ یکی از پرسش ها را نمی داند.
(4) تو پیروز شدی!
(5) پس خدا هست.[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />

***

مزدك بامداد
08-01-17
پیک 157

نقل قول: نگارنده ی نخستین : نوترینو0
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39092



..[b]بسیار عالی ! با زبان کلمات فارسی بهتر و ساده تر از این نمیتوان توضیح داد!
برای فهم این مطلب شاید سالها مطالعه لازم باشد! [/b]
شرمنده می فرمایید!
انا بشر مثلکم[عکس: <a href=www.daftarche.com]" class="mycode_img" />


***

مزدك بامداد
08-01-17
پیک 158

نقل قول: نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39139



سپاس. پس دانستم که تصور این که بپندارم که گوی کوچکی در مکان بوده است در نگر

علمی شما نادرست است. این را دانستم. فقط نکته دیگری برایم مجهول است. این چیز محدود

(همان مکان یا ماده فشرده) در کجا گنجیده بوده است؟ بالاخره این مکان همان طور که گفتید

محدود است خارج از این حد چه بوده است؟ مکان دیگری بوده است؟ علم در این باره چه

می گوید؟ شاید اصلا کل مطلب را درست متوجه نشده باشم.

نکته دیگری هم هست فرمودید گوی کوچک در مکان نبوده بلکه خودش مکان بوده. این به این

معناست که ماده فشرده و مکان یکی هستند؟ و یا اینگونه نیست و من باز در درک موضوع به

خطا رفته ام؟ می دانم که ساده سازی پاسخ های علمی دشوار است. از این که به زحمت

می افتید شرمنده ام.
نگفتیم كه ماده و مكان یكی بوده اند.
بلكه مكان خیلی كوچك بوده پر از ماده.

مقوله های بیرون و درون، " در" جایی و ..

همه ازبودن ما در مكان و مشاهده ی مكان
سرچشمه گرفته اند و به مغز ما اندر شده اند.
بر ای پایه نمیتوان این مفاهیم را برای خود
مكان بكار برد و گفت كه بیرون از مكان چه بوده ،
همچنانكه نمیتوان گفت كه پیش از زمان چه بوده!!

اینهم یك پیام همانند ما در این باره :


نقل قول:چه کسی گفته که چون زمان بی وجود ماده معنی ندارد پس ماده ازلی است؟ چرا نباید شروع زمان را از شروع خلق ماده فرض کرد؟
مقوله هایی چون " آغاز" ( شروع) و پایان ، خود در بستر
بـُعد ها dimensions تعریف و فهم میشوند و

