07-08-2013, 05:24 PM
نقل قول:یک باور، شخص را به عنوانِ عالم معتبر نمیکند، بلکه «چرایی و چگونگی»ِ رسیدن به آن است که اینکار را میکند. باورهای او برپایه تجربه و آزمایش خواهند بود نه دگم؛ آنها را دلالت پشتیبانی میکند، نه مرجعیت یا دریافتِ درونی.(برتراند راسل، تاریخ فلسفه غرب)
این مغلطه صوری [1]که با نام استدلال بر پایهی مرجع[2] نیز شناخته میشود به معنای درست فرض کردن گزارههاییست، تنها به این خاطر که فردی که بنا بر ادعا در آن موضوع مرجعیت دارد، میگوید که گزارههای مذکور درستاند. البته برای آنکه به دیدگاههای کارشناسان در طیف وسیعی از موضوعات احترام بگذاریم، دلایل زیادی هست. از جمله اینکه زندگی بس کوتاه است و توانایی فکری بسیار متنوعتر از آن است که کسی در بابِ همهی موضوعات متخصص شود. در زمینه مسائل فکری، نوعی تقسیم کار وجود دارد که بر اساسِ آن وقتی به قلمرویی وارد میشویم که در آن دلیلِ کافی برای اطمینان به دانش و نظرِ خودمان نداریم، خردمندانه است که نظرِ متخصصان را جویا شویم.
شکلِ کلیِ این سفسطه به صورتِ زیر است :
-مرجعِ A عقیده دارد که گزاره P درست است
-پس P درست است.
به عنوانِ یک نمونه، توسل به نظرِ انشتین در حمایت از یک دیدگاهِ دینی، یک توسل به مرجعیتِ نامربوط است. حوزهی تخصصی انشتین، فیزیک است نه دین؛ هتا اگر او یک خاخام باشد، بازهم به لحاظِ اینکه طبیعتِ دین بسیار پرمناقشه و بحثبرانگیز است، توسل به نظرِ انشتین به عنوانِ شاهدی برای اینکه خدا وجود دارد، یک توسل به مرجعیتِ بیربط است. همانطور که متخصصان دینی، اشکالاتِ بنیادی در دین را رد میکنند، افرادِ بسیاری هم هستند که دین را در ذاتش نادرست میدانند. توسل به غیرمتخصصها به عنوانِ یک متخصص، یا توسل به متخصصان در یک موضوع بحثبرانگیز ، به عنوان شاهدی برای یک عقیده، هر دو برای برقراری درستی آن ادعا، نامربوط محسوب میشوند.
توسلِ نامربوط به مرجعیتِ ، نوعی از سفسطهی اصلیت است که در آن یک باور، به جای مباحثی که پیرامونِ آن شکل گرفته بر اساس مرجعِ آن قضاوت میشود. زمانیکه عقیدهای را به سببِ داشتنِ مرجعیتِ شخصی که آنرا شکل داده درست میپنداریم، باید به خاطر داشته باشیم که هتا افرادِ دارای مرجعیت نیز میتوانند عقاید نادرست داشته باشند.
