نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عرفان چیست؟
#51

کوشا نوشته: دلیل انتخاب این عکس و نوشته زیر آن این است که نشان دهم وزن ادعای مدعیان ناباوری چیزی در همین حد است
سفسته بودن این فرتور را در اینجا بررسیده ایم:
بنگاه سفسته یابی - برگ 2

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#52

کوشا نوشته: عمل پورسینا نوعی از این عملکرد است؛ معاد جسمانی هر چند با دو دو تای علمی که او آموخته است نمی سازد اما از چارچوب خرد او نیز بیرون نیست لذا آن را می پذیرد.
بیجاست.گفتیم که چارچوب خرد او گفته است که رستاخیز نشدنی است ( گفته عقلی نیست) ولی چون دین اسلام این را میگوید
و نمیشود با دین اسلام در افتاد ( انگ کفر و تکه تکه شدن از سوی مردم دین زده و فتوی قتل و ..) گفته است که میپذیرد (=تقیه)

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#53

کوشا نوشته: از دید عارفان وجودِ موجودِ زنده در هستی
دلالت بر زنده بودن هستی در مرحله قبل می کند؛ زنده ای که نوع زنده بودن سایر موجودات را انتخاب می کند و اختلاف فاحش بین نوع زنده بودن انسان و سایر موجودات
متفاوت بودن روح او را نشان می دهد و آنچه فهم کیفیت آن از دسترس علم خارج است فهم علت این تفاوت است.
بیجاست. دانش نشان داده که روند فرگشت از ساده به پیچیده است
و از یاخته های ساده میتواند چیزی پدید بیاید که برتر از هر تک تک
یاخته باشد. همانگونه که یک مولکول آب، زاب روان بودن را ندارد
ولی یک ترلیارد مولکول آب،روان بودن را پدید آورده ،آشکار میسازد.

زندگی و هوشمندی و .. همه نیز همینگونه، از ساده به پیچیده پدید آمده اند،
از برهمکنشی فوتون ها و الکترون ها، هوشمندی مغز ما در روند چند
میلیارد ساله پدید آمده است و نه آنگونه که اندیشمندان کلاسیک گمان
میکرده اند که هوشمندی ما بایستی از هوشمندی برتری سرچشمه گرفته
بوده باشد. اینگونه، دارونیسیم، این ستون "خدا باوری" را نیز در هم شکست.

زنده بودن آدمی (و هوشمندی) او نیز چیزی بسیار جدا و والاتر از جانوران
نیست، تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است و مهاد ماتریالیستی بدرستی میگوید
که دگرگونی در چنداد، میتواند به دگرگونی هوداد بینجامد (= تغییرات کمی به
تغییرات کیفی منجر میشوند)همچنان که یک دست سدا ندارد ولی دو تا چرا.


پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#54

Rationalist نوشته: شوربختانه به پرسش هایم پاسخ سر راست و شفافی ندادید!

شاید همه چیزی که می توان گفت را گفتم. عرفان اینجوری نیست که بخواهی زیاد تئوری پردازی کنی. و یا زیاد درباره آن نسک بخوانی. یا زیاد پرسش و پاسخ کنی. همان نگاه کردن است و دیگر هیچ. عرفان تئوری پردازی ندارد بلکه به چم پاک کردن همه تئوریها از ویر است.
Rationalist نوشته: ماه هاست که چنین روشی را برای درک مستقیم اشیاء به کار می گیرم. و موفق بوده ام مفهوم آنها را
به طور مستقیم درک کنم و اندیشه آن مفهوم را در ذهن نداشته باشم.

هم اندیشه را پاک کن، هم مفهوم . هم همه چیز را!!!
حقیقت یعنی هیچ چیز نبودن در ویر.
Rationalist نوشته: از این روش هنگامی که لازم است به ارتباط و تلفیق مفاهیم مختلف بپردازید و تصمیمی اتخاذ نمایید چه طور سود می برید؟ در محاسبات ریاضی چه طور؟




البته درک مستقیم "خودآگاهی" با سایر آبجکت های اعتباری متفاوت است.
و آیا همه ی آنچه شما عرفان می خوانید؛ چنین چیزی است؟ و یا ادراکی فراتر نیز می باشد؟

