Russell نوشته: برای من این ماجرا قدری عجیب بنظر میرسد، از یک طرف از دست دادن داوطلبانه انتخاب از سوی هر جنسی غیرقابل تصور است از طرف دیگر پدران در تربیت فرزندان این نسل سهمی چندانی نداشتند، حضور پر رنگ مادران در تربیت مردان بتا آنوقت چطور توضیح داده میشود؟
اینکه بسیار آسان است، زنان توانایی تولید مردانگی در پسران خود را ندارند زیرا هرگز خودشان از آن برخوردار نبودهاند و کوچکترین ایدهای راجع به مرد بودن و بایستگیهای ضروری آن ندارند، اینست که پسران خود را همچون دخترانشان تربیت میکنند: محافظت زیاد، مراقبت، لوس کردن تا سرحد جنون و ... در حقیقت مادران نه مردان بتا، که مردان امگا تولید میکنند. این یاغیگری اوایل نوجوانی و ذات طغیانگر مردانگیست که آنها را بعدا در زندگی بتاسازی میکند اگرنه هرگز هیچ زنی را نمیتوانستند جذب بکنند.
زن را طبیعت طی میلیونها سال «طراحی» کرده برای مراقبت و محافظت از فرزندان خود، اینست که هرگز «قادر» نخواهد بود نیازها، علایق، خواستهها و آرمانهای فرزند خود را رد بکند. اینست که حضور پدر در تربیت چه دختران و چه پسران مطلقا ضروریست، پدر آلفا یا سنتی وارد تصویر میشود و در تعبیری کاملا روانکاوانه پسر خود را اخته میکند، در این معنی که میان او و ابژهی تمنای او قرار میگیرد. این روزها وقتی من کودکی دارای اضافه وزن میبینم بلادرنگ به یقین میرسم که یاد پدر ندارد، یا پدری غایب و بتا و مفلوک دارد که بجای کنترل زندگی خانوادگی خود ترجیح میدهد پشت میز اداره پنهان بشود و در امور خانه دخالت نکند. در حالی که نقش مرد اینست که بیاید در خانه و به پسرش تشر بزند : «برو گمشو بیرون توپ بازی»:
[ATTACH=CONFIG]4387[/ATTACH]
«برو گمشو بیرون توپ بازی» وقتی به عنوان مدل تربیتی به چالش کشیده شد، و هنگامی که حق بیان آن از مردان گرفته شد و مردان نیز همچون گوسفندانی فرمانبردار پیروی کردند، نتیجه میشود دخترانی متوهم، خودمحور و در عین حال فاقد هرگونه اعتماد بنفس که به تائید مداوم بیرونی نیاز دارند برای وجود داشتن، و پسرانی ضعیفالنفس و وابسته که هیچ جذابیتی برای هیچکس نخواهند داشت.
دلیل این وادادن اختیاری قدرت در خانه چیست؟ درگیری ذهنی مردان بتا با «محبوب بودن» بجای «محق بودن» است که باعث میشود که خیلی زود از به چالش کشیدن منوپولی مادر در خانه دست بردارند و در اقدامی خیانتآلود بچههای خود را بدست کسی بسپرند که هرگز نمیتواند مهارتهای لازم برای زندگی کردن را به ایشان بیاموزد، کسی که حتی یک روز در این جهان بدون مزیت برخورداری از دهها نفر که قصد همخوابگی با او را دارند زندگی نکرده. اینست که وقتی پدر بتا خود را داوطلبانه از تصویر بیرون میکشد به امید تنشزدایی و پرهیز از درگیری، در حقیقت کودکان خود را قربانی میکند و بطور غیرمستقیم تضمین میکند که همواره مورد نفرت و بیزاری همان کسانی خواهد بود که میکوشد با بیرون کشیدن از زندگی آنها مهرشان را بدست بیاورد. نقش پدر اینست که وارد تصویر بشود و منیت افسارگسیختهی دخترانش را سرکوب بکند و منیت ناموجود پسرانش را تقویت.
Russell نوشته: البته بحث من بیتقصیری مردان نیست (و از این نظر و تاثبر جنگ اول نکاتی که مطرح کردی تا همینجا هم بسیار گیراست امیر جان) ولی قطعات پازل درست کنار هم قرار نمیگیرند. بعد هم در غرب مهاجرت و بسیاری فاکتورهای دیگر بنظر میرسند در جهت تشدید وضع حرکت میکنند. اساسا بنظر میرسد تا دو دههیِ دیگر چیزی از غرب باقی نمانده باشد که بعد از آن بخواهد جهت معکوس بشود یا نشود.
من تقصیر اصلی را به گردن مردان میدانم چون زن توانایی حتی درک موجودیت خود را ندارد چه برسد به تغییر آن، یا درک موجودیت جنس مخالفش! این مرد است که باید بهتر بداند. اینرا MRA ها میگذارند به حساب «تقصیرزدایی» از زنان ولی واقعیت اینست که زن بیش از این نمیداند و نمیتواند بداند. شما یا پسرتان را مرد تربیت میکنید، یا مادرش از او امگایی خودمحور، بهانهآور، حسود، توجیهگر، ضعیف، حقیر، عشوهریز و ...خواهد ساخت(۹۰٪ مردان این جامعه).