نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

صفحه فیس بوک در مورد آزادی های یواشکی زنان در ایران
#91

Dariush نوشته: این چرندیاتِ بی‌سر و ته چیست به هم بافته‌اید؟ از اثراتِ شور حسینی‌ست یا از فرطِ کس‌لیسی توانِ خواندن و اندیشیدن از کف داده‌اید؟ «به من چه، به اون چه، به ما چه» یعنی چه؟ما اینجا به مسئولِ کشوری گزارش نمی‌دهیم که بگویید «به من چه ، برید به اون یکی بگید». ما خیلی روشن نمودی عینی از جوگیر بودن و کس‌لیسی ملت به شما نشان داده‌ایم، شما به من می‌گویید «به من چه»؟
باز هم رساله احساسی شما رو خوندم.

این چرندیات اگه از فرط کس لیسی یا شور حسینی! هم باشه یا هر چیز دیگه، ولی مطمئنم از فرط استقامت زیاد پای بساط نیست. آخه برادرِ یکی از دوستانم نمیدونم چی میزنه ولی بعضی وقتها احساس میکنه برادرش میخواد عشق نداشتش رو ازش بگیره. مثل اینکه توهم فصل مشترک همه معتادهاست. تصور کنید در یکسال گذشته فقط 10 هزار نفر در یک لحظه شورانگیز و عرفانی و در حالیکه حالی ماورایی بهشون دست داده تصمیم بگیرند به فلانی و فلانی ایمیل بزنند و منتظر پاسخش بمونند و عین اون پیرمرده که گفته بود من بارها به احمدی نژاد نامه دادم ولی جواب نداده شاکی بشند! حالا ربطی به این بحث نداره ولی اگه فکر میکردید پاسخ نمیدند بازهم کار بیهوده ای کردید ایمیل زدید که حالا بخواهید بگید چون پاسخ ندادند حتمن کارشون تخمی بوده. منم به کارل مارکس میخواهم ایمیل بزنم ببینم جوابمو میده یا نه اگه نداد فردا در پاسخ به مزدک بگم اگه مارکس راست میگفت پاسخ منو با ایمیل میداد پس حتمن نظریاتش بیخوده. به هر حال در همین پاراگراف نخست روشن شد دارید چرک های زن ستیزانه تنتون رو در این جستار میشویید به بهانه احساسی بودن و خردمندانه نبودن و این خزعبلات.

حالا نمیدونم داستان چیه اینجا که بعضیا فکر میکنند مثلن اگه هر حرکتی منجر به سقوط نشه، باطله. لابد اینها ترفندی در آستین دارند که با کمترین تلفات و کمترین مخاطرات بشه باهاش مردم رو وادار به جنبیدن و جابجایی از نقطه A به نقطه B کرد. احتمالن خبر ندارید در سالهای دهه شصت در مدرسه و دانشگاه جوراب سفید حق نداشتی بپوشی و با معیارهای اونروز الان گردن همه ماها رو باید بیخ تا بیخ یک لاجوردی مانندی سر میبرید. آستین کوتاه و شلوار جین و تی شرت و موسیقی بلند و هندزفری در گوشِ الان کجا و سیلی های حراست دانشگاه های دهه 60 کجا. ولی به مرور که در وسعت 1 میلیون و 600 هزار کیلومتر مربعی ایران، میلیون ها نفر از این دستور سرپیچی کنند، نه ج.ا بلکه هر نظام میلیتاریستی دیگری هم ناچاره گردن کج کنه و قید آرمان ها رو بزنه. این یک نتیجه احتمالی مثبت برای حرکت های اینچنینی هست.

ولی ما قرار نیست تنها حرکاتی رو مجاز بدونیم که فردای شروع به نتیجه برسند! ممکنه یه جنبش سالها نتیجه نده. مگه جنبش عدم خشونت گاندی ده ها سال بی نتیجه نبود یا با نتایج مقطعی و کوچک همراه نبود؟ قرار هم نیست حرکت هایی رو مجاز بدونیم که عده ای که گویا از علم لدنی بهره میبرند، آینده اون رو پیش بینی و تضمین کرده باشند. هزاران حرکت کوچک و بزرگ در تاریخ یک اجتماع رخ میده. ممکنه 99 درسد اونها مثل پشه ها و مگس ها عمرشون به چند روز هم نکشه. چه باک؟ در نهایت فقط یک حرکت هست که منجر به نتیجه نهایی میشه، نه همه ی اونها. هر سال که فقط برای یک روز عده ای در حافظیه، تخت جمشید یا توس دور هم جمع میشند تا نوروز رو قدر بدونند هم برای اجتماع قابل تحسین و ستایشه. با هر تحلیلی غیر از این، برای هیچ جنبشی نمیتونید طرفدار دست و پا کنید. اینهم مثل همه بقیه حرکت ها. اگه با مخ خورد زمین، که دمش گرم که لحظه ای تونست آزادی خواهان رو دور هم جمع کنه. اگه نخورد زمین و دستاوردی داشت بیشتر دمش گرم. یک زمانی بود صحبت از حجاب در ایران مذموم بود خودش. انگار به خدا فحش دادی. الان چپ و راست آخوند صفت ها دارند حداقل اسم این جنبش رو به زبون میارن. در تهران گشت بسیج زیاد شده، حالا دقیقن ممکنه ارتباطی به این نداشته باشه. همین تکرار چندباره اسم جنبش نه به حجاب، یک تابو ستیزی و فرو ریختن دیوارهای ارتجاع هست. اینم یک دستاورد احتمالی دیگه هست. چون حالا دیگه راحت تر در مورد خواستِ عمومیِ آزادی حجاب صحبت میشه و دیگه مثل تابو نیست. مگه جنبش مشروطه واقعن پیروز شد؟ بعد از 20-30 سال ریده شد بهش از طرف پهلوی ولی هنوز در پیشانی تاریخی جنبش های سیاسی ایران میدرخشه.

