11-07-2014, 01:31 AM
بسیار خوب, من با نخستین پیک سخن آغازیده و جایگاهم را روشن میکنم.
در جُستار دیگر در واپسین نوشتهها من کمی هوای آنجا را خواستم
دگرانده باشم و به دیدگاههای هموندان اینجا از نگاه خودم پرداخته باشم.
ولی گفتگوی من و شما آنجا در جایی پایانید که سخن به آماج هستی هومنی رسید.
من بایستی خستو شوم هیچ ایدهیِ چندانی ندارم که ما چرا اینجاییم یا چرا زندهایم, ولی
این را بی پیوند به این میبینم که دربرابر فندآوری چه رویکردی باید در پیش بگیریم.
جایگاهی که من در این نگرستیزی میگزنیم بر این پایه است:
---
آماجمندی در ترازهای گوناگون
نکتهای که من چندی پیش با بازخوانی نوشتههایِ آن جُستار سرانجام به آن پی برده و سُستترین فرنود شما بازشناختم این بود:
چگونگی کارکرد سامانههایِ زیرین و زبرین (فراروییده) بر دریافت ما از این استوار که در جهان فیزیکی, چیزی به نام
مِهاد فرارویش زابها (emergentism) یا فروکاهشگرایی (reductionism) در کار هست که میگوید با کم و کاست اندرکنش ریزگان ماده, ژادههایی فرامیرویند (emergence) یا برهمنهاده میشوند (reductionism) که در لایههایِ زیرین ناباشنده اند.
فرنمونهیِ این همان اندرکنش مولکولهایِ آب و پیدایش زاب آبسانی میباشد که شما خود بخوبی از آن آگاهید.
آنچه من تنها پس از بازخوانی و بازنگری ژرف در نوشتهها توانستم به آن پی ببرم این نکتهیِ پیش پاافتاده و
بی اندازه ساده بود که آماجهایِ دو سامانهیِ در پیوند, به هیچ روی همیشه همپتواز و همراستا نمیباشند.
پادنمونهای که برای سخن شما در بالا میتوان آورد و جای دیگر نیز آوردم یک سامانهیِ آشنا به نام شرکت است. پیکر
یک شرکت بازرگانی از هومنان زنده ساخته شده است. یک شرکت بزرگ بگوییم چندملّیتی, فراروییدهیِ
اندرکنش یاختههای که همان کارمندان زنده اش باشند, میباشد. هر آینه, این ابرسازواره تنها در برخی زمانها
همراستای آماج سازوارگان اش (کارمندان) پیش میرود. برای نمونه شرکتی که هیچ سودآوری برای کارمندان اش نداشته باشد
خود به خود نیست میشود و انگیزهیِ هستی ندارد,
ولی شرکتی که سودمندی داشته باشد بجامیماند و تا این اندازه, آماج ابرسازواره و سازوارگان همراستا میباشد.
ولی این شرکتها, چنانکه میتوان امروز از نزدیک دید, آماجهایِ دگرسان و پادستیز نیز دارند. برای نمونه, شرکتی که
در گاه نیاز از بیرون نمودن یکبارهیِ کارمندان اش خوددارد, در دیرزمان در همآوردی با دیگر شرکتها که در
این رهگذر خردتیزانهتر برخورد نموده و کارمندان افزوده و ناکارآمدتر اشان را بیرون نمودهاند, شکست
خورده و یکسره نابود خواهد شد و اینبار همهیِ کارمندان اش نیز به بیکاری دچار خواهند شد.
از این نمونه میتوان فرجافت:
این نخستین فرنودآوری من است که بسیار کنجکاو ام پاسخ شما را بدانم, ولی اگر زمان دست
داد بخش دوم که فاکتورهای objective میباشند را نیز خواهم نوشت و میتوانید هر دو را یکجا بپاسخید.
بیرنگ
پارسیگر
در جُستار دیگر در واپسین نوشتهها من کمی هوای آنجا را خواستم
دگرانده باشم و به دیدگاههای هموندان اینجا از نگاه خودم پرداخته باشم.
ولی گفتگوی من و شما آنجا در جایی پایانید که سخن به آماج هستی هومنی رسید.
من بایستی خستو شوم هیچ ایدهیِ چندانی ندارم که ما چرا اینجاییم یا چرا زندهایم, ولی
این را بی پیوند به این میبینم که دربرابر فندآوری چه رویکردی باید در پیش بگیریم.
جایگاهی که من در این نگرستیزی میگزنیم بر این پایه است:
١- با این خواهم آغازید که میان ترازهای گوناگون یک سیستم (—> ... یاخته —> هومن —> همبود —> ...), آماجهایِ گوناگون و همستیز پدید میتوانند بیایند.
٢- سامانهیِ فندین تنها در راستایِ فاکتورهای آبجکتیو (برونخویشین) پیش میرود و وابستگیای به فاکتورهای سابجکتیو (درونخویشین) ندارد.
٣- به این خواهم پرداخت که همبود فندین / technological society یک سامانهیِ خودآماج بوده و آماج او در ستیز با برخی از بنیادینترین آماجهایِ هومنی میباشد.
٤- تنها رویکرد بجاماندهیِ فرنودین در برابر این سامانه, نابود کردن آن است.
٢- سامانهیِ فندین تنها در راستایِ فاکتورهای آبجکتیو (برونخویشین) پیش میرود و وابستگیای به فاکتورهای سابجکتیو (درونخویشین) ندارد.
