نامنویسی انجمن درست شده و اکنون دوباره کار میکند! 🥳 کاربرانی که پیشتر نامنویسی کرده بودند نیز دسترسی‌اشان باز شده است 🌺

رتبه موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

بررسی حکومت رضا پهلوی به نقل از اسناد
#11

Dariush نوشته: رضاخان، اگر کاری کرده وظیفه‌اش بوده. این روزها بوی گندِ سلطنت هم بس آزار دهنده شده. کسی آیا از اینها سخن می‌گوید:
1-انحلالِ قانونِ مشروطه و مجلس
2-برپایی استبدادی‌ترین استبدادِ تاریخِ ایران
3-زمین‌خواری گسترده از دهقان‌های روستایی که تنها بخشی از آن را احمد کسروی برملا کرده است
4-کشتنِ میرزاده عشقی و دیگران و آزار و اذیتِ بسیاری دیگر از قبیلِ عارفِ قزوینی (بهار هم با شانس از ترور نجات پیدا کرد).
5-حمایت و دوستی با فاشیسم:

در قسمت پایین عکس به زبان آلمانی نوشته است:

اعلیحضرت همایونی
رضا شاه پهلوی
شاهنشاه ایران
با بهترین آرزوها
برلین 12 مارس 1936 - امضای آدولف هیتلر



P.SSadشخصِ خاصی مخاطب نیست، بلکه حال و هوای این روزهای بحث‌های سیاسی-قهوه‌خانه‌ایِ امروزِ ایران مدنظر است).
من کاملا حاضرم رضا شاه دوباره زنده بشه و پادشاه ایران بشه برم خم بشم پاشو بذاره رو پشت من سوار ماشینش بشه!
فقط بیاد ۵ سال اوضاع این مملکت روروبه راه کنه.
پاسخ
#12

sonixax نوشته: مطمئن باشید اگر شخصی مانند رضا شاه نبود امروز ما یک چیزی در حد افغانستان بودیم شاید هم کمتر .
وقتی شما میتوانید از فاکتور زمان و پیشرفت ناخواسته به واسطه گذر زمان صحبت کنید که همین روند برای سایر کشورها هم طی شده باشد !

چرا افغانستان اینچنین نشد ؟
چرا بسیاری از کشورهای آفریقایی پیشرفتی نداشتند ؟
چرا پاکستان هنوز کشوری عقب مانده است؟
و بسیاری نمونه های دیگر .



نه وظیفه اش نبوده . میتوانسته مثل باقی پادشاهان قاجار فقط بدزدد و بچاپد و بعد هم به انگلیس و روسیه و ... فرار کند .
درسته که مستبد بود ولی در عین حال میهن پرست هم بود و همین میهن پرستیش بوده که باعث شده دست کم امروز قاطی باقی کشورهای دور و برمون یک حرفی برای گفتن داشته باشیم .



قانون مشروطه و مجلس قبل از رضا شاه فاتحه شان خوانده شده بود زمانی که رضاشاه به قدرت رسید اصلن مشروطه ای دیگر در کار نبود ! اگر انتقاد شما بر این است که چرا دوباره مشروطه و مجلس را احیا نکرد یا تلاشی در این باره نکرد این بحثی دیگر است و البته وارد هر چند که یک سری جانوار مثل مدرس و سایر آخوندهای شپشوی زمان مانند امروز همواره وجود داشته اند که با هرگونه نظام جمهوری مخالفت کنند ولی به هر حال این انتقاد وارد است .
میتوانست به هر حال پس از رسیدن به قدرت نظام جمهوری مد نظرش را ایجاد کند .



این هم از آن بزرگنمایی ها و ادعاهای عجیب و بزرگنمایی شده ی شورشیان 57 است که مدام تکرار میشود !
بله جکومت رضاشاه استبدادی بود و کسی هم منکرش نیست . ولی استبدادی ترین استبداد تاریخِ ایران نامیدنش بی انصافی است .



