نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

عرفان چیست؟
#41

تا اینجا تمام آنچه گفته شد درباره ی وحدت وجود بود، باور به وحدت تنها شرط لازم برای عرفانی بودن یک ایدئولوژی ست، شرط کافی ست یا چه؟

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ
#42

Russell نوشته: تا اینجا تمام آنچه گفته شد درباره ی وحدت وجود بود، باور به وحدت تنها شرط لازم برای عرفانی بودن یک ایدئولوژی ست یا شرط کافی؟
هیچکدام! اگر در مورد عرفان کلی بنگریم، باید بگوییم عرفان در پی یک نوع دریافت درونی معرفت است، چیزی شبیه به شهود. درک بالاواسطه، حضور در معنا...

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#43

Dariush نوشته: هیچکدام! اگر در مورد عرفان کلی بنگریم، باید بگوییم عرفان در پی یک نوع دریافت درونی معرفت است، چیزی شبیه به شهود. درک بالاواسطه، حضور در معنا...
داریوش جان متوجه هستم که جنبه‌یِ شناختی مساله بسیار مهم است، ولی برای مثال، آخوندها هم از فطری بودن خداشناسی و این چیزها سخن میگویند در عین حال که مثلا حلاج را کافر میخوانند.
میشود گفت دریافت درونی، بعلاوه‌یِ باور به وحدت وجود میدهد عرفان؟

"Democracy is now currently defined in Europe as a 'country run by Jews,'" Ezra Pound

پاسخ
#44

Russell نوشته: داریوش جان متوجه هستم که جنبه‌یِ شناختی مساله بسیار مهم است، ولی برای مثال، آخوندها هم از فطری بودن خداشناسی و این چیزها سخن میگویند در عین حال که مثلا حلاج را کافر میخوانند.
میشود گفت دریافت درونی، بعلاوه‌یِ باور به وحدت وجود میدهد عرفان؟
آری، البته در نظر داشته باش راسل جان که عرفان مجموعا چیز مهملی‌ست و سخنِ اسلوب‌مند گفتن پیرامو‌ش سخت‌تر از پریدن از ارتفاع 200 متری روی یک فضای نیم‌متری است. خود واژه‌ی عرفان از عرف می‌آید که بیشتر به شناخت و این چیزها اشاره دارد، اما این واژه آنقدر معنایی عام یافته است که به هر مسلکِ رازگونِ شبه‌دینی آمیخته با سیر و سلوک و این چیزها عرفان می‌‌گویند.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#45

کوشا نوشته: البته از اینکه می گویید "آن وحدت وجود" یعنی به آن اشاره می کنید به نظر می رسد درکتان از وحدت وجود درک نادرستی است
یا لااقل ظاهر کلامتان موجب چنین قضاوتی می شود.
اگر بخواهیم توصیفی عامیانه از وحدت وجود داشته باشیم شاید بتوان گفت تمام صفاتی که یک انسان کامل دارد کل هستی متصف به آن است.
منظورم تصور شما از "وحدت وجود" در نگرش عرفانی تان بود. اینکه به طور ذاتی در وجود میان ما و
موجودات، فارغ از نمود و کیفیت ها، وحدت وجودی در میان است؛ چه معنا و درک عرفانی نهفته است؟

اما در توصیفی که بیان نمودید، چه طور کل هستی در صفات انسان بیان می گردد؟!
لطفا کامل توضیح دهید.




کوشا نوشته: از دید عارفان وجودِ موجودِ زنده در هستی
دلالت بر زنده بودن هستی در مرحله قبل می کند؛ زنده ای که نوع زنده بودن سایر موجودات را انتخاب می کند و اختلاف فاحش بین نوع زنده بودن انسان و سایر موجودات
متفاوت بودن روح او را نشان می دهد و آنچه فهم کیفیت آن از دسترس علم خارج است فهم علت این تفاوت است.
چه طور از زنده بودن برخی موجودات، به زنده بودن تمام هستی رسیدید؟!
چه طور از تفاوت میان زنده بودن انسان نسبت به سایر موجودات، به معنای روح الهی رسیدید؟



نقل قول:متاسفانه نمی توانیم چنین کنیم
آنچه در معارف دینی آمده است از سوی موجوداتی از جهان دیگر ارائه نشده است آنها هم کسانی هستند از جنس ما
اینکه دانسته های خود را با زبان آکادمیک و علم رسمی بیان نکرده اند دلیل بی اعتبار بودن این دانسته ها نیست خصوصا اگر تضادی با عقل و منطق نداشته باشد.
لطفا آسمان و ریسمان را به هم نبافید!
این گفتگوی فلسفی در تراز هستی شناسی محض صورت می گیرد؛ و در این تراز معارف دینی جایی ندارند.
چه طور است در تبیین سخنانتان آیه ای از قرآن برایم بیاورید؟ یا حدیثی از امام صادق؟!



نقل قول:خیر، محال بودن ادراک ذات وجود و دلیل آن بیان شد.
منظور از وجود همه آنچه در محدوده درک ما و در غیر محدوده آن است، می باشد.

بر اساس نظر بعضی از عارفان نه تنها درک ذات وجود ممکن نیست بلکه ذات هیچ موجودی قابل دریافت و درک نیست، ذات طلا، آب، خاک، فلزات دیگر و همه آنچه موجود است مجهول است و ما تنها درکی از آنچه تاکنون شناخته ایم داریم اما کنه حقیقت آنها برایمان روشن نیست.
برای درک "ذات وجود" نیازی نیست بر تمام موجودات جهان احاطه داشته باشیم؛ بلکه ذات وجود
همان است که میان همه ی موجودات مشترک است و چیزی فراتر(ذاتی تر) از خود وجود نیست.

"ذات موجودات" دیگر چیست؟!!! اگر منظورتان حقیقت داشتن یا نداشتن آن موجودات خارج از
پندار انسان می باشد، نیک تر است که بیخود سخنتان را مرموز و غریب بیان نفرمایید.




نقل قول:لازم نیست کاری انجام دهید اشاره کردید که اگر امکان استدلال رسمی و منطقی بر چیزی نباشد جهت پذیرش آن لااقل باید خرد گریز نباشد
و عمل پورسینا نوعی از این عملکرد است؛ معاد جسمانی هر چند با دو دو تای علمی که او آموخته است نمی سازد اما از چارچوب خرد او نیز بیرون نیست لذا آن را می پذیرد.
E40e
مقصودم چنین بود که این مثال شما به درد خودتان می خورد و در مورد من صدق نمی کند!
من در فلسفه پیرامون اسلام به نتیجه ای کاملا متضاد با عرفانی که می خواهید برایم بیان
نمایید رسیده ام. با این مشکل چه باید کرد؟



نقل قول:1-من دختر نیستم.
2-روشنفکر هم نیستم.
3-این به قول شما چرندیات را نیز برای کسی نفرستاده ام.
4-نیازمند جلب توجه کسی هم نیستم.
لطفا به خودتان شک نکنید!
آواتار شما تنها تداعی کننده آن شخص برای من بود؛ نه اینکه شما را همان شخص بدانم.



نقل قول:دلیل انتخاب این عکس و نوشته زیر آن این است که نشان دهم وزن ادعای مدعیان ناباوری چیزی در همین حد است !
در این انجمن کاربران زیادی هستند که به گمانم بتوانند به سادگی فرنودِ اشتباه بودن متن آن فرتور را
برایتان تبیین کنند. از آنجاییکه هدف من از این گفتگو چیز دیگری می باشد، بدان نمی پردازم.

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#46

شوربختانه به پرسش هایم پاسخ سر راست و شفافی ندادید!

Spehr نوشته: بنشینید و چشمان را ببندید و هرچه به ویر(ذهن)تان می آید را نگاه کنید. آن چیز را تحلیل نکنید. داوری نکنید. فقط به آن نگاه کنید. اینجوری آن اندیشه ناپدید میشود.
مهم است که با دید تحلیلی به آن ننگرید. فقط با نگریستن به آن ، آن را دریابید.
ماه هاست که چنین روشی را برای درک مستقیم اشیاء به کار می گیرم. و موفق بوده ام مفهوم آنها را
به طور مستقیم درک کنم و اندیشه آن مفهوم را در ذهن نداشته باشم.




نقل قول:اگر با دید مراقبه ای و نگریستن، به آن بنگرید ، مثلا وقتی آلفا سراغتان می آید ، با نگاه کردن به آن آلفا متوقف می شود و به بتا تبدیل نمی شود.
این میشود دید خودآگاهی و عرفانی.
از این روش هنگامی که لازم است به ارتباط و تلفیق مفاهیم مختلف بپردازید و تصمیمی اتخاذ نمایید چه طور سود می برید؟ در محاسبات ریاضی چه طور؟



نقل قول:دیریازود ویرتان آرام میگیرد. و با چیزها ارتباط مستقیمی خواهید داشت.
البته درک مستقیم "خودآگاهی" با سایر آبجکت های اعتباری متفاوت است.
و آیا همه ی آنچه شما عرفان می خوانید؛ چنین چیزی است؟ و یا ادراکی فراتر نیز می باشد؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#47

یه نفر نوشته: مثلا موج دریا، در ذات دریا هست. پس دریا و موج، جدایی ناپذیرند.( دریا دارای موج است، پس موج، عین دریاست. ) حالا بعضی ها میگن اصلا این دوتا، یکی هست. 2تا نیست. عرفان هم بر همین اساس جلو رفته. میگه : خداوند روحش رو در بدن ما به امانت گذاشته. در بدن انسان ها، ذره ای از خداست. پس انسان و خدا جدایی ناپذیرند. بعضی ها میگن انسان، همان خداست. برای این هم مثالی دارند. میگن آب درون کوزه، در جایی هست که خوده کوزه هست!
درک این مطالب برایم آسان است؛ ولی هیچ درک فربودینی نسبت به وحدت وجود الهی، آنطور که در عرفان اسلامی توصیف شده، نمی بینم. چه طور من هم می توانم چنین چیزی را در یابم؟



نقل قول:(((( تا همینجا اگر دقت کرده باشی، اسلام دین عجیبیه. بر سر چه چیزهایی داره بحث میکنه! اسلام خواستار تفکر انسان هاست. خواستار به چالش کشیدن مغزهاشون هست ))))
اسلام

:e140:
E00e



نقل قول:عرفان یعنی :اعتقاد کامل به ذات مطلق.
ذات مطلق چیست؟ خدا؟ آن هم از ورژن اسلامی آن؟

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#48

Dariush نوشته: راستش، نه! البته تا حدی بستگی دارد به اینکه از او چه می‌خواهید. اسپینوزا یک فیلسوف شاخص در تاریخ فلسفه است که مطالعه پیرامون او بر هر کسی که می‌خواهد در فلسفه حرفی برای گفتن داشته باشد، بایسته است. اما خواندنِ فلسفه‌ی اسپینوزا به طور جدی و ژرف را من در این زمان پیشنهاد نمی‌کنم. چنانکه مطالعه لایب‌نیتز یا پاسکال را به این شکل در این زمان پیشنهاد نمی‌کنم. اما خواندن در موردشان را، اکیدا پیشنهاد میکنم.
منظورتان از "در این زمان" دقیقا چیست؟




نقل قول:کدام پرسشهای بی‌پاسخ؟
پرسش های نقادانه ام در جستار "فلسفه چیست؟" .

همین بود زندگی؟! پس تحقیر بیشتر، شکست بیشتر، رنج بیشتر...
پاسخ
#49

Rationalist نوشته: منظورتان از "در این زمان" دقیقا چیست؟
امروز، عصر حاضر، زمانی که در آن فلسفه در چرخه‌ی مابعدالطبیعه نبوده و از دگم‌های فلسفی سنتی خارج شده.

Rationalist نوشته: پرسش های نقادانه ام در جستار "فلسفه چیست؟" .
یعنی امکانِ گفتگوی من با شما در اینجا مشروط به کیفیتِ پاسخ‌های من در آن جستار است؟!
من پرسشهای شما را در آنجا ندیده‌ام، اکنون بدانها نگاهی خواهم کرد.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#50

Rationalist نوشته: منظورم تصور شما از "وحدت وجود" در نگرش عرفانی تان بود. اینکه به طور ذاتی در وجود میان ما و
موجودات، فارغ از نمود و کیفیت ها، وحدت وجودی در میان است؛ چه معنا و درک عرفانی نهفته است؟
این معنا که ما و سایر موجودات آنطور که در ظاهر به نظر می رسد آزاد و رها نیستیم و تحت فرماندهی نیروی هوشمند واحدی روزگار می گذرانیم و این تقلا کردن های ما بر خلاف خواست او راه به جایی نخواهد برد، پس چاره ای جز تسلیم نیست؛ راه تنها از این سو باز است.

نقل قول:اما در توصیفی که بیان نمودید، چه طور کل هستی در صفات انسان بیان می گردد؟!
لطفا کامل توضیح دهید.
این تنها یک تشبیه برای نزدیک شدن به ذهن است.
همانطور که انسان به عنوان یک موجود دارای هویتی است که از تحلیل اجزاء آن به صورت جداگانه نمی توان آن هویت را کشف کرد و به دست آورد، کل هستی نیز هویتی اینچنین دارد.

نقل قول:چه طور از زنده بودن برخی موجودات، به زنده بودن تمام هستی رسیدید؟!
چه طور از تفاوت میان زنده بودن انسان نسبت به سایر موجودات، به معنای روح الهی رسیدید؟
از اصل علیت
و
از اینکه معطی یک چیز نمی تواند فاقد آن باشد؛ اگر انسان حاصل دست پخت فرگشت باشد و مانند آن باشد باید موجوداتی با صفات انسانی در میان موجودات به فور یافت شود
چه اشکالی دارد بعضی از بزغاله ها بتوانند به راحتی مانند انسان صحبت کنند؟
نقل قول:لطفا آسمان و ریسمان را به هم نبافید!
این گفتگوی فلسفی در تراز هستی شناسی محض صورت می گیرد؛ و در این تراز معارف دینی جایی ندارند.
چه طور است در تبیین سخنانتان آیه ای از قرآن برایم بیاورید؟ یا حدیثی از امام صادق؟!
از دید من کاملا در اشتباه هستید.
بله اگر بخواهیم معارف دینی را به عنوان یک پیش فرض مسلم مبنا قرار دهیم و بر اساس آن قضاوت کنیم
حق با شماست
اما همانطور که گفتم این معارف توسط انسانهایی بیان شده اند که اتفاقا عرفان (حداقل نوع اسلامی آن) بدون وجود آنها معنا و مفهومی ندارد و این افراد کسانی هستند که بدون هیچ استثنایی همه عارفان بزرگ افتخار مریدی آنها را داشته و در یک کلام از اقطاب عارفان محسوب و سرسلسله آنها هستند.
قرآن دو وجهه دارد
یکی تلقی وحی بودن آن و تسلیم بی چون و چرا بودن آن به این دلیل است

دیگری کتابی در عرض سایر کتابها که مولفی به نام محمد صلی الله علیه و آله و سلم دارد و حاوی افکار اوست
در این کتاب مبانی عرفان بیان شده
از این جهت چیزی از سایر گفته های عرفانی کم نداشته و جای بررسی دارد، حدیث نیز همین قصه را دارد
و حب و بغض من یا شما یا دیگران تاثیری در این موضوع ندارد


نقل قول:برای درک "ذات وجود" نیازی نیست بر تمام موجودات جهان احاطه داشته باشیم؛ بلکه ذات وجود
همان است که میان همه ی موجودات مشترک است و چیزی فراتر(ذاتی تر) از خود وجود نیست.
احاطه بر وجود نه موجودات
بدون تشبیه تصور کنید یکی از سلولهای ریشه یکی از موهای پای انسان بخواهد به ادراک کلی از انسان دست پیدا کند بدون اینکه
بتواند از وجود انسان خارج شده و بر او احاطه پیدا کند.
نقل قول:"ذات موجودات" دیگر چیست؟!!! اگر منظورتان حقیقت داشتن یا نداشتن آن موجودات خارج از
پندار انسان می باشد، نیک تر است که بیخود سخنتان را مرموز و غریب بیان نفرمایید.
نه، منظور شناخت موجود بدون وجود هیچ مجهولی است.

نقل قول:مقصودم چنین بود که این مثال شما به درد خودتان می خورد و در مورد من صدق نمی کند!
من در فلسفه پیرامون اسلام به نتیجه ای کاملا متضاد با عرفانی که می خواهید برایم بیان
نمایید رسیده ام. با این مشکل چه باید کرد؟
یکی دو نمونه از این تضاد را بیان کنید.

نقل قول:در این انجمن کاربران زیادی هستند که به گمانم بتوانند به سادگی فرنودِ اشتباه بودن متن آن فرتور را
برایتان تبیین کنند. از آنجاییکه هدف من از این گفتگو چیز دیگری می باشد، بدان نمی پردازم.
بعید می دانم از آن جهتی که مقصود من است کسی بتواند خلاف آن را ثابت کند.
تاکنون چندین بار سوال کرده ام اما کسی جواب نداده است.
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط sonixax
05-04-2013, 11:51 PM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان