Russell نوشته: بنظر من احتمالا دربارهیِ او پیشتر جایی خواندهای ولی در خودآگاهت یادت نیست. شما گویا از این مطالب دوستداری و زیاد از آنجور چیزها میخوانی، از این روست که بجای خواب مثلا توماس جفرسون یا رازی خواب ملا احمد نراقی میبینی.
بله همین است و توضیح سادهای هم دارد؛ چیزی از "هیچ" پدید نمیاید!
خواب دیدن هم از بایگانیهای مغزی به بخش بینایی میرسد، بایگانی
مغز از دادههای روزانه تشکیل میشود. مثلا شاید من در خیابان، گذری
نگاهم به بیلبورد تبلیغاتی که عکس ملا احمد نراقی را دارد بخورد و انقدر
افکارم شوریده و پریشان باشد که با خودآگاهی متوجه ملا احمد نراقی
نشوم!! ولی در خواب ظهرگاهی ایشان به خوابم آمده و باهم چند گیلاس
ویسکی بخوریم، بعد من درمیابم وای ملا احمد نراقی را از غیب (!) بخوابم
آمده است!!! مثلا کودک روستایی که تاکنون چیزی از فردریش نیچه نشنیده
است نمیتواند خواب نیچه و سیبیلهای ترسناک او را ببیند، در عوض خواب
مرغ و دام و اردک و اینها را میبیند که با "فانتزی" و تخیل ترکیب است.
---
یه نفر نوشته: چندهفته پیش هم امتحان میانترم گرفتم دقیقا به تقلید از استادم :-)
شما با دانشجوها زیادی سبک میگیرید. من اگر استاد بودم کسی جرات نداشت
با من یک کلمه سخن بگوید! (البته برای اینکه بیشتر پسرها جنبه ندارند اگرنه در
حین امتحان قطعا کاری به کار کسی ندارم)
یکی چند بار به همکلاسیهایم رو داده بودم چنان شوخیهای زنندهای میکردند
که دور از جان شما مثل سگ پشیمان شدم. من بیشتر با «تیپ» خودم میگردم و
اکثرا مثل تمام بچههای اینجا فهمیده و فیلسوف هستند. آدمهای خنگ را معمولا
بیش از چند ثانیه نمیتوانم تحمل کنم.
Catwoman: from here, Bane's men patrol the tunnels. And they're not your average brawlers
Batman: Neither am I