11-24-2012, 03:22 PM
Mehrbod نوشته: برای نازش (نازیدن) به یک چیز نیازی به بدست آوردن آن نیست.
نازیدن = پربـها و پاارزش دیدن یک چیز؛
پس شما میتوانید به:همسایهها
خانه
خودتان
رنگ چشمتان
خانوادهاتان
هوشتان
زنده بودتنان
آدم بودنتان
جوانیاتان
زیبا بودنتان
میهنتان
نیاکانتان
...
بنازید و اینها را باارزش و پربها ببینید، میتوانید هم نبینید.
در سوی دیگر میان همه اینها پیوندی فیزیکیای نیز داریم که همان «نزدیکی - closeness» باشد.
تا زمانیکه نزدیکی فیزیکی یک فاکتور ارزشدهی باشد، پس میهندوستی هم سراسر منطقی و خواستنی است.
به سخن دیگر، یک خانواده یکدیگر را دوست دارند چرا که به یکدیگر «نزدیک» آنهم فیزیکی هستند و این نزدیک بودن آنها سودشان را در برابر
دیگر خانوادهها بالا میبرد.
پس اگر ما میتوانستیم:
1. سود را میان همگان جوری بپخشانیم که سراسر همگِن باشد، "نزدیکی" دیگر اثر نداشته و میهنپرستی بد میشد.
2. سود [همهجور سودی] را جوری بپخشانیم که دورا (distance) و "نزدیکی" فاکتورهای مهندی در بهرهپذیری از سود نباشند، پس میهندوستی از روی نزدیکی دیگر اثری نداشته و بد میشود.
تا زمانیکه این دو را نداریم - که در آینده پیش رو نمیتوان دید - خانوادهدوستی، نزدیکاندوستی، هممیهندوستی و ... همگی بایسته و خواستنی هستند.
کسانی هم که میگویند اینها را نباید داشت چون تصادفی و .. هستند در دام باورهای بیجای چپ افتادهاند، چرا که چه بخواهید چه نه
در هر کجای این گویال خاکی که زندگی کنید، نزدیکی دیگران به شما مهم است و این پیرامونیان شما در تراز هوتادین (کیفی)
زندگیاتان و همه کارهایی که میانجامید هنایش (تاثیر) دارند، پس خودبهخود یک پیوند منطقی میان شما و نزدیکانتان ساخته میشود.
منظور از اینکه گفتم این عمل بی معنیه اینه که حس برتر بودن به دلیل برخورداری از یک نژاد یا زبان یا دین و...به یک فرد دست بده.
مثلا من چون ایرانیم پس این ایرانی بودن من که صرفا تصادفی بوده باعث بشه که من خودمو نسبت به نژادهای دیگه مانند عرب برتر بدونم.