08-14-2015, 05:44 AM
[MENTION=1297]dr.mcclown[/MENTION]
ممنون از پاسختان. ذکر یک چند نکته ضروری است . شما فرمودید که مستنداتی یافت شده است که نشان می دهند دههای اولیهایی که یهودیت ظهور کرد, صحبتی از جهان آخرت نبود و بهشت و جهنمی وجود نداشت.خب این حرف و این مستندات نمی توانند معتبر باشند چرا ؟ خب یهودیت از ادیان ابراهیمی است و از همان ابتدا هم در ادیان ابراهیمی بهشت و جهنم مطرح بود حتی قبل از اینکه از خدا و وجودش بخواهند حرف بزنند اول از بهشت و جهنمش می گفتند! چون پیروی از یک دین بی آنکه آخرتی داشته باشد که بهشت و جهنمی در آن مطرح باشد کاملا بی منطق و غیر عقلانی است. اصولا در همه ی ادیانِ خدا محور ، دنیای پس از مرگ را پذیرفته اند. چه ادیان رومی و یونانی که n تا خدا داشتند یک خدا هم بنام هادس بود که خدای مردگان بود. در همین مصر باستان هم جنازه را مومیایی می کردند تا ابدیت بیابد. مثلا همین کامبیز پسر کوروش کبیر بعد از فتح مصر ، مومیایی فرعون مصر را آتش زد که تا او را نابود سازد. (الان جناب آنارشی می آیند و می گویند که تو بازهم ضد ایران باستان حرف زدی :e407:)
وقتی که داریم از دین یهود حرف می زنیم پس باید قبول کنیم که در این دین موسی وجود دارد و خدا وجود دارد پس آخرت هم وجود دارد و اینها اجزا بهم پیوسته ی دین یهود هستند. البته بنده می دانم که در دین یهود صادوقیان معتقد بودند که با مردن جسم، روح نیز معدوم می شود و مرگ پایان موجودیت انسان است پس پاداش و مجازات هم نیست. علت ظاهری انکار صادوقیان این بود که در اسفار پنجگانه ذکری از این موضوع نیست و فقط در تورات شفاهی که مورد قبول آنها نیست، آمده است. از طرفی شومرونی ها هم می گفتند: در تورات دلیل رستاخیز مردگان نیست. ولی در تورات آیات زیادی دال بر رستاخیز مردگان هست. همینطور شواهدی بر رستاخیز مردگان از مزامیر و.. که اگر خواستید در تاپیکی جداگانه راجع بهشان بحث کنیم.
بنده اینا را گفتم که بگویم از اول که انسان بوجود آمد از نیستی فراری بوده. شما در انسانهای دوره پارینه سنگی و.. نگاه کنید وقتی طرف می مرده با لوازم زندگی و غذا دفنش می کردند. چون فکر می کردند لازمش می شود در دنیای مردگان. یا در دنیای باستان وقتی کسی می مرد اگر از اشراف و پادشاهان بود جنازه اش را در دخمه ای مقبره ای قرار می دادند و عده ای از بردگان و کنیزانش را هم به آن دخمه می بردند تا در دنیای بعد از مرگ به اربابشان خدمت کنند. بخاطر همین هم فهم دنیای بی خدایان برایم سخت است در این دنیا بعد از مرگ دیگر نیستی و تمام شده ای! باز مذهب که بقول شما یک پکیجی از جنبه های مختلف زندگی است این مشکل نیستی و عدم هستی را حل کرده و گفته بعد از مرگ هم یک دنیای دیگری داریم و..
خب مذاهب باید عوام را هم بشارت دهند و هم بترسانند تا آنها به سمتش بیایند. این راهکاری است که همه ادیان در طول تاریخ بکار برده اند.
