09-02-2012, 11:51 AM
دوستان دچار سوءتفاهم شدهاند و من از نازی بودن یونگ صحبت کردم نه فروید.
البته یونگ هم هرگز عضو حزب نازی نبود اما هیتلر را میستود و با آرمانهای نازی آشکارا ابراز همدردی میکرد(لینک). بعد از جنگ هم حرفی دربارهی ستایشهای پیشین خود نزد.. او فرضا هیتلر را با محمد مقایسه کرده بود و گفته بود که روح اسلام را در نازیسم میبیند(البته نه از جهتی که دوستان مایلند تعبیر بکنند-چشمک-، او از جمله نگاهی آکنده با ستایش به اسلام داشت).
اینکه مهربد میگوید نیازی به علمی بودن روانکاوی نیست اگر کار بکند شگفتآورست چراکه بنیانگذار آن همواره تاکیدی وسواسگونه به علمی بودن و علمیشدن و در علمماندن روانکاوی داشت(فقط مشکل این بود که تعریفی جدید از علم ارائه میداد تا مکتب او را هم شامل بشود!). و اساسا این مکتب پیرامون مسائل علمی(سلامت روان، رواندرمانی، رفتاردرمانی و ...)صحبت میکند، اینها مسائل فلسفی نیستند که بتوان دربارهشان نظریهپردازی کرد، لطفا به مثال دادگاه و سلامت روانی شخص مراجعه بکنید.
یک چیز دیگر هم هست، و آن این که بیشتر آنچه روانکاوی میگوید فقط غیرعلمی نیست، برخی باورهایی که برنهادهی بنیادین آنرا شکل میدهند امروزه از دیدگاهی علمی یا غلط هستند، یا بسیار بعید. فرض مثال میل زنان به بچهدار شدن بخاطر شباهت بچهای که از رحم بیرون میآید به فالوس نیست! ده دوازده عدد زن جوان ِ متعلق به طبقهی بالای اروپای غربی قبل از دو جنگ نمایندهی کل ابنای بشر نیستند، نگاه نکردن به معالج هنگام گفتاردرمانی بهتر از نگاهکردن به او نیست و ...
روانکاوی فقط مشکل ابطالپذیری ندارد، اثباتپذیر و آزمایشپذیر هم نیست. هیچیک از ادعاهای آنرا نه میتوان در محیطی کنترلشده و با استانداردهای علمی به آزمایش گذاشت، نه میتوان از طریقی آبرومندانه اثبات کرد.
البته یونگ هم هرگز عضو حزب نازی نبود اما هیتلر را میستود و با آرمانهای نازی آشکارا ابراز همدردی میکرد(لینک). بعد از جنگ هم حرفی دربارهی ستایشهای پیشین خود نزد.. او فرضا هیتلر را با محمد مقایسه کرده بود و گفته بود که روح اسلام را در نازیسم میبیند(البته نه از جهتی که دوستان مایلند تعبیر بکنند-چشمک-، او از جمله نگاهی آکنده با ستایش به اسلام داشت).
اینکه مهربد میگوید نیازی به علمی بودن روانکاوی نیست اگر کار بکند شگفتآورست چراکه بنیانگذار آن همواره تاکیدی وسواسگونه به علمی بودن و علمیشدن و در علمماندن روانکاوی داشت(فقط مشکل این بود که تعریفی جدید از علم ارائه میداد تا مکتب او را هم شامل بشود!). و اساسا این مکتب پیرامون مسائل علمی(سلامت روان، رواندرمانی، رفتاردرمانی و ...)صحبت میکند، اینها مسائل فلسفی نیستند که بتوان دربارهشان نظریهپردازی کرد، لطفا به مثال دادگاه و سلامت روانی شخص مراجعه بکنید.
یک چیز دیگر هم هست، و آن این که بیشتر آنچه روانکاوی میگوید فقط غیرعلمی نیست، برخی باورهایی که برنهادهی بنیادین آنرا شکل میدهند امروزه از دیدگاهی علمی یا غلط هستند، یا بسیار بعید. فرض مثال میل زنان به بچهدار شدن بخاطر شباهت بچهای که از رحم بیرون میآید به فالوس نیست! ده دوازده عدد زن جوان ِ متعلق به طبقهی بالای اروپای غربی قبل از دو جنگ نمایندهی کل ابنای بشر نیستند، نگاه نکردن به معالج هنگام گفتاردرمانی بهتر از نگاهکردن به او نیست و ...
روانکاوی فقط مشکل ابطالپذیری ندارد، اثباتپذیر و آزمایشپذیر هم نیست. هیچیک از ادعاهای آنرا نه میتوان در محیطی کنترلشده و با استانداردهای علمی به آزمایش گذاشت، نه میتوان از طریقی آبرومندانه اثبات کرد.
زنده باد زندگی!