نمیتوانند بر روی خود این بعد ها هم بكار روند.
همچنان كه درریاضی ، خود دستگاه مختصات
دارای آغاز و پایان و .. نیست بلكه شكل و یا
موجود هندسی( خط، نقطه، دایره ، ..) كه در
این دستگاه مختصات است، دارای آغاز و
پایان و پس و پیش و بالا و پایین و ... است!
برای فهم بهتر، هویج كه در بعد مكان است دارای آغاز و پایان
است چون جایی هست كه هویج دیگر نیست و همین هویچ در بعد
زمانی هم آغاز و پایان دارد، چون زمانی بوده كه هویج نبوده
و زمانی بوده كه وجود هویج آغاز شده و زمانی هم وجود هویج
به پایان رسیده است.
ولی ما نمیتوانیم بگوییم كه جایی هست كه پس از آن دیگر جایی
نیست و جا دیگر تمام شده و یا جایی هست كه در ورای آن دیگر
جایی نیست و مكان از انجا آغاز میشود. همچنین نمیتوان گفت كه
زمانی بوده است كه در یك لحظه پیش از ان ! زمان نبوده است
و زمانی خواهد بود كه پس از ان زمانی دیگر نخواهد بود.
بر این پایه همچنان كه گفتیم، واژگانی چون ( ,in , out, before، after
آغاز و پایانend, begin, ) خود واژگان ابعادی dimensional یعنی
یا temporal و یا local هستند و زیر مفهوم بعد ها تعریف و
تجربه و دریافت شده اند و نه روی آنها. یعنی نمیتوان از شروع
زمان سخن گفت و زمانی متصور نیست كه پیش از ان زمان نبوده!
( و یا مكانی كه دوسانت در پس آن مكان دیگر نیست!)
از سوی دیگر نمیتوان رد كرد كه زمان بی جنبش و ماده مفهوم
ندارد، چون مفهومی ذهنی است كه از نرخ جنبش متنازع میشود
( بقول پو سینا ، موجود ضعیف ! است) یعنی اگر ساعت و شب
و روز ضربان قلب و .. نباشد شما نمیدانید كه زمان " گذشته"
یا خیر! و بر این پایه زمان جایی هست كه ماده هم هست.
بزبان دیگر میتوان گفت كه در هزجایی كه زمان هست ماده هم
هست و یا ماده در هر زمانی هست كه همان معنی ازلی بودن است.
( ازل=بینهایت منفی در محور زمان )
( ابد=بینهایت مثبت در محور و بعد زمان)
--
از سوی دیگر هر فعلی نیاز به زمان دارد و خلق و یا آفرینش
هم همین است بویژه كه آفرینش یعنی انیكه چیزی در یك زمانی
نیست و زمانی پس از آن، هست !! پس آفرینش خود در بستر زمان
شدنی و بر خود زمان نمیتواند جاری شود.
امیدوارم روشن گفته باشم.


***

مزدك بامداد
08-01-19
پیک 159

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Zanbor
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39222





نقل قول: نگارنده ی نخستین : مزدك بامداد
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...5#post3835



حقیقت چیزی نیست جز شناخت درست از واقعیت جهان " بیرونی".
تنها با این شناخت درست شما میتوانید واقعیت را بسود فرازیست
بهینه ئ خود دگرگون كنید..................


مزدک جان کم کم دارم با مسلک شما آشنا میشوم . اما دوست دارم بدانم از اینهمه بحث علمی که داشتی چه چیزی را اثبات خواستی بکنی؟
منتظر پاسخ شما هستم.


كم كم اینرا هم در خواهید یافت.


***

مزدك بامداد
08-01-20
پیک 160

نقل قول: نگارنده ی نخستین : Zanbor
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39272





نقل قول: نگارنده ی نخستین : مزدك بامداد
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39261





كم كم اینرا هم در خواهید یافت.
...

امیدوارم جناب مزدک
ولی من خیلی راحت تر این جور پاسخ علمی رو برای خودم حلاجی میکنم، به نظر
من این بحث های غلیظ فقط تونلی است برای رسیدن به آنچه میخواهیم .
به هر حال صبر میکنم تا ببینم ادامه پاسخ شما به جناب هیچکس چه خواهد بود
چون من تاپیک را به طور جدی از سوال جناب هیچکس دنبال میکنم . تاپیک های
قبلی خیلی سنگین بود.
به امید یافتن حقیقت...


البته همه ی كارهای ما برای رسیدن به آنچه است
كه میخواهیم ولی این زمانی شدنی است كه دارای
شناخت درست بوده و سخن مان راست باشد و گرنه
به آنچه میخواهیم نمیرسیم و یا اینكه خواسته ی ما
پندارین ( خیالی) و یا" نا مشروع" و ..بوده است.
پس پرسشی و سرزنشی در این نیست كه هر كس
در راه رسیدن به آنچه میخواهد تلاش میكند، بلكه
سرزنش در راه و روش و راستی این تلاش است!


راستی كـُن كه راستان رَستند
در جهان ، راستان قوی دَستند!


