با اجازه دوستان مطالبی به ذهنم آمد كه به نظر میتواند در این بحث موثر واقع شود
نكته ای كه باید توجه كنیم برهه زمانی كه فاشیسم به ظهور رسید این برهه بعد از انقلاب فرانسه ورشد كاپیتالیسم ونیز دوره رقابت در این سیستم كه در اروپا شكل گرفت ونیز درآن دوره اگر توجه كنیم به نظر من میتوان دوره ای نام برد كه فردیت در عرصه حكومت به اوج خود رسیده بود در جای جای جهان افراد مستبد براریكه های حكومتی تكیه زذه بودند ازآن جمله موسولینی - هیتلر - فرانكو - دوگول - آتاتورك - رضاشاه - چرچیل - و... تعدادی افراد خود رای ومستبد والبته در این میان زمینه نیز فلسفه هم همسو با این جریان حركت میكرد اما نكته اصلی وهدف فاشیسم كشتار نبود اما كشتار خصلت ومشخصه این سیستم برای اعمال هژمونی بود درآن دوران استعمار به سكل سنتی به تسخیر وفتح كشورها بطور مستقیم اقدام مینمود واز صدور سرمایه به شكل امروزی خبری نبود فاشیسم شكلی ار ماهیت نهفته در ورای جهانگشائی به شكل نوین بود وجالب اینكه هدف وسمت حمله آلمان شوروی سوسیالیستی بود وحتی از اكشورهای اروپائی برای حمله وشكست شوروی انتظار حمایت وتشویق داشت اما احساس خطر آن كشورها از قدرت طلبی آلمان باعث شد به ترتیب وارد این جنگ خانمانسوز قدرت شوند