Mehrbod نوشته: ما دو گزاره داریم, یکی یکزمان به دو فرجام p و q میانجامد, یکی تنها به q:
A —> q
B —> q, p
فرجام q درست است, فرجام p نادرست.
در دست دیگر:
همهیِ گزارهها از جنس B میتوانند به جنس A کاسته شوند.
اکنون اگر بر پایهیِ تیغ اوکام, کسی بجای گزارهیِ
A گزارهیِ B را بکار برد, میگوییم چه کژفرنوده؟ بکوشید آنرا بیابید.
بازنمود
کاوه که خود سیگارکش است رو به سودابه میگوید:
A: سیگارکشی بد است.
B: سودابه تو چرا این همه سیگار میکشی دخترهیِ کودن؟ مگه نمیدونی سیگار چیز خوبی نیست؟
فرجامها:
q = سیگار بد است —> همواره درست, جدا از اینکه کاوه خود سیگار میکشد یا نمیکشد.
p = برتریِ جایگاه فرامنشیک [داورانه] کاوه به سودابه —> نادرست, زیرا کاوه خود اش هم سیگار میکشد.
پارسیگر
این برتری جایگاه ادعای خود شماست که همونطور که نشون دادیم حتی در صورت درست بودن، استفاده ازش چیزی جز یک سفسطه دیگه نیست بنابراین اهمیتی نداره.
بزارید ببینیم اختلاف از کجا شروع شد:
نقل قول:مطمئنا استالین فرشته نبود ، ولی یک عده سرمایه دار که کون خودشان گهی است حق ندارند از استالین انتقاد کنند! کسانی که ایجنت نارنجی به سر مردم ریختند!
استالین خوب نیست (البته نگفتند بد هست!)
شماری سرمایه دار بد هستند.
این سرمایه داران حق ندارند از کسی که "خوب" نیست انتقاد کنند+یا بگن که استالین بد است.
چرا؟چون خودشان بد هستند=سفسطه "تو هم همین طور"
راستش من فکر میکنم سفسطه ای که در حرف کسرا هست بیش از یکی هست،دلیلش هم شباهت بعضی سفسطه ها به همه.
اول هم به طور قطع میشه گفت که استدلال دارای سفسطه
پرداختن به شخص هست.(که "تو هم همینطور" زیر مجموعشه)
نقل قول:A wily politician argues: “Yes, I used illegal money to fund my campaign … but so did my opponent!”
در این مثال هدف سیاست مدار این هست که عمل خودش رو درست نمایی بکنی یا با "
هم ردیف کردن اخلاقی" کار خودش رو درست نشون بده یا از نادرستی کار خودش کم کنه.
بنابراین وقتی ما بگیم شاید استالین بد باشه ولی سرمایه دارها هم بد یا بدترند هدفمون بالاکشیدن جایگاه اخلاقی استالین هست.
;)
من بعد از این همه بحث سر یک سفسطه ساده یاد این میم افتادم:
So logic. Such wise. Much sense. Wow :))))
To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-