***

مزدك بامداد
08-01-20
پیک 161

نقل قول: نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39343



آقای
بامداد. قسمت اول را به دقت خواندم. چون برای من سنگین بود مجبورم سوالاتم
را بخش بخش کنم و در هر مورد سوال نمایم. علت این که اندیشیدم شما در
توضیحتان برای من ماده را همان مکان گرفته اید این جمله شما بود:


"شوربختانه بسیاری از
دوستان ، مهابنگ را چنین تصور میكنند كه گوی
كوچكی در مكان !! بوده كه همه ماده در آن بوده!
در حالیكه اصولاً مكانی جز "گوی " در كار نبوده
و این "گوی گوچك" در مكان نبوده بلكه خودش
مكان بوده و است. "

من از جمله هایی که با قرمز مشخص کرده ام و ظاهرا به اشتباه پنداشته ام
که شما مکان و ماده را یکی می دانید. نمی دانم درست فهمیدم یا نه پس به هر
حال در نگر علمی مکان و ماده جدای از هم هستند اینطور نیست؟ البته فهمیده
ام که این مکان خیلی کوچک بوده و ماده فشرده هم در ان بوده چنان که نوشته
اید:


"...بلكه مكان خیلی كوچك بوده پر از ماده. "

بنابراین با خودم اندیشیدم که مکانی هست و ماده ای جدا از آن و این دو
یکی نیستند. نمی دانم درست فهمیدم یا باز راه به غلط پیمودم.از مهربانی
خود راهنمایم باشید. [عکس: 8jKcT.gif]


روشن است كه مكان و ماده دومقوله و مفهوم جدا
از هم هستند . امّا برخی نگره های تازه هستند
كه اصولا ً ماده/انرژی را یك ویژگی هندسی مكان
میدانند، یا نگره هایی مكان را یك " تور اسپینی "
میدانند . (این تور میتواند درهم تا شده مانند
یك دستمال ابریشم ظریف، بسیار كوچك و یا
بسیار گسترده شود ?) . این نگره بر خاسته
از آموزه ها و دیدگاه های كوانتومی است.*The fabric of space: spin networks



البته این ایده از سوی دانشمند نسبیتی داده شده بود
( Roger Penrose ) ولی از سوی دانشمندان
كوانتومی درنگره ی " گرانش كوانتوم گرداری"**
( loop Quantum gravity ) گرفته و بكار برده شد.



نگره ی مانند بدان هم هست كه ماده/ انرژی خود
هم ارز مكان است و ماده میتواند به مكان تبدیل شود،
مثلان چندین میلیون متر مكرب مكان، هم ارز چند
الكترون ولت ماده/انرژی است.( در حد گمانه زنی و اثبات نشده)



بهرروی انچه میدانیم این است كه مكان تهی وجود ندارد
و مكان مانند یك اَبَر دریای انرژی ( انرژی مینیموم) است
كه در آن لرزش های كوانتومی روی میدهند.
جستار افكت كازیمیر و " كف اسپینی " spin foam و
.. میتواند به خواننده در این باره یاری برساند.

*[size=2]http://www.einstein-online.info/en/spotlights/spin_networks/index.html[/size]

**
http://cgpg.gravity.psu.edu/people/Ashte...elli03.pdf




***

مزدك بامداد
14:16
پیک 162

نقل قول: نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39351



پاسخ های علمی خوبی بود. سپاس

بیایید کمی فلسفی تر به قضیه نگاه کنیم. آیا می شود چنین گفت که ما هرگز نمی توانیم

ماده ای بدون مکان داشته باشیم. یا به عبارت دیگر ماده همواره محتاج مکان است؟

چنین برداشتی درست است؟

مهر می ورزید؟!
آنچه میدانیم این است كه ماده و مكان بروی هم اثر دارند و
باید از راهی " همجنس" و یا همكنش باشند. چون دیگر از
انشتین میدانیم كه ماده ، مكان را خم میكند و جنبش ماده/ا نرژی
در مكان هم پیرو این خود این خمیدگی هاست و هم اینكه
میدانیم كه مكان میتوان در هم كشیده و یا از هم واكشیده بشود.
براین پایه، بر خلاف پندار ارستو تا نیوتون، مكان چیزی كاملاً
جدا از ماده و یا تنها یك بستر باشندگی ( بستر وجودی) نیست

بر این پایه، باید در نگاه نخست منطقی ،میان ماده/انرژی و مكان، یكی اصل و یكی فرع باشد.
چنانكه برای نمونه، انرژی اصل و جرم فرع است. یعنی انرژی بدون جرم میتواند باشد
ولی جرم بی انرژی نمیتواند باشد، چون جرم همان انرژی فشرده است.

