01-25-2014, 04:05 PM
Alice نوشته: * دروددرود...
Alice نوشته: * آیا مایلید بهمراه دوست دخترتان به نود بیچ (ساحل لختیها) بروید؟ توضیح بدهید.بله؛ توضیح در مورد چه بدهم؟
نود بیچ خودش نمادی از مالکیت اشتراکیست:))
Alice نوشته: * خوب و بد از چشمانداز شما چطور تبیین میشود؟ چه معیارهایی برای قضاوت اخلاقی/غیراخلاقی بودن امور خود دارید؟درستی و نادرستی، عنصری ذاتی از هیچ پدیدهای نیست و چینش رویدادها و پدیدهها در کنار هم و همچنین زاویهی نگاهِ ما به هر چیز درستی و نادرستیِ آن را تعیین میکند؛پس خوبی یا بدیِ هر پدیدهای جزئی از ماهیتاش نیست. از این منظر درستی خاصیتیست کاملا مرتبط با تاثیرِ هر پدیدهای بر پیراموناش؛ ما با استفاده از میزان هماهنگی پیامدهای هر پدیدهای با خواستههایمان میزان خوبی/بدی آن را اندازهگیری میکنیم. اما مساله همینجاست که ما چگونه میتوانیم خواستههایمان را طوری هدفمند کنیم که سودِ همگان در آنها باشد. در اینجا ما در روند داریم: Generalization و Specialization. در اولی کوشیده میشود از تا آنجا که میشود از فردیت خویش به نفع جمع گذشت کنیم؛ در دومی اما سعی میشود که منافع جمعی به شکلی انتخاب شوند که هماهنگی بیشتری با فردیت افراد داشته باشند. در اینجا ما ناچاریم به یک Trade off رضایت دهیم چرا که ایندو با هم تضاد داشته و ما نمیتوانیم همزمان فردیت و جمعگرایی را در حد کمال داشته باشیم.
اخلاق نیز چیزی نیست جز کوشش برای یافتن ارزشهایی که هم بیشترین نفع را برای همگان داشته باشند و هم اینکه بیشینگان در موردشان توافق داشته و بدانها گردن نهند. فارغ از اینکه به ارزشهای اخلاقی جاریمان انتقادهای زیادی دارم اما به خودِ اخلاق باور دارم و میاندیشم که اخلاق، همان قوانین و پروتکلها نانوشتهای که هیچ تضمین اجرایی ندارند در 99 درصد اوقات کارشان را به خوبی انجام میدهند چنانکه تنها در مواقعی بس ناچیز کتاب قانون و جریمههای انضباطی دستاویز ما میشوند. ما تنها نیاز داریم که کمی بنیانهای اخلاقی خویش را هدفمندتر از گذشته تنظیم کنیم چنانکه با نیازها و ارزشهای انسانِ نوین خوانایی و مطابقت داشته باشد. بسیاری از اینهایی که امروز به عنوانِ اخلاق میانِ ما شناخته میشوند، بازماندههای زندگی قبیلهای و نظام طبقاتی هستند: احترام به اشخاص بر حسب سنشان، عفت و حیا، مردانگی و غیرت و... تمامِ اینها بارهایی هستند که باید از دوش مردمان به کلی برداشته شوند. اینها البته هرگز با سیاستها دولتی و راهکارهای بالا به پائین شدنی نیست؛ تمامِ مسئولیت بر عهدهی پیشروان و روشنفکرانِ جوامع است.
پس من اخلاق را راهکاری برای زیست متعالی همگان در کنار هم میبینم و آن را تا بدانجا معتبر میدانم که فردیت افراد به طور جدی فدای منافع جمع نشود و بالعکس. ارزشهای اخلاقی هم به دستههای مختلفی تقسیم میشوند. برخی از آنها بیشتر جنبهی توصیهای دارند تا آنکه انسانهای ناتوانتر زیر حمایت بخشهای تواناتر بتوانند فرصتهای مناسبی برای زندگی داشته باشند؛ برخی دیگر اما برای اینکه از ضررهای مستقیم به اطرافیان جلوگیری شود برپا شدهاند. در هر دوی اینها لازم است که بنیانهای فلسفی اخلاق به درستی تبیین شده باشند. این بنیانهای فلسفی خود در دستههای مختلفی تقسیم میشوند از جمله اومانیسم، اگزیستانسیالیسم، فایدهگرایی، جمعگرایی و... .
در نتیجه برای من دو فاکتور ِ مهم برای ارزشگزاریها یکی فردیت است و دیگری نفع جمعی (یا عدم تضاد با نفع جمعی).
کسشر هم تعاونی؟!