میخواید هر کس دیگه ای هم که کشته شده ببندید به رضاشاه ؟ سندی هم دارید که رضاشاه عشقی را کشته ؟
اینکه یکی از دوستانش خبر محرمانه شنیده شده سند ؟! خوبه که دوستان قاضی نشدند وگرنه همین طوری بدون سند و از روی شنیده ای که معلوم نیست ادعای دروغ است یا خیر حکم صادر میفرمودند .
احیانن نمیخواهید امثال مدرس را هم بگذارید در لیست مظلومان کشته شده به دست رضاشاه ؟ چون این جانور واقعن به دستور رضاشاه کشته شده . نواب صفوی چه ؟ به هر حال خاندان پهلوی وی را دستگیر و اعدام کرده .

من بالاتر هم گفتم منکر استبدادی بودن حکومتش نیستم ولی همان طور که شما همه چیز را به زمان پاس میدهید بیایید اندکی فقط اندکی هم انصاف داشته باشید و همین حکومت استبدادی را هم به موقعیت مکانی و زمانیش پاس بدهید !




این را میشود نوشت به پای بیسوادی اش . فکر میکرد اگر با آلمان دوست باشد میتواند خیلی زود تر کشور را توسعه دهد . و اگر تنها اندکی زود تر آلمانیها را از ایران اخراج میکرد شاید تاریخ به شکل دیگری رقم میخورد .
نقد منصفانه هرگز ایرادی ندارد . ولی حمله هایی که از سر نفرت و کینه باشد داستانش فرق دارد .
اینکه شخصی به کشور خدمت کرده را بگوییم وظیفه اش بوده و بعد فقط بچسبیم به نقاط سیاه حکومتش . دست آخر هم بیاییم با یک قیاس مع الفارق چهار تا پیشرفت چُسکی جمهوری اسلامی را مقایسه کنیم به کنفیکون فرهنگی / اقتصادی که در آن دوران به وقوع پیوسته اوج بی انصافیست .

شخصن تمامی تاریخی که توسط شورشیان 57 و جمهوری اسلامی در مورد حکومت پهلوی ها نوشته شده و یا به چاپ رسیده را مشتی دروغ و اراجیف و نقل های تحریف شده میدانم .

دروغهایی مانند رضا شاه برای انگلیسی ها راه آهن سراسری احداث کرد .

بله هیچ شکی نیست که حکومت رضاشاه یک حکومت استبدادی بوده ولی در عین حال هیچ شکی هم نیست که رضاشاه پدر ایران مردن و نوین است . هر چند که جمهوری اسلامی دارد مادر ایران مدرن و نوین را ....

اینها فهرست میراث رضاشاه است :



هر طوری که حساب کنید خدماتش از استبداد و زمینخواری و ... اش بیشتر است . به همین دلیل در کنار انتقاد های فراوانی که بهش وارد است همواره شخصی است که به ایران خدمت کرده .
بعد از اسلام خیلی کم پیدا میشوند افرادی که پس از به قدرت رسیدن به فکر کشور باشند . تقریبن نداریم .

من نمی‌دانم چهارتا پل و راه‌آهن تا کی می‌خواهد چماق باشد بر سر ما؟ دوست من، قدری به خود بیایید، اینهایی که می‌گویید دقیقا چیزی جز وظیفه‌ی او نبوده، شما چگونه او را به عنوانِ همه‌کاره‌ی مملکت که همه‌ی منابعِ آن را برعهده داشت، از مسئولیت خارج می‌کنید و کارهای خوب‌اش را در زمره‌ی خدمات و کارهای بدش را از سرِ نادانی به حساب می‌آورید و بعد مجموعِ تمامِ اینها باید تحسین و تقدیر بشود؟! اگر قرار باشد این چیزها حساب باشد که خب هیتلر خیلی خیلی بهتر از رضاشاه بوده! آلمانِ پس از جنگِ نخست چنان از همپاشیده و اقتصادش چنان وضع ناجوری پیدا کرده بود که چیزی به نابودیِ آلمان نمانده بود. هیتلر به تنهایی در عرضِ چند سال چنان آلمان را دگرگون کرد و چنان اقتصادش را ساخت که هنوز هم کارشناسان را به شگفتی می‌اندازد.

