07-20-2012, 05:04 PM
گفتگوی پيشرو در خلال اقامت کوتاه داريوش سجادی در ايران و با دو موضوع مسائل خارجی و داخلی است. مسائل خارجی با محوريت موضوع هسته ای و چشم انداز روابط ايران و آمريکا و موضوع داخلی پيرامون وقايع بعد از انتخابات و جنبش سبز است. تذکار اين نکته را لازم می دانم نظرات مشاراليه پيرامون جنبش سبز و انتقادات وی به جنبش سبز چه در رهبری و چه در بدنه خالی از مناقشه نبوده و جای نقد و بررسی بيشتری دارد. بدليل محدود بودن زمان مصاحبه و مشغله های طرف مقابل در برخی جاها از مباحثه گذر شد تا به موضوع اصلی پرداخته شود. به عنوان نمونه از بيان اين نکته گذر کردم که در دوران انقلاب خسرو گلسرخی که مظهر يک انقلابی با عقايد چپ بود در دادگاه نمايشی دوران شاه حسين بن علی را الگوی مبارزاتی خود قرار می داد که راهش در تاريخ هماره جاودان است و اينکه دليلی ندارد جناب سجادی « يا حسين» گويان ِ جنبش سبز را به فرض بی خدايی قائل به جدايی از جنبش بداند.جنبش در انحصار عقيده و مرام و مسلک خاصی نيست که بخواهيم بنای تفکيک و تقسيم بر آن بنهيم، اصل بنيادين جنبش همان فراگير بودن آن ولو با هر عقيده و افکاريست.
سهند شمس اسحاقی
۲۶ /آبان/ ۸۸
جنبش سبز و وقايع بعد از انتخابات
پرسش: چه شباهتهايی بين حرکت اجتماعی موسوم به جنبش سبز با حرکت مردم در دوره انقلاب می بينيد؟
پاسخ: بزرگترين شباهت تحقير است؛ يکی از انگيزه های بسيار جدی در انقلاب ۵۷ تحقيری بود که ملت از طرف حاکميت احساس می کرد.
پرسش: خس و خاشاک خطاب کردن را می شود همان تحقير دانست؟
پاسخ: بله، البته خس و خاشاک که يک چيز کوچک بود بخواهيم نخواهيم بدنه خيلی گسترده ای از جامعه بخاطر سياستهای آمرانه احساس حقارت می کند، من اگر خير شما را بخواهم ولی به زور شما را مجبور کنم باعث احساس حقارت می شود. طی سی سال گذشته، حکومت به زنها و دخترها فشار می اورد که بايد حجاب داشته باشند، البته من شخصا موافق حجاب هستم ولی شيوه اش برای من مهم است. سی سال است حکومت به جوانها اجبار می اورد که پارسا کيشی کنند نماز سر وقت بخوانند و لباس آستين کوتاه نپوشند و....
پرسش: همان چيزی است که در فيلم مارمولک ديديم؟
پاسخ: بله کاملا . اين جنبش سبز قبل از اينکه دنبال تکثر گرايی باشد قبل از اينکه دنبال انديشه های سياسی باشد و قبل از اينکه دنبال هر ايسم ديگری باشد از تحقير عصبانی است حالا دارد شعار سياسی می دهد.
پرسش: منظور شما بدنه جوان جنبش است؟
پاسخ: بله، اکثريت جنبش جوانها هستند و از آن تحقير برائت می کنند منتهی صادقانه نمی توانند يا نمی خواهند بگويند.
رهبرانشان هم که فاقد حداقل های پذيرفته شده برای رهبری يک جنبش هستند.
نه آقای موسوی و نه اقای کروبی که من قلباً قبولشان دارم نتوانسته اند در قواره های يک رهبر مقتدر و حزم انديش ظاهر شوند.
پرسش: در وبلاگ خود پيش از سيزده ابان گفته بوديد که « من با اتکای بر ادله و تحليل معتقدم جنبش موسوم به جنبش سبز تحقيقاً به انتها رسيده تاريخ انقضای آن را هم در راهپيمائی روز قدس می دانم آن چيزی که در حال حاضر بنام جنبش سبز در ايران موجوده اسمی از جنبش است و ماهيتی متفاوت با آنی دارد که بود» ديده شد در سيزده ابان مردم به خيابانها امدند و ۱۶ اذر هم اعلاميه برای تجمع منتشر شده اما زنده بودن جنبش را که نمی شود منکر شد؟
پاسخ: منظور من جنبش سبزی بود که دغدغه صيانت از قانون اساسی، دغدغه بازگشت انقلاب به مسير درست را داشت . در راهپيمايی روز قدس بود که برای اولين بار آن شعارهای نامتعارف داده شد که نه کروبی نه موسوی نه خاتمی با آنها همدلی نداشتند. اين شعارها وقتی امد جنبش سبز از نظر من تمام شد. حالا يک جنبش ديگر است. جنبش معترض عليه نظام يا هر اسم ديگری ولی ديگر آن جنبش سبز که دغدغه قانون اساسی را داشت و می گفت می خواهيم بر گرديم به قانون اساسی نيست.