در اینجا هم اگر ما انرژی ( ماده) را اصل بگیریم، میتوان گفت كه مكان
بدون ماده شدنی و انگاشتنی نیست ولی انرژی بی مكان شدنی و انگاشتنی
است.

اگر كه نه، مكان را مایه و گوهره اصلی دانسته و انرژی( ماده) را
بر ان فرع بدانیم ( یعنی ویژگی و حالت ویژه ای از مكان بدانیم)،
آنگاه بوارونه، مكان بی انرژی/ماده شدنی است( چون خودش آنگاه
چهره ی بنیادین ماده بشمار میرود و میتواند به انرژی دگرگون شود)

پس بدید من میتوان یكی از ایندو را گفت ولی نمیتوان لزوماً هردو را گفت.
یعنی همینجوری نمیشود گفت كه ماده بی مكان و مكان بی ماده شدنی نیست.
البته بدید خود من اصولاً یك گوهره و مایه ی مهادین تر بوده است كه نخست به 2 چهره ی
1:انرژی و 2: مكان در آمده و سپس خود انرژی هم به چهره ی 3: جرم درآمده
و خود جرم هم به 4 حالت تركیبی هوایی و ابی و سنگی و آتشی
( گاز و مایع و جامد و پلاسما) در امده و الخ ..
پس میبینید كه من تنها پاسخ فلسفی كوچكی دارم چرا كه نباید از دانش
و دستاور های آن، به بهانه ی " فلسفیدن" با گمانه زنی دور بشویم .[COLOR="Silver"]

---------- Post added at 11:46 PM ---------- Previous post was at 11:46 PM ----------

[/COLOR]
Archive: andishehaa.com - Q&A - #19

***

مزدك بامداد
08-01-23
پیک 163

بازنوشت :
نقل قول:نگارنده ی نخستین : atheist
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39460



میشود یک دیده وسیع تری از شکل شمایل مکان به من بدهید .
برای مثال شما گفتید ممکن است اگه ما از زمین با فضا پیما دور شویم و در یک خط راست حرکت کنیم دوباره به زمین بر میگردیم . اما اگه مثل شکل زیر ما مستقیم برویم( خط سیاه) هرگز به زمین نمیرسیم ولی اگه دورانی برویم ( خم قرمز ) میرسیم . پس منظور شما از مکان یک گوی گرد و قلومبه نیست میشود بیشتر توضیح دهید .
[عکس: furpm.jpg]

نظریه جهان های موازی همینه که چندتا گوی دیگه همینطوری وجود داره درست فهمیدم ؟ این جهان های موازی همین مقدار تن مایه و توانمایه مارو دارند ؟ اگه میشه یک توضیح مفصل در مورد جهان های موازی و مکان و مقدار ماده و انرزی ان و دیگر چیزهای ان بدید یا لینک دهید خودم مطالعه میکنم .
راستش من تاحالا فکر نمیکردم مکان اینگونه که میگویید باشد گمان میکردم بینهایت است و هرچه هست مکان و ماده است . اما اگر مکان گوی باشد و ماده هم درون ان و از ان هم نتواند تجاوز کند بیرون این گوی چیست ؟ این گوی خودش در کجاست ؟ غیر از این گوی چیز دیگه ای هم هست و چطور میشه ثابت کرد هست یا نیست ؟
اگه کسی از بیرون مکان به این گوی نگاه کنه گوی رو درون چه میبینه ؟

