08-08-2015, 04:21 PM
سارا نوشته: ممنون از پاسختان.
اما موقع شادی ها چی ؟ آیا آنموقع هم به خدا حرفی می زدید؟ یا فقط در گرفتاری ها و بلاها بود که یاد خدا می افتادید؟
شادی که حس کنم کار خدا بوده واقعا ندیدم . مثلا وقتی میرفتم شهر بازی یاد خدا بیوفتم ؟!
سارا نوشته: فاکتورهای زندگی امروزی همه اش بر مبنای ماده هستند.خب تکلیف "پرستیدن" چه می شود اگر شما نیاز به "پرستیدن " داشته باشید چه می کنید؟
اگه سوال از شخص من هست چنین نیازی نداشتم و اصلا به نظرم چنین نیازی بی معنا هست .