٣- به این خواهم پرداخت که همبود فندین / technological society یک سامانهیِ خودآماج بوده و آماج او در ستیز با برخی از بنیادینترین آماجهایِ هومنی میباشد.
٤- تنها رویکرد بجاماندهیِ فرنودین در برابر این سامانه, نابود کردن آن است.
---
آماجمندی در ترازهای گوناگون
نکتهای که من چندی پیش با بازخوانی نوشتههایِ آن جُستار سرانجام به آن پی برده و سُستترین فرنود شما بازشناختم این بود:
نقل قول: پس فرارویی سامانه ها به سامانه ی برتر، هیچگاه آماج هستی آنها (Daseins-Grund) را دگرگون نمیکند، بساکه آنرا در ترازی برتر و والاتر پایندان ( گارانت) است. بر این پایه است که من هیچ ترسی از فند و فندآوری چه رایانه و هومنواره و چه بمب ها و .. ندارم. چرا که روند فرگشت خودبخود چیزی را که به زیان فرازیست است از میان میبرد، همچنان که اکنون، ترس از بمب اتمی، داشتن آنرا بیهوده و تنها کاری پرهزینه و بی هیچ بازده سودمند نموده است، بگونه که کشور های اتمی در پی پیمان نامه هایی هستند که از دست این فندآوری گرانبها و بی هوده رهایی یابند. کسانی هم که از روی کودنی از ان سود بجویند از سوی همان هم از میان رفته یا دچار بیزاری بازماندگان خواهند گردید که برابر پایان فرمانروایی انان است. نام این روند هم هست: گزینش طبیعی.
چگونگی کارکرد سامانههایِ زیرین و زبرین (فراروییده) بر دریافت ما از این استوار که در جهان فیزیکی, چیزی به نام
مِهاد فرارویش زابها (emergentism) یا فروکاهشگرایی (reductionism) در کار هست که میگوید با کم و کاست اندرکنش ریزگان ماده, ژادههایی فرامیرویند (emergence) یا برهمنهاده میشوند (reductionism) که در لایههایِ زیرین ناباشنده اند.
فرنمونهیِ این همان اندرکنش مولکولهایِ آب و پیدایش زاب آبسانی میباشد که شما خود بخوبی از آن آگاهید.
آنچه من تنها پس از بازخوانی و بازنگری ژرف در نوشتهها توانستم به آن پی ببرم این نکتهیِ پیش پاافتاده و
بی اندازه ساده بود که آماجهایِ دو سامانهیِ در پیوند, به هیچ روی همیشه همپتواز و همراستا نمیباشند.
پادنمونهای که برای سخن شما در بالا میتوان آورد و جای دیگر نیز آوردم یک سامانهیِ آشنا به نام شرکت است. پیکر
یک شرکت بازرگانی از هومنان زنده ساخته شده است. یک شرکت بزرگ بگوییم چندملّیتی, فراروییدهیِ
اندرکنش یاختههای که همان کارمندان زنده اش باشند, میباشد. هر آینه, این ابرسازواره تنها در برخی زمانها
همراستای آماج سازوارگان اش (کارمندان) پیش میرود. برای نمونه شرکتی که هیچ سودآوری برای کارمندان اش نداشته باشد
خود به خود نیست میشود و انگیزهیِ هستی ندارد,
ولی شرکتی که سودمندی داشته باشد بجامیماند و تا این اندازه, آماج ابرسازواره و سازوارگان همراستا میباشد.
ولی این شرکتها, چنانکه میتوان امروز از نزدیک دید, آماجهایِ دگرسان و پادستیز نیز دارند. برای نمونه, شرکتی که
در گاه نیاز از بیرون نمودن یکبارهیِ کارمندان اش خوددارد, در دیرزمان در همآوردی با دیگر شرکتها که در
این رهگذر خردتیزانهتر برخورد نموده و کارمندان افزوده و ناکارآمدتر اشان را بیرون نمودهاند, شکست
خورده و یکسره نابود خواهد شد و اینبار همهیِ کارمندان اش نیز به بیکاری دچار خواهند شد.
از این نمونه میتوان فرجافت:
١- ابرسازوارهیِ شرکت (در پیروی از فرگشت) پیروی قانونهایِ objective و برونخویشین باید باشد, چرا که اگر نباشد خود به خود یا پدید نیامده یا بجانمیماند (در پیوند به بخش دوم {فاکتورهای objective}).
٢- آماجهایِ ابرسازوارهیِ شرکت پُرگاه میتوانند در ستیز با آماج سازوارگان او باشند: جایی به سود شرکت است
که کارمندان کمتر خوب اش را بیرون بیاندازد, ولی به سود و خوشبختی کارمندان کمتر خوب شرکت نیست که بیرون انداخته شوند.
٢- آماجهایِ ابرسازوارهیِ شرکت پُرگاه میتوانند در ستیز با آماج سازوارگان او باشند: جایی به سود شرکت است
که کارمندان کمتر خوب اش را بیرون بیاندازد, ولی به سود و خوشبختی کارمندان کمتر خوب شرکت نیست که بیرون انداخته شوند.
این نخستین فرنودآوری من است که بسیار کنجکاو ام پاسخ شما را بدانم, ولی اگر زمان دست
داد بخش دوم که فاکتورهای objective میباشند را نیز خواهم نوشت و میتوانید هر دو را یکجا بپاسخید.
بیرنگ
پارسیگر
.Unexpected places give you unexpected returns