06-08-2011, 12:18 AM
matmetal613 نوشته: متاسفانه یا خوشبختانه رشته من بیشتر با سلول سرو کار داره که فلسفه توش هیچ معنایی نداره. یا حداقل من دنبال فلسفه نمیرم برای من اینگونه تفکری ایجاد شده که فلسفه علمی در حال نابودی است.
موارد استفاده فلسفه در رشته های من همگی مزخرفن. پیدایش، خلقت ، صفات، برتری جنس مذکر و ....
من هم فقط یک آدمم و با توجه به دیده هایم سخن میگویم. خوشحالم که مرا متوجه کردید
درود،
پیش از هر چیز داشتن یک متخصص زیست شناسی و سلولی در این فاروم خبر بسیار خوبی برای همه ما است
matmetal613 نوشته: ولی سوالی دارم فقط برای اطلاع، آیا نمونه ای در هر علمی ، سراغ دارید که فلسفه باعث پیشرفت آن شده باشد نه درجازدگی و پیچیدگی آن؟( تاکید میکنم : پاسخ ندادن یا نمونه نیاوردن دلیل بر نبودن آن نمیشه ، این سوال فقط جنبه اطلاعات گیری دارد نه زیر سوال بردن گفته های شما)
نگر من را بخواهید، دانشی مانند فیزیک بیشترین اثر و کارکرد خود را از فلسفه گرفته است. این انگیزه فلسفی
که ما میخواهیم از جهان و چگونگی آغاز (اگر آغازی داشته) و چرایی بودن آن سر در بیاوریم. فکر میکنم در اینجا
فلسفه برای فیزیک دانان بیشترین انگیزش را داشته و به پیشرفت آن کمک بسزایی کرده باشد، چنانکه بیشتر
فیزیک دانان در فلسفه هم دستی داشته اند. بهترین نمونه آن واپسین کتاب استفن هاوکینگ را میتوان نام برد.
اما جدای از آن برای خود من فلسفه مهمترین نقش را در زندگی ایفا میکند. چه ارزشی دارد اگر
ما بالاترین و بهترین فن آوری ها و دانش را داشته باشیم اگر برای زندگی کردنمان انگیزه ای نداشته باشیم؟
matmetal613 نوشته: در علوم زیستی که به من مربوط است فقط باعث انحرافات فکری شده است. که باعث شده در کشورهای دینی در زمینه ژنتیک بسیار عقب بیافتند (در آمریکا 1500 مرکز تحقیقات فقط و فقط روی dna وجود دارد! در کل کشور های اسلامی شاید به 100 نرسه! که اونا هم جهت توجیه و اثبات وجود خالق یعنی رد توضیحات علمی تکامل، و نیز فعالیت های دارویی و اصلاحی فعالیت میکنن نه شناختی و اکتشافی ) یعنی وجود گرایشاتی که فقط از فلسفه نشات گرفته باعث شده است که این همه انرژی از بین برود و یا به بیراهه برود.
من در اینجا کاملا با شما موافقم. دانش ژنتیک و سلولی بیشترین آسیب را از مذهب گرفته است.
ولی من همچنان پیوندی میان فلسفه و دانشهای زیستی نمیبینم. بیشترین دشمنی با دانشهای
زیستی از سوی مذهب و دین می آید، چرا که واپسین بنیاد مذهب که آفرینش باشد را هم از میان بر میدارد.
اگر ما بتوانیم در ژن های خودمان دست ببریم و با اراده خود، سلولهای بدنمان را زیر کنترل بگیریم،
در حقیقت خودمان را تا جایگاه خدایی بالا برده ایم و دیگر هیچگونه محدودیتی برای پیشرفت نخواهیم داشت.
ترس کسانی که از مذهب نان می خورند و زندگیشان وابسته به آن است بسیار روشن است. ولی گمان
نمیکنم شما یک فیلسوف بدرد بخور را هم بتوانید پیدا کنید که با دانش شما مشکلی داشته باشد!