خیر جناب، اگه خماریتون رفع شد خوب فکر کنید تا بفهمید که ربط مساله سربازی اجباری به این مساله اینه که میخواهید بگید در صورت وجود اندازه برابر از عقل و خرد در هر دوی اینها، یکی بیشتر پشتیبانی میشه در نتیجه یکیش بیشتر احساسی هست. اونوقت نتیجه بگیرید که اصلن فرض اولیه مبنی بر عقلانیت یکسان در اینها باطل است. و اونقدر مست و مبهوت چس ناله های روشنفکری خودتون هستید که خبر ندارید که این چه ایرادی بر این سیستم وارد میکنه؟ ربطش اینه که شما انگار گفتید ولی نفهمیدید! بارها پرسیدم که اصلن فرض کنیم همه این لایک ها و داغ بودن موضوع احساسی باشه. مگه اشکالی وارد میشه بهش؟ مگه یک کار احساسی نمیتونه محرک آزادی باشه؟ مگه انقلاب تونس با کار احساسی یک جوان و اقدام به خودکشی محقق نشد؟ جز مزخرف گویی و ایرادهای خاله زنکی گرفتن چی میتونید بگید شما؟ احساسی هست که هست، به تخم چپ همه اعضای انجمن! انگار احساسی و هیجانی بودن منجر به بطلانش میشه. شما انقلاب احساسی 57 رو مثال میزنید، من همه انقلابات رو مثال زدم. همشون احساسی بودند. وگرنه توده مردم رو چطور میشه بیرون آورد؟ اینه که میگم یک مقدار به جای چس ناله، به قول خودتون تعقل کنید ببینیم چند چندین با خودتون؟ آیا خودی میزنید یا ناخودی؟

و تا همینجا شما را بس که بجز تکرار مشتی اراجیف که آی این مالِ زنان است و اون که مال مردان بود و این احساسی ست و اینها تنها چیزی که گفتید و ارزش پاسخ داشت اینه که با این حرکت، روند آزادیخواهی به پستوی خانه ها وارد شده. خیلی جالبته. با عکس گرفتن در خیابان؟ با خطر کردن؟ با اینکه هرکی عکسش عمومی تر باشه لایک بیشتری میخوره؟ کجای این کار زیر زیرکیه؟ من که فکر میکنم میبینم بله بخش آپلود کردنش ممکنه در خانه انجام بشه تازه اگه با نت موبایل و در همون خیابان هم بعضن نشه! شما با فکر روشن و سیستم عصبیِ درگیرِ کمپین آزادی خواهی گوزیدن، اگه نکته زیر زیرکی در این حرکت میبینید ما رو هم بهره مند بفرمایید.

مثل اینکه این به من چه و به اون چه خیلی فشار آورده. انگار ما باید پاسخ ارتباط گوز با شقیقه رو ندیم و سکوت کنیم. پس یکبار دیگه میپرسم، به کسی چه که جواب ایمیلتون رو ندادند؟ اینکه شما در تجربه شخصی خودتون چی داشتید و چه برداشتید و واپس زدگی روانی ناشی از عدم پاسخگویی این افراد شما رو قانع کرده که حرکتهاشون اله و بله و جیمبله، چه ارتباطی داره به این بحث ما در مورد کمپین حال حاضر؟ اصلن چرا مطرح کردید که ایمیل زدید و اینها جواب ندادند؟ مگه بهتون جواب میدادند، صحت و راستی انواع حرکاتشون ثابت میشد؟ بعد اونوقت اگه جواب شما رو بدند جواب من رو ندند چی؟ اگه جواب منو بدند جواب آرش بیخدا رو ندند چی؟ این دیگه چس ناله ترین چس ناله ای بود که ازتون شنیدم تا اینجای کار که خیلی هم انگار پاسخ ما بر گُرده شما فشار وارد کرده خم شدید افتادید زمین.

و البته من متوجه هستم که درک مبانی لیبرالیسم برای شما سخت هست. من نمیتونم به کسی که مایل به آزادی نیست به زور آزادی رو تزریق کنم. شاید برای شما داس عمو استالین زیر تخمتون بسیار خوشایندتر از آزادی باشه. این رو وقتی میگذارم کنار تعارض ذاتی شما با پدیده زن، متوجه میشم که سوزش و درد ناشی از تاختن به چس ناله ها و ایرادهای پامنقلی شما از کجا سرچشمه میگیره. من متوجه هستم که چس ناله های روسنفکرمعابانه شما از اونجا که ناشی از تفکر گند چپ گراییتون هست شما رو وادار میکنه که انگشت در هر سوراخی کرده و تا انتها بچلانید بلکه یا سوراخ بند بیاد یا انگشت شما شهید بشه. ولی بد یا خوب باید اونجایی که اجازه ندارید فوضولی هر کس و کاری رو بکنید سر تعظیم رو به لیبرالیسم فرود بیارید و آرام آرام مثل بچه های خوب تشریف ببرید گوشه کنار و مانع تنفس انسان ها نشید جانم. میدونم که دوست دارید به بهانه های ارزش های چپی، در برخی آزادی ها و ارزش ها خلل ایجاد کنید و اونها رو محدود کنید. انگار که شما خیر اجتماعات رو بهتر از خودشون میفهمید. این کثیف ترین دیدگاهی هست که در تفکر چپی ها وجود داره. درست با همین استدلالات مشابه هست که آخوندها هم خیر مردم رو بهتر از خودشون میفهمند و براشون تصمیم میگیرند. اینه که چپ و اسلام شبیه هم هستند.

