کوشا نوشته: دوست داشتم روی متن بحث و گفتگو شده و نقاط قوت و ضعف آن روشن شود.
فایل های پیوست شده فایل های پیوست شده
نوع فایل: pdf چهل دیدار یک تا یازده.pdf (1.97 مگابایت, 2 نمایش)
1-
خدامراد :
نام همین یارو نشانگر این است که از این داستان برای زورچپان کردن بیشتر
خدا که گویا با
مراد هم سروکار دارد سود جسته اند:
خدامراد : "وضویی بگیر و در گوشه ی خلوتی بنشین و برای
خدا،
یعنی ریشه دار ترین و عمیق ترین باور فطریخودت نامه بنویس"!!
(برهان فطرت)
دانش ستیزی:
خدامراد که گویا کمی هم از استادان
ذن + مولوی + ... وام گرفته است، در دیداری میگوید که
بجای دانش در پی بینش (!) باشید!
دانش ستیزی دین و عرفان در این سخنان بازتاب یافته، چرا که دانش, کاسه کوزه ی دین ها و آخوند های مفت خور
و امروزه نفت خور, را بهم زد، رنسانسی پیش آمد و داروینی پیدا شد و شکم های فربه آخوند به بیم افتاد!
نکته ی ناگفته و پنهان در اینجا این است که بینش از راه دانش بدست میاید که بهترین راه "دیدن" درست و
آزموده و آروینیسته است و تا کنون کسی به هیچ بینشی که از راهی جز خردورزی و دانش اموزی باشد دست
نیافته و ما هیچ عارفی را ندیده ایم که با بینشگری (!؟) نادانشیک خود کاری برای خوشبختی هومنی کرده باشد،
به وارونه، دین اگر افیون توده هاست، عرفان افیون ویژه هاست!
سرکار خدامراد که برخی از گفته هایش را هم از ابوسعید ابوالخیر* و ... وام گرفته میفرماید که انگیزه ی اینکه
نیوتون از افتادن سیب به رازی از هستی پی برد ولی دیگران نتوانستند این بود که ایشان
هشیار بود و دیگران نه!
این نادان ( نویسنده) باید بداند که نیوتون سراسر زندگی را به پژوهش و دانش گذرانده و این دانش بود که مغز او
را آماده برای "بینش" ساخت و دانش پژوهشی فلمینگ بود که با دیدن کشته شدن باکتری ها بدست کپک، راز
پنی سیلین را وایافت و گرنه مولوی و ... فراوان نان کپک زده و سیب افتان دیده بود!
...
•
*
راه رفتن روی اب و پرواز در هوا کار سختی نیست، آدم بودن سخت است..