در واقع جنبش سبز در فرآيند کوتاه مدت خود دچار استحاله محتوائی شد و جنبشی که دغدغه انتخابات سالم را داشت توسط اغيارهای جک شد و اکنون تماميت سی سال گذشته را با فرصتی که معتمدين نظام ناخواسته فراهم کردند توسط کسانی که از ابتدا نيز همدلی با اسلام و نظام و انقلاب نداشتند نماميت اين سی سال را زير سوال برده و می برند هر چند رهبران جنبش در بيان اين کجروی دچار شرم حضور شده اند اما واقعيت آن است ميان رهبری جنبش و بدنه معترض در کف خيابان يک ناهمدلی و ناسازگاری وجود دارد
آقايان موسوی و کروبی فراتر از اسلام و نظام و انقلاب حرفی نمی زنند اما معترضين در دنيا و فضائی ديگر شعارهای ساختار شکنانه و براندازانه می دهند.
پرسش: شايد نظر شما در مورد بدنه جنبش درست باشد اما سران و رهبران جنبش که بر همان شعارهای بازگشت به قانون اساسی پافشاری می کنند!
پاسخ: ما در مقطع انقلاب خيلی واضح و روشن مشخص کرده بوديم که چه نمی خواهيم و زير علم کی سينه می زنيم شيطنتی که سازمان مجاهدين خلق، چريکهای فدايی خلق و حزب توده کردند آن بود که تا قبل از نماز عيد فطر قيطريه که اساساً انقلاب را قبول نداشتند و می گفتند اين يک حرکت خرده بورژوايی کمپرادور است که به زودی سرکوب می شود، اما وقتی ديدند آن انقلاب واقعاً جديست از خانه های تيمی خود بيرون امدند اما شيطنت اميز. پلاکاردهای تبليغاتی شان را جلوی تظاهرات مردم بالا بردند و تمام تظاهرات را به نام خودشان مصادره کردند، اين همان شيطنتی بود که سر تحکيم وحدت هم اتفاق افتاد تحکيم وحدتی که يکی از نهادهای انقلاب بود بعد از دوم خرداد ۷۶ گفتند کمونيستها تريبون ندارند، ملی مذهبی ها تريبون ندارند، از نردبان تحکيم وحدت بالا رفتند ماهيت تحکيم وحدت را از بين بردند و خودشان هم در نهايت به هيچ جا نرسيدند همين اتفاق هم دارد در جنبش سبز می افتد. من همه حرفم در مقاله عروس فرنگی که سال گذشته منتشر کردم اين بود که اصلا مشکلی ندارم يکسری از جوانها برای عياشی آبنمای ميدان ونک را لبريز از شراب کنند و تا صبح
سهند شمس اسحاقی
۲۶ /آبان/ ۸۸
جنبش سبز و وقايع بعد از انتخابات
پرسش: چه شباهتهايی بين حرکت اجتماعی موسوم به جنبش سبز با حرکت مردم در دوره انقلاب می بينيد؟
پاسخ: بزرگترين شباهت تحقير است؛ يکی از انگيزه های بسيار جدی در انقلاب ۵۷ تحقيری بود که ملت از طرف حاکميت احساس می کرد.
پرسش: خس و خاشاک خطاب کردن را می شود همان تحقير دانست؟
پاسخ: بله، البته خس و خاشاک که يک چيز کوچک بود بخواهيم نخواهيم بدنه خيلی گسترده ای از جامعه بخاطر سياستهای آمرانه احساس حقارت می کند، من اگر خير شما را بخواهم ولی به زور شما را مجبور کنم باعث احساس حقارت می شود. طی سی سال گذشته، حکومت به زنها و دخترها فشار می اورد که بايد حجاب داشته باشند، البته من شخصا موافق حجاب هستم ولی شيوه اش برای من مهم است. سی سال است حکومت به جوانها اجبار می اورد که پارسا کيشی کنند نماز سر وقت بخوانند و لباس آستين کوتاه نپوشند و....
پرسش: همان چيزی است که در فيلم مارمولک ديديم؟
پاسخ: بله کاملا . اين جنبش سبز قبل از اينکه دنبال تکثر گرايی باشد قبل از اينکه دنبال انديشه های سياسی باشد و قبل از اينکه دنبال هر ايسم ديگری باشد از تحقير عصبانی است حالا دارد شعار سياسی می دهد.