Dariush نوشته: نوشته‌های مرا از سمتِ شمالِ غربی به جنوبِ شرقی می‌خوانید؟ چه کسی گفته که خاموش ماندنِ کمپین «نه به سربازی اجباری» به معنای نادرستی آن بوده یا می تواند باشد و چه کسی گفته که آمارِ بالای اعضای «آزای‌های یواشکی» متضمنِ درستی آن است؟ کلا گویا در عوالمِ دیگری سیر می‌کنید؛ اتفاقا همین مهجور ماندنِ کمپینی که به درستی‌اش کسی کمترین شکی ندارد، کمپینی که تعدادی از افرادِ سرشناس، از احمدِ باطبی تا مجید محمدی از آن حمایت کرده‌آند، خودش عنصر نادرستی‌ست که البته ربطی به ماهیتِ ذاتی خود حرکت ندارد بلکه یک نادرستی بیرونی‌ست. در موردِ نادرستی‌های «آزادی‌های یواشکی» هم توضیح دادم. فقط اینکه برای من همه‌گیری صفحه‌ی آزادی‌های یواشکی از سوی جامعه‌ی متوهم، کس‌لیس، لمپن و خز و خیلِ فیس‌بوکی همانقدر موضوع جدی‌ایست که مهجور ماندنِ صفحه‌ی «نه به سربازی اجباری» توسطِ آنها.

نه شما واقعن انگار تو باغ تشریف ندارید. وقتی پیش بینی ملوکانه میفرمایید که این کمپین خاموش میشه و فراموش، لابد میخواهید بگید چون احساسی بوده و نتیجه بگیرید که پس کار احساسی بی فایده و بیوده ست. ولی من ایراد گرفتم که اگر اینطور هم باشه هیچ اشکالی نداره و کار احساسی اتفاقن محرک بهتری برای جوامع هست و نمیتونه دلیلی برای درست یا نادرست بودن کل یک حرکت باشه. ولی اگه شما اصراری بر نادرست بودن این حرکت ندارید که پس ما بحثی نداریم اصلن و موضوع تمامه دیگه. اگه حرکت نادرستی نیست پس باید ازش حمایت کنید نه پس ناله.

معنی سخنانتون رو هم باید بهتون یاد بدم ظاهرن.

Dariush نوشته: ارجاع به امضاء من.
بله کاملن هم برازنده تون هست. هم خردمندانه و هم عقلایی (از نگاه شما).
روشنه هرکسی چیزی که نداره رو خواهانه. وگرنه خر چه داند قیمت نقل و نبات؟
طرف برای اظهار دشمنی با یک حرکت اجتماعی، امضاء پای سخنانش رو هم تغییر میده که خشمش رو فرو بنشانه :e057:

Dariush نوشته: عضو و سخنگوی رسمی کمپین گوزیدن‌های «یواشکی».
E00e

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#92

نقل قول:
۱ چرندیات فمینیستی که در هر عکس می‌نویسند که این مرد‌های ظالم چه کردند اینها! که گویا جمهوری اسلامی برای مرد‌ها بهشت است!
دروغ توی روز روشن!
والا من که هر چی میبینم داره به طور کلی به حجاب اجباری میتازه،گاهی حتی از مردها تشکر میکنه که مخالف حجاب اجباریند! :))

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#93

یکهو یادم افتاد این مساله حجاب رو آرش بیخدا هم دربارش پست نوشته بود چند سال پیش:

نقل قول:توی این نا آرامیهای اخیر ایران یک چیزی که برای من خیلی جذاب و جالب بود حضور زنها وسط میدان بود.

زنهای ایرانی مثل بقیه زنهای مسلمان نیستند که حیوانات خانگی مردهای مسلمون باشند و تو سری خور و مفلوک باشند، آخر سر همین دخترها و زنها عمامه ات رو میکنند توی یک جاییت آقای خامنه ای و حقشون رو ازت میگیرند. شما نتونستید زنهای ایرانی رو بکنید فاطمه زهرا که بام تا شام توی خونه باشه و چپ و راست بزاد و فقط راجع به غذا و کون بچه شستن بتونه صحبت بکنه، زنهای ایرانی قوی، شجاع و از آن مهمتر آزاده هستند!

من آخرین بار که توی ایران بودم دو سه بار شدیداً تحت تاثیر زنها قرار گرفتم، یکبار دستم شکسته بود رفتم رادیولوژی عکس بگیرم، یک خانومی بود که خیلی ظاهر ساده ای داشت و یک تار موش هم حتی بیرون نبود، من توی دلم گفتم وای این از اون زنهای حزب اللهی نفهم هست، فقط چرا اومده این کار رو میکنه که صبح تا شب دست بماله به دست و پای نامحرم؟

بعد این دست ما رو گرفت که عکس بگیره انگار نه انگار که دست شکسته برق از ماتحت ما پرید! با خنده گفتم خانوم این دست شکسته ها! یکم مهربون تر لطیف تر با آرامش! نیشش باز شد شروع کرد لاس زدن با اینجانب، میگفت چی میگید پس ما مردیم مردیم مرغ یک پا داره، اینجانب هم گفتم نخیر مرغ دوتا پا داره! خلاصه نمیدونم راجع به چی دیگه صحبت کردیم حرفها اصلاً سیاسی نبود آخرش که داشت میرفت گفت تا این آخوندها سر کارند از شادی خبری نیست!

اینجانب یک شاخ در آوردم، و با خود گفتم نه بابا این تیپ زنها هم کارشون درسته!

