nevermore نوشته: هیچ دلیلی ندارد که یک فیلم زیبا حتما ذهن انسان را درگیر کند و آخر فیلم داستان به گونه ای غیر منتظره تمام شود و یا منتظر یک پیامی و یا سرنوشتی جالب برای فیلم باشیم.بسیاری از فیلم ها زیبایی شان فقط بواسطه ی شرح درست وقایع است.پیانیست هم از همین فیلم ها است.همانطور که می دانید پولانسکی خوداش یک یهودی است که خانواده اش را در جنگ جهانی از دست داده به خاطر وحشیگیری های نازی ها و این فیلم به نوعی شرح زندگی و اتفاقات ناگواری است که برای خود او افتاده.
دقیقا همینه !
قرار نیست که همه ی فیلم ها یا به صورت هیجان انگیز به پایان برسه و یا اتفاق خاصی که هرگز ندیده ایم در فیلم های دیگر رخ بده و مهم تر اینکه کار فیلم پرداختن زیبا به آنچه که قرار است بیان شود در قالب فیلم و تصاویر و میخکوب کردن بیننده ی فیلم .
در فیلم پیانیست خیلی از صحنه ها زیبا و واقعی ست .
در سکانس های آغازین فیلم ، آنجا که پس از بمباران نازی های پیانیست به منزل بر می گردد و در جمع خانواده است کارگردان به زیبایی هر چه تمام تر فضای گرم
خانه رو به تصویر کشیده و دیالوگ ها و بازی ها آنچنان واقعی است که واقعا لذت بردم و کلا اتفاقت منطقی در این فیلم زیاد هست .
ازدواج دختری که اشپیلمن دوستش داشت .
حذف خانواده اش در نیمه ی راه و با پیش فرضی که کارگردان برای این اتفاق ساخته بود تا ببیننده این اتفاق رو غیرمنتظره فرض نکنه .
فرارش و زندگی سختی که داشت در خرابه ها .
صحنه ای که ارتش روسیه اختیار شهر رو به دست گرفتند و وقتی اشپیلمن خودش رو به اونها نشون داد و نزدیک بود به خاطر یونیفرم افسر آلمانی که پوشیده بود کشته شود .