حالا اینکه تعدادِ زیادی از حاکمانِ ایران خیلی بد بوده‌اند و این یکی کمی بهتر بوده، باید اسطوره بسازیم از او؟ اتفاقا ایرانِ پس از اسلام هم کم انسانهای بزرگ نداشته. از جمله شاه عباسِ صفوی که ایران را از یک نابودی حتمی نجات داد و خدماتِ رضاشاه در مقابلِ خدماتِ او در قضاوتِ تاریخ بس ناچیز به حساب می‌آید، کمی به تاریخ که مراجعه بفرمائید درمی‌یابید از چه رو می‌گویم. این واژه‌ی «خدمت» هم که جمهوری اسلامی آن را رواج داده، من ازش بیزارم، شاه، رئیس جمهور، نخست وزیر ... همگی فقط و فقط مسئول هستند. خدمت اینجا هیچ معنایی ندارد و تنها یک روش برای فرافکنی است و لاغیر که اگر فلان گند را به کشور زد بگویند به او اجازه‌ی خدمت نداند وگرنه آنکس که تمامِ امور کشور را خودش به تنهایی برعهده می‌گیرد و خود را همه کاره‌ی مملکت معرفی می‌کند، همینجا در نطفه در نگاهِ من با «گوه» یکسان است و در اولین فرصت باید او را در دادگاه به محاکمه کشاند، هرکس که می‌خواهد باشد و هرچقدر «خدمت» که می‌خواهد بکند. قانون را برای همین ساخته‌اند که آنکس که برحسبِ مسئولیتی که دارد وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد، منت بر سرِ کسی نگذارد. بهتر است قدری در این روحیه‌ی ایرانی «اسطوره‌سازی»ِ خود تجدید نظر کنیم. آنکس که تمامِ نهادهای سیاسی و دموکراتیکِ و پس از آن مدنی یک سرزمین را نابود می‌کند، رسما اعلامِ یک استبداد می‌کند و سپس دست به قتل و آزارِ مخالفان می‌زند، همینجا کارش تمام است و هر چقدر هم که می‌خواهد «خدمت» کرده باشد، هرچقدر هم که می‌خواهد وطن‌پرست باشد، هر چقدر که می‌خواهد خوش‌تیپ باشد ... یک شرِ مجسم و مطلق است و باید در هر فرصتی برای سقوطش تلاش کرد. اینجا مثلا علی‌ بن ابی طالبی نمی‌خواهیم حساب کنیم که مثلا حالا آنجا رضا میرپنج فلان قدر گند زد یا «مدرسِ جانور» را کشت و بسیار زمین‌خواری میکرد، خب عوض‌اش اینکارها را هم کرد که آنها را می‌پوشاند.


رضا قلدر که مثلا می‌خواست از کمال اتا ترک تقلید کند، چند کاری اینسو و آنسو کرد، اما هیچکدام از آنها به بهای نابودی نهادهای سیاسی و مدنی کشور و راه‌اندازی یک استبداد بسیار مزخرف و تهوع‌آور و بازسازیِ جایگاهِ دیکتاتوری برای شاه، کمترین ارزشی ندارد و دیدیم که همانها خیلی زود از بین رفته یا بی‌ارزش شدند، در حالیکه اگر نهادهای سیاسی و مدنی کشور را بازسازی میکرد، در جهتِ دموکراسی و آزادی چندگام برمی‌داشت بسیار ارزشمندتر بود. کسی از سلطنتی‌ها نمی‌گوید چرا مثلا مجلس و دیگر نهادهای دموکراتیک نمی‌توانستند همان کارهایی را که رضا شاه کرد، بکند.

من برای مبارزه با این روحیه بندگی و استبداددوستیِ ایرانی، با هرگونه کاریزما، نوستالژی و سمپاتی به «شاهنشاهی» مخالفم و از هر طریق درستی با آن مبارزه می‌کنم. تلاش برای فروپاشیِ دستگاهِ استبداد از «شورشی»‌های پنجاه و هفت هم هزاران برابر بیش از «خدمات» آدولف رضا و پسرش برایم ارزش داشتند و اگر قرار باشد به واسطه‌ی بودنِ جمهوری اسلامی کسی را شماطت و سرزنش بکنم، اولین کسان همان رضاخان و پسرش هستند. آخرین مصیبتی که تصور می‌کنم بدان دچار شوم این است که بخواهم با مقایسه جمهوری اسلامی و رضا چماق به دست، یا او و دیگران و اینکه خب رضای خودمان خیلی بهتر از آن بقیه بوده، دستگاهِ استبداد را تمجید بکنم و گرنه تکریم و تعظیم به رضا پهلوی و دیگران، چیزی جز همان به دستگاهِ استبداد نیست.