یکبار هم توی تاکسی بودم، کرایه مثلاً میشد 200 تومن من یک اسکناس 500 تومنی داشتم یارو پول نداشت بقیه ما رو بده، گفتم من 150 تومن اسکناس دارم میخوای اون رو بهت بدم؟ گفت آره بده، بقیه اش رو بنداز صدقات!

150 تومن رو بهش دادم گفتم، نمیندازم صدقات، میبرند میدن به این فلسطینی ملسطینی های بی پدر مادر تروریست (من اونروز نمیدونم از چی عصبانی بودم)، یه خانم چادری جلو نشسته بود برگشت نگاه کرد گفت آفرین به شما! آفرین به شما! خیلی حال کرده بود!

اینه که حتی زنهای محجبه هم خیلی هاشون بخاطر طبقه اجتماعی که توش زندگی میکنند و سنتهای خانوادگی و ترس از جنده خطاب شدن و این جور چیزها خودشون رو میکنن لای گونی، بقیه زنهای ایران که هیچی، با کفش های پاشنه بلند و پوتین های چرمی میکوبند توی بیضه ات آقای خامنه ای.

حتی مادر خود من که زیاد توی باغ سیاست هم نیست هر وقت زنگ میزنم بهش کلی الان وارد سیاست شده و از دستت به شدت شاکی هست، فکر کنم اگر میتونست شخصاً رنده ات میکرد.

هر ویدیویی که از تظاهرات نگاه میکنی تعداد زنها اگر برابر با مردها نباشه بیشتره، حتی وسط بزن بزنها و بکش بکش ها صدای جیغ و داد و شعار زنها میاد، هر کسی که کتک میخوره 200 تا زن دور و برش براش دلسوزی میکنند و به سربازای خامنه ای فحش میدهند. توی خارج از کشور هم من میبینم که زنها خیلی رادیکال تر و شدید تر با جمهوری اسلامی در می افتند.

این ویدیو رو ببینید اون یک زن از همه مردها هم پرشور تره هم قوی تر:

اینه که با دم شیر بازی کردی آقای خامنه ای و دار و دسته کوتوله ات!، با بد جماعتی اصطلاحاً Fuck کردی! حتی خارجی ها هم اینرو خوب میدونن، مایکل لدین توی یکی از جلسات میگفت هر دختر زیبای ایرانی یک مانع بزرگ برای این حکومت هست، دختر زیبای ایرانی هم که کم نداریم چپ و راست توی این مملکت دختر زیبا هست! یکبار هم خود این یابو، خامنه ای توی سخنانش میگفت آمریکایی ها میگویند هیچ ارتشی نمیتواند با جمهوری اسلامی مقابله کند، ولی دامنهای کوتاه میتوانند! بدبختی بزرگت همینه آقای خامنه ای، آمریکایی های عزیز ممکنه این حرف رو زده یا نزده باشند ولی توی چلغوز و دار و دسته ات دشمنی بزرگتر از پدیده ای به نام زن ایرانی ندارید.

آقای خامنه ای، واقعاً از دیدن دخترها و زنهایی که جلوی سربازهای چاق و بیریخت و پشمالو و کثیف و ابلهت می ایستند و قامتشان چندین ده برابر آنها هست لذت میبرم، به امید مرگت و خاک همراه با فاضلاب بر سر و عمامه ات.

من به ایرانی بودن خودم مفتخرم بخاطر وجود زنان ایرانی.

آقای خامنه ای، زنها دهنت را سرویس خواهند کرد | وبلاگ رسمی آرش بیخدا

[COLOR="royalblue"]
چو بخت عرب بر عجم چیره گشت --- هـمـه روز ایـرانیـان تـیـره گـشـت
جهـان را دگـرگونه شـد رسم و راه --- تـو گـویـی نتـابـد دگـر مـهر و مـاه
ز مـی نشئه و نغمه از چـنگ رفـت --- ز گل عطر و معنی ز فرهنگ رفت
ادب خــوار شــد، هـنـر شـد وبــال --- بـه بستـنـد انـدیشـه را پـر و بــال
«توصیف فردوسی بزرگ از تازش اسلام به ایران»
[/COLOR]
خردگرایی و ایمان ستیزی
پاسخ
#94

جالبه که دوستان از این حرکت زنان هم برداشت های فمینیستی دارند . بد نیست به برگه ی آزادی های مردان ایرانی در فیس بوک هم نگاهی بیندازند و اینکه چگونه زنان را مسخره میکنند و آزادی هایشان و خواسته هایشان را در این رابطه ، هر چند که در این ابعاد کوچک باشد به سخره می گیرند ... برخی نگاههای انتقادی وارد است ولی برگه های فیس بوک و قرار دادن فرتورهای زنان بدون حجاب نیز در نگاهی دقیق تر نیز به نوعی حرکت و کوششی برای رهایی از سرنوشتی محکوم و دیکته شده به روش مبارزه ی نرم است .

بالا ببری دو دست خود را خوب است
یک دست که بالا ببری معترضی
پاسخ
#95

نقل قول:برای چه از یواشکی ها می نویسیم؟یادتان هست چند رسانه معتبر و بزرگ فراخوان داده بودند که مردم از دست فروش های توی مترو تا سیزده به درهای شان و حتی بحران ریزش برف در شمال ایران فیلم بگیرند و برای رسانه های شان بفرستند؟خب این صفحه هم نه با فراخوان بلکه با یک سوال شکل گرفت از زنان در مورد اینکه آیا آنها هم دور از چشم قانون و گشت ارشاد روسری از سر برمی دارند؟بعد از این سوال، پاسخ ها نه یکی نه دو تا بلکه در همان روز اول با ده ها عکس مواجه شد و بعد صدها و حالا بیش از هزار عکس است که تایید کردن دانه دانه ی این عکس ها طول می کشد و زمان بر است.اما سیل پاسخ ها و استقبال نشان می داد که این کار روز به روز بزرگتر و بزرگتر می شود. چرا؟ چون این بار خطابِ یک پرسش، بخشی از جامعه ایرانی بود که سالها هیچ رسانه ای به صورت رسمی در کشورش نداشت تا صدای آنان را به همراه عکس ها و تصاویرشان منتشر کند و همیشه سانسور شدند. کسانی که فقط تابستان ها و موقع حمله ی گشت ارشاد در قاب عکس تمام رسانه های داخلی می نشینند بی آنکه یک بار صدای خودشان در همان رسانه منتشر شود.کار رسانه فقط این نیست که تا گشت ارشاد حمله کرد دوربین اش را بردارد و برود از تک تک دختران که زیر مشت و لگد وزارت ارشاد با تحقیر سوار ون می شوند فیلم و عکس بگیرید. یک بار هم که شده باید صدای و تصویر واقعی این زنان را شنید پیش از آنکه در تصاویر منتشر شده در رسانه ها قربانی باشند.در این صفحه زنی عکسش را فرستاده که ده ها بار در رسانه ها منتشر شده و نشان می دهد که مامورد گشت ارشاد او را به خاطر روسری اش که کمی بالا رفته دارد با تحقیر سوار ون می کند. نوشته این منم که برای روسری و مانتوی کوتاهم تعهد دادم و هزار بار عکسمو همه دیدن حالا صدامو بگذار بشنوند. هیچ گاه هیچ رسانه ای حس و حال آن دختری که تا ده روز سوژه رسانه ها بود که سرش به شیشه ماشین گشت ارشاد خورد و پر از خون شد را نشیند در حالی که او و بسیاری از زنان در تمام این سالها مبارزه کرده اند.این صفحه یواشکی ها هم ادعای اول بودن در مبارزه با حجاب اجباری را ندارد. بلکه صفحه ای است که خود زنان از تشکیل آن استقبال کردند تا شرح دهند که چطور حق و حقوق طبیعی شان در انتخاب پوشش تبدیل شده است به یواشکی های دل آزاری که سی و چند سال همه می گویند وقتش نیست الان حرف نزن. این صفحه ادامه و تکمیل صدای همه کسانی است که سالها در گروه ها و جنبش های جدی به حجاب اجباری اعتراض کردند.این صفحه فقط گزارشگری و روایت گری می کند بخش های سانسور شده جامعه ایران را. اگر که می بینید صفحه بزرگ و بزرگ تر شد به خاطر این است که بحران از دیدگاه این بخش زنانی که باوری به حجاب تدارند بزرگ بود، زیر پوست شهر بود و حالا زنان خودشان هستند که یواشکی های شان را دارند علنی و آشکارا فریاد می زنند تا هم فقدان آزادی را به چالش بکشند و هم صدای شان را به گوش همه آنانی برسانند که می گفتند پوشش اجباری مسئله مهمی نیست برسد.
البته ما میدانیم که مهم نیست که خود صفحه چی میگه:))

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#96

Dariush نوشته: آری؛ خب به هر حال یکجایی باید نمودِ مغزِ شستشو رفته‌ی فمنیستی‌ات را ببینیم و مسلم است که نوشته‌های پیشین و حالِ مرا پیرامونِ بگارفتگی و وضعیتِ تهوع‌آورِ فرهنگِ ایرانیان در شبکه‌های اجتماعی را نادیده بگیری و برای لجن‌پراکنی مرا به اینها ربط بدهی.

البته خودِ همین مورد هم جالب است برای اینکه بدانیم چقدر تحرکاتِ روشنفکرانه‌ی فیس‌بوکی جدی‌ست.
مشاهده شخصی:گویا هرکسی شیاف منوسفر رو مصرف میکنه بعد از مدتی به صورت دیفالت دست به حمله شخصی میزنه،کیس های آزمایشگاهیش هم در این انجمن به خوبی دیده میشه:))

من بهت نسبت ندادم،دقیقا کجای پست من نسبت دادن اونها به تو بود،چرا حرف توی دهنم میزاری؟

اینکه یه همچین پیجی اینقد لایک گرفته نشون میده که مسخره کردن زنان،فارق از حرکتی که میکنند(شخصی،اجتماعی،سیاسی و...) چیز نرمالی در جامعه ما هست.

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#97

kourosh_bikhoda نوشته: باز هم رساله احساسی شما رو خوندم.

از آنجا که بخش اعظمِ قی کردن‌های روان‌پریشانه‌تان چیزی جز حمله‌ی شخصی نبودند و ارزش پاسخگویی ندارند و از آنجا که مشخصا شما پاسخ هیچ کدام از پرسش‌های مرا نداده‌اید، طبیعتا و به طور جزئی به بخشی کوچک از این پست آخری‌تان می‌پردازم.

