02-24-2011, 10:14 PM
shinbet نوشته: آیا یک شخص خرد گرا حتما باید بیخدا باشه؟ یعنی یک شخص خدا باور که مثلا استاد دانشگاه هاروارد هست و یا نویسنده هست ، یک شخص راشنالیست محسوب نمیشه؟
همچنان که امیر روشنگری کرد، خردگرایی تنها یک ابزار (سود بردن از خرد) برای بازشناسی درست از نادرست است.
به بیانی، شما با خرد و منطق خود به این هوده و نتیجه رسیدهاید که خدا هست، من هم رسیدهام که خدا نیست. البته هر دوی
ما نمیتوانیم درست بگوییم؛ خدا یا هست و یا نیست، ولی تا زمانی که شما برای بودن خدا فرنود و دلیلی منطقی پیش خودتان را
داشته باشید (تنها یک «باورمند» محض نباشید) و من نیز در نبود خدا دلیل و فرنود و منطقام را، همچنان هر دو در این دسته خواهیم بود.
Ouroboros نوشته: ضمناً خردمندی و خردگرایی یکی نیستند، اینکه مهربد میگوید بیشتر نمود ِ خردمندیست(ترجیح ِ تعقل به عواطف و اینها)..
خیر گرامی، نگر من در اینجا همان «خردگرایی (rationalism)» است و نه «خردمندی (wiseness)».
البته گفتگو درباره اینکه چگونه در زندگی دنبال خردمندی باشیم بسیار خوب بوده و شایسته یک
جستار دیگر نیز هست (من البته در این یکی چیز زیادی برای گفتن نخواهم داشت) ولی در این جُستار،
من قصد داشتم بیشتر به اینکه گونه میتوان با سود بردن از شیوههای کارآمد و بهینه، دیگران را با خردگرایی آشنا کنیم بپردازیم.
من در اینجا از تجربیات و دانستههای خودم که بیشتر درباره تعامل با مسلمانان
است آغاز میکنم تا دوستان نیز، با همراهی و بیان تجربههایشان گفتگو را پیش ببرند.
چگونه مسلمان را از بندگی خدا در بیاورید و یا چگونه در زندگی یک فتنهجوی راستین باشید
یکی از چیزهایی که درباره ایران برای من همواره بسیار جالب بوده است، شمار بسیار زیاد باورمندان محض است
که میتوانند بدون هیچگونه دشواریای، به چیزهایی که شاید پنج دقیقه فکر کردن به آن برای فهم خرافهبودن آن بسنده کند باور داشته باشند.
من اینها را برای سادگی خودم در دو دسته مسلمان/نامسلمان جای دادهام؛ که در حقیقت این اندکی
کملطفی به مسلمانان به شمار میرود، چرا که در واقع، آنچه در ایران امروز ما بسیار دیده میشود، «خرافهپرستی» است.
خرافهپرستی و خرافهپرستان در تعریف، درست کسانی هستند که بر پاد و روبروی خردگرایی و خردگرایان قرار میگیرند.
ما با انواع و گونههای خرافهپرستی بسیار در ایران روبرو هستیم. از کمآزارترین و بیشتر مایه
تفریح بودن آن که فال حافظ و طالعبینی ایرانی/هندی/چینی باشد تا خطرناکترین نوع آن که باور
سخت به اسلام و پیروی کورکورانه از قوانین اسلامی مانند سنگسار و اعدام و کشتار زیر نام "مقدس" خدا باشد.
بایستی پذیرفت که در واقعیت ایران امروز، هر مسلمانی با این قوانین موافق نیست. ما نام دستهای از مسلمانها
را که آگاهانه با برپایی قوانین ضدبشری اسلام مخالف هستند را میتوانیم «مسلمانان نرم خودآگاه» بگذاریم.
این دسته بیشتر به دنبال همزیستی مسالمتآمیز با دیگران هستند و باورهایشان برایشان از جنبه شخصی (بهشت و حوری) فراتر نمیرود.