وقتی اندیشه ها را پاک می کنی، تلفیق های میان آنها را هم پاک می کنی. کلاً شما داری درباره نگاه منطقی سخن میگی نه نگاه مراقبه ای، در این نگاه تلفیق و شاخ و برگ دادن اندیشه وجود ندارد. راهایی از اندیشه است.
درباره تصمیم گیری، پرسش خوبی است. اگر جریان اندیشه دربردارنده تصمیمی نادرست باشد و شما با دید مراقبه به آن بنگری آن اندیشه متوقف میشود.
آیا شنیده اید که میگویند در تصمیمگیریهایت به نوای دلت گوش بده. کسی که دید مراقبه ای دارد به هیچ روی با منطق خود تصمیم نمیگیرد.
بلکه با دل خود، با نگه کردن. تصمیم میگیرد. چنین کسی به هیچ روی از تصمیم هایی که از سوی دیگران به او تحمیل میشود توجهی نمی کند. در حقیقت بسیار کمشمار تصمیم میگیرد ولی تصمیمهایش همنوا با دل خویش است. همنوا با همه طبیعت. با خرد.
+ با این دید نمی توان ریاضی حل کرد. مزداهیک درباره منطق است.
درباره ادراک فراتر که میفرمایید، اگر براستی پای در دید عرفانی نهید، اگر در آغاز ادراک نیرومندی نخواهید داشت ولی رفته رفته اندیشه های انبار شده زمانه ها، در شما پاک می شود و به دریافت بسیار ژرفی میرسید. دید عرفانی بسیار درمانگر و انرژی بخش است. گرچه اساس آن بسیار ساده است ولی بسیار کارامد است.
پارسیگر
پاسخ
#55

مزدك بامداد نوشته: بیجاست. دانش نشان داده که روند فرگشت از ساده به پیچیده است
و از یاخته های ساده میتواند چیزی پدید بیاید که برتر از هر تک تک
یاخته باشد. همانگونه که یک مولکول آب، زاب روان بودن را ندارد
ولی یک ترلیارد مولکول آب،روان بودن را پدید آورده ،آشکار میسازد.
عجب !
یعنی ذات یک ملکول آب خاصیت سیال بودن را ندارد؟

نقل قول:زندگی و هوشمندی و .. همه نیز همینگونه، از ساده به پیچیده پدید آمده اند،
از برهمکنشی فوتون ها و الکترون ها، هوشمندی مغز ما در روند چند
میلیارد ساله پدید آمده است و نه آنگونه که اندیشمندان کلاسیک گمان
میکرده اند که هوشمندی ما بایستی از هوشمندی برتری سرچشمه گرفته
بوده باشد. اینگونه، دارونیسیم، این ستون "خدا باوری" را نیز در هم شکست.
داستان حسین کرد شبستری سندیت محکمتری از این حرفها دارد، هنوز پاسخ سوال من در جستار فرگشت را نداده اید !

نقل قول:زنده بودن آدمی (و هوشمندی) او نیز چیزی بسیار جدا و والاتر از جانوران
نیست، تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است و مهاد ماتریالیستی بدرستی میگوید
که دگرگونی در چنداد، میتواند به دگرگونی هوداد بینجامد (= تغییرات کمی به
تغییرات کیفی منجر میشوند)همچنان که یک دست سدا ندارد ولی دو تا چرا.
به همین راحتی !
تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است !

خب چرا ؟
وقتی مغزی مثل مغز سایر جانداران برای زنده بودن او کافی بوده است چه لزومی داشته فرگشت فشار بی دلیل به خود آورده و کاری بزرگتر و پیچیده تر ارائه کند؟
(البته این بحث ربطی به موضوع جستار ندارد، بحث در مورد عرفان و پیش فرض های آن است، می توانید سوال را جستار مربوطه منتقل و پاسخ دهید).
پاسخ
#56

Dariush نوشته: امروز، عصر حاضر، زمانی که در آن فلسفه در چرخه‌ی مابعدالطبیعه نبوده و از دگم‌های فلسفی سنتی خارج شده.
ولی تفاوت هایی است میان جزم اندیشی دینی و نوعی از جزم اندیشی که برای مثال یک فیلسوف خردگرا چون اسپینوزا، در فلسفه اش وجود دارد.
آیا شما باور دارید که جزم اندیشی در فلسفه اسپینوزا نیز، به طور تعصب آمیز، غیر منطقی و مردود وجود دارد؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#57

کوشا نوشته: عجب !
یعنی ذات یک ملکول آب خاصیت سیال بودن را ندارد؟


داستان حسین کرد شبستری سندیت محکمتری از این حرفها دارد، هنوز پاسخ سوال من در جستار فرگشت را نداده اید !

