11-21-2013, 09:58 PM
nasimparsi نوشته: ین نظر شما است. پیشینه ی شعر و واژه ی شعر چیز دیگری می گویدچه میگوید؟
شراب اولی تر ...
nasimparsi نوشته: ین نظر شما است. پیشینه ی شعر و واژه ی شعر چیز دیگری می گویدچه میگوید؟
nasimparsi نوشته: ببخشید ما چیزی به نام شعر نو! نداریم. اینکه در این صد ساله آمده اند و چنین نامی روی "نوشته های موزون" گذاشته اند و هر کسی از راه رسیده خود را شاعر می داند قرار
نیست حقایق تاریخی را فراموش کنیم
شعر از روز نخست دارای یک سری ویژگی هایی بوده که این نوشتارهای موزون آن ویژگی ها را ندارند
Mehrbod نوشته: گیرا نیست؟ در گذشته اینجور میسَهد که کارها را به یک روال ویژهای میانجامیدهاند, اگر چامهمیسُرودید, میبایستی آهنگ و شیوهیِ از پیش پذیرفته شدهای را
میدنبالید, ولی با پسانوینگرایی همهیِ چیزها بیشتر و بیشتر درآمیخته میشوند, نمونه همینکه چامه میتواند بی آهنگ و پساوند باشد و همچنان چامه خوانده شود.
در همین راستا هم نوشتاری میخواندم از دگرش شیوهیِ داستانگو (راوی, narrator) در ادبسار نوین انگلیسی, که انگار در گذر چند دههیِ پیش این هم دچار
دگرگونهایِ فراوانی شده. ب.ن. در ادبسار کهن داستانگو یک شیوهیِ داستانگویی (لحن) یکنواخت و سومکسی را داستان میداشته ولی امروز
نوآوریهایِ بسیار بیشتری دیده میشود, جوریکه هتّا گاه چند شیوهیِ گوناگون همزمان با هم به کار میروند, یک چیزی در مایههایِ همان چامهیِ نو!
پارسیگر
nasimparsi نوشته: شعر ار روز آغازش چند ویژگی داشته که داشتن وزن یکسان و قافیه دوتا از ویژگی های بنیادین اش بوده. شما می توانید این نوشتارهای موروزن زیبا! را که البته ارزش ادبی هم دارند چیز دیگری بنامید ولی شعر ویژگی هایی داشته از گذشته های دور و حقیقت تاریخی همین استشما هنوز تعریف درستی از شعر نداده اید که شاعر شعر نو را در مقام شاعر نمیدانید!
حتی اگر همه ی مردم امروز بگویند نه خیر ما به نوشتار موزون اینچنینی شعر می گوییم باعث نمی شود حقیقت تاریخی را در نظر نگیریم. حقیقت تاریخی با بررسی اشعار (نوشته هایی که به شعر اشاره داشته اند) می گوید این نوشتارها که ورزن یکسان و قافیه ندارد شعر نیست و کسی هم که این نوشتارها را می نوسد شاعر نیست
nasimparsi نوشته: مانند این است که زمانی که دوربین به میان آمد شماری که توانایی نگارگری نداشته اند بیایند و بگویند این نگارگری نو است (به جای عکاسی)عکس و نقاشی هم هر دو تصویرند :))
iranbanoo نوشته: شما هنوز تعریف درستی از شعر نداده اید که شاعر شعر نو را در مقام شاعر نمیدانید!
اگر اخوان ثالث شاعر نباشد حتما خامنه ای شاعر است:)))
شعر | لغت نامه دهخدا
هیچ کجا برای شعر تعیین نشده که حتما باید دو یا چند قافیه ی مشخص داشته باشد.همانطور که در ترجیع بند ها هم ساختار شعر گاهی تغییر میکند.
گرچه شعر کلاسیک نمونه ی اعلا ی شعر است اما شعر نو هم با بیان و شیوه ی خاص خود توانسته در صنعت شعر به تدریج نیرو و شکل بگیرد.
خصوصا اینکه شعر نو برای بیان مسائل و مشکلات معاصر ابداع شده و به قولی قالب نرم و آرام غزل شاید نتواند آنطور که باید به این صراحت و شجاعت از پس آن برآید.
