01-17-2011, 05:38 AM
doubt نوشته: همینطور هدف همین سیستم های دموکرات نیز شایسته سالاریست،حال رژیم های دموکراتیک ادعا دارند که این شایسته سالاری در روند انتخابات خود به خود به وجود می اید در صورتی که شرایط مساوی از لحاظ قانون و سیاست در بین شهروندان موجود باشد،حال کدام قسمت از عوام ما را دیده اید که اگاهی سیاسی داشته باشند من نمیدانم!
دموکراسی نیز به منظور کنترل اهداف و شاخص های کلی به وجود امده است نه برای هر تصمیم گیری ،اگر این طور بود دیگر پارلمان و قوای چند گانه میخواستیم چه کار، همه چیز را به همه پرسی میگداشتیم!
بعد هم به فرض دوستان بیایند و اصلا از فواید دیکتاتوری بگویند چه ربطی به گفتکو کردن یا نکردن دارد.
و در اخر پی بردن به این که اریستوکراسی لزوما به ضد مذهبی بودن و غربگرایی منجر می شود ،از کشفیات شما بود!تبریک میگویم!
«شایسته سالاری» که در آن «شایستگی» را میزان رأی و مقبولیت عوام تعیین بکند زمین تا آسمان تفاوت دارد با آن چیز دیگر.
گفتگو کردن برای من ناممکن خواهد بود چراکه چنین اشخاصی را مانند طرفداران ج.ا یا نئونازی ها به رسمیت نمی شناسم. شما می گویید مردم خر و گاوند و منهم خودم را جزئی از مردم می دانم، نه شما مرا به رسمیت می شناسید، نه من شما را.
کسی اریستوکراسی را ذاتا منتج به ضدیت با مذهب یا غرب گرایی تلقی نکرد، اریستوکراسی ِ مطلوب ِ دوستان به این مسئله متهم شد.[color="silver"]
---------- ارسال جدید اضافه شده در 05:38 am ---------- ارسال قبلی در 05:38 am ----------
[/color]
sonixax نوشته: خیر ، بنده نگفتم در ایران عامه مردم قدرت را در اختیار دارند ، بلکه گفتم افرادی فاقد صلاحیت و گاهن بیشعور و نفهم در صدر قدرت هستند و متاسفانه معمولن با پشتیبانی عامه مردم هم حمایت میشوند .
نمونه ی بارزش همین جمهوری اسلامی که با پشتیبانی عامه مردم توانست تمام همرزمان خود را کنار بزند و قدرت را در دست بگیرد ، و اکنون هم که نفرت عمومی از عملکردش ایجاد شده همان تقدس سازی هایی که در باره خمینی صورت گرفته بود در باره ی موسوی و کروبی و رهنورد و ... صورت گرفته .
این که تعداد نخبگان و افرادی که دید متفاوتی به وقایع دارند در هر جامعه ای بسیار اندک است و هرگز در اکثریت قرار نمیگیرند یک حقیقت است و نمیتوان از آن به عنوان فاشیسم یاد برد ، همچنین تاریخ نشان داده سپردن امور مهمی مانند مملکت داری به افراد فاقد صلاحیت و اندیشه های عوام کشور را به ناکجا آباد میبرد - این تجربه ی تلخ را هم ما در ایران با جمهوری اسلامی داریم و روسها با حکومت شوروی که البته بر سر آنها بلایای بزرگتری نیز مانند حادثه چرنوبیل هم آمد که دلیل اصلیش همین تصمیم گیری های افراد فاقد صلاحیت برای امور مهم و تخصصی بوده است .
من با اینکه خودم اندیشه های سوسیالی دارم ولی در عین حال معتقدم امور مهم را نباید توده ها در دست بگیرند بلکه باید خواص با نظارت و رضایت توده ها این کارها را در دست بگیرند و اگر غیر از این شود کشور به سمت نابودی کشانده میشود .
کشور های موفق کشور هایی هستند که عامه مردم را در تصمیم گیری های مهم و حیاتی راه نمیدهند و معمولن این تصمیم گیری ها به صورت محرمانه صورت میگیرد و زمانی که شعور جمعی به حدی رسید که علت آن را درک کند مدارکش منتشر میشود ، چرا که عامه مردم که اکثریت جامعه را نیز تشکیل میدهند اغلب آن چیزی را درست میدانند که نه تنها درست نیست ! بلکه بسیار خطرناک هم هست چون بدون در نظر گرفتن شرایط و موقعیت های سایر کشور ها و حرکت هایشان مد نظر قرار میگیرد .
باز نمونه ی این حرکت را در جو انقلابی دهه ی نخست انقلاب اسلامی و تصمیم گیری های همین توده ها و پشتیبانی از افراد فاقد صلاحیت به دست همین مردم میتوان دید که منجر به آهن پاره خطاب کردن تجهیزات مدرن نظامی و کشتار و سلاخی تقریبن تمامی سران آرتش و نظامیان درجه دار شد و راه را برای آغاز جنگی خانمانسوز هموار کرد .
---------- ارسال جدید اضافه شده در 06:01 pm ---------- ارسال قبلی در 05:56 pm ----------
تنها برای نمونه شما یک نگاهی به این کارتون و نظر های زیرش بیندازید :
http://balatarin.com/permlink/2011/1/16/2327024
متوجه آن تقدس سازی که ازش سخن میگفتم میشوید .
1. شما گفتید : « ولی در ایران ... عامه مردم که اتفاقن نفهم و بعضن کم شعور و بی شعور هم هستند تمام امور را در دست گرفته اند ». این یعنی، الف: مردم در ج.ا قدرت را در اختیار دارند. ب: من با این مسئله مخالفم. ج: بجای مردم آنها که من نخبه می دانمشان باید قدرت را در اختیار بگیرند. معنای ِ دیگری از سخن برنمی آید.
2. جمهوری اسلامی نه با «حمایت» عامه ی ِ مردم بلکه با «سرکوب» آنها توانست رقبای ِ سیاسی ِ خود را از میدان به در بکند. آنچه باعث ِ پشتیبانی ِ مردم از آن سرکوبها شد، اولا مورد تجاوز قرار گرفتن ِ کشور از سوی ِ یک دولت بیگانه بود، و ثانیا فقدان ِ بصیرت و عملکرد ِ بلاهت آمیز آن «رقبای ِ سیاسی». مجاهدین به مبارزه مسلحانه روی آوردند، باقی ِ چپگرایان تا آخرین لحظه نتوانستند سیطره ی ِ روزافزون ِ مرتجعین مذهبی به قدرت سیاسی در کشور را ببینند و ملیون هرگز نمی خواستند باور بکنند «آقایان» به قم نخواهند رفت و کار را بدست «کاردان» نخواهند سپرد. وقتی نخبگان ِ سیاسی ِ این مملکت هرگز نتوانستند آنچه بعدا رخ داد را پیشبینی بکنند محاکمه و نوشتن ِ آن وضع به پای ِ «مردم» بی انصافی ِ محض است.
3. جمهوری ِ اسلامی دقیقا تحت ِ تعریف ِ سیستم ِ مورد علاقه ی ِ شما قرار می گیرد، حکومتی که نخبگان(در این مورد نخبگان ِ مذهبی)، مردم را به سوی آنچه خودشان «تعالی» می دانند رهنمود می شوند و برای «نظر» آنها ارزشی قائل نیستند. تنها تفاوت ِ شما با آنها روشمندی و اهدافتان است.
4. جنبش ِ سبز بی نظیرترین حرکت ِ جمعی ِ تاریخ ِ مردم ایران است، از آن تظاهرات ِ سکوت گرفته تا فقدان ِ رهبری و شخص محوری ِ آن. برای ِ اولین بار تمام مردم روی ِ یک خواسته ی ِ مشترک دربرابر ج.ا صف آرایی کرده اند و میزان ِ فلاکت حاکمیت در مقابل ِ آن بی سابقه است. از طرفداران خط امام تا بچه های انجمن اسلامی تا مردم ِ عادی ِ کوچه و خیابان بر سر ِ یک اصل توافق کرده اند : بازگرداندن ِ حق انتخاب به مردم. شما نمی توانید اینرا ببینید و تصور می کنید مردم فریب ِ یک اسلاموفاشیست ِ بازنشسته را خورده اند، در حالی که از فردای ِ انتخابات جنبش از شخص و جناح و دسته بندی های سیاسی ِ متعارف در ایران به مراتب فراتر رفت. عکس العمل شما در برابر این حرکات ِ بی نظیر که حکومت را کاملا کیش و مات کرد نشان می دهد که از این مردم الاغ بسیار عقب ترید.
زنده باد زندگی!