10-22-2013, 10:36 AM
Ouroboros نوشته: مزدک ارجمند، مشکل ما فهمیدن یا نفهمیدن مواضع مضحک شما نیست، پذیرفتن یا نپذیرفتن این توجیهات برای نسلکشیها و قتلعامهای میلیونی کمونیستها در قرن بیستم است. هوش کنید که ما نمیپذیریم هیچ میزانی از برابری یا توسعهی اقتصادی یا ستیز با امپریالیسم، ارزش کشتار میلیونها انسان را داشته باشد و رودهدرازیهای شما در جهت توجیه این جنایات را با حیرت و بیزاری مینگریم.بیجاست، ما برای شما فرنود و گواه و برگه میاوریم و شما برای ما از کژفرنود "نوحه" سود میجویید؟
روشن است که در هر واژگشت و در هر رهگذری که نو بجای کهنه مینشنید و در هر زایمان، خونها
ریخته میشود و کشتگان پشتگان میشوند. نیروهای کهن که به این آسانی مفت خوری خود را رها
نمیکنند و هیچ آزادی و بهره مندی نیز بی ستیز و نبرد بدست نیامده و نخواهد آمد. برای هر یه
"ساعت مرخصی" که شما میروید، خونهای کارگرانی که در این راه جنگیده اند ریخته شده و میشود
و روشن است که در این زمانه ی گذر که نیروهای واژگشت هنوز نیروی جوان (ار دید تاریخی) و
بی آروین هستند، آسیب هایی هم بیش از انچه براستی نیاز بود پدید بیاید و "بیگناهانی" نیز
در این میان کشته شوند، بویژه زمانی که سرمایه داران همواره سایه جنگ و مرگ را بر سر
ما کمونست ها نگه میدارند، خود پدید آورنده ی یک بدبینی و دشواری روانی است که کار
مهربانی و آمرزش را سخت میکند. انجایی که هر که را بخشوده اید برگشته به شما خنجر میزند،
سخت است که دیگر بتوان به آسانی کسانی را بخشود. از این گذشته، این هم بایستی روشن
باشد که در روند واژگشت، که تنها همان خود روز واژگشت هم نیست و سالها نیز به درازا
میکشد، ویرانی هایی پدید میاید که باید انها را ساخت و اگر اکنون، این سازندگی باز در سایه ی
شمشیر هایی باشد که از بالای سر شما آویزان هستند، شما میکوشید که به هر بهایی،
نخست, سپری برای پدافند این شمشیر ها بسازید و سپس ، آسوده دل به خوشی و زندگی
آسان بپردازید. بزبان دیگر، این خود سرمایه داراها, فئودال ها و ستمگران بوده اند که در سده ها
و هزاره ها ستمگری و کشتار، شورشیانی پدید اورده اند که خشم فروخورده ی تاریخ را
در دل انباشته اند و خود همین ستمگران بهره کش هستند که با سرسختی و پایداری و
کارشکنی خود در برابر دادخواهان، آنهارا از هر گونه آمرزش و بخشایش باز میدارند
و ناچار از کشتار ها و گاه، کشتارهای ناروا و نابجا مینمایند.
ما میخواهیم مهربان باشیم ولی از اسمان نیامدیم:
اگر پرنیان است، خود رشته ای
وگر بار خار است، خود کـِشته ای
فردوسی پاکزاد
•
پارسیگر
خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد