12-12-2013, 05:22 PM
folaani نوشته: بهرحال منکه اصلا با اون نماز کلیشه ای و حرفهای تکراری عربی حال نمیکنم.با این حساب دو موضوع وجود دارد:
مسخرس که آدم تقلید کنه.
مسخرس که آدم بخواد خودش رو چیز دیگه ای نشون بده، چیزی که نیست، سبک حرف زدن و حرفایی که مال خودش نیست و بهشون فکر نمیکنه، درکشون نمیکنه.
چرا من توی نماز به زبان فارسی خودم با خدا عین چیزی رو که توی دلم هست نگم؟
اصلا من با خدا چکار دارم جز این؟
مثل اینکه بری پیش یکی یه کاری داشته باشی باهاش ولی یه چیز دیگه بهش بگی!
بابا من نمیخوام مثل حضرت محمد باشم، من نمیخوام مثل حضرت علی باشم، نه بخاطر اینکه خودم رو برتر میدونم، نه بخاطر اینکه اونا رو خیلی بزرگ و بهتر نمیدونم، بلکه بخاطر اینکه دلم میخواد خودم باشم، صادق و صادقانه، خالص و بی ریا؛ چون من این هستم، و وجود من این رو به من نشون داد، و دیدم که چقدر از وجود خودم که همه چیزم در اونه غافل شدم و چقدر بهش ظلم کردم. وجودم خیلی چیزها داشت که من جای دیگه و در دیگران دنبالشون میگشتم.
اصلا با هیچ چیز تقلیدی و کلیشه ای و زوری حال نمیکنم، چون طبیعی و واقعی نیست، چون واقعیت من نیست.
شاید زمانی دیگر!
ولی فعلا که این ظرفیت رو در خودم نمیبینم.
بنظرم اند مسخرس.
1-لزوم پرستش
2- کیفیت عبادت و پرستش
موضوع اول غیر قابل رد و انکار است یعنی نه من نه شما و نه هیچ شخص دیگری
عقلا نمی تواند منکر این مطلب باشد که زندگی بدون عبادت هیچ ارزش و معنایی ندارد؛
عبادت اختیاری تنها امتیاز انسان از سایر حیوانات است.
با وجود اختیار و عقل
زندگی کردن به خاطر زندگی کردن، احمقانه ترین کاری است که یک انسان می تواند انجام دهد.
اما موضوع دوم
بستگی به این دارد که بتوانیم زیرآب خدای ادیان را بزنیم و خوشبختانه یا متاسفانه
همانطور که قبلا اشاره کردم این راه نیز عقلا بسته است
یعنی حتی اگر مثلا وجود کتابی به نام قرآن را دلیل و یا شاهد کافی بر صحت مدعای صاحب این کتاب ندانیم،
از وجود خدایی غیر از خدای ادیان
که ما از نیت و هدف او از خلق مخلوقات اطلاعی نداریم
تنها نیکو بودن پرستش و نه لزوم آن اثبات می شود و این موضوع
انسانیت انسان، بی هدف بودن خلق او، حکیم نبودن خدا و در انتها خدا نبودن خدا را به دنبال دارد و خدا را از درجه خدایی ساقط می کند.