دوستان هم چه کارها که نمی‌کنند برای این تمجیدِ دستگاهِ استبداد! میرزاده را رضاشاه نکشت چون الان مدرکی نداریم؟! حتما ندا آقاسلطان را هم ج.ا نکشته است، چون هیچ مدرکی نداریم دیگر! پس از مرگِ میرزاده و دفنِ محرمانه‌ی او توسطِ شهربانی و خواستِ مجلس برای تحقیق در این مورد، هیچ معلوم نشد که پرونده‌ی تنها کسی از قاتلان که به هنگامِ فرار توسطِ مردم دستگیر شده بود چه شد؟ اشتباه نکنید، ربطی به رضا جون ندارد که او از دادگاه تبرئه شد!



سامان نوشته: من کاملا حاضرم رضا شاه دوباره زنده بشه و پادشاه ایران بشه برم خم بشم پاشو بذاره رو پشت من سوار ماشینش بشه!
فقط بیاد ۵ سال اوضاع این مملکت روروبه راه کنه.
می‌توانم حداقل یک خبر خوب به شما بدهم: شما اصلا تنها نیستید و احتمالا چند میلیونی مثلِ شما باشند! فرهنگِ منحطِ ایرانی-شیعی است دیگر که اینچنین بندگی و بیچارگی را در نهادشان پرورانده که همیشه و در همه حال باید در انتظار یک منجی باشند که چماق بالای سرشان بگذارد، آنها چکمه‌اش را ببوسند، تا او هم دلش بسوزد و کمتر آنها را بزند و بکشد و کمی هم اوضاع‌شان را بهتر کند، حالا تا آخر عمر در تختِ سلطنت هم که بشیند، دستگاهِ ترور و سرکوب و خفقان راه بیاندازد، دزدی و چپاول هم گاهگاهی بکند، اشکالی ندارد، عوضش گاهی برایشان خیابان و راه‌آهن هم می‌کشد، بانک و پل و ارتش (که البته ارتشِ رضا میرپنج و پسرش که را می‌توان بی‌غیرت‌ترین ارتشِ تمامِ تاریخِ ایران و براستی مایه ننگ و شرم دانست) هم می‌سازد و البته، البته خیلی آرامتر از بقیه چماقش را بر سرشان می‌کوبد! آخییی، چقدر ما دوست‌داشتنی و مظلومیم واقعا....


من که به راستی حاضرم تمامِ دم و دستگاهِ رضاخانی با خاک یکسان شود و میرزاده برایمان چنین بخواند:
نقل قول:دردا و حسرتا که جهان شد به کام خر
زد چرخ سفله، سکه ی دولت به نام خر خر سرور ار نباشد، پس هر خر از چه روی؟
گردد همی ز روی ارادت غلام خر
افکنده است سایه، هما بر سر خران
افتاده است طایر دولت به دام خر
خر بنده ی خران شده، آزادگان دهر
پهلو زن است چرخ، به این احتشام خر
خرها تمام محترمند! اندرین دیار
باید نمود از دل و جان احترام خر
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
بنگر که بر چه پایه رسیده مقام خر؟
شد دایمی ریاست خرها به ملک ها
ثبت است در جریده ی عالم دوام خر
هنگامه ای به پاست به هر کنج مملکت
از فتنه ی خواص پلید و عوام خر
روزی که جلسه ی وزرا، منعقد شود
دربار چون طویله شود ز ازدحام خر
درغیبت وزیر،معاون شود کفیل
گوساله ایست نایب و قایم مقام خر
یا رب «فلان کَس » چرا می خورد پلو؟
گر کاه و یونجه است، به دنیا طعام خر
خر های تیزهوش، وزیران دولتند
یاحَبّذا ز رتبه و شان و مقام خر
از آن الاغ تر وکلایند از این گروه
تثبیت شد به خلق جهان احتشام خر
شخص رییس دولت ما، مظهر خر است
نبود به جز خر، آری قایم مقام خر
چون نسبت وزیر به خر، ظلم بر خر است
انصاف نیست، کاستن از احترام خر
گفتا سروش غیب، بگوش «فلان کَس »
زین بیشتر، زمانه نگردد به کام خر
امروز روز خرخری و خرسواری است
فردا زمان خرکشی و انتقام خر

یا

نقل قول:این چه بساطی است، چه گشته مگر؟
مملکت از چیست؟ شده محتضر!
موقع خدمت همه مانند خر
جمله اطباش، به گل مانده در
به به از این مملکت خرتوخر
بشنو و باور مکن
جان پسر، گوش به هر خر مکن
بشنو و باور مکن
تجربه را باز مکرر مکن
بشنو و باور مکن
مملکت ما شده امن و امان
از همدان تا طبس و سیستان
مشهد و تبریز و ری و اصفهان
ششتر و کرمانشه و مازندران
امن بود، شکوه دگر، سرمکن
بشنو و باور مکن

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#13

Dariush نوشته: می‌توانم حداقل یک خبر خوب به شما بدهم: شما اصلا تنها نیستید و احتمالا چند میلیونی مثلِ شما باشند! فرهنگِ منحطِ ایرانی-شیعی است دیگر که اینچنین بندگی و بیچارگی را در نهادشان پرورانده که همیشه و در همه حال باید در انتظار یک منجی باشند که چماق بالای سرشان بگذارد، آنها چکمه‌اش را ببوسند، تا او هم دلش بسوزد و کمتر آنها را بزند و بکشد و کمی هم اوضاع‌شان را بهتر کند، حالا تا آخر عمر در تختِ سلطنت هم که بشیند، دستگاهِ ترور و سرکوب و خفقان راه بیاندازد، دزدی و چپاول هم گاهگاهی بکند، اشکالی ندارد، عوضش گاهی برایشان خیابان و راه‌آهن هم می‌کشد، بانک و پل و ارتش (که البته ارتشِ رضا میرپنج و پسرش که را می‌توان بی‌غیرت‌ترین ارتشِ تمامِ تاریخِ ایران و براستی مایه ننگ و شرم دانست) هم می‌سازد و البته، البته خیلی آرامتر از بقیه چماقش را بر سرشان می‌کوبد! آخییی، چقدر ما دوست‌داشتنی و مظلومیم واقعا....


من که به راستی حاضرم تمامِ دم و دستگاهِ رضاخانی با خاک یکسان شود و میرزاده برایمان چنین بخواند:


یا
شما که به کمک اشعار نغز شاعر شهیدتون من و چند میلیون ایرانی دیگر را خر حساب فرمودید، لطف کنین و بگین سلطنت یک دیکتاتور مصلح باجربزه بر مشتی خر چه اشکالی داره؟

این رو هم جواب بدین که راه آهن رضاخانی بیشتر به درد این مملکت خورده یا اشعار خر تو خر مرحوم میرزاده؟

شما در دنیای واقعی زندگی میکنین یا در وهم فانتزیهاتون؟
پاسخ
#14

Dariush نوشته: حالا اینکه تعدادِ زیادی از حاکمانِ ایران خیلی بد بوده‌اند و این یکی کمی بهتر بوده، باید اسطوره بسازیم از او؟ اتفاقا ایرانِ پس از اسلام هم کم انسانهای بزرگ نداشته. از جمله شاه عباسِ صفوی که ایران را از یک نابودی حتمی نجات داد و خدماتِ رضاشاه در مقابلِ خدماتِ او در قضاوتِ تاریخ بس ناچیز به حساب می‌آید، کمی به تاریخ که مراجعه بفرمائید درمی‌یابید از چه رو می‌گویم. این واژه‌ی «خدمت» هم که جمهوری اسلامی آن را رواج داده، من ازش بیزارم، شاه، رئیس جمهور، نخست وزیر ... همگی فقط و فقط مسئول هستند. خدمت اینجا هیچ معنایی ندارد و تنها یک روش برای فرافکنی است و لاغیر که اگر فلان گند را به کشور زد بگویند به او اجازه‌ی خدمت نداند وگرنه آنکس که تمامِ امور کشور را خودش به تنهایی برعهده می‌گیرد و خود را همه کاره‌ی مملکت معرفی می‌کند، همینجا در نطفه در نگاهِ من با «گوه» یکسان است و در اولین فرصت باید او را در دادگاه به محاکمه کشاند، هرکس که می‌خواهد باشد و هرچقدر «خدمت» که می‌خواهد بکند. قانون را برای همین ساخته‌اند که آنکس که برحسبِ مسئولیتی که دارد وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد، منت بر سرِ کسی نگذارد. بهتر است قدری در این روحیه‌ی ایرانی «اسطوره‌سازی»ِ خود تجدید نظر کنیم. آنکس که تمامِ نهادهای سیاسی و دموکراتیکِ و پس از آن مدنی یک سرزمین را نابود می‌کند، رسما اعلامِ یک استبداد می‌کند و سپس دست به قتل و آزارِ مخالفان می‌زند، همینجا کارش تمام است و هر چقدر هم که می‌خواهد «خدمت» کرده باشد
یا
داریوش جان باید دهنت رو گُل بارون کرد;)من الان در پریود مغزی هستم جای منم جواب بده:))
این شعرا رو گفتی منم یاد این شعره افتادم:
نقل قول:بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید به چنین مجلس و بر کر و فرش باید رید
به حقیقت در عدل ار در این بام و بر است به چنین عدل و به دیوار و درش باید رید
آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران را گه به مکافات الی تا کمرش باید رید
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است بر چنین ملت و روح پدرش باید رید
به مدرس نتوان کرد جسارت اما آن‌قدر هست که بر ریش خرش باید رید
این حرارت که به خود احمد آذر دارد تا که خاموش شود بر شررش باید رید
شفق سرخ نوشت آصف کرمانی مرد غفرالله کنون بر اثرش باید رید
آن دهستانی بی مدرک تحمیلی لر از توک پاش الی مغز سرش باید رید
گر ندارد ضرر و نفع مشیرالدوله بهر این ملک به نفع و ضررش باید رید
ار رَود موتمن‌الملک به مجلس گاهی احتراماٌ به سر رهگذرش باید رید

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#15

سامان نوشته: شما که به کمک اشعار نغز شاعر شهیدتون من و چند میلیون ایرانی دیگر را خر حساب فرمودید، لطف کنین و بگین سلطنت یک دیکتاتور مصلح باجربزه بر مشتی خر چه اشکالی داره؟

این رو هم جواب بدین که راه آهن رضاخانی بیشتر به درد این مملکت خورده یا اشعار خر تو خر مرحوم میرزاده؟

شما در دنیای واقعی زندگی میکنین یا در وهم فانتزیهاتون؟
عزیز من دیکتاتور مصلح چه صیغه ای هست دیگه!دیکتاتور مصلح و خوب وجود خارجی نداره.البته مقایسه کردن کارنامه کاری حکومت ها کار شایسته و درستی هست ولی راضی شدن به دیکتاتوری مسئله متفاوتیه.
رضاشاه عزیز هم اومد و مجلس مشروطه ای که از عمرش چند صباحی نگذشته بود رو کاملا از بین برد، واقعا این هنره که یک کشور رو که تازه کمی از دیکتاتوری نجات پیدا کرده باز به سمت دیکتاتوری برد؟هنوز هم پاسخ مناسبی نگرفتم که اگر این دیکتاتور مصلح بود چرا در اولین سعی در تضعیف ابتدایی ترین مصادیق دموکراسی کرده؟من نمیدونم دوستان مدافع سلطنت چه چیز رو در سلطنت میبینند که دموکراسی قادر به انجامش نیست و باید برای پیشرفت کردن اول دموکراسی زیر چکمه بره بعد کشور پیشرفت بکنه!