عکس و نقاشی هم هر دو تصویرند :))
nasimparsi نوشته: من شعر را تعریف نمی کنم. شعر خودش تعریف دارد و بیش از 1000 سال پیشینه دارد. شما می توانید به نوشته های کهن پارسی رجوع کنید و ببنید شعر (واژه ی شعر) به چه چیزی گفته می شده از روز نخست:اگر تعریف شعر(تعریف شما یا تعریف خودش!) همین ویژگی هاییست که شما نام بردید بله شعر نو قطعا شعر است.
دارای قافیه
دارای وزن (نه هر وزنی)
دارای درونمایه های گوناگون سرشار از احساسات و یا بیان داستان و تاریخ و ..
این نوشته های موزون امروزی که شعر نو خوانده شده تقلیدی بوده از ادبیات غرب. شماری که به هر حال توانایی این را نداشته اند شعر بگویند یا ... نام شعر نو را به این نوشته های تقلیدی داده اند
اخوان هم تا جایی که نوشته های او دارای ویژگی های شعر است شاعر به شمار می آید. زمانی هم که نوشتار موزون زیبای ادبی می نویسند یک ادیب است و نه شاعر
همه چیز را با هم قاتی نکنید! کسی نمی گوید این نوشته ها ارزش ادبی ندارد. سخن بر سر این است که حقیقت تاریخی می گوید شعر دارای ویژگی هایی است که باید رعایت شود.
nasimparsi نوشته: عکس و نگارگری تصویر است (بهره گیری از واژه ها و ادبیات در شعر و نوشته های موزون) ولی هیچ کسی نیامده عکاسی که پدیده ای نوین است را نگارگری (نقاشی) نو بخواند!کسی هم به غزل نمیگوید شعر نو!
iranbanoo نوشته: اگر تعریف شعر(تعریف شما یا تعریف خودش!) همین ویژگی هاییست که شما نام بردید بله شعر نو قطعا شعر است.
چرا که هم دارای قافیه است و هم وزن و هم درون مایه
شاعر هم دارای افکار و هنری خاص است که خود تعیین میکند با چه شیوه ای حالات خود را بیان کند و اگر شاعر توانایی چون اخوان ترجیح میدهد به جای غزل سرودن از سبک نو استفاده کند دلیل برناتوانیش نیست.
چرا که خود همین اخوان هم غزل میسروده .
حوزه ی ادبیات هم به حدی وسیع است که یک شاعر را بتوان از یک ادیب جدا دانست.یک ادیب لزوما ابداع گر نیست و
در بیان و زبان مسلط و پیشرو نیست در حالیکه اینها همه ی لازمه ی شاعر بودن است.
من فکر میکنم شما از این بابت با شعر نو مشکل دارید که چون شبیه سرایش های غرب است ممکن است اصالت شعر کلاسیک را زیر سوال ببرد.در حالیکه با وجود این سبک هم چیزی از اصالت شعر کلاسیک کم نخواهد شد و این یک سبک ماندگار و اصیل است که نه به خاطر اصالت تاریخی اش که به خاطر سبک و شیوه ی منحصر به فردش است که همچنان باقی مانده.
کسی هم به غزل نمیگوید شعر نو!
nasimparsi نوشته: شعر به اصطلاح نو شعر نیست چون: وزن یکسان ندارد (شعر از روز نخست دارای وزن یکسان و مشخص بوده)
شعر به اصطلاح نو شعر نیست چون: قافیه گاه دارد و گاه ندارد
---
Alice نوشته: بمن بگویید این تعریف شعر را چه کسی اختراع کرده است؟!بجای این، من یک پرسش خیلی سادهتر از دوستان دارم و آن اینکه به طور عینی به من نشان دهند که این چرا شعر نیست:
نقل قول:گره خوردگی های عاطفی اندیشه و خیال است در زبانی فشرده و آهنگین. بدینسان، در ذات شعر، دست کم سه عنصر از یکدیگر باز شناخته میشوند، اندیشه، خیال و زبان.از اسماعیل خوئی. حالا چه چیز باعث میشود که این تعریف در مورد شعر رد شود و تعریف شما پذیرفته شود؟ چون قدیمی است و چون شعرای 1000 سال پیش اینگونه شعر نمیگفتند؟ هر نوشتهای که وزن و قافیه و ردیف و سجع داشته باشد شعر است؟