Mehrbod نوشته: به نگر ات در ایران چرا تا این اندازه صوفیگری و عرفان رواگ دارد؟
به چند دلیل. یک دلیلِ آن، کارکردِ تاریخیِ آن در ضدیتی که با اسلامِ خشک و خشن داشت است؛ عرفان در واقع راهی بوده برای دوری از آن اسلام و رنگی نو به آن زدن. اسلام به خودی خود مستعد برای سخیفترین و بیمایهترین مضامین عرفانی هم نیست و سراسر جمود است و تحجر و وحشیگری(اسلام در قرون نخستیناش)، ایرانیان با عرفان به آن زدن، سعی در نفوذ دادنِ فرهنگِ خویش، از جمله موسیقی و شرابخواری و شاعری و عشقبازی به آن بقول نیچه جمود سراسر ضدفرهنگ را داشتند.
دلیلِ دیگر، سرشکستگی تاریخیست. عرفان و صوفیگری در واقع یک مقاومتِ ذهنی و روانی بود در برابر شکستی که ایرانیان از اعراب خورده بودند : اگر شما سرزمینهای ما را فتح کردید، اگر مالها ستاندید، برادرها و پسرها را کشته، خواهران و مادران را به کنیزی گرفتید، ما همچنان چیزهایی داریم در دلِ خویش که شما هرگز به آن دست نخواهید یافت(خودارضایی روانی)
دلیلِ دیگر، مجاورتِ جغرافیایی و مراوداتِ فرهنگیِ با هند بوده که این هم بسیار تاثیرگذار بوده.
و در نهایت، عقبماندگی! یکی از راهها برای توجیه عقبماندگی خود، این است که خود را به عنصری دلبسته نشان دهید که باعث شده پیشرفتها در دیگر حوزهها برایتان غیرجذاب و بیاهمیت درنظر آید! ایرانیان با «عرفانی بازی» و «صوفیگری» عقبماندگی علمی و تکنولوژیک خویش را توجیه شده میبینند؛ خاصه آنکه عرفان را آنچنان پیچیده و غامض جلوه میدهند که غربیان هنوز در درکِ آن گیج میزنند!
Mehrbod نوشته: بیانگار یکی از دوستانِ نزدیک اتکه دچار افسدگی فلسفیک شده به این فرجامرسیده که بهتر است خودکشد و این راز را تنها با تو در میان میگذارد. چه میکنی؟ میکوشی نگر اش را بدگرانی[٩]؟
راستش بستگی به میزانِ جدیتِ او، کیفیت توجیه فلسفیاش و اهمیت وجودیِ خود آن شخص دارد! اگر آدم با ارزشی باشد و اگر بفهمم که این احساس او موقتیست و در پی مشکلاتِ گذرای زندگیست، آنگاه خواهم کوشید او را منصرف کنم؛ هتا شده اجبارا! اگر بدانم او به چنان بنبستی دچار است که خود را هرگز از آن رها نمیبیند و هیچ افقی برای رستگاری خویش نمییابد و تمامِ روزنهها را کور مییابد، مثلِ یک دوست، به او کمک خواهم کرد بهترین و کم درد ترین راه برای خودکشی را برگزیند. اگر از این آدمهای جلف باشد که میخواهد باجگیری عاطفی کند یا کسی باشد که قصد جلب توجه و بازی احساسی دارد، چنان تحقیرش میکنم که واقعا متقاعد شود خودکشی کند!
Mehrbod نوشته: به نگر ات چند درسد از مردمِ ایران همچنان به بود جمهوری اسلامی خرسند هستند؟
اینها اواع مختلفی دارند. کل کسانی که با رژیم مخالف هستند به نظرم بیش از 70 درصد از مردم را شامل میشود. از میان این هفتاد درصد اما به نظرم تنها 20 درصد هستند که راضی به انقلابی مردمی و براندازی حکومت و فعالیت سیاسی علیه او دارند.از آن 50 درصدِ باقیمانده عدهای هستند که ترجیح میدهند یک حملهی نظامی خارجی این رژیم را ساقط کند، عدهای دگر بودنِ آن را به تغییری غیرقابل پیشبینی با این توجیه که «شاید یکی اومد بدتر از اینا» تریجه میدهند، گروهی دگر هم هستند که خودشان هم نمیدانند چرا معترضاند، فقط معترضاند!
Mehrbod نوشته: چه پیشهای[١٠] را بیش از همه میدوسی[١١]؟
بیکاری:))
کار در دانشگاه را بیش از همه میپسندم، سپس نویسندگی، سپس ویراستاری، سپس کتابداری.
Mehrbod نوشته: هنگام گرفتاریهای روانیک و بنبستهای سُهشیک[١٢], چگونه خود را میآرامی؟
راستاش هیچی!در این مواقع بهترین راهکار همان راهکار شترمرغ است؛ یعنی سر به درون بوتهها کردن و گریز از مهلکه...
راهکاری که من برمیگزینم متفاوت است اما در بیشتر مواقع ، از آنجا که اندوه در شرایط نبودِ امید متولد میشود و نبود امید هم یعنی اتفاقی که نمیتوان کاری در مورد پیامدهای رویدادِ پیشآمده کاری کرد و باید با آن کنار آمد، به بیهودگیِ غم و ناله کردن میاندیشم...
Mehrbod نوشته: از چه گونه فیلمهایی بیشتر خوش ات میآید؟ دو سه فیلمی که بیش از همه پسندیدهای را هم گر بگویی میبسندد[١٣].
تاریخی-جنایی- رمزآلود - معناگرا
روزی روزگاری در آمریکا
پالپ فیکشن
دار و دستههای نیویورکی
Mehrbod نوشته: میاندیشی[١٤] چند درسد از کژرویهایِ اخلاقی ایرانیان برآمده از ج.ا است؟
فکر میکنم 40 تا 50 درصد.
Mehrbod نوشته: و یک پرسش ذرّین: ایران را دوست داری؟
ایران را بسیار زیاد، مردماش را بسیار اندک یا هیچ!
ایران سرزمینی تاریخی، افسانهای و از لحاظ جغرافیای زیباست. سرزمینی بوده فرهنگساز که اوج و حضیضها بر خود بسیار دیده؛ سرزمینی که زمانی مردماناش اهل تساهل و تمدن و آبادسازی جهان بودهاند. ایران از نظرم گنجینهایست ارزشمند در تاریخ حیات بشر که ارزش دوست داشتن را دارد. البته با هرگونه نگاه حزبی از قبیل ایرانیگرایی و پانایرانیسم و این چیزها کاملا بیگانهام.
مردمِ ایران اما شوریختانه مردمی ابله بار امدهاند که من اگر روزی از ایران خارج شوم، هویتِ ایرانیام را انکار خواهم کرد!