در مورد این حرف شما که فرمودید جنبه رحمانی در قرون اولیه نبوده و بیشتر زهد بوده. خب باید عرض کنم که در همان ابتدا هم بوده و اتفاقاً همه ی عرفا و صوفیان حال متعلق به هر فرقه و حلقه ای خود را به حضرت علی می رسانند . در همان صدر اسلام کمیل و سلمان و میثم تمار احوالات عارفانه ای داشته اند و حسن بصری که در زمان حضرت علی زیست می کرده یکی از سر حلقه های تصوف است و بسیاری از مشایخ صوفیه خود را به او می رسانند مدعی است که خرقه از حضرت علی گرفته و... (تذکره الاولیای عطار)
[
QUOTE]لْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی
ترجمه حدیث: روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است که حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند:
1- قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است.
2- قلبی که مشغول به تنعّمات اخروی است.
3- قلبی که وابسته به مولا است.
اما آن قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است، همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی که وابسته به تنعّمات اخروی است به درجات و مراتب بالایی میرسد. و قلبی که دلبسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد.
تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245
[/QUOTE]
در نهج البلاغه آمده است که
ببینید بنده اصلا کاری به دین هم ندارم . دین را بگذاریم کنار یکعده ای هستند که فقط برای عشق ورزیدن بدنیا آمده اند . نه عشق مجازی منظورم عشقیست که حقیقت در آن باشد چطور بگویم در زمان باستان هم افرادی بودند که بدنبال رموز هستی بودند و در حقیقت دنبال بتی می گشتند که فراتر از بت های دنیویشان باشد مثل کاهنان معبد دلف که اهل شهود بودند یا دیوژن . به هر حال هر دینی هم که می آمده باید برای اینجور افراد هم خدمات خاص و ویژه ای را ارائه می کرده . بنده کاری به توده ی مردم ندارم الان دین بیشتر لقلقه ی زبان است و در جوامع دینی نظیر ایران ریا بیداد می کند بطوریکه بنده هم آرزو می کنم کلا دین از این جامعه برداشته شود ! شاید بتوانم بی دین زندگی کنم ولی بی خدا نه. برای اینکه خیلی چیزها هست که نمی توانم فهمش کنم خیلی معادلات هست که با حذف کردن پارامتر وجود خدا برایم غیر قابل حل خواهند بود. مثلا همین وجود مرگ که زمانش معلوم نیست هر موقعی می تواند بیاید حتی همین الان که مشغول تایپ هستم. یا دیدن افراد علیل و مریض افرادی که از نعمت های ظاهری بی بهره اند پس تکلیف آنها چه می شود اگر زندگی فقط و فقط دنیوی باشد آنها که بیچارگان مطلق خواهند بود. تکلیف ظلم ها و ظالمان چیست؟ و....
ممنون از پاسختان. ذکر یک چند نکته ضروری است . شما فرمودید که مستنداتی یافت شده است که نشان می دهند دههای اولیهایی که یهودیت ظهور کرد, صحبتی از جهان آخرت نبود و بهشت و جهنمی وجود نداشت.خب این حرف و این مستندات نمی توانند معتبر باشند چرا ؟ خب یهودیت از ادیان ابراهیمی است و از همان ابتدا هم در ادیان ابراهیمی بهشت و جهنم مطرح بود حتی قبل از اینکه از خدا و وجودش بخواهند حرف بزنند اول از بهشت و جهنمش می گفتند! چون پیروی از یک دین بی آنکه آخرتی داشته باشد که بهشت و جهنمی در آن مطرح باشد کاملا بی منطق و غیر عقلانی است. اصولا در همه ی ادیانِ خدا محور ، دنیای پس از مرگ را پذیرفته اند. چه ادیان رومی و یونانی که n تا خدا داشتند یک خدا هم بنام هادس بود که خدای مردگان بود. در همین مصر باستان هم جنازه را مومیایی می کردند تا ابدیت بیابد. مثلا همین کامبیز پسر کوروش کبیر بعد از فتح مصر ، مومیایی فرعون مصر را آتش زد که تا او را نابود سازد. (الان جناب آنارشی می آیند و می گویند که تو بازهم ضد ایران باستان حرف زدی :e407:)
وقتی که داریم از دین یهود حرف می زنیم پس باید قبول کنیم که در این دین موسی وجود دارد و خدا وجود دارد پس آخرت هم وجود دارد و اینها اجزا بهم پیوسته ی دین یهود هستند. البته بنده می دانم که در دین یهود صادوقیان معتقد بودند که با مردن جسم، روح نیز معدوم می شود و مرگ پایان موجودیت انسان است پس پاداش و مجازات هم نیست. علت ظاهری انکار صادوقیان این بود که در اسفار پنجگانه ذکری از این موضوع نیست و فقط در تورات شفاهی که مورد قبول آنها نیست، آمده است. از طرفی شومرونی ها هم می گفتند: در تورات دلیل رستاخیز مردگان نیست. ولی در تورات آیات زیادی دال بر رستاخیز مردگان هست. همینطور شواهدی بر رستاخیز مردگان از مزامیر و.. که اگر خواستید در تاپیکی جداگانه راجع بهشان بحث کنیم.