نگر خودم رو این طوری بیان میکنم .
یک اتاق خلا و کاملا ایزوله داریم و یک بادکنک پر از هوا از سقف این اتاق اویزون میکنیم این بادکنک جهان ماست این جهان ما درون این اتاق است .
آیا تعمیم این مثال به جهان بزرگ خودمان ایراد دارد ؟
آری همچنان كه گفتیم، مڪان از دید مقدار محدود است ولی كرانه ندارد
و اگر با كشتی فضایی به خط راست از زمین دور شوید و زمان زیست
تان هم بسنده باشد، سرانجام روزی از راستای ناهمسوی آغاز راه خود،
به زمین میرسید! این از برای این نیست كه شما راه پرهونی و گردی
را به اشتباه رفته اید ، برای این است كه مكان خودش خمیده است.
برای نمونه و برای فهم، اگر اكنون از شهر خود در خط راست به هر
سوی دلخواه خود در روی زمین براه بیفتید، پس از مدتی از آنسوی
دیگر باز به شهر خود میرسید، نه برای انیكه از راه راست به كژی
رفته اید، بلكه برای انیكه خود زمین دارای خمش است! ولی در درازاهای
كوچك، مثلاً در زمین فوتبال ، شما این خمیدگی مكان / زمین را درنمی یابید!

پس این مكان ما مانند "رویه ی" یك گوی 4 بعدی است نه اینكه خود یك مثلاً
گویی 3 بعدی باشد.( رویه ی هر جسم فرضی n بـُعدی، دارای n -1 بُعد است)
گسترش مكان ,یعنی اینكه نیمكران ( شعاع) این گوی 4 بعدی افزایش می یابد
یعنی همان كه خود مكان, كه ما برای اسان یابی, مانند رویه این گوی 4 بعدی
می انگاریم، افزایش گنجایش پیدا میكند.

از انجایی كه ما نمیتوانیم " مكان " را ترك كنیم ، و نور و
موج های آهنكهربایی هم نمیتوانند لامكان باشند، نمیتوان
به هستی جهان های دیگر پی برد. البته گفته میشود كه
گرانش یا همان خمیدگی مكان، ممكن است در جهان های
دیگر " حس " شود و از اینراه بتوان به هستی جهانهای
دیگر پی برد، چون خمیدگی از جنس مكان است و چیزی
واقع در مكان و زنجیر شده بدان نیست .


همچنان هم كه گفتیم، واژه ی مكانی ( قید مكان و اضافات مكانی) مانند
بیرون و درون و جا و كجا و غیره، مفهوم هایی هستند كه از خود مكان
در مغز ما پیدا شده اند و به چیز هایی كه مكان پذیر هستند بر میگردند
و نه بخود مكان . برای نمونه شما نمیتوانید بگویید كه پشت سر مكان!
چیست!؟ بیرون از مكان كجاست؟!! بالای مكان جا دارد؟ جای مكان كجاست؟
و غیره.
واژه های بیرون و درون و جا , ..را دیگر نمیتوان برای مكان بكار برد تا
چه رسد به فرای مكان. ( همین خود " فرای مكان" هم نادرست است!)

خود نور نیز مانند ان رهروی كه در آغاز گفتیم، نمیتوان مكان را
"ترك" كند كه به چشم بیننده ای در " بیرون مكان " !؟برسد یا خیر!

مثال شما با این دگرگونی ها میتواند " درست" باشد.
این بادكنك 4 بعدی است و "در" فضایی 4 بعدی
است و تنها " رویه" ( سطح) ی این بادكنك، جهان
3 بعدی و محدود ما ( محدود در اندازه ی گنجایش)
است. این انگاشت هم كاملاً پندارین است چون 4
بعد كلان
"مكان"نداریم. از این گذشته خود این اتاق
هم یا باید نامحدود باشد و یا " در اتاقی " دیگر 5
بعدی باشد و الخ ...

