03-18-2011, 01:28 AM
sonixax نوشته: به نظر من مبارزه ی مدنی به تنهایی هیچ تاثیری بر جمهوری اسلامی ندارد !
اعتصاب در سطح شرکتها و ارگان های دولتی تنها منجر به اخراج اعتصاب کنندگان و جایگزینی نیروی جدید میشود - فراموش نکنید که برای جمهوری اسلامی تخصص اصلن مهم نیست بلکه تعهد مهم است - اگر مثل من سابقه ی کار در شرکت ها و ارگان های دولتی را داشته باشید به خوبی با این داستان آشنایی دارید .
نپرداختن قبوض برق و گاز هم منجر به قطع گاز و برق میشود و مازادش به کشور هایی نظیر ترکیه صادر !
تنها سازمانی که بواسطه ی روشهای اینچنینی آسیب جدی میبیند مخابرات است چون پهنای باند داخل ایران را نمیتوانند بفروشند و تحریم این سازمان یعنی قطع ارتباط مردم با یکدیگر .
در مقابل جمهوری اسلامی روشهای مدنی (به تنهایی) عملن بی تاثیر هستند ، اول باید در دل مزدوران این حکومت یک ترسی ایجاد بشود که بواسطه ی آن ترس نتوانند مانند قبل برای اربابشان دم تکان دهند . این طوری اعتراضات مدنی هم میتونند تاثیر گذار باشند ولی با شرایط کنونی هیچ تاثیری ندارند جز آسیب دیدن قشر معترض .
اولین ایراد ِ استدلال شما(و نه بزرگترین ِ آنها!)اینست که چماقداران ِ ج.ا «فقط» مزدوران استخدامی(پلیس-سپاه)نیستند، بلکه یک نیروی ِ «عقیدتی» هم هست بنام بسیج که بدنهی آن را اغلب باورمندان ِ به ایدئولوژی ِ حاکمیت تشکیل میدهد، اینها «تشنگان شهادت» و بچههای کم سال یا بزرگسالان ِ کم عقلی هستند که در شرایط صلح نوستالژی ِ جنگ دارند و من ِ متریالیستی که اول از همه ارزش والای ِ زندگی را فهمیدهام بعد برای ارتقای ِ چگونگی ِ آن وارد عمل شدهام هیچ شانسی دربرابر یک جهادی ِ بیمُخ نخواهم داشت! هر میزان خشونت نه فقط «ترسی» در اینها ایجاد نمیکند(جانوری که شلاق میزند و سر میبرد و خودش را وسط میدان ِ پر از جمعیت منفجر میکند از مشت ِ بازوهای لاغر ِ من میخواهد بترسد؟)، بلکه برایشان نوید جنگ مقدس و شهادت ِ ارزشمند و جندهخانهی الهیست!
یک ایراد ِ دیگر اینست که شما تصور میکنید ما واقعا توانایی اعمال خشونت داریم، و فقط بخاطر حرفهای لیبرالهای اصلاحطلب از آن استفاده نمیکنیم! در مقابل حکومتی که سرباز دارد، پلیس دارد، مزدور دارد، آن مزدور تفنگ دارد و باتوم دارد و گاز اشکآور دارد، یک عدد آدمیزاد ِ دموکرات منش ِ آزادیخواه ِ متمدن که اصلا یکی از دلایل ِ اعتراضش برچیدن ِ خشونتمحوری و چماقسالاریست با چند پارهسنگ یا حداکثر ترقهی دستساز چه کار میتواند بکند؟
ایراد دیگر موضع شما اینست که هزینهای که ج.ا برای بقا آمادهی پرداخت آنست را دستکم گرفتهاید، در ماجرای ِ آتش زدن ِ مسجد کذایی یک مشت رذل از بالای ساختمان شروع به تیراندازی به سمت مردم کردند، نه تیر هوایی، نه تیر مشقی، اسلحهی جنگی، تیر واقعی، و تازه آن تظاهرات سکوت بود، عکس العمل این عنها را تصور بکنید وقتی کسی علناً برویشان آتش بگشاید. در یکی از اسناد ِ کمتر خوانده شدهی ِ ویکیلیکس(1)از آمادگی سران سپاه ِ مزدوران برای «کشتار میلیونی» مردم سخن رفته بود، و من چنین چیزی را اصلا «بعید» نمیدانم، بلکه اتفاقا تنها سناریوی ِ ممکن است: مبارزه با چنگ و دندان، تا آخرین نفس، توسط کسانی که دستشان همین حالا تا آرنج به خون ِ مردم آلوده است و از فردای ِ آزاد و قانونمند ایران میترسند. اینجا دیگر موضوع مزدوری که بخاطر ساندیس یا زمین یا موقعیت اقتصادی/اجتماعی آمده مطرح نیست، قاتلهایی هستند که بیست سال توسط شخص خامنهای دستچین شدهاند، تعمدا و برای ِ تضمین وفاداری دستشان به خون مردم آغشته شده و برای «بقا» میجنگند. اینها مثل کارکتر ِ تونی مونتانا در فیلم صورت زخمی، وقتی معترضین به دفتر کارشان میرسند یک اسلحه در میآورند و میگویند «به رفیق کوچولوم سلام کن!».