بنده اینا را گفتم که بگویم از اول که انسان بوجود آمد از نیستی فراری بوده. شما در انسانهای دوره پارینه سنگی و.. نگاه کنید وقتی طرف می مرده با لوازم زندگی و غذا دفنش می کردند. چون فکر می کردند لازمش می شود در دنیای مردگان. یا در دنیای باستان وقتی کسی می مرد اگر از اشراف و پادشاهان بود جنازه اش را در دخمه ای مقبره ای قرار می دادند و عده ای از بردگان و کنیزانش را هم به آن دخمه می بردند تا در دنیای بعد از مرگ به اربابشان خدمت کنند. بخاطر همین هم فهم دنیای بی خدایان برایم سخت است در این دنیا بعد از مرگ دیگر نیستی و تمام شده ای! باز مذهب که بقول شما یک پکیجی از جنبه های مختلف زندگی است این مشکل نیستی و عدم هستی را حل کرده و گفته بعد از مرگ هم یک دنیای دیگری داریم و..
نقل قول:ر مورد پرسش از مرگ, من شخصاً بعید میدونم کسی کاملاً زندگی کرده باشه و تماماً بوده باشه ولی از مرگ بدش بیاد. رو به رو شدن با ناشناخته همیشه اضطرابی با خودش داره و این اضطراب در مورد ناشناختنی به حداکثر خودش میرسه اگر کاری غیر از اون رو به رو شدن داشته باشیم.خب چجوری باید فهمید که کامل زندگی کرده ایم؟ در ضمن زمان مرگ که دست ما نیست ! گاهی مرگ در عنفوان جوانی وقتی هنوز هیچ کاری را آغاز نکرده ای به سراغت می آید. پس تکلیف کسانی که در کودکی و جوانی مرده اند جه می شود آنها که حتی فرصت تجربه کردن هستی را بطور ناقص هم نیافته اند .
نقل قول:فراموش کردم که اشاره کنم مذهب میتونه یکی از منابع عظیم اضطراب آفرینی هم باشه. در قرنهای اولیه بعد از ظهور اسلام جنبه رحمانی و خودمونی اگه بخوام بگم مهربانی خدا و صفاتی مثل زیبایی خدا در اسلام چندان مورد توجه نبودن و بیشتر بر روی پرهیز از گناه و زهد تاکید میشده بعد از اون جنبشی اتفاق افتاده و عدهایی از این همه ترس و احساس گناه خسته شده بودند و جنبشهای عرفانی بر پایه صفات رحمانی, مهربانی و زیبایی و در نهایت عشق به خدا بوجود اومدن و جالب اینکه میتوان برای این موضوع ریشههای اجتماعی قویی پیدا کرد.
خب مذاهب باید عوام را هم بشارت دهند و هم بترسانند تا آنها به سمتش بیایند. این راهکاری است که همه ادیان در طول تاریخ بکار برده اند.