البته توسل نامربوط به مرجعیت، همیشه در مباحثِ فلسفی و دانشیک رخ نمیدهد و همچون خیلی از سفسطههای دیگر، ممکن است در زندگی روزمره هم بارها به آن دچار شویم یا با آن برخورد کنیم. مثلا اگر استخوانِ پای من بشکند، با اینکه دربارهی بهترین شیوهی درمانِ آن اطلاعاتِ کلی دارم، مسلماً بهتر آن است که به جای تکیه بر حدس و گمانهای غیرمطلعانهی خودم دربارهی چگونگی بیماریام، به سراغِ یک پزشک متخصص بروم که در زمینهی انواعِ مختلفِ شکستگی تحربه دارد و این مزیت را دارد که سالها در زمینهی پزشکی مطالعه کرده و نظرِ او را جویا شوم. پزشک میتواند مشخص کند که واقعا پایم شکسته است یا ضربدیدگی شدید پیدا کرده؛ اگر پایم را گچ بگیرد احتمالِ جا افتادنش بیشتر است یا اینکه اینکه صرفا استراحت کنم و مسائلی از این دست. اما، نکتهی مهم این است که احتمالِ درستیِ آنچه پزشکِ در مورد بیماری من میگوید صرفا به این دلیل نیست که در زمینهی شکستگیها «ادعای مرجعیت» دارد؛ دلیلش این است که پزشک بر اساس استدلال صحیح و دانش پزشکی به نتیجه میرسد، استدلال و دانشی که سایر پزشکان میتوانند ارزیابی کنند و احتمالاً زیر سوال ببرند. از آنجا که من دانش پزشکی کافی ندارم، چارهای ندارم جز اینکه به مرجعیتِ تشخیصِ پزشک اعتماد کنم، درست مثلِ وقتی که به مشاورهی حقوقی احتیاج دارم و از آنجا که شناختم از قانون در حدی نیست که بتوانم به تشخیصِ خودم در یک موضوع مطمئن باشم، به ارزیابی یک مشاور حقوقی از موقعیت اعتماد میکنم.
در اینگونه موارد به سراغ کارشناسانی میرویم که در زمینه مربوط آموزش دیدهاند و عملکردِ آنها توسطِ مجموعهای از افرادِ متخصص کنترل میشود؛ به همین دلیل با اطمینان به تشخیصِ آنها اتکا میکنیم. اگرچه هتا در این موارد نیز میزانی از شکاکیت میتواند مناسب باشد . پزشکان و حقوقدانان همیشه با هم توافق ندارند و آنجا که حس میکنید نظرِ کارشناس ممکن است مبتنی بر مقمدمهها نادرست، استدلال غلط یا تعلقِ شخصی باشد، بجاست که به دنبالِ نظر دیگری باشید.
توسل به مرجعیت، با توسل به چندین شخصِ متخصص [یا نامتخصص] ِ باورمند به درستی یک عقیده، بازهم آن را «مربوط» نمیکند. ارائه لیستِ بلندی از کسانی که موافقِ یک عقیده هستند، زمانیکه آن مراجع خارج از حوزهی تخصصیشان نظر میدهند و یا اصلا در آن حوزه متخصص به حساب نمیآیند، توسلِ نامربوط به مرجعیت را بازهم «مربوط» نمیکند. در موضوعاتِ بحثبرانگیز، تعدادِ کارشناسانی که در طرفهای مختلفِ بحث هستند، معمولا چندان اختلاف ندارد. اگر عقیدهای بحثبرانگیز میتواند به واسطهی مراجعی که آنرا درست میدانند، اثبات شود، پس نظرِ مخالفِ آن هم به سببِ حصورِ کارشناسانی که با آن مخالفند میتواند درست باشد! درستی یا نادرستی و عقلانی یا غیرعقلانی بودنِ یک عقیده باید مستقل از کسانی که به آن عقیده دارند یا با آن مخالفند بررسی شود.
مشکلِ اصلی در مواجهه با نظر یک کارشناس، تصمیمگیری در این مورد است که تا چه حد برای نظر او اعتبار قائل شویم. اصلی ترین نکاتی که باید به خاطر داشت عبارتند از اینکه هتا اگر محرز شود کسی در حوزهی موردِ بحث واقعا کارشناس است، بازهم جایزالخطاست؛ کارشناسان غالبا با یکدیگر اختلاف نظر دارند ، خصوصا در حوزههایی شاهد قوی وجود ندارد؛ و اینکه، همانگونه که قبلا اشاره شد، کارشناسان معمولا در حوزهی نسبتا کوچکی کارشناساند و بنابراین اظهارنظرهایشان در سایر حوزهها را نباید به اندازهی اظهارنظرهایی که مربوط به حوزهی تخصصی شان است جدی گرفت.
[1] Formal Fallacy
[2] Appeal to Authority ,Argument from Authority ,Argumentum ad Verecundiam
کسشر هم تعاونی؟!