matmetal613 نوشته: فکر کنم کنم کمی خطرات تفکرات فلسفی را درک کرده باشید.
هیچ وقت از روی فلسفه تصمیم گیری نکنید. بدبختی که ادیان اله ی روشنی بر مردم آورد بسیار بسیار بیشتر از تفکرات آن فرقه است
متاسفانه مردم دینی به فلسفه زیاد اهمیت میدهند و این باعث فلاکت ممالک دینی است.
فکر کنم فهمیده اید دلیل کاهش شدید نقش دین در انسانهای علمی را دانسته اید

با درود و خوش‌آمد به شما،

من فکر می‌کنم چیزی که شما می‌گویید فلسفه، همان مذهب و دین باشد. اگر نه فلسفه در تعریف
می‌شود دانشی که به واکاوی پدیده‌ها و داده‌ها به گونه‌ای کُلی و کیفی (به جای دانشیک که ویژه و کمّی است) می‌پردازد.

برای نمونه، در فیزیک ما از نیروی گرانش و اندازه آن سخن می‌گوییم، در فلسفه به اینکه گرانش چگونه به درست شدن پدیده‌های
دیگر مانند repulsion و attraction در زندگی و ... انجامیده و در نگاره بزرگ (big picture)، از آن چه می‌توان فهمید می‌پردازیم.

در سوی دیگر فلسفه، ما همان دانش (science) را داریم که پدیده‌ها را جداگانه واکاوی
و آنالایز می‌کند و در تلاش برای توضیح پیوند‌ میان پدیده‌های گوناگون است و نه فراتر از آن.



اما فلسفه کهن که در زمان ادیان و اسلام به جا مانده، از آنجاییکه در آن زمان‌ها دسترسی
به داده‌های نوین دانشیک نداشته است، بدنه خود را با خرافات و گزاره‌های نامنطقی پر کرده است.

فلسفه‌ای که سازه‌های جهان را آب و آتش و ... می‌داند و از روابط میان خدا و ابلیس
پیوند و حکمت بیرون می‌کشد، روشن است که کارکرد بدردبخور و سازنده‌ای هم نخواهد داشت ...