حالا هی مسخره کنید فکر کنید دروغ گفتم که آقا ساده زیست است و درآمند کمی دارد و ناچار است از محافظانش قرض کند:
[COPY]
معاش ایشان از کجا تأمین میشود؟
خانهای از قدیم در خیابان ایران داشتند که آن را اجاره دادهاند و همچنین از محل بخشی از هدایا و نذوراتی که برای شخص ایشان میآورند.
غالباً هم ایشان مقروض است. حتی گاهی از پاسدارهای شخصی خودشان قرض میکنند. گاهی که نذورات را برایشان میبرم، میبینم که مثلاً صدا میزنند: «آقا رضا! بیا قرضت را پس بگیر». نذورات برای ایشان زیاد میآید.
فرزندان ایشان هم طلبه هستند و ایشان شهریهای که به بقیه میدهند، به آنها هم میدهند. یک بار احساس کردم یکی از این بچهها گرفتار است. برای آقا پیغام دادم که احساس میکنم
بعضی از آقازادههای شما گاهی در سختی زندگی میکنند. گاهی پولهایی پیش من میآورند که وجوهات نیست و میشود به یک طلبه داد تا درس بخواند. اجازه بدهید گاهی از این پولها به آنها بدهم. فرموده بودند: «چنین کاری نکنید. لازم باشد خودم این کار را میکنم».
گاهی به اتاق شخصی ایشان رفتهام. تنها فرش خانه ایشان یک قالی تبریزی معمولی نخنماست که پرز بعضی جاهای آن هم رفته است.
ظاهراً آن هم جهیزیه خانم ایشان بوده است.
حاجخانم ما هم که به خانم ایشان رفت و آمد دارند، یک وقت میگفتند حتی چرخ گوشت خانه آقا هنوز از همان
چرخگوشتهای دستی قدیمی است. من چیزهایی را میشنوم که میگویم اگر زهد و تقوا و احتیاط در بیتالمال این است، پس جای ما قعر جهنم است و اصلاً ما چه میگوییم؟ ا
یشان خودکاری را که مال دفتر خودش هست، قبول نمیکند و میگوید اگر مال خودت بود قبول میکردم، ولی مال بیتالمال را قبول نمیکنم و آن وقت ما اینطور بیحساب و کتاب و گَل و گشاد خرج میکنیم و باکی هم نداریم. اگر این طور باشد، پس جای ما ته جهنم است! مگر اینکه خدا با کرم و لطف و بزرگواریش با ما رفتار کند. کار خیلی مشکل است.[/COPY]
:: پایگاه اطلاع رسانی رجا :: Rajanews.com