***

مزدك بامداد
08-01-24
پیک 164

بازنوشت :
نقل قول:نگارنده ی نخستین : هیچکس
http://www.andishehaa.com/forums/showthr...#post39494



آقای بامداد پاسخ پست مرا ندادند. این به این معناست که تمایلی به ادامه پرسش های من در

مورد نگر علمی شان ندارند؟ یا زمان اندکی که داشته اند سبب شده است تا تنها پاسخ دوستم

atheist را بدهند؟[عکس: tmphI.gif]
گفتیم كه ما میخواهیم تنها به دستاورد های دانش بپردازیم
و هر آینه شدنی است كه هر كس فرجام دیگری از این
دستاورد ها بدست بیاورد.
پس به كوتاهی آنچه را كه تا كنون گفتیم باز میگوییم:

مقدار مایه در جهان محدود و ثابت است و كاسته و
افزوده نمیشود. تنمایه و توانمایه از یك جنس هستند و بهم
دیگر دگرگون میشوند ولی از میان نمیروند و از هیچ هم پدید
نمی آیند ( چیزی نمیتواند از هیچ پدید بیاید/پدید اورده شود).

مكان ( 3 بعدی) ما محدود در گنجایش است ولی لبه
و مرز ندارد. این مكان از مهابنگ تا كنون در گسترش است.

مفهوم های مكانی چون " در" ( درون) ، بیرون، پشت،
روبرو و غیره، از آروین این مكان 3 بعدی در مغز ما
پیدا شده اند و نیمتوان آنها را بر خود مكان نیز روا دانست.


این مكان شاید از یك گوهره ی یگانه با مایه ( تنمایه/توانمایه)
باشد و 3 بـُعد از یك چیزی چند بعدی ( مثلاً brane* در نگره ی
اَبَرریسمان) باشد كه باز شده اند.( ذرات مایه هم خود لرزش
های دیگری از ان brane هستند . string هم خود یك گونه
bran است . این brane چند بعدی را نامحدود میدانند و جهان
ما را تنها مانند دُملی محدود در این " پوست" میتوان انگاشت)


بهرروی ما دیگر نمیتوانیم با مفاهیم كهن فلسفی مانند
مكان و زمان و ماده، مانند پیش سرو كار داشته باشیم
و بر پایه ی انها بحث فلسفی و غیره بكنیم. ( مانند تاپیك
" واجب الوجود " جناب كاربر " برهان")



*
از سایت بانو پروفسور رندال ، برجسته ترین فیزیكدان معاصر
در فیزیك اتمی و ریسمان و كیهانشانسی از دانشگاه هاروارد,
چكیده ای از نگره رسیمان/ برِین را در این نگره میاوریم:

[عکس: Vedoy.jpg]

در باره ی مكان و مایه سه دیدگاه وجود دارد.
دیگاه نخست كه به دیدگاه " ماخ" هم پرآوازه است
و " مهاد ماخ " ( Machٰs principle ) هم از
ان میاید میگوید كه مایه ،بُنمایه ( اصل) است و
مكان اَوَست ( مطلق) و ناوابسته به مایه بعنوان
یك ( entity ) بعنوان دستگاه مرجع وجود ندارد.
یعنی جنبش یك ذره تنها میتواندنسبت به ذرات دیگر
سنجیده شود و نه نسبت به خود مكان. بزبان دیگر،
اگر تنها یك ذره وجود داشته باشد، جنبش و یا
ایستایی آن را نمیتوان بازشناخت.
البته ماخ اینرا فورموله كرده و گرنه پیش از او
لایب نیتز و ارستو .. هم بر همین باور بودند.
دیدگاه دوم این است كه هردوی مایه و مكان ،
دو مقوله و هستی entity ناوابسته بهم هستند و
مكان اَوَست ( و زمان اوست) وجود دارد.
این نگره از دمكریت و نیوتون .. بجا مانده.
نگره ی سوم هم این است كه مكان بـُنمایه است
و مایه فرع بر آن ، یعنی یك ویژگی هندسی
مكان است ( كه همان نگری است كه ما آوردیم )

دستاورد های انشتین، نگره های نخست و دوم را
سست كرده و تركیبی از اندو را بدست آورده است
كه در آن ، نه مكان و نه زمان به تنهایی مرجع اوست
هستند بلكه مقوله ای بنام " اسپاشزمان " یا همان
" مكان-زمان " spacetime " مرجع اوست برای
جنبش ها هستند.

