09-15-2015, 09:12 AM
اگر تا اینجای تاپیک همراه بودهاید میدانید که من هنر را آفریدن زیبایی تعریف کردهام، اما هنوز تعریفی از زیبایی ارائه نکردهام، و چنان هم نخواهم کرد! هزاران سال است که «زیبایی چیست» محل بحثهای ژرف فلسفی بوده و من نه قصد و نه توان جمعآوری این مباحث در این جستار را دارم، به جای آن، و در تداوم مسیر کنونی این جستار، من ترجیح میدهم به پرسشی به زعم خودم مهمتر، و قطعا راهگشا در تعریف زیبایی پاسخ بدهم. به جای «زیبایی چیست»، بیایید یک بار بپرسیم «زیبایی به چه دردی میخورد»؟ کارکرد زیبایی چیست؟
از گروپیوس تا لوکوربوزیه و لیبسکیند، معماران مدرن و پروتومدرن جملگی در جستجوی راهحلی مطلق و نهایی برای مشکلات بزرگ معماری کلاسیک بودند. این نقشهی لوکوربوزیه برای حل مشکل پاریس است:
شهر تابان، لوکوربوزیه
سوالی که با تماشای این نقشه به ذهن متبادر میشود اینست که لوکوربوزیه دقیقا قصد حل کدام مشکل را داشته؟ تصاویری از «مشکل» پاریس در آن دوران:
محیطی نرمال و زیبا در فضایی آرام و انسانی، یا آنطورکه روشنفکر چپگرا آنرا توصیف میکند «فاجعهی ضد بشری!»، «مسیر منتهی به کورههای آدمسوزی!» و «جلوههای زندگی سرکوبگر بورژوازی فرانسه!» و … این عکس گزینشی و پروپاگاندآلوده و تقلیلگراست، و به طور تلویحی جامعهی پاریس زمان را چیزی جلوه میدهد که نبوده، در این عکس شما دگرباشان جنسی سرکوبشده را نمیبینید، زنان در بند مردسالاری و یهودیان تحت جور نژادپرستی نهادینه در جامعهی فرانسوی را به تصویر نمیکشد. ما نیازمند معماری جدیدی بودیم که بتواند در خود همهی عناصر جامعهی برابریطلب آینده را جا بدهد، آنچه میبینید نباید چنان پرجلوه و زیبا باشد که فکر شما را از آنچه نمیبینید منحرف بکند!
اما بیایید منصف باشیم. اینها کمی زیادهروی مردی مرتجع و واپسگراست، واقعیت به دور از پیشداوری آنست که هدف «راه حل» لوکوربوزیه برای پاریس «به صرفه بودن» و «کارآمدی» آن بود. مدرنیته به عنوان جنبشی ذاتاً نتیجهگرا، قصد داشت تا معماری ولنگ و باز سنتی را با چیزی کارآمدتر، اقتصادیتر و امکانپذیرتر که با نیازهای کلانشهری عظیم و روبه رشد هماهنگی دارد عوض بکند. طاقهای تزئین شده، سقفهای نقاشی شده، اتاقهای دلباز و نمای پر از جزئیات هندسی زیبا بود، اما صرفهی اقتصادی نداشت و برای جهانی که با انفجار جمعیت و صنعت روبرو بود جوابگو نبود. اینکه هرکس خانهای داشته باشد با اندرونی و حیاط و حوض و باغچه و ستون و پنجرههای بلند و … قطعاً خواستنیست، اما با اقتضائات حقیقی زندگی و جهان مدرن هماهنگی ندارد.
از گروپیوس تا لوکوربوزیه و لیبسکیند، معماران مدرن و پروتومدرن جملگی در جستجوی راهحلی مطلق و نهایی برای مشکلات بزرگ معماری کلاسیک بودند. این نقشهی لوکوربوزیه برای حل مشکل پاریس است:
شهر تابان، لوکوربوزیه
سوالی که با تماشای این نقشه به ذهن متبادر میشود اینست که لوکوربوزیه دقیقا قصد حل کدام مشکل را داشته؟ تصاویری از «مشکل» پاریس در آن دوران:
محیطی نرمال و زیبا در فضایی آرام و انسانی، یا آنطورکه روشنفکر چپگرا آنرا توصیف میکند «فاجعهی ضد بشری!»، «مسیر منتهی به کورههای آدمسوزی!» و «جلوههای زندگی سرکوبگر بورژوازی فرانسه!» و … این عکس گزینشی و پروپاگاندآلوده و تقلیلگراست، و به طور تلویحی جامعهی پاریس زمان را چیزی جلوه میدهد که نبوده، در این عکس شما دگرباشان جنسی سرکوبشده را نمیبینید، زنان در بند مردسالاری و یهودیان تحت جور نژادپرستی نهادینه در جامعهی فرانسوی را به تصویر نمیکشد. ما نیازمند معماری جدیدی بودیم که بتواند در خود همهی عناصر جامعهی برابریطلب آینده را جا بدهد، آنچه میبینید نباید چنان پرجلوه و زیبا باشد که فکر شما را از آنچه نمیبینید منحرف بکند!
اما بیایید منصف باشیم. اینها کمی زیادهروی مردی مرتجع و واپسگراست، واقعیت به دور از پیشداوری آنست که هدف «راه حل» لوکوربوزیه برای پاریس «به صرفه بودن» و «کارآمدی» آن بود. مدرنیته به عنوان جنبشی ذاتاً نتیجهگرا، قصد داشت تا معماری ولنگ و باز سنتی را با چیزی کارآمدتر، اقتصادیتر و امکانپذیرتر که با نیازهای کلانشهری عظیم و روبه رشد هماهنگی دارد عوض بکند. طاقهای تزئین شده، سقفهای نقاشی شده، اتاقهای دلباز و نمای پر از جزئیات هندسی زیبا بود، اما صرفهی اقتصادی نداشت و برای جهانی که با انفجار جمعیت و صنعت روبرو بود جوابگو نبود. اینکه هرکس خانهای داشته باشد با اندرونی و حیاط و حوض و باغچه و ستون و پنجرههای بلند و … قطعاً خواستنیست، اما با اقتضائات حقیقی زندگی و جهان مدرن هماهنگی ندارد.
زنده باد زندگی!