11-19-2015, 09:53 PM
سارا نوشته:قربان بنده گفتم که عالم معنا هست اما از اینکه بگویم بنده خودم پی به هستی خدا برده ام نه!خوب است که مدام از عرفا گفته ام که دم از این عالم زده اند و خدا را از این عالم بازشناخته اند. بنده اگر در این عالم به خدا می رسیدم که اکنون به خموشی رسیده بودم!
سرانجام شما به بودن خدا باور دارید یا نه؟
سارا نوشته: بنده کجا هستی او را گونه ای از اسلام دانسته ام؟ خواهش می کنم اگر جایی گفته ام چه اینجا چه هر جای دیگری نوشته ام را بیاورید!
سرانجام شما به اسلام باور دارید یا نه؟
سارا نوشته: آن کاربر محترم mmns2001 نیامده چه خوب گرفته بودند که بنده پیرو اهل طریقت هستم تا شریعت اما شما هنوز که هنوز است ... بگذریم. آخر شریعت اسلام که تعریف چندانی از خدا نکرده است جز آنکه او را خالق و مالک بهشت و جهنم خوانده است همین! در شریعت اسلام و ظاهر قرآن به خدایی که عرفا از آن دم میزنند و عشق می روزند نمی توان رسید!
پس بنده در هیچ کجا نگفته ام که خدایی که هم اکنون می شناسم خدای شریعت ِ اسلام است!
اگر سرانجام یک خدایی میشناسید, پس چرا میگویید به بودن خدا باور ندارید؟
سارا نوشته: خوب است که از نیچه برایتان گفتم و اینکه ایشان هم به آن عالم گریز زده اند و چنین گفت زرتشتش براستی یک تجلی از آن است اما چه کنم که شما اصلا توجه نمی کنید و تنها آنچه را که دلتان می خواهد برداشت می کنید!
الزامی نیست که از عالم معنا به "هستی او" رسید می توان مثل نیچه به عدم هستی او رسید و می تون مانند شهاب الدین سهروردی به هستی او!
جایی گفته نشود بایندگیای (= الزامی) هست, بساکه گفته شد این پُل از سوی شما زده شده است:
[INDENT]
بایندگی ≠ شایندگی = گرایندی
possibility ≠ necessity ≠ probability
سارا نوشته: برای صدمین بار می گویم عالم معنا ربطی به دین و آیین و خدا و پیامبر ندارد! برای نمونه شهاب الدین سهروردی از کودکی به دنبال مغان می رفته با اینکه مسلمان بوده! و فلسفه ی ایرانی که پیش از اسلام ایرانیان آن را مجزا از یونانیان داشته اند را از همان علما و حکمای زرتشتی فرا می گیرد و در حقیقت فلسفه ی شیخ اشراق یک فلسفه ی ایرانی است و می توان گفت تنها فلسفه ای هم هست در دنیا که بر پایه ی فلسفه ی یونان نیست!
تعریفی که شهاب الدین از خدا کرده است و اینکه خدا را نور نامیده است بسیار مورد نقد دیگر فلاسفه ی اسلامی چون ملاصدرا قرار گرفته است و آن را مغایر با دین و شریعت دانسته اند... می دانم که دوست ندارید در این باب حرف بزنم پس سخنم را به همینجا ختم می کنم!
اگر این "عالم معنا" هیچ پیوندی به آفریدگار ندارد که پس دیگر گفتگویی نمیماند, گیر کار این بود
که از این "عالم معنا" به آن «عالم معنوی (= هپروتسان)» گویا پُل زده شده بود, اگرنه که هیچ.
سارا نوشته: نمی دانم بخدا یک چنین جمله ای در ذهنم بود که شما جایی به بنده فرموده بودید که هرچه بگویی برایم پذیرفتنی نیست.
لغزش از دریافت شما بوده, من روی کاربرد واژهها بسنده باریک ام.
سارا نوشته: در ضمن قربان آن "چرت می گویی" هم از سخن سانازِ نمونه ی شما که به مهرداد می گفت برداشته بودم و منظورم این نبود که شما به ما مسلمانان بطور کلی گفته اید چرت می گویید!
آنچه اینجا مهم است, همچو سخنی از سوی من هرگز به زبان آورده نشده است.
سارا نوشته: بر خلاف آنچه که شما در مورد بنده می گویید و بنده را کینه توز می دانید این شمایید که هیچوقت قادر به بخشیدن نیستید!
آنها تنها یک نمونه از "سفستهیِ پرداختن به سخنگو" بود, نه سخنی دربارهیِ شما.
همین نوشتهیِ بالا نیز خود دو سفسته دربر دارد, «سفستهیِ پهلوان پنبه» + «پرداختن به سخنگو بجای سخن»:
چیزیکه در جایگاه نمونه برای "سفستهیِ سخنگو" آورده شده را برداشته و به خود سخنگو برگردانده و بگوییم: دیدی تو خودت آدم بدی هستی که اینها را دربارهیِ من گفتی (!!)
.Unexpected places give you unexpected returns