پرسش: منظور شما بدنه جوان جنبش است؟
پاسخ: بله، اکثريت جنبش جوانها هستند و از آن تحقير برائت می کنند منتهی صادقانه نمی توانند يا نمی خواهند بگويند.
رهبرانشان هم که فاقد حداقل های پذيرفته شده برای رهبری يک جنبش هستند.
نه آقای موسوی و نه اقای کروبی که من قلباً قبولشان دارم نتوانسته اند در قواره های يک رهبر مقتدر و حزم انديش ظاهر شوند.
پرسش: در وبلاگ خود پيش از سيزده ابان گفته بوديد که « من با اتکای بر ادله و تحليل معتقدم جنبش موسوم به جنبش سبز تحقيقاً به انتها رسيده تاريخ انقضای آن را هم در راهپيمائی روز قدس می دانم آن چيزی که در حال حاضر بنام جنبش سبز در ايران موجوده اسمی از جنبش است و ماهيتی متفاوت با آنی دارد که بود» ديده شد در سيزده ابان مردم به خيابانها امدند و ۱۶ اذر هم اعلاميه برای تجمع منتشر شده اما زنده بودن جنبش را که نمی شود منکر شد؟
پاسخ: منظور من جنبش سبزی بود که دغدغه صيانت از قانون اساسی، دغدغه بازگشت انقلاب به مسير درست را داشت . در راهپيمايی روز قدس بود که برای اولين بار آن شعارهای نامتعارف داده شد که نه کروبی نه موسوی نه خاتمی با آنها همدلی نداشتند. اين شعارها وقتی امد جنبش سبز از نظر من تمام شد. حالا يک جنبش ديگر است. جنبش معترض عليه نظام يا هر اسم ديگری ولی ديگر آن جنبش سبز که دغدغه قانون اساسی را داشت و می گفت می خواهيم بر گرديم به قانون اساسی نيست.
در واقع جنبش سبز در فرآيند کوتاه مدت خود دچار استحاله محتوائی شد و جنبشی که دغدغه انتخابات سالم را داشت توسط اغيارهای جک شد و اکنون تماميت سی سال گذشته را با فرصتی که معتمدين نظام ناخواسته فراهم کردند توسط کسانی که از ابتدا نيز همدلی با اسلام و نظام و انقلاب نداشتند نماميت اين سی سال را زير سوال برده و می برند هر چند رهبران جنبش در بيان اين کجروی دچار شرم حضور شده اند اما واقعيت آن است ميان رهبری جنبش و بدنه معترض در کف خيابان يک ناهمدلی و ناسازگاری وجود دارد
آقايان موسوی و کروبی فراتر از اسلام و نظام و انقلاب حرفی نمی زنند اما معترضين در دنيا و فضائی ديگر شعارهای ساختار شکنانه و براندازانه می دهند.
پرسش: شايد نظر شما در مورد بدنه جنبش درست باشد اما سران و رهبران جنبش که بر همان شعارهای بازگشت به قانون اساسی پافشاری می کنند!
پاسخ: ما در مقطع انقلاب خيلی واضح و روشن مشخص کرده بوديم که چه نمی خواهيم و زير علم کی سينه می زنيم شيطنتی که سازمان مجاهدين خلق، چريکهای فدايی خلق و حزب توده کردند آن بود که تا قبل از نماز عيد فطر قيطريه که اساساً انقلاب را قبول نداشتند و می گفتند اين يک حرکت خرده بورژوايی کمپرادور است که به زودی سرکوب می شود، اما وقتی ديدند آن انقلاب واقعاً جديست از خانه های تيمی خود بيرون امدند اما شيطنت اميز. پلاکاردهای تبليغاتی شان را جلوی تظاهرات مردم بالا بردند و تمام تظاهرات را به نام خودشان مصادره کردند، اين همان شيطنتی بود که سر تحکيم وحدت هم اتفاق افتاد تحکيم وحدتی که يکی از نهادهای انقلاب بود بعد از دوم خرداد ۷۶ گفتند کمونيستها تريبون ندارند، ملی مذهبی ها تريبون ندارند، از نردبان تحکيم وحدت بالا رفتند ماهيت تحکيم وحدت را از بين بردند و خودشان هم در نهايت به هيچ جا نرسيدند همين اتفاق هم دارد در جنبش سبز می افتد. من همه حرفم در مقاله عروس فرنگی که سال گذشته منتشر کردم اين بود که اصلا مشکلی ندارم يکسری از جوانها برای عياشی آبنمای ميدان ونک را لبريز از شراب کنند و تا صبح