یعنی مكان با جنبش مایه و بودن مایه دگرگون میشود
و "زمانها" هم در اثر همین جنبش و دگرگونی هر جا،
و برای هر ذره ، نسبت به تندای آن ( سرعت آن)
جور دیگری " روان " هستند.
این دستاورد به دیدگاه سوم كه یاد اورشدیم
نیروی خردپذیری بیشتری میدهد.
نگره ی اَبَر رسیمان ( super string ، M-Theory ، brane theory ..)
كه شاید بتواند فیزیك كوانتومی و فیزیك نسبیتی را هم
بهم پیوند دهد، نیز اینگونه بنگر میرسد كه در راستای این
دیدگاه سوم باشد.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#26

سلام

این رو هم بهتره داشته باشید حتما مفید خواهد بود!
xZc-00

پاسخ
#27

Erfan-93 نوشته: سلام

این رو هم بهتره داشته باشید حتما مفید خواهد بود!
xZc-00

پیش از هر چیز به انجمن دفترچه خوش آمدید گرامی E306

شوربختانه PDF ای که گذاشتید بخش آیه‌های قرآنیش برای من درست copy نمیشوند، اگر هنوز
فایل‌های html اش را دارید بمهر برایم بفرستید تا بریخت یک جستار نوی همراستا ویراسته و بیافزایم گرامی.

pdf بالا را هم اینجا یک آیینه گرفتم.


فایل‌های پیوست
.pdf pâsox-be-categoryhâye-târnamâye-qorân-Å¡enâsi.pdf.pdf اندازه 2.45 MB  تعداد دانلود: 271

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#28

دروود Mehrbod گرامی ممنون از لطفت !

لطفن یك آدرس ایمیلی در اختیارم قرار بدید تا ایمیل استاد هرمز رو كه برام فرستادن و
حاوی فك كنم 26 صفحه ی اینترنتی با فرمت mht. هست برای شما Forward كنم:e303:

فرمت فایل ها با مرورگر Opera باز میشن !

پاسخ
#29

Erfan-93 نوشته: دروود Mehrbod گرامی ممنون از لطفت !

لطفن یك آدرس ایمیلی در اختیارم قرار بدید تا ایمیل استاد هرمز رو كه برام فرستادن و
حاوی فك كنم 26 صفحه ی اینترنتی با فرمت mht. هست برای شما Forward كنم:e303:

فرمت فایل ها با مرورگر Opera باز میشن !

نیازی به ایمیل نیست گرامی (روی نام من کلیک کنید ایمیلم را خواهید داشت به هر روی)، میتوانید همه فایل‌ها را rar یا zip کرده و همینجا پیوست (attach) کنید.

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#30

دروود خدمت سركار Mehrbod!

دوست گرامی؛ شوربختانه امكان پیوست فایل با این سرعت نتی كه من دارم ناشدنی ِ ؛
اما خوشبختانه همه فایل ها رو در یك فایل zip آپلود كردم و هم اكنون اماده ی فروبار(دانلود)
كردن است؛ امیدوارم وظیفمو به خوبی انجام داده باشم؛ اگر بازم كمكی از دستم بر اومد
از شما دریغ نمی كنم !E306

conversationwithmazdakbamdad

*همون طور كه گفتم فرمت فایل ها mht هست و با مرورگر Opera باز میشه !

پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 7 مهمان