نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

وبگردی
#1

تو این تاپیک هر مطلب جالبی که تو وبلاگ ها دیدیم میذاریم.


از وقتی که دور از خانواده زندگی میکنم به آشپزی و درست کردن شیرینی و اینها علاقمند شدم و پیشرفتهای زیادی هم کردم.
دیروز قصد درست کردن کیک را داشتم که یک دفعه یک ایده به فکرم رسید.

نمیدانم با تحقیقات دکتر ماسارو ایماتو آشنایی دارید یا نه. ایشان یک فوق پرفسور ژاپنی هستند که آرمایشی به صورت زیر انجام داده اند:
مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول های یخ عکس می‌گیرد . همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند . او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست
من هم به فکرم رسید که قبل از قرار دادن کیک در فر، کلمات متفاوتی به آنها بگویم و نتیجه را بررسی کنم.

به سینی اول قبل از قرار دادن در فر، گفتم:
دوستت دارم ای کیک زیبا و خوشمزه. عاشقتم.

به سینی دوم گفتم:
کیک زشت بدمزه. ازت متنفرم. جات توی سطل آشغاله.

و بعد هر دو رو در شرایط کنترل شده در فر قرار دادم. در این مدت دل توی دلم نبود که نتیجه چی میشه. وقتی در فر رو باز کردم و دو سینی رو بیرون آوردم از حیرت نزدیک بود فریاد بزنم. اجازه بدید چیزی نگم و فقط عکس دو کیک رو در زیر بیارم:

[عکس: 128.jpg]
کیک اول که بهش حرفهای مثبت زدم







[عکس: 129.jpg]
کیک دوم که بهش حرفهای منفی زدم



هنوز از نتیجه آزمایش در شوک هستم. قصد دارم این نتیجه رو به همراه مستندات برای چند ژورنال معتبر علمی ارسال کنم.
من فکر میکنم دنیای ما خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنیم به هم پیوسته و عجیب هست. قطعا ماده نمیتونه توضیح دهنده همه چیز باشه. ما به چیزهایی با غرور لقب بی جان دادیم و خودمون رو از اونها برتر دونستیم ولی اونها هم جون دارند و همه ما جزیی از یک کل خارق العاده هستیم.

The Lonely Shepherd


پ.ن: Various_056
پاسخ
#2

شهادت آب 21

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#3

درود ویویان گرامی و سپاس بابت ایجاد این جستار مفید

یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!

"فریدون فرخزاد"
پاسخ
#4

بنده اساسا با ازدواجی که از راه خطبه عقد یک روحانی ، کشیش کلیسا ، خاخامهای یهود ، موبدان زرتشتی و .... باشد مخالف هستم و آن به این دلیل است که من "دین" را چیزی مانند "ایسم" و حزب سیاسی می دانم . من به "وجدان" (که آن را خدای خود می دانم) و "ایمان" اعتقاد داشته و دارم و هرگز خودم را گرفتار هیچ آئین و مذهبی نخواهم کرد . نه جهنمی می شناسم و نه بهشتی . جهنم و بهشت در همین دنیا است . جهنم و بهشت همین چیزی است که در این دنیا می بینید . حال اگر دوست دارید به من لقب کمونیست بدهید ، میل خودتان است . اگر می خواهید بگویید من "کافر" هستم ، باز هم میل خودتان است . این نظر و عقیده ای است که من دارم . من اگر یک روزی کسی را دریابم که می تواند همراه و همدم زندگی من باشد و بخواهم با او زندگی کنم ، هیچ نیازی نمی بینم که به این رابطه زنا شویی رنگ و بوی شریعت و مذهب بدهم ( عقد ) و دلیلش هم مسلما از آنجایی ناشی می شود که به قول دوستان من کافر هستم !!

به عقیده من آن مهر و علاقه و عشقی که در قلب طرفین ایجاد می شود بسیار مقدس تر از هر کلام و آیه ای است که می خواهند بوسیله آن دو نفر را به هم محرم (!) کنند .

اگر به خاطر این اظهار نظری که امشب کردم سرم برباد نرفت و زنده ماندم ، باز برای شما در این مورد سخن خواهم گفت

برگرفته شده از وبلاگ زنده یاد امید میرصیافی

یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!

"فریدون فرخزاد"
پاسخ
#5

سپاس بابت جستار. این مهملات در دوران پسادینی کمی شدت گرفته، در میان کسان فراگیر می‌شوند. با گذشت چند سال و جاگیر شدن اخلاقیات سکولار و جامعه‌ی مدنی خودبخود تا اندازه‌ی زیادی فراموش خواهند شد، به باور من گرایش ایرانیان به خرافه‌های غیردینی قابل قیاس با جنبشهای روح‌گرایی در اروپای اوایل قرن بیستم است.

viviyan نوشته: به سینی دوم گفتم:
کیک زشت بدمزه. ازت متنفرم. جات توی سطل آشغاله.
Various_040

زنده باد زندگی!
پاسخ
#6

*سال 1379 بود که من را در در یک تظاهرات گرفتند و بردند به اوین . بیست روز آب خنک خوردم . آخر سر فهمیدند عجب حماقتی کردند و بیست روز از عمر خودشان را صرف بارجویی و انگشت نگاری از چه گیجی کرده اند . بعد از بیست روز من را آزاد کردند . یقیه پیراهنم نیمه پاره بود . کفش هایم بند نداشت . پول نداشتنم که برگردم خانه . سر و صورتم مثل گداهای میدان امام حسین (فوزیه سابق) کثیف بود . یک دفعه دیدم پدر و مادرم آن سوی خیابان ایستاده اند . من را نشناخته بودند . دوان دوان دویدم و مادر را در آغوش گرفتم و خلاصه کلی بوس بازی و قربان صدقه هم رفتیم و در همان حال می ترسیدم که الان پدر می آید و کتکی نثار من می کند که آخر نیم وجبی تو را چه به براندازی !! یک آقایی آمد و به من و مادرم تبریک گفت و از من پرسید جرمت چی بود ؟! گفتم سیاسی بودم ! نفهمیدم طرف از کدام طرف غیبش زد و در رفت . بیچاره ترسید ولی نمی دانم چرا !

* نه به خدا ( نه خدای جبار و نه خدای رحمان کتابهای آسمانی ) اعتقاد دارم ، نه به ادیان ابراهیمی و نه امام و پیامبری . از زندان اوین که آزاد شدم همه اعتقادات کهنه را از دست دادم و چه نیکو . آن حادثه برایم تلنگری بود که دنیا را گونه ای دیگر ببینم . ولی فکر نکنید من بی خدا هستم . خدای من در دل و قلبم است . از نظر من انسان خالق خدا است و نه خدا خالق انسان . انسان خدا را خلق کرد تا در دلش نور امیدی پدیدار شود و در مواقع تنهایی به او پناه ببرد . این خدا ، خالق فلک و افلاک نیست . خالق زمین و زمان نیست . بازجوی روز قیامت هم نیست . حسابرس و حسابدار نیست . کلید دار بهشت و جهنم نهم اصلا نیست . خدا تنها یک نیرو است در دل و قلب ما آدمها تا با کمک همین نیرو زندگی را ادامه بدهیم و توان حرکت داشته باشیم

* فقط یک آرزو دارم . آن هم آزادی مملکتم است . تمام حواس ، وقت و سرمایه ام را بر روی این موضوع متمرکز کرده ام . در دل این آرزوی بزرگ یک آرزوی مهم دیگر هم نهفته است . آرزو دارم روزی دوستانم در اروپا و آمریکا بخصوص جناب تورج نگهبان و دیگر دوست نازنینم، سایه سیرجانی را در وطن ببینم و در آغوش بگیرم . کاش آنقدر قدرت داشتم تا کاری کنم این دو عزیز وطنشان را ببینند ولی افسوس ناتوانم و شرمسار . مونس و همدم من در این روزها همین دو عزیز هستند به خصوص استاد تورج نگهبان که حکم پدر را برایم دارد . تمام حرف دلم را به این دو عزیز می گویم و خواهم گفت .

امید میرصیافی 28 دی ماه 1385

روزنگار

یک روزی ملت ما آزاد می شود و این روز زیاد دور نیست. فرهنگ همیشه غالب می شود بر زور و ستم و قلدری!

"فریدون فرخزاد"
پاسخ
#7

viviyan نوشته: تو این تاپیک هر مطلب جالبی که تو وبلاگ ها دیدیم میذاریم.


از وقتی که دور از خانواده زندگی میکنم به آشپزی و درست کردن شیرینی و اینها علاقمند شدم و پیشرفتهای زیادی هم کردم.
دیروز قصد درست کردن کیک را داشتم که یک دفعه یک ایده به فکرم رسید.

نمیدانم با تحقیقات دکتر ماسارو ایماتو آشنایی دارید یا نه. ایشان یک فوق پرفسور ژاپنی هستند که آرمایشی به صورت زیر انجام داده اند:
مقداری آب را در ظرفی ریخته سپس افکار مثبت یا کلمات زیبا را بر آن آب می‌خواند یا القا می‌کند و بلافاصله آب را منجمد کرده و از مولکول های یخ عکس می‌گیرد . همین کار را با همان آب و این بار با کلمات منفی یا افکار زشت تکرار می‌کند . او معتقد است تصویر اول شکل هندسی شش‌وجهی زیبایی دارد و تصویر دوم فاقد شکل منظم هندسی است و اصلاً زیبا نیست
من هم به فکرم رسید که قبل از قرار دادن کیک در فر، کلمات متفاوتی به آنها بگویم و نتیجه را بررسی کنم.

به سینی اول قبل از قرار دادن در فر، گفتم:
دوستت دارم ای کیک زیبا و خوشمزه. عاشقتم.

به سینی دوم گفتم:
کیک زشت بدمزه. ازت متنفرم. جات توی سطل آشغاله.

و بعد هر دو رو در شرایط کنترل شده در فر قرار دادم. در این مدت دل توی دلم نبود که نتیجه چی میشه. وقتی در فر رو باز کردم و دو سینی رو بیرون آوردم از حیرت نزدیک بود فریاد بزنم. اجازه بدید چیزی نگم و فقط عکس دو کیک رو در زیر بیارم:

[عکس: 128.jpg]
کیک اول که بهش حرفهای مثبت زدم







[عکس: 129.jpg]
کیک دوم که بهش حرفهای منفی زدم



هنوز از نتیجه آزمایش در شوک هستم. قصد دارم این نتیجه رو به همراه مستندات برای چند ژورنال معتبر علمی ارسال کنم.
من فکر میکنم دنیای ما خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنیم به هم پیوسته و عجیب هست. قطعا ماده نمیتونه توضیح دهنده همه چیز باشه. ما به چیزهایی با غرور لقب بی جان دادیم و خودمون رو از اونها برتر دونستیم ولی اونها هم جون دارند و همه ما جزیی از یک کل خارق العاده هستیم.

The Lonely Shepherd


پ.ن: Various_056
این واقعی هست یا جوک گفته؟
پاسخ
#8

viviyan نوشته: ...
[/FONT][/COLOR]The Lonely Shepherd


پ.ن: Various_056



نویسنده‌ای بسیار خوبـــیه 21

***

یکی از چیزهای مورد علاقه ی آدمهای علاقمند به متافیزیک رویا هست. اونها خیلی وقتها برای دفاع از اینکه دنیایی فرای این دنیای مادی وجود داره به خواب دیدن متوسل میشن. اونها فکر میکنن که وقتی خواب میبینن واقعا "روح" شون در زمان و مکان سفر میکنه. وقتی به این آدمها میگی که خواب فقط تولید مغزشون هست و هیچ چیز ماورا طبیعه این وسط وجود ندارد انکار میکنند. متاسفانه آزمایش این موضوع ممکن نیست چون بعد از اینکه با پتک در مغزشون کوبیدی دیگر وجود ندارند تا تصدیق کنند که دیگرخواب نمی بینند. 24

ولی خوشبختانه راهی برای بررسی این موضوع هست. اگر خواب دیدن اتفاقی مرتبط با روح باشد، پس محدودیت های بدن نباید بر آن تاثیر گذار باشد. در نتیجه رویاهای افرادی که از بدو تولد نابینا بوده اند و مغزشان تجربه ای از مفهوم دیدن ندارد نباید تفاوتی با رویاهای سایر افراد داشته باشد. ولی این طور نیست.
افراد نابینای مادرزاد نمیتوانند خوابهای تصویری ببینند و فقط خوابهای صوتی می بینند

.Unexpected places give you unexpected returns
پاسخ
#9

shirin نوشته: این واقعی هست یا جوک گفته؟

شیرین جان از لحنش مشخصه که مسخره کرده. نوشته های دیگرش هم تو وبلاگش همین وضعیت رو دارن، از جمله 13 به در رفتن دکتر حسابی با انیشتین و نیوتون و ... E414
پاسخ
#10

چون سرعت فیلترشکنم پایین هست رغبت نمیکنم باهاش لینکای دیگه رو باز کنم. به خاطر همین فقط پست تو رو خوندم و شک داشتم. :D
پاسخ


پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 3 مهمان