به همین راحتی !
تنها مغز او بزرگتر و پیچیده تر است !

خب چرا ؟
وقتی مغزی مثل مغز سایر جانداران برای زنده بودن او کافی بوده است چه لزومی داشته فرگشت فشار بی دلیل به خود آورده و کاری بزرگتر و پیچیده تر ارائه کند؟
(البته این بحث ربطی به موضوع جستار ندارد، بحث در مورد عرفان و پیش فرض های آن است، می توانید سوال را جستار مربوطه منتقل و پاسخ دهید).
نه ، یک مولکول که به تنهایی روان نیست، زمانی روان
میشود که با مولکول های دیگر گرد آید. ولی توانایی روان بودن در
ساختار همان مولکول نهفته است. یک چینش ویژه ی این مولکول ها،
روان بودن، یا هتا یخی بودن را پدید میاورد. emergence of property
هوش هم از برهمکنشی های ساده میان ریزگان کوانتومی پدید میاید.
به زبان دیگر، چینش ویژه ای از اتمها یاخته ها را پدید آورده اند
و چینش ویژه ای از یاخته های نورونی هوش پیشرفته و پیچیده را.
همانگونه که چینش ویژه ی نیمه رسانا ها در پردازشگر رایانه،
هوش رایانه ای را پدید آورده اند. همه ی اینها گرچه از توانایی
ماده بر میخیزند، ولی زمانی آشکار میشوند که چینش ویژه ای
از ریزگان ماده در دست باشند. هندوانه و آدم و آجر هم از یک
جنس هستند ولی ویژگی های گوناگون آنها تنها از چینش ویژه ی
ریزگان کوانتومی در اینها پدید آمده، یک سخت و دیگری آبکی
و آن دیگری هوشمند است.
-----
سخن بر سر همین است که این مغز در آن زیستبوم ویژه برای
آن پریمات هایی که نیاکان ما بوده اند، بسنده نبوده، چرا که
یکی که میتوانسته کمان و تیر بهتری درست کند، شکار را
میبرده و دیگری گشنگی می کشیده است. این همپیشی بر
سر بنمایه های زیستی بوده که آدمی را هوشمند تر و شهباز
را تیزبین تر و دولفین را آب‌پیما تر نموده است!

پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ
#58

کوشا نوشته: این معنا که ما و سایر موجودات آنطور که در ظاهر به نظر می رسد آزاد و رها نیستیم و تحت فرماندهی نیروی هوشمند واحدی روزگار می گذرانیم و این تقلا کردن های ما بر خلاف خواست او راه به جایی نخواهد برد، پس چاره ای جز تسلیم نیست؛ راه تنها از این سو باز است.
بسیار خوب...E402
ابتدا برایم تبیین نمایید که نیروی هوشمندِ برتری در جهان فرمانروایی می کند و پس از آن
ثابت کنید که ما در برابر اراده آن هیچ آزادی ای نداریم.







کوشا نوشته: از اصل علیت
و
از اینکه معطی یک چیز نمی تواند فاقد آن باشد؛ اگر انسان حاصل دست پخت فرگشت باشد و مانند آن باشد باید موجوداتی با صفات انسانی در میان موجودات به فور یافت شود
چه اشکالی دارد بعضی از بزغاله ها بتوانند به راحتی مانند انسان صحبت کنند؟
اصل علیت چه تضادی با روند فرگشت دارد؟!
زنده بودن و خودآگاهی داشتن ما نیز صرفا نزد خودمان و درون خودمان معنا دارد؛ در حالیکه اگر کل هستی دارای خودآگاهی بود؛ چنین چیزی را در وجود خود و تمام موجودات به طور یکسان درک می کردیم.









کوشا نوشته: اما همانطور که گفتم این معارف توسط انسانهایی بیان شده اند که اتفاقا عرفان (حداقل نوع اسلامی آن) بدون وجود آنها معنا و مفهومی ندارد و این افراد کسانی هستند که بدون هیچ استثنایی همه عارفان بزرگ افتخار مریدی آنها را داشته و در یک کلام از اقطاب عارفان محسوب و سرسلسله آنها هستند.
قرآن دو وجهه دارد
یکی تلقی وحی بودن آن و تسلیم بی چون و چرا بودن آن به این دلیل است

دیگری کتابی در عرض سایر کتابها که مولفی به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم دارد و حاوی افکار اوست
در این کتاب مبانی عرفان بیان شده
از این جهت چیزی از سایر گفته های عرفانی کم نداشته و جای بررسی دارد، حدیث نیز همین قصه را دارد
و حب و بغض من یا شما یا دیگران تاثیری در این موضوع ندارد
تا کنون که گفتگوی ما کاملا فلسفی بوده و چیزی هم چه به روش استدلالی و چه شهودی(؟) بر من
روشن ننموده اید. حال تبیین قرآن و اسلام پیش کش!