در مورد این حرف شما که فرمودید جنبه رحمانی در قرون اولیه نبوده و بیشتر زهد بوده. خب باید عرض کنم که در همان ابتدا هم بوده و اتفاقاً همه ی عرفا و صوفیان حال متعلق به هر فرقه و حلقه ای خود را به حضرت علی می رسانند . در همان صدر اسلام کمیل و سلمان و میثم تمار احوالات عارفانه ای داشته اند و حسن بصری که در زمان حضرت علی زیست می کرده یکی از سر حلقه های تصوف است و بسیاری از مشایخ صوفیه خود را به او می رسانند مدعی است که خرقه از حضرت علی گرفته و... (تذکره الاولیای عطار)
[
QUOTE]لْقَلبُ ثَلاثَةُ اَنْوَاعٍ: قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالدُّنْیَا وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْعُقْبَی وَ قَلْبٌ مَشْغولٌ بِالْمَوْلَی.وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالدُّنْیَا لَهُ الشِّدَّةُ وَ الْبَلاءُ وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْعُقْبَی فَلَهُ الدَّرَجَاتُ الْعُلَی وَ اَمَّا الْقَلْبُ الْمَشْغولُ بِالْمَوْلَی فَلَهُ الدُّنْیَا وَ الْعُقْبَی وَ الْمَوْلَی
ترجمه حدیث: روایت از پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) منقول است که حضرت فرمودند قلب ها سه نوعند:
1- قلبی که مشغول و وابسته به دنیا است.
2- قلبی که مشغول به تنعّمات اخروی است.
3- قلبی که وابسته به مولا است.
اما آن قلبی که سرگرم و وابسته به دنیا است، همیشه دچار سختی و گرفتاری است. و آن قلبی که وابسته به تنعّمات اخروی است به درجات و مراتب بالایی میرسد. و قلبی که دلبسته به مولا (خدا) است، هم دنیا دارد، هم آخرت را دارد و هم خدا را دارد.
تحریر المواعظ العددیة،صفحه 245
[/QUOTE]
در نهج البلاغه آمده است که
نقل قول: اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ طَمَعا فَتِلْکَ عِبادَةُ التُّجّارِ، وَ اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ خَوْفا فَتِلْکَ عِبادَةُ الْعَبیدِ، وَ اِنَّ قَوْما عَبَدُوا اللّهَ شُکْرا (حُبّا)فَتِلْکَ عِبادَةُ الاَْحْرارِ یعنی گروهی از مردم خدا را عبادت می کنند برای طمع در بهشت. این عبادت، از نوع تجارت است، تجارت پیشگی و معامله گری است؛ در اینجا کار می کند برای اینکه در آنجا سودی ببرد. و گروهی عبادت می کنند از ترس جهنم. اینها کارشان شبیه کار بردگان است که از ترس شلاّق ارباب کار می کنند. و قوم دیگر عبادت می کنند نه به خاطر بهشت و نه به خاطر ترس از جهنم، بلکه سپاسگزارانه؛
ببینید بنده اصلا کاری به دین هم ندارم . دین را بگذاریم کنار یکعده ای هستند که فقط برای عشق ورزیدن بدنیا آمده اند . نه عشق مجازی منظورم عشقیست که حقیقت در آن باشد چطور بگویم در زمان باستان هم افرادی بودند که بدنبال رموز هستی بودند و در حقیقت دنبال بتی می گشتند که فراتر از بت های دنیویشان باشد مثل کاهنان معبد دلف که اهل شهود بودند یا دیوژن . به هر حال هر دینی هم که می آمده باید برای اینجور افراد هم خدمات خاص و ویژه ای را ارائه می کرده . بنده کاری به توده ی مردم ندارم الان دین بیشتر لقلقه ی زبان است و در جوامع دینی نظیر ایران ریا بیداد می کند بطوریکه بنده هم آرزو می کنم کلا دین از این جامعه برداشته شود ! شاید بتوانم بی دین زندگی کنم ولی بی خدا نه. برای اینکه خیلی چیزها هست که نمی توانم فهمش کنم خیلی معادلات هست که با حذف کردن پارامتر وجود خدا برایم غیر قابل حل خواهند بود. مثلا همین وجود مرگ که زمانش معلوم نیست هر موقعی می تواند بیاید حتی همین الان که مشغول تایپ هستم. یا دیدن افراد علیل و مریض افرادی که از نعمت های ظاهری بی بهره اند پس تکلیف آنها چه می شود اگر زندگی فقط و فقط دنیوی باشد آنها که بیچارگان مطلق خواهند بود. تکلیف ظلم ها و ظالمان چیست؟ و....