حرکتِ همگانی و اساسا هر نوع حرکتِ رسمی و عمومی دیگر می‌تواند به سادگی نقد شود و ایرادهایش نمایان شود؛ این به هیچ وجه ربطی به تعیین تکلیف کردنِ عمومی برای مردم ندارد. بر خلافِ آنچه شما در اثرِ شور لیبرالی‌تان، از نوشته‌های من توهم زده‌اید، هرگز سخنی از باید و نباید تعیین کردن برای مردم در آنها نبود. پس از اینکه اثر عرق‌خوری‌های شبانه از سرتان پرید و توانستید بدونِ چهارتا چهارتا دیدن نوشته‌ها را بخوانید، سری بزنید به جستارِ سوسیالیسم و کمونیسم نوشته‌های ثبت‌شده‌ی مرا در آنجا بخوانید و نقدهای حی و حاضر من به کمونیسم و استالینیسم و در کل همه‌ی انواع ایده‌ئولوژی‌های سیاسی دولت‌محوری که آنجا نوشته‌ام را سعی کنید بفهمید. این دیگر کس‌وشعرترین مزخرفی بود که می‌شد به یک آنارشیست گفت. مثلِ تمامِ دیگر انواع رفقای هم‌رده‌تان، آنچنان در عمق حماقت‌های لیبرالی‌تان فرو رفته‌اید که تصور کرده‌اید که هر گونه حرکتِ جمعی که به اسمِ «آزادی» و ... باشد خود به خود درست و معنادار است و هرگونه نقد به آن «باید و نباید» محسوب می‌شود وگرنه ما به خوبی می‌دانیم که اساسا درستی زمانی معنادار است که یک جایی برای ابطال‌پذیری‌اش وجود داشته باشد؛ یعنی هر حرکتِ مدنی و گروهی همانقدر که می‌تواند درست باشد، احتمال دارد که نادرست باشد.


در همین راستا، ما به روشنی و کاملا واضح نقدهایمان را به آن «کمپینِ آزادی‌های یواشکی زنان» وارد کردیم که در پستِ پیشینِ من موجود هستند و همچنان تماما بی‌پاسخ مانده‌اند؛ چرا که ما هنوز نفهمیدیم که چرا این حرکت و حرکاتِ مشابه عقب‌گرد نیستند و ارزش شدنِ بزدلی و اساسا بدل کردنِ ترسویی به نوعی از شهامت و رسمیت بخشیدن به قرقرهای یواشکی و دورویی‌ها و ترویجِ آنها، چطور می‌توانند دستاورد حساب شوند؛ البته گویا آنقدر گرمِ لیسیدن بودید که تیتر صفحه را « آزادی‌های یواشکی زنان در ایران» و فرتورهایی که ما در صفحاتِ پیشین گذاشتیم را نادیده باقی گذاشته‌اید که اینچنین از ما می‌پرسید کجایش زیرزیرکی‌ست. ما اینجا نه به متنِ مبارزه (که من کمترین مشکلی با مبارزه علیه حجاب ندارم و خودم از حامی‌هایشان هستم و خواهم بود) و علارغم تمامِ چرندیاتِ مضحک‌تان پیرامون زن‌ستیزی من، نه به جنسیتِ اعضایش اعتراضی داشتم؛ آنچه من کردم یک تحلیل روش‌شناسانه‌ی ابتدایی بود. پس به جای پرداختن به پهلوان پنبه‌های کذایی خودتان به موضوع پرداخته شده در متنِ سخنانِ من بپردازید. اما برای من مشخص است که شما راهی جز اینکه ما را به زن‌ستیزی متهم کرده و به دنبالِ فمنیسم‌ستیزی‌ِ پنهانِ درونِ نوشته‌های ما بگردید ندارید؛ من مانده‌ام پس از این تلاشهای جانکاه‌تان برای ارتباط انتقادهای ما به زن‌ستیز بودن‌مان، بالاخره حرفِ دیگری هم برای گفتن دارید یا نه؟

پس از این پرسیدیم که درستی حرکاتِ اینچنینی را آیا زن و مرد بودنِ فعالین‌اش و در موردِ زن یا مرد بودن‌شان تعیین می‌کند یا آنکه ما باید بر اساس ایده‌های پایه‌ای، شکل و ماهیتِ آنها قضاوت کنیم؟ از این منظر پرسیدیم که چرا شما و امثال‌تان هرگونه تردید و نقد علیه حرکت‌هایی که از سوی زنان و یا در مورد آنها باشند را حرام می‌شمارید؟ زن بودن با خود درستی می‌آورد؟! بعد ما وقتی به این جوجه‌بازی‌های لیبرالیستی‌تان که اینچنین موجبِ گزینشی شدنِ معنای آزادی و برابری شده، می‌خندیم دل‌تان می‌شکند.

بنابراین به جای آنکه بخروشید و رگ گردن برای «جسارت‌»های من به ایزدبانوان اهورایی‌تان برجسته کنید، به خود بیایید و به خاطر بیاورید ریشخندهای خودتان به کمونیست‌ها و سوسیالیست‌ها را؛ در بدترین حالت ریشخندهای ما در اینجا چیزی هستند در همان اندازه، جز اینکه شما تقدس ویژه‌ای برای حرکاتِ زن‌محور قائل باشید، که خب به روشنی دیدیم که چنین است. وگرنه ما خوب می‌دانیم زبان طنز و کنایه‌آمیز خود از ابزارهای نقد هستند.

