02-24-2016, 06:09 PM
سارا نوشته: ولی درونمایه سخن شعر بود نه روح و جان! در ضمن با این استدلال حضرتعالی باید برای جان و روح هستی قائل شد!!!!
این ادعّایی تنها از سوی شماست که گویا چامهسُرایی تفاوتی بنیادین با برای نمونه, داستاننویسی دارد و روشن هم نیست چرا؟
تازه به سخن [MENTION=6]sonixax[/MENTION] بایستی پرسید این "اصالت" از کجا میاید؟ چرا چامهای
که رایانه میسُراید بد و نااصیل است, ولی شترنگی که بازی میکند خوب و اصیل؟
در کنار این, اینکه پذیرفته بشود رایانه هم میتواند بیاندیشد و شترنگ بازی کند و
چامهبسراید چگونه به «اثبات جان و هستی دمیده شده از سوی آفریدگار» میانجامد؟
-------
سارا نوشته: من این پرسش را هزار بار پرسیدم و به مانند هزاران پرسش و هزاران نوشته ی دیگرم بی پاسخ مانده است!! چرا با بنده بحث می کنید؟ مگر شما فردی منطقی و خردمند و اهل لاجیکستان نیستید پس چرا باید با فردی بی خرد و بی منطق و اهل هپروتستان به بحث بنشینید؟
درسته, این هزار و چند بار پرسیده شده ولی پاسخ آن دو بار داده شده و چشمداشت
اینکه هر بار با تکرار توتیوارانهیِ آن بخواهید پاسخ بگیرید را نبایستی داشته باشید:
Not Acceptable!
سارا نوشته: ولی یک سوال اینهمه مدت جناب mbk اینجا بودند چرا با ایشان بحث نمی کردید؟
Not Acceptable!
سارا نوشته: چه بگویم نمی دانم اصلا چرا با من بحث می کنید رهایم کنید من نه هوش دارم نه خرد چگونه سخن شما را دریابم ؟ "من سخت کند و کودنم"
Not Acceptable!
سارا نوشته: یک سوال ، چرا اصلا با بنده بحث می کنید؟ نکند دلتان برای بحث با مسلمانان تنگ شده است حالا که امکان حضور در هم میهن را ندارید و اینجا هم که مسلمانان بسیار بسیار اندکند و نادر! حال که یکی از گونه های نادر این فروم را دیده اید آمده اید تا هم انتقام از اسلام بگیرید و هم از هم میهن! اینطور نیست ؟ ولی یک سوال اینهمه مدت جناب mbk اینجا بودند چرا با ایشان بحث نمی کردید؟ یا مسلمانان دیگری هم بودند چرا با آنها چندان کاری نداشتید؟
Not Acceptable!
این ادعّا که من گفته باشم کسی چون مسلمان است پس چرت میگوید هم پیشتر پوچ شده بود:
Mehrbod نوشته:سارا نوشته:Mehrbod نوشته: تنها یک نوشته از من بیاورید که گفته باشم شما (یا هر کسی) چون مسلمان است, پس چرت گفته است.
خب در آن تعریفی که بنده از عالم معنا داشتم و در آن مولا و عبد را توضیح دادم کجایش نه کجایش نامی از اسلام آوردم؟ کجایش نامی از قرآن آوردم؟! گویا سردردتان هنوز خوب نشده است ها!!
چرا مغلطه می کنید؟ بازهم خود را زدید به کوچه ی چپ! بنده منظورم این نبود که! بنده خودم را جای مهرداد گذاشتم و شما را هم بجای ساناز! و این چرت می گویی هم در جمله اولیه ی ساناز بود!
هر چند هزار بار به خود ِ بنده گفته اید که هر چه بگویم پذیرفتنی نیست!! بی خردم احساساتی ام منطق=0 خب برآیند اینهمه چه می شود؟! می شود هرچه تو بگویی چرت است!
پس روشن شد همچون پیکی از من یافت نمیشود.
اینکه شما نزد خودتان چه برداشتی کردهاید با اینکه منطقا چه فرجامی میتوان گرفت, دو چیز سراسر دگرساناند.
برای اینکه بهتر گرفته شود, یک یارویی در کافینتی در زمینههایِ pedophilia گوگل میکند. کسی چند روز دیرتر
پشت این رایانه نشسته و فهرستی از این جستجوها را میبیند, او اکنون آزاد است نزد خود اینگونه بردارد
که کسیکه پیش از او با این رایانه کار میکرده یک بچهباز کثیف بوده است, هنگامیکه ولی در واقعیت کاربر
پیشین میتواند تنها یک دانشجوی روانشناسی بوده باشد که دربارهیِ بچهبازی میپژوهیده است:
assumption ≠ inference
بهمینسان, اینکه شما نزد خودتان از نوشتههایِ من چه برداشتهایی کردهاید ارزشی ندارند, مگر زمانیکه به
پشتوانهیِ منطق بنمایاند که آری, نمونهوار من جایی گفتهام «سرکار/بانو X سخن شما چرت است, چون شما مسلمانید».
.Unexpected places give you unexpected returns