یک ایراد دیگر اینست که شما(و همینطور دوست عزیزمان راسل)«بهایی» که «مردم» باید بپردازند را خیلی ساده گرفتهاید. دوستان، این «مردمی» که از آنها در جایگاه کسانی که همین دور و برها هستند یاد میکنید من و شما هستیم، من حاضر نیستم زندگی ِ خود را بخاطر هیچ چیز بدهم. هیچ چیز ارزش مردن ندارد. همین زندگی ِ سگی ِ ذلت بار، بپذیریم یا نه، با صدای بلند بگوییم یا نه، از مردن و «ابدیتی از هیچی» به مراتب بهتر است. میلیونها نفر دیگر هم مثل من فکر میکنند، و حق هم دارند. ترس غریزهای فرگشتیست که برای پرهیز از آسیب دیدن و ارجحیت مطلق جان بر هر چیز در ما بوجود آمده و فقدان ِ آن در روانشناسی نوعی بیماری ِ روانی و در پزشکی نوعی بیماری ِ ژنتیکی/نورولوژیک است!
ایرادات ِ موضع «خشونت طلب» بیشمار است، میشود یک هزار برگ در این تاپیک پست زد، و دلایل برای ِ پرهیز از آن در تقابل با حکومتی همچون ج.ا به مراتب بیشتر. ساده اینست که ما نه توانایی اعمال خشونت داریم، نه از آن سودی خواهیم برد و نه در شرایطی هستیم که آن را تجویز بکنیم. مبارزهی مدنی شاید به «سرنگونی» ج.ا نیانجامد(شاید هم بیانجامد)، اما حداقل مبارزه را با کمترین هزینهی ممکن(که اصلا هم کم نیست!)دائمی و زنده نگه میدارد. بیشترین چیزی که الان برای رفتن به خیابان ما را نگران میکند باتوم و گاز اشکآور و یک هفته در بازداشتگاه است، کمترین چیزی که پس اولین نشانههای خشونت ِ عینی و افسارگسیختهی متقابل در انتظارمان خواهد بود گلولهی جنگی و حکم اعدام انقلابی.
دربارهی ایرادی که به اعتصاب وارد کردهاید، اگر اعتصاب سراسری باشد به نظر من چنین اتفاقی مطلقا غیرممکن خواهد بود. تصور بکنید تمام بازار، بخش حمل و نقل، انرژی، صنعت و غیره با هم متحد بشوند و دست به اعتصابی نامحدود بزنند. با توجه به اولویت گرفتن دوبارهی مسائل اقتصادی برای قشر متوسط پس از تقریبا یک دهه، چنین چیزی آنقدرها هم که به نظر میرسد غیرممکن نیست.
1) یکی از اصلیترین دلایل قرار گرفتن جنبش سبز در موقعیت بسیار بد و نفرتانگیز فعلی، ناتوانی ِ اعضای فعال آن در باور ضعفها و ناتواناییهایشان بود. نوعی خودارضایی ِ مداوم روانی که بجای حرکت در جهت تشخیص درست و عینی شرایط، دائما از «وحشت» ناموجود حاکمیت(که به نظر من بسیار خوب اوضاع را کنترل کرد)و «عظمت» لاوجود جنبش داستان سرایی میکرد. خیلی دیر رادیکال شدیم(اگر اصلا شده باشیم)، خیلی دیر به فکر مقابله به مثل افتادیم، خیلی دیر در جهت بازسازی دوبارهی جنبش پس از سرکوب عاشورای 88 افتادیم، و همیشه یک قدم از حکومت عقب بودیم.
زنده باد زندگی!