11-28-2012, 07:51 AM
Angela نوشته: داریوش من با شما در موارد زیادی موافقم ولی نمی فهمم چطور هموطنان ضد استبداد ! و ضد شاهی ما - آقایون خاص که فریب شعارهای عوام فریبانه پهلوی ها رو نمی خورن! - تا حدی از پهلوی نفرت دارند که هنوز هم برای ایدءولوژی ها و گروهها و یا افرادی که اونها هم به اندازه پهلوی ها و حتی بیشتر غیر دموکرات هستند کف می زنند . یا اینکه با وجودی که متوجه نادرستی افکار اونها هستند ترجیح میدن سکوت کنند و از در آشتی با اونها در بیان و انتقاداتشون رو فقط و فقط متوجه پهلوی ها بکنند. همون کاری که رهبران سیاسی و یا روشنفکران توی انقلاب کردند و به جای اینکه اندیشه دموکراتیک رو رواج بدن و ازش دفاع کنند هر کسی رو که با هر انگیزه ای ضد شاه بود توجیه و تقدیس کردند و هنوز هم از انقلاب درس نگرفتند.ببخشید که من قبلا این پست تان که خطاب به من است را ندیدم!پاسخش ساده است بانو!انقلاب یک واکنش است، یک حرکت حریصانه برای نفی آن چیزی ست که به باور عام نباید باشد!حالا هرچه که علیه آن باشد ،احتمالا له عام است!البته خود دیکتاتور و مستبد و دم و دستگاهش، یکی از عوامل مهم در ایجاد جو احساسی و هیجانی است.
گویا از استبداد نفرت ندارند و فقط از پهلوی و دربارش و یا از جمهوری اسلامی نفرت دارند...
اما اگر سوالتان این است که چرا پس از به زیر کشیدن دیکتاتوری همچنان آن نفرت در دل مخالفینش وجود دارد،خب دلیلش این است که مشروعیت حضور گروه های مبارز علیه دیکتاتور مورد نظر، از همان نفرتی ست که دارند و اگر آن دیکتاتور نباشد، با ذکر مداوم یادها و خاطره های آن دوره نوستالوژک سعی میکنند همچنان حضور داشته باشند.
اما اگر همچنان فکر میکنید سوالتان را متوجه نشدم(چون به ظن خودم چنین است)، مصداقی بیاورید تا با جزئیات بیشتری در موردش صحبت کنیم.
پی نوشتی مستقل از این پست:من به شخصه، خود دموکراسی به طور صرف را آخرین و بهترین راه موضوع سیاست نمیدانم ولی آن را دروازه ای مهم و اساسی برای ورود به هر نوع نظام معقول میدانم.یعنی اگر ما به مثلا سوسیالیزم معتقدیم، پیش از آن باید به دموکراسی ای پایدار و محکم رسیده باشیم و پس از آن سعی کنیم جنبه های کاربردی سوسیالیزم را با دموکراسی پیوند دهیم.در این مورد میتوانید مقایسه کنید راهی که شوروی رفت و راهی که اروپا رفت!
کسشر هم تعاونی؟!