05-15-2011, 02:25 AM
Reactor نوشته: یعنی انسانی که تمیز و شیک از خونه بیرون بیاد و به نیازهای اساسی زندگی توجه کنه آدم دهن بین و بدرد نخور و خنگیه؟ و موجودی که با چهره ی درب و داغون در اجتماع ظاهر بشه با هوش و آدم حسابیه؟
هر چیزی را با این لحن بگویید مسخره میشود،
حکم من این نبود، از آنچه من گفتم این منتج نمیشود که هرکس ظاهری آراسته دارد فلان است و هرکس ظاهری ژولیده دارد بهمان. این بود که اصولا فردیت مستقل با اهمیت دادن به نظر دیگران در تعارض است. آدم واقعا باهوش، کسی که واقعا تحصیل کرده(و نه کسی که تحصیل او را کرده)و کسی که در یک کلام سرش به تنش بیارزد، برای خوشآمد دیگران روزی نیم ساعت جلوی آینه وقت نمیگذارد چون اصولا برای نظر دیگران آنقدر احترام قائل نیست، نه آنکه «اصلا» احترام قائل نباشد_که البته این تیپ آدم هم زیاد دیدهام_، «آنقدر» احترام قائل نیست که آسودگی خیال خود را برای آنها به خطر بیاندازد.
هزاران استثنا برای این حکم هست، مثل کسانی که برای خوشآمد خودشان این کار را میکنند و..، برای همین هم ابتدای آن پست گفتم این نظریست بسیار کلیگویانه. پیرو ِ این تز ممکن است آنچه شما در بخش دوم پیام خودتان گفتید هم اصالت پیدا بکند، اینکه آدمهای خوشتیپ و کلا از نظرگاه اجتماعی «پسندیده» آدمهایی هستند که تائید برای بودن آنطورکه هستند را نزد دیگران جستجو میکنند.
ولی من چنین عقیدهای ندارم، این ارائهی یک باور نیست، ارائهی درک من از واقعیت اجتماعی ِ ایران بود.(یعنی من فکر نمیکنم که این حالت «درست/نادرست» مسائل است، هیچ موضعی نگرفتهام، بلکه میگویم این حالت «موجود» مسائل است.). مثلا در اروپا کروات بخشی از لباس رسمی مردم است، اما در ایران نوعی اعلام تعلق به یک طرز فکری خاص، طبقهی اجتماعی خاص و روش زندگی ِ خاص.
نقل قول:خیلی از لامذهبان عزیز نه پوپر و فوکو رو میشناسند نه چایکوفسکی!! فکر نمیکنم تغییر مذهب برای کسی بازی بوده باشه که بخواد از مد تبعیت کنه!! برای بازی و سرگرم شدن و روی مد بودن و جلب توجه خیلی کارهای دیگر هم میشه کرد...
تغییر مذهب یا لامذهبی که برابر با خردگرایی نیست، آدمی که اندیشیده مذهب را ترک کرده میشود خردگرا، و خردگرای لامذهبی که به طور سیستماتیک نقش مذهب در جامعه را انکار میکند و قصد همراه کردن باقی مردم با خود را دارد اسمش میشود روشنفکر ِ لامذهب.
مشکل من پیروی کردن یا نکردن از مد نیست، ما در جهان لطیفهها زندگی میکنیم، و یکی از لطیفههای موجود هم مُد شدن تقبیح ِ پیروی کردن از مد است! کلا با هیچ «باور» یا «عمل» به خصوصی مشکلی ندارم، جلب توجه، مدگرایی، خریت، مذهب زدگی و مذهب گریزی.. یک بار در تاپیک «چگونه به باورهای امروز خود رسیدید» گفتم که مشکل ِ من با نوع برخورد ِ انسان ایرانی با عقایدش است نه چیستی ِ آنها، افراط و تفریط تا سرحد جنون. در این مملکت حد وسط و یک قشر ِ قدرتمند از آدمهای میانهرو وجود ندارد(مثلا کسی که مسلمان نیست، اما هر مسلمانی را یک راس الاغ نمیپندارد، یا کسی که مسلمان است و خواستار اعدام هرکس به ریش پیامبرش خندید نیست). آدمهای متعدد این چنینی در ایران هستند، اما نتوانستند یک گروه عینی اجتماعی را تشکیل بدهند.
زنده باد زندگی!