کوشا نوشته: احاطه بر وجود نه موجودات
بدون تشبیه تصور کنید یکی از سلولهای ریشه یکی از موهای پای انسان بخواهد به ادراک کلی از انسان دست پیدا کند بدون اینکه
بتواند از وجود انسان خارج شده و بر او احاطه پیدا کند.
این می شود همان اندازه و کمیت موجودات. در حالیکه "وجود" در همه، چه سلول مو انسان و چه هر سلول دیگری یکسان و مشترک است. در مورد تمام جهان نیز چنین چیزی صدق می کند.





کوشا نوشته: نه، منظور شناخت موجود بدون وجود هیچ مجهولی است.
؟!!!
لطفا کامل تر توضیح دهید!








کوشا نوشته: یکی دو نمونه از این تضاد را بیان کنید.
در ابتدا شما بیان داشته بودید که عرفان یعنی درک و شهود اینکه وجود واحد است، اما سپس حرف از
اسلام و عرفان اسلامی زدید؛‌ من نیز مشتاقم بدانم چه طور می خواهید بر یک فرد اسلام ستیز، عرفان اسلامی را تبیین فرمایید!
اسلام خرافه ایست که عامل فقر،‌بدبختی،شکنجه، کشتار،دروغ،دزدی،تعصب، افراطی گری و بسیاری کثافت های دیگر است؛ از این رو بر اساس همان محتویات کتاب قرآن، شما مسلمان راستین نیستید(زیرا مسلمان راستین در پی کشتن من است نه گفتگو!) و بهتر است بیشتر با دینی که سنگش را به سینه می زنید آشنا شوید و یا شاید بخواهید در مورد اسلام نیز نگرش مرا دگرگون سازید که البته غیر ممکن نیست.

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#59

مزدك بامداد نوشته: سخن بر سر همین است که این مغز در آن زیستبوم[٦] ویژه برای
آن پریمات هایی که نیاکان[٧] ما بوده اند، بسنده نبوده، چرا که
یکی که میتوانسته کمان و تیر بهتری درست کند، شکار را
میبرده و دیگری گشنگی می کشیده است. این همپیشی[٨] بر
سر بنمایه[٩] های زیستی بوده که آدمی را هوشمند تر و شهباز[١٠]
را تیزبین تر و دولفین را آب‌پیما تر نموده است!
قصه گفتن آسان است !
تلاش بر سر بقاء همیشه و در همه حیوانات وجود داشته است و این نیاز در سایر حیوانات اگر بیشتر از انسان نبوده باشد کمتر نیست
اما در تمام هستی شناخته شده ما تنها یک موجود هوشمند می شناسیم و این هوشمندی بسیار فراتر از رفع نیاز انسان برای سیر کردن شکم است.
پاسخ
#60

کوشا نوشته: قصه گفتن آسان است !
تلاش بر سر بقاء همیشه و در همه حیوانات وجود داشته است و این نیاز در سایر حیوانات اگر بیشتر از انسان نبوده باشد کمتر نیست
اما در تمام هستی شناخته شده ما تنها یک موجود هوشمند می شناسیم و این هوشمندی بسیار فراتر از رفع نیاز انسان برای سیر کردن شکم است.
بیجاست، بسیاری از پرندگان و پستانداران نیز هوشمند هستند، از توتی گرفته تا دولفین.
تراز هوشمندی ما اندکی بالاتر است و نه چیزی فرای این. در میان هومنان، همین هوشمندی
بالاتر برای سیر کردن شکم بایسته است. برای چی پس هر سال کنکور میدهید؟

پارسیگر

خرد، زنـده ی جــاودانی شنـــاس
خرد، مايــه ی زنــدگانی شنـــاس
چنان دان، هر آنكـس كه دارد خرد
بــه دانــش روان را هــمی پــرورد
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط sonixax
05-04-2013, 11:51 PM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 8 مهمان