03-15-2013, 04:05 AM
Russell نوشته: خوب اول اینکه اینها خیلی خیلی با اکسیم 2+2=4 تفاوت دارند،ما داریم درباره بایدها و ارزشها در جهان بیرونی سخن میگوییم،حتی به خود این ساختار برای همان 2+2=4 هم ایراد وارد میشود،چه برسد به اینها.
از طرف دیگر خودت الان برخلاف اکسیم توضیح دادی،تو میگویی از ما جان داریم اینکه تنها اینها ارزشها هستند (نه کمتر و نه بیشتر) و باید ماکسیمم شوند میرسیم.ولی این استنتاج معلوم نیست چطور انجام میشود و این چجور اکسیمیست که قابل استنتاج است؟
درستی کار هم مشخص است نمیشود از کمتر بودن بنداشتها بیاید،ربطی ندارد یک بنداشت میشود احمقانه یا ناقص باشد،بنداشتهایی که آوردی کامل بودن و درستیشان بدیهی نیست (مانند 2=2) نشانش هم این نشان که داریم دربارهاش بحث میکنیم ما.
دربارهیِ هر بنداشتی میشود ساعتها سخن گفت, همین ٢+٢=٤ را هم در انجمن هممیهن میتوانی ١٠٠ برگ درباره اش بخوانی!
بقیهیِ سخن نیز گنگ بود نگرفتم, ما گفتیم جان آدمها ارزشمند است (فرازیست) که میشود یک بنداشت, چرا ارزشمند است, چرا ندارد هست!
اکنون سخن تو مانند این میماند که بیایی بگویی «چرا جان آدمها ارزشمند است؟»
پاسخ من: «هست, زیرا بنداشتهایم».
این پاسخ موبهمو در برابر پرسش «چرا ٢ همیشه ٢ است؟» نیز داده میشود: «هست, زیرا بنداشتهایم».
یک بنداشت بتنهایی و برای خود هم اینجا کاربرد ندارد, خرد من در جایگاه یک هومن زنده میگوید که «زندگی» باارزش است, اگر خرد تو هم همینرا بگوید پس من و تو یک چیز را همبُنداشتهایم,
میتواند هم ولی نگوید و بنمونه «نابودی بشریت» را خوب ببیند یا نمیدانم ٢ را هم ٣ ببیند, ولی دگرسانیای در آماج ما که داشتن یک دستگاه ساده و روشن برای رویکردیابی همگان باشد (=اخلاقیات) نمیدهد.
Russell نوشته: ای بابا،چرا نمیشود،من هم یک بنداشت گذاشتم برای خودم،تعدادش هم کمتر است،تو میگویی خوب من چه کنم ،من هم میگویم خوب من چه کنم؟
درست, ولی در راستای اخلاقیات پیش نمیرفت.
Russell نوشته: والا در اخلاق که همچین چیزی را داریم: Egoism (Stanford Encyclopedia of Philosophy)
حالا من نمیدانم چطور ما حق نداریم چنین بگوییم و برای ما خود بخود غلط میشود و نادرست ولی شما بنداشت میگذاری ،بعد مثل شرکت خصوصی میگویی هر کی خواست بیاید هر کی هم نخواست نیاید،این هم سیستم اخلاقی درست و بهتر است !!
دگرسانیای در سخن نمیدهد,
اخلاقیات = رفتاری که میان دو یا چند جاندار زنده در راستای همزیستی انجام میپذیرد.
برای اینکه نکته دریافت شود, اگر ما یک آدم تک و تنها در یک جهان بی جک و جانور داشته باشیم, آیا "اخلاقیاتی" نیز خواهیم داشت؟
اگر نه, پس اثبات میشود که اخلاقیات از اندرکنش میان جانداران میاید.
Russell نوشته: باز هم فرقی نمیکند،دقت نمیکنی من چه میگویم.
اینجا درد را تنها ضریب بیشتری میدهی نسبت بخوشی که فقط مثال را عوض میکند و مساله سر جایش است،از طرف دیگر میشود درد دیگران را با درد قربانی مقایسه کرد.یعنی قربانی کردن درد جمع را کاهش میدهد مثلا،که در آن صورت اصلا این تفاوت بین درد خوشی بکل از موضوعیت خارج میشود.
باقی استدلال هم که چنین و چنان میشود هم تنها ادعا و داستان است،من هم میتوانم ادعا کنم که عکسش اتفاق میافتد.این رایانش معکوس است همانطور که گفتم،یعنی طوری رایانش میکنیم که جواب دلخواه دربیاید که شکنجه بیگناه بد است،نه اینکه آچه در بنداشت نگذاشته ایم رایانش کنیم بعد بگوییم شکنجه بیگناه بد است یا خوب.
باز هم سخن گنگ بود, چیزیکه من گفتم:
اگر ما از امروز تا آینده در این تیره (قبیله) سود و زیان را برایانیم, زیان آن بیشتر خواهد شد.
هماکنون نمیتوانیم [بباریکی] برایانیم, ولی میتوانیم برآورد بزنیم (و از یافتیک هم در جایگاه پشتوانه سود بردیم).
Russell نوشته: کل سخن ما هم این بود که اینطور نیست،قانون سرانگشتی با رایانش پوزیتویستی خیلی فرق دارند،داریوش گرامی در پست قبلیش بخوبی اینرا توضیح داد.اگر ما در زمان کنونی بتوانیم برایانیم که الان قانون سرانگشتی برایمان کار میکند یا نه در واقع آنرا رایانیدهام و از قانون سرانگشتی استفاده نکرده ایم که،تناقض بسیار واضحیست !
ما که اینجا چیزی را نرایاندیم, گفتیم اگر برایانیم (هماکنون در توانمان نیست) باید بیگمان زیان بیشتر از سود شود, زیرا هماکنون فرگشت برای ما در جایگاه یک یافتیک آنرا پیشرایانیده (انگاشت) است.
پس شد,
اخلاقیات (آرتاٸیک): اندرکنش میان جانداران زنده در راستای همزیستی
سودگرایی [اخلاقی]: بیشِشِ (maximization) سودمندی و کمِش (minimization) زیامندیِ کنشهای اخلاقیاتی (آرتاٸیکین)
سودگرایی [اخلاقی]: بیشِشِ (maximization) سودمندی و کمِش (minimization) زیامندیِ کنشهای اخلاقیاتی (آرتاٸیکین)
بُنداشتهای ما:
سودمندی = فرازیست + هوتادِ (کیفیت) زندگی
زیانمندی —> وارونهیِ بالا
زیانمندی —> وارونهیِ بالا
.Unexpected places give you unexpected returns