یک وقتهایی دوستان یک حرفهایی میزنند که آدم تا فیخالدونش میسوزه !
مثل این حرف جناب شهریار :

nevermore نوشته: بهتر است دوستان حداقل یکبار طعم باتوم خوردن را بچشند تا بفهمند ترسو کیست.

یا این حرف امیر :

Ouroboros نوشته: منظورم میلاد است، که سه سال پیش هم ملت را بخاطر طرفداری از «نخست وزیر امام» و «تلاش برای بازگشت دوران طلایی آقا» در شرایطی که ما داشتیم در خیابان کتک می‌خوردیم تحقیر می‌کرد

من میخوام بدونم اون موقع که سر یک اختلاف کوچک با یکی از این آقا زاده های اسهال طلب ریختند و خانه ما را زیر و رو کردند شما کجا بودید ؟!
آن موقع که فقط به خاطر پیدا کردن یک کپی از یک دستنوشته که در آن شیوه ساخت برخی از انواع مواد منفجره را نوشته بود در خانه به من بسته بودند که در تلاش برای انجام عملیات تروریستی در ایران هستم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که 6 ماه تمام در یک زیر زمین نمور زندگی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که 3 ماه تمام در خانه ی قاچاقچی کرد با آن همه شایعه مبنی بر کشته شدن مسافران توسط اینها با ترس و لرز زندگی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که من 5 سال تمام در یک کمپ پناهندگی در یک دهات کوچک نزدیک فرانکفورت اودا لب مرز لهستان زندگی میکردم و برای یک خرید معمولی باید یک ساعت پیاده روی میکردم شما کجا بودید ؟!
آن موقع که برای پیدا کردن من خانواده ام را تحت فشار گذاشته بودند و جلوی چشم پدر و مادرم برادرم را به قدری کتک زده بودند که راهی بیمارستان شده بود شما کجا بودید ؟!
آن موقع که مجبور بودم روزی 18 ساعت کار کنم تا بتوانم اندکی پول تهیه کنم که خانواده ام را هم از ایران کوفتی بیرون بیاورم شما کجا بودید ؟!

هی آدم میخواد ساکت بمونه حرفهایی میشنوه که بدجوری بهش فشار میاد !

ویرایش : لینک به اون فایل خلاف قوانین بود و حوصله درگیری با NSA را هم ندارم برای همین ویرایش میکنم .