اما پیرامونِ ایمیل‌های بی‌پاسخ من و «کمپین نه به سربازی اجباری». واقعا من فکر نمیکردم گرفتن معنای مقایسه من اینقدر سخت است؟ اگر موضوع آرمان‌ها و ایده‌های جمعی باشد، اگر موضوع واقعا آزادی‌خواهی و انسانیت باشد، نمی‌بایست یکی چندین برابرِ دیگری توجه و انرژی دریافت کند. پس موضوع چیز دیگری، یا آنکه آرمانها نادرست‌اند یا آنکه تصور اشتباهی در موردشان وجود دارد. من خیلی امیدوار بودم به اینکه مورد دوم درست باشد، یعنی ناخودآگاه موضوعیتِ ازادی را تنها برای یک جنسیت دارای اهمیت و ارزش بیشتری بدانند و بر اساسِ همین خوشباوری نامه دادم اما دیدم موضوع خیلی پیچیده‌تر از این حرفهاست. من دو مشاهده‌ی 1-نامه‌های بی‌پاسخ‌مانده‌ام و اینکه تک‌تکِ آن افراد بطور رسمی از این صفحه حمایت رسمی کردند و 2- مهجور ماندنِ چندیدن ماهه‌ی کمپینِ نه به سربازی‌ اجباری علارغمِ اینکه کسی در درستی‌اش کمترین شکی ندارد و در همان اوائل هم تعدادِ قابل قبولی از افرادِ سرشناس از آن حمایت کردند در مقابل سیصدهزارنفری شدنِ این صفحه‌ی آزادی‌های یواشکی در عرض شانزده روز را با دیگر مشاهدات خودم که در مورد اینکه چگونه آزادی و دیگر آرمانهای انسانیِ ما تنها متوجه خودمان و اطرافیانِ ما و آنهایی که مطلوبمان هستند می‌شوند و تنها آنها را دربر می‌گیرند یودند ، ترکیب کردم و یک نتیجه‌گیری خیلی ساده کردم که آنهم فکر نمیکنم برای شما که تجربه‌ی شخصی نیمی از افرادِ جامعه‌ی درگیر با سربازی اجباری را فاقد اعتبار و ارزش برای مشاهده و نتیجه‌گیری می بینید و آن را هنوز در حد تجریه‌‌ی شخصی می‌بینید قابل درک باشد که اینچنین پاسخی جز «به من چه، به اون چه، به ما چه» ندارید. چیز دیگری که گویا به عقل‌تان نمی‌رسد این است که خودِ تجربه‌ی شخصی هم بی‌اعتبار برای قضاوت نیست مخصوصا اگر از آن بتوان به عنوان نمونه‌ی نقض استفاده کرد. من هم نامه درونِ جعبه‌ی شانس ننداخته‌ام، به «آدم‌ها» فرستادم، که فکر می‌کردم خواندن بلد هستند، فکر کردن را دوست دارند و اینکه شعارهای انسانی‌شان حقیقی‌ و فکرشده است.

و بله؛ من آنقدر برای صداقتِ خودم ارزش قائل هستم و آنقدر از درویی لیبرالیستی بیزارم که به انچه که می‌اندیشم بی‌ملاحظه و بدونِ اینکه به این فکر کنم که چقدر خلافِ جهتِ رودخانه است، بیان‌اش می‌کنم؛ پس برای من کاملا طبیعی‌ست و هتا از جهتی مایه‌ی مسرت است از شمایی که با مترسک‌های شبانه تان و مبارزاتِ زیرلحافی‌تان دلخوشید، بد وبیره بشنوم و فضول خطاب بشوم. از آنجا که من با تعبیر رویاهای شبانه‌ی خودم یا با سرمایه‌گزاری روی شانس و احتمال به تحقق آرمان‌هایم نمی‌اندیشم و می‌کوشم با هر چه کمتر کردنِ احساسات و رفتارِ فله‌ای و گوسفندی و افزودنِ هر چه بیشتر به سطح عقلانیت و جدیت در کنش‌هایم هر چه بیشتر آنها را به قطعیت نزدیک کنم، بنابراین سطحی بودنِ این رفتارها و حرکات و همین رفتارهای خوشباورانه طبیعی‌ست که کمترین جذابیتی برایم نداشته باشد. اساسا مایه‌ی خنده‌های رو به قهقهه ما شدید وقتی پرسیدید که «مگه رفتارهای احساسی چه عیبی دارند؟» چه کسی از احساسی بودنِ یک رفتار به نادرستی آن رسید؟ اما کاملا عیان است که همانقدر که احساسی بودنِ یک رفتار به نادرستی آن ربطی ندارد به درستی آن هم ربطی ندارد. پس تا اینجا خوشبختانه با تلاش‌های پی‌درپی بالاخره توانستید بفهمید که این «آزادی‌های یواشکی» تنها یک حرکت احساسی‌ست! خب بله من اساسا به رفتارهای احساسی جمعی و نتیجه‌اش بدبین هستم (در اثر مشاهداتِ رفتارهای جمعی ایرانیان مثلا انقلابِ 57)، که چه؟ دالللی، الان وقت‌اش است که بگوئید «به من چه، به اون چه به ما چه»:e057:E415.

پ.ن: جالبتر این است که پسوندِ «احساساتی » را همچون فحش برای پست‌های من بکار می‌برید ولی همین احساسی بودن را وقتی ما در موردِ جنبشِ آزادی‌های یواشکی استفاده می‌کنیم از کوره به در می‌روید.

kourosh_bikhoda نوشته: نه شما واقعن انگار تو باغ تشریف ندارید. وقتی پیش بینی ملوکانه میفرمایید که این کمپین خاموش میشه و فراموش، لابد میخواهید بگید چون احساسی بوده و نتیجه بگیرید که پس کار احساسی بی فایده و بیوده ست. ولی من ایراد گرفتم که اگر اینطور هم باشه هیچ اشکالی نداره و کار احساسی اتفاقن محرک بهتری برای جوامع هست و نمیتونه دلیلی برای درست یا نادرست بودن کل یک حرکت باشه. ولی اگه شما اصراری بر نادرست بودن این حرکت ندارید که پس ما بحثی نداریم اصلن و موضوع تمامه دیگه. اگه حرکت نادرستی نیست پس باید ازش حمایت کنید نه پس ناله.

