Canary نوشته: مسئله اساسی اینه که آیا لزوما دو چیز باید دربرابر هم باشن که بخوایم بختشونو واسه بقا بسنجیم!
من نوعی(آدم) اگه گوسفندان رو سلاخی میکنم واسه اینه که نیاز به غذای راحت با کمترین هزینه رو دارم اگه درختا رو قطع میکنم واسه اینه که به کاغذ یا چه میدونم قایق و درب و پنجره نیاز دارم اگه اون مرد قبایل دور افتاده آفریقایی شیر و پلنگو شکار میکنه نیاز به بقای نسل و ترس از مرگ داره.
کدوم یکی از اینا تو یه ابر هوشواره موجوده؟
فکر نمیکنید نابودی نا هم نوع علاوه بر هوش به انگیزه هم احتیاج داشته باشه؟انگیزه یه ابر هوشواره از نابودی انسان چی میتونه باشه؟
آدمی پیوسته رو به پیشرفت و فرگشت خود است و اگر ابرهوشوارهها نباشند خود به خود
این پیشرفتها روی خود آدمی و نمونهوار بهکرد مغز و پیوند زدن چیپهای رایانهای به مغز و
اینگونه خواهند رفت, که در گذر زمان خود به خود آدمی را خود به تراز یک ابرهوشواره بالا میبرد و رقیب یکسان او
میسازد. از آنجاییکه بنمایههای طبیعت بیکران نیستند میتوانیم ببینیم که سودی ندارد یک ابرهوشواره به "علف هرز" فضای رشد بدهد.
آنچه از دیدگاه کازینسکی هرچند بسیار پرگمانتر و نیز بدتر است این میباشد که آدمی کنترل خود را خودخواسته و آهسته آهسته
به هوشوارهها میسپرد و خود را از دامنهی تصمیمگیری بیرون میکشد. برای نمونه, او اینگونه میگوید که هماکنون نیز بسیاری
از تصمیمها ماشینیزه شدهاند زیرا دریافتهایم که تصمیمهایی که "الگوریتم" میگیرد کارآمدتر و بهینگی بالاتری برای سازوکار اجتماع دارند
تا تصمیمهایی که از سوی خود آدمی گرفته میشود, ازینرو هیچ دور از باور نیست که رفته رفته تصمیمهای بیشتر و بیشتری به هوشوارهها
سپرده شوند تا جاییکه سیستمهای اجتماعی آن اندازه پیچیده و درهمتنیده میگردند که
اگر آدمی هم بخواهد نمیتواند
تصمیم درستی بگیرد; بمانند شترنگباز تازهکاری بنگرید که با یک شترنگباز کهنهکار روبروست که ۷ گام پسین او را هم میخواند,
روشن است این تازهکار اگر بخواهد هم نمیتواند در این بازی برنده شود و خود او نیز اینرا میداند. در این
نگاه تنها تفاوت با شترنگ این است که هر کس با برزش و کوشش بخت رسیدن به شترنگباز جهانی
شدن را دارد, ولی در برابر ابرهوشوارهها هیچ آدمی این بخت را نخواهد داشت
مگر آنکه خود ابرهوشواره آنرا اجازه بدهند.