To ravage, to slaughter, to usurp under false titles, they call empire; and where they make a desert, they call it peace
Tacitus-
پاسخ
#16

سامان نوشته: شما که به کمک اشعار نغز شاعر شهیدتون من و چند میلیون ایرانی دیگر را خر حساب فرمودید، لطف کنین و بگین سلطنت یک دیکتاتور مصلح باجربزه بر مشتی خر چه اشکالی داره؟
این رو هم جواب بدین که راه آهن رضاخانی بیشتر به درد این مملکت خورده یا اشعار خر تو خر مرحوم میرزاده؟
شما در دنیای واقعی زندگی میکنین یا در وهم فانتزیهاتون؟
احساسی نباشید دوستِ من، کسی به شما جسارت نکرد، زبانِ شعر و انتقاد همین است و عشقی هم نه اولین و نه آخرین کسی نبود که چنین تند و تیز نقد می‌کرد، برای مقایسه می‌توانید چرندوپرند دهخدا یا آثارِ جمالزاده و هدایت و دیگران را بخوانید که چیزی کم از عشقی ندارند. استبداد از هر نوع و شکلش، از همان ابتدای حضورش محکوم و مذموم است، مخصوصا که قرار باشد مجلس و قانونِ اساسی‌ای که مردم برایش سالها با دستگاهِ استبداد و استعمار جنگیدند را از بین ببرد. دیکتاتورِ مصلح هم، همانطور که آندد گفت، تضاد اسم و صفت است، مثلِ مثلثِ چهارگوش.

برای من آزادی بیان و دموکراسی و قانون بیش از همه چیز اهمیت دارد، مخصوصا در برابر کسی چون رضای چماق به دست که چه حضورش به عنوانِ دیکتاتور و چه رفتارش، چیزی جز توهین به مردم نبود، آنگاه که با چماق و فحش با همه برخورد می‌کرد. جربزه‌ی او هم همین بود که به بدبخت بیچاره‌ها فحاشی کند و آنها را با چماقِ در دست‌اش کتک وگرنه دیدیم در برابر انگلیسی‌ها چگونه برخود رید و هتا وقت نکرد خود را پاک کند از بس برای فرار عجله داشت.

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#17

undead_knight نوشته: داریوش جان باید دهنت رو گُل بارون کرد;)من الان در پریود مغزی هستم جای منم جواب بده:))
من هم که اینجا به زور گاهی آنتن دارم، تایپ با این صفحه کلیدِ کوچک هم یک نوع جهاد در راهِ اسپاگتی حساب می‌شود. البته ریدن به دستگاهِ استبداد و دیکتاتوری آنقدر برایم انگیزه‌بخش است که همه‌ی این موانع را پشت سر بگذارم و نیم ساعت مشغولِ تایپ شومE409

کسشر هم تعاونی؟!
پاسخ
#18

undead_knight نوشته: عزیز من دیکتاتور مصلح چه صیغه ای هست دیگه!دیکتاتور مصلح و خوب وجود خارجی نداره.البته مقایسه کردن کارنامه کاری حکومت ها کار شایسته و درستی هست ولی راضی شدن به دیکتاتوری مسئله متفاوتیه.
رضاشاه عزیز هم اومد و مجلس مشروطه ای که از عمرش چند صباحی نگذشته بود رو کاملا از بین برد، واقعا این هنره که یک کشور رو که تازه کمی از دیکتاتوری نجات پیدا کرده باز به سمت دیکتاتوری برد؟هنوز هم پاسخ مناسبی نگرفتم که اگر این دیکتاتور مصلح بود چرا در اولین سعی در تضعیف ابتدایی ترین مصادیق دموکراسی کرده؟من نمیدونم دوستان مدافع سلطنت چه چیز رو در سلطنت میبینند که دموکراسی قادر به انجامش نیست و باید برای پیشرفت کرن اول دموکراسی زیر چکمه بره بعد کشور پیشرفت بکنه!
دیکتاتور مصلح صفت وموصوف هست دیگه!
یعنی کسی که با توجه به تعاریف امروزی ما نوع حکومتش در رده ی دیکتاتوری قراربگیره ولی اموری که انجام میده به صلاح کشورش باشه و به پیشرفت مملکت بیانجامه. البته به شما حق میدم که با توجه به دانشی که دارین وشرایطی که جهان امروز تجربه میکنه دیکتاتورمصلح رویک ترکیب وصفی متناقض به حساب بیارین ولی باور بفرمایین هرچی فکر میکنم میبینم ایران زمان آخر قاجاریه وضعیتش جوری بوده که به رضاشاه میشه لقب دیکتاتور مصلح