E415E415E415
گویا عرق‌خوری‌های شبانه با رفقای لیبرال‌ مغزتان را به کلی تخمیر کرده:))
دفعه‌ی پنجمی است که تاکید می‌کنم در موردِ رفتارهای روشنفکرانه‌ی جماعتِ متوهمِ فیسبوکی آخرین کاری که ممکن است بکنم نتیجه‌گیری در مورد درستی یا نادرستی یک پدیده است. احساسی بودنِ یک حرکت اگرچه نه بد است و نه خوب، ولی ما اینجا نادرستی در این حرکتِ احساسی خاص کم نمی بینیم؛ همینکه مردسالاری و مردانگی همه آنجا طوطی‌وار تکرار می‌کنند و به جای آنکه آن را از اسلام و گند و گوه ِ ناشی از آن بدانند علیه مردان لجن‌پراکنی می‌کنن جنبه‌ای روشن از نادرستی‌های آن بازی کودکانه است. پاسخ باقی هذیان‌‌هایتان را داده‌ام. فقط کمی بگیرید آنطرف‌تر؛ دهانِ مبارک را می‌گویم، عاروق‌های لیبرالیستی‌تان خفه‌مان کردE40c.

kourosh_bikhoda نوشته: طرف برای اظهار دشمنی با یک حرکت اجتماعی، امضاء پای سخنانش رو هم تغییر میده که خشمش رو فرو بنشانه
هه هه هه ....
دشمن! بی‌خیال بابا، دشمنی با جماعتِ مفلوکِ کس‌لیسِ متوهمِ لمپنِ روان‌پریشِ جو‌گیر ِموج سوارِ Slacktivist ِ فیس‌بوکی آخرین فحشی بود که کسی می‌توانست به من بدهد.
معنای امضای من هم از سطحِ درکِ شما خارج؛ تلاش نفرمائید جانم:))


پی‌نوشتِ خارج از موضوع: یک داستانی در کشورهای اسکاندیناوی هست (که انگار از رویش فیلمی هم ساخته شده) که در آن بخشی کوچک از مردم از فرطِ بیزاری از تمدن و مظاهرش به گوشه‌ای دورافتاده در جنگلی پناه برده و روستایی بنا می‌کنند و تمدنی بدوی براه می‌اندازند. مهاجرینِ اولیه، بزرگان و ریش‌سفیدانِ آنها برای آنکه جوان‌ترهایی که به تازگی در آن روستا بدنیا می‌آیند را از بیرون رفتن از روستا منع کنند، افسانه‌ای می‌سازند: هیولاهایی درونِ جنگل هستند که اگر از روستا خارج شویم و به جنگل برویم عصبانی شده و ممکن است ما را نابود کنند؛ اما اگر از روستا خارج نشویم، آنها هرگز کاری به کار ما ندارند. با ساختنِ این افسانه، تا سالهای سال کسی جرئتِ اینکه از روستا خارج شود را نداشت! تا اینکه دخترِ رئیس و کدخدای روستا، پافشاری زیادی می‌کند که از روستا خارج شود. پدرش در نهایت تمامِ داستان را به او می‌گوید؛ اینکه تمامِ این هیولاها افسانه هستند و واقعیت ندارند؛ دخترِ مربوطه با اینکه تمامِ داستان را می‌دانست و با اینکه هیج هیولایی وجود ندارد که نیاز باشد از آنها بترسد، با اینحال وقتی وارد جنگل شد، همچنان از ترسِ هیولاها به خود می‌لرزید و توانِ خارج شدن از روستا را نداشت.

هرگونه شباهت میانِ آن روستا و کشورهای دیگر هتا ایران کاملا تصادفی‌ست.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#98

کافر_مقدس نوشته: اینکه از برگه ی "نه به خدمت نامقدس اجباری" استقبال چندان پرشوری نشد برمی گردد به عدم حمایت بانوان ایرانی و هتا بسیاری از مردان حسودی که خود این دوره را به پایان رسانده اند و مایل نیستند که دیگران بدون دشواری کارت پایان خدمتشان را دریافت کنند یا اینکه به کل سربازی اجباری زداییده شود و چندین و چندین فرنود دیگر...
عجب دور فوق‌العاده جالبی: پرطرفدار نشد چون رسانه‌ها به آن توجه نکردند و رسانه‌ها به آن توجه نکردند چون پرطرفدار نبودE105E41f.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#99

undead_knight نوشته: یعنی اگر یکی پیج نه به سربازی اجباری رو مسخره میکرد و لایک زیاد میگرفت به معنای کس شر بودنش بود!؟:))
logic is so simple
پسر باهوش ما موضوع به این سادگی را هم نمی‌تواند درک کند؟ بابا به خدا رفتارهای دیوانه‌های فیس‌بوکی و احمق‌های Slacktivist دچار آنچنان ارجه‌ای از بی‌اهمیتی و بی‌ارزشی هستند که کمترین تاثیری در درستی یا نادرستی یک حرکت ندارد. با یک چیزی حال می‌کنند دورهمی لایک و حمایت می‌کنند، جای دیگر حال نمی‌کنند حمله و یورش می‌کنند. به همین سادگی! من مانده‌ام «خشونتِ فیس‌بوکی» و «آزادی‌خواهی فیس‌بوکی» را جامعه‌شناسانِ امروزی چطور تحلیل می‌کنند:)) خیلی باحال است به اسپاگتیE412.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ

undead_knight نوشته: دروغ توی روز روشن!
والا من که هر چی میبینم داره به طور کلی به حجاب اجباری میتازه،گاهی حتی از مردها تشکر میکنه که مخالف حجاب اجباریند! :))
بابا یک مقدار سرتان از لای پای ایزدبانوان بالا بیاورید و آن پستی که در مورد «مردانگی برج میلاد» و کامنت‌های زیرش گذاشتم را حداقل یک بار سرسری بخوانید.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 11 مهمان