در آن سوی دیگر اما دستهای قرار دارند که با داشتن بیشترین و سختترین باورها به اسلام، همواره تلاش میکنند که
قوانین بنابگفته الهی/قرآنی آن را در جامعه پیادهسازی کنند. نام این دسته را میتوانیم «مسلمانان ریشهای» یا رادیکال بگذاریم.
دسته سوم که بیشتر مسلمانان ایران را به خود اختصاص میدهد، دستهای هستند که
نه آن اندازه از قوانین اسلام سر در میآورند و نه آن اندازه به این مسائل فکر میکنند که
بخواهند آگاهانه هم باور خود را داشته باشند و هم بدنبال همزیستی بدون درگیری با دگراندیشان باشند، ولی
با توجه به شرایط زندگی و آموزههای اسلامی که خواهناخواه از دولت و پیرامون خود گرفتهاند خود را یک باورمند مسلمان میشناسند.
نکتهای که درباره این دسته شایان بیان است این میباشد که «مسلمانان ریشهای» یا
رادیکال، بیشتر صلاحیت و اعتبار وجودی خود را مستقیم و غیرمستقیم از این دسته میگیرند.
اکنون از این دستهبندیها چه سودی میتوان برد. برای آنکه گفتگو را سادهتر کرده باشیم،
میتوانیم اینگونه در نگر بگیریم که شما با یک آدم مسلمان تازهوارد روبرو میشوید.
با نگرش به اینکه باورمندی این شخص به سختی میتواند زیرگردآیهای از خردگرایی باشد و از
آنجاییکه، هدف ما در اینجا گسترش خردگرایی است، میخواهیم ببینیم با چه شیوهای میتوانیم با صرف
کمترین انرژی، بیشترین بازده را در ناباور کردن و به سوی خردگرایی سوق دادن این آدم مسلمان داشته باشیم.
همچنان که همه کاربران این سایت میدانند، چنین کاری در اسلام «فتنه» خوانده میشود
و از دیرباز بودهاند آدمهای زیادی که در تلاش برای اصلاح مسلمین، زیر نام این انگ کشته شدهاند.
پس بهتر است که پیش از دستزدن به هیچگونه اقدام فتنهجویانهای، خود را از پیش کاملا آماده کرده باشید
در آوردن دستهای که این مسلمان به آن تعلق دارد
نخستین پرسشی که در روبرو شدن با یک مسلمان بایستی از
خود کرد این است که این مسلمان در کدام یک از سه دسته بالا جای دارد.
دسته نخست که «مسلمانان نرم خودآگاه» باشند بنا به تجربه شخصی
من، آن اندازه که باید و شاید ارزش زمان گذاشتن را ندارند، چرا که این
دسته به هر روی، آسیبی به کسی نمیرسانند و اگر به حال خودشان بگذارید،
کار چندانی با کسی ندارند و دنبال صادر کردن اسلام و گرفتن آزادیهای شخصی و تحمیل حجاب و ... نیستند.
از سوی دیگر نیز، این دسته از اینرو «خودآگاه» هستند که پیشتر، این راههای گفتگو و بحث را رفتهاند و به نوعی، در برابر تغییر عقیده واکسینه شدهاند.
دسته دیگری که نبایستی هیچگاه به دنبال آگاه کردنشان نرفت، دسته مسلمانان رادیکال هستند.
این دسته یکی از خطرناکترین جاندارانی هستند که میتوانید روی این کره خاکی پیدا کنید و پیشنهاد
شخصی من این است که اگر میتوانید اصولا از نزدیک شدن و سخن گفتن نیز با این گروه خودداری کنید.
البته، بسیار خوب است که بتوان این گروه را هر اندازه کم و اندک هم که شده از باور کورکورانه بیرون کشید،
ولی ریسک بسیار بالای آن بهترین فرنود است که جلوی این وسوسه را گرفته و این دسته را به حال خود رها کنیم.
دسته سوم که دسته مورد علاقه ما در اینجا خواهند بود، همان «مسلمانان میانه» هستند.
به اینکه چگونه میتوان با این دسته به گفتگو و بحث نشست نیز میپردازیم ...