09-02-2015, 09:21 PM
Soheil نوشته: بعد از بیش از سه سال گوشت نخواری چند روزیه که همه چیز خوار شدم. البته چند ماه بود ناپرهیزی زیاد میکردم.
با این کارم هم میخواستم مامانمو خوشحال کنم که به خاطر گوشت نخوردنم نگران سلامتیم بود هم اینکه خیلی
وقتها مجبور بود غذای جدا برام درست کنه که عذاب وجدان میگرفتم.
اینها دلایل اصلی بود...
یک دلیل دیگه اینکه گیاهخواری باعث منزوی شدن بیشترم در جمع دوستانم میشد و منم از این مساله رنج می بردم.
نکته دیگه هم اینکه بعضی وقتا هوس میکردم گوشت بخورم و اینو پنهان هم نمیکنم. نخوردن گوشت و صرف نظر از این لذت برام سخت بود.
از محدود کردن خودمم خوشم نمیاد و رژیم گیاهخواری منو در یک چارچوب محدود قرار می داد.
این تاپیک هم بعضی عقاید منو تغییر داد و تعدیل کرد. هنوز باور دارم که گیاهخواری اخلاقی تره ولی فعلا تصمیم ندارم گیاهخوار شم....
دوست بسیار باهوشی اینجا چندی پیش دربارهیِ همین و اینکه چرا گوشت بسیار کم میخورد (آنهم بیشتر ماهی)
سخن میگفت و درونمایهیِ سخن او نیز همین بود, شیوهیِ دهشتناکی که این دسته جانوران را
نگه میدارند و میخوراکانند; یک چیزی در این مایهها که جانور در ان و گوه خودش میغلتد و از آنور هم میچرد.
دامداریها, گاوداریها و .. گویا تازه بفراخور وضعیت بسیار بهتری از
بگوییم مرغداریها هم دارند, در این یکی از از همه کثیفتر و بدتر نگهداری میکنند.
در کنار همهیِ اینها, در همهیِ این شیوههایِ دامداری صنعتی و نوین بیشمار هورمونها مادههایِ شیمیایی
گوناگون به خورد جانور میرود که همهیِ اینها در چرخهای نایکراست درون تن و پیکر خود ما
میشوند و مایهیِ افزایش سرطان و انواع و اقسام بیماریها, بویژه روانی میباشند.
استدلال او در خوردن ماهی و خوراک درایی این بود که در این شیوه کمتر از همه میشود
گندکاری بالا آورد و بفراخور, از همه پدرودتر و سالمتر است, که به نگاه من هم سخنی درست میاید.
.Unexpected places give you unexpected returns