Theodor Herzl نوشته: بالاترین خیلی نفرت انگیز شده! یا اصلاح طلب ، یا طرفدار بنی صدر یا از سازمان مزاحمین خلق!
sonixax نوشته: این مستند رضاشاه چه قدر زیبا و البته حال گیرانه بود
"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" —Ezra Pound
Dariush نوشته: هنوز بازنگشته‌ام. اینجا هر از گاهی که آنتن بدهد، با این تبلتِ فکستنی یا موبایل، به زور آنلاین می‌شوم و اگر بتوانم پستی می‌دهم! حدودا 10 روز بازمی‌گردم.
Alice نوشته: چه خبر است؟ کجا اُتراق کرده‌اید؟ درون کلبه؟!!1-از کجا دانستی یک نفر نیستم؟
Dariush نوشته: 1-از کجا دانستی یک نفر نیستم؟
2-کلبه را از کجا آوردی؟
3-بازیگرِ خوبی نیستی!
Alice نوشته: خودت همه‌چیز را لو می‌دهی؛ اگرنه من در جریان اینکه اکنون کجا هستی و اینها نیستم!همین‌هایش کیف می‌دهد دیگر آلیس جان! البته اگر چند بار کی جا بروی، کم کم از هیجان‌اش کاسته می‌شود، اما خب بازهم خیلی خیلی بیشتر از زندگی روزمره دچارِ هیجان و غافلگیری می‌شوی.
خلاصه حواست باشد راهِ برگشت را گم نکنی تا سر از جزایر گمشده و آرتیست‌بازی‌ها و
اینها در بیاوری!
Alice نوشته: ولی جدا از شوخی شب‌هنگام آنجا باید ترسناک بشود؛ من از دو چیز همیشه هراسانمن آنقدر شب، مخصوصا آنجا که آبادی‌ای نباشد را دوست می‌دارم که خود را فرزندِ شب نامیده‌ام! به ویژه که به گاه نیمه شب می‌شود و صدای حیواناتِ وحشی(از قبیل جغد و گرگ) هم از دوردست‌ها به گوش رسد. یکی به شب اینچنین علاقه‌مندم، آن یکی را یادم نیست
بودم : یکی تاریکی (البته جایی که آبادی نباشد)، دیگری هم محفوظ بماند.
Dariush نوشته: من آنقدر شب، مخصوصا آنجا که آبادی‌ای نباشد را دوست می‌دارم که خود را فرزندِ شب نامیده‌ام! به ویژه که به گاه نیمه شب می‌شود و صدای حیواناتِ وحشی(از قبیل جغد و گرگ) هم از دوردست‌ها به گوش رسد.
Dariush نوشته: یکی به شب اینچنین علاقه‌مندم، آن یکی را یادم نیست
Alice نوشته: من هرموقع در چنین شرایطی قرار می‌گیرم دچار توهم‌زایی می‌شوم! صدای جیرجیرک وتوهم معمولا در تنهایی به سراغِ آدم می‌آید، تو که تنها نبودی اگر می‌آمدی.
زوزه‌های گرگ هم به این ترس و وحشت دامن می‌زند! خوب شد نیامدم‌ها...
Alice نوشته: آن یکی زیادی شخصی‌ست و بهمین جهت از بیان آن معذورم! راستی تا یادم نرفته،تنباکو را که ترک کرده‌ایم، شما هم بهتر است به جایِ رفیقِ ناباب بودن و سعی در انحراف، ما را به تفریح‌های سالم تشویق کنی، مثلا قدری موادِ نیمه مخدر که در آن تاریکیِ مطلق براستی همه چیز را تکمیل میکند! آب‌شنگولی هم گرمابخشِ این شب‌های سرد است.
نیمی از لذت سفر به چاشنی این تنباکوی لعنتی آن است. بساطِ آب‌شنگولی هم
که خلاصه تمام لذتِ سُفره‌ی بزم آن است! :)
Alice نوشته: در هر نقطه از گستره‌ی بی‌مرز این جهان که هستی شادکام باشی و شادمان؛ منسپاس آلیس جان. خوب و خوش باشی، اتاق‌ات را هم مرتب کن
بروم بخوابم که بعد از افطار داستان داریم! :) سفر خوش، بدرود.
![[-]](https://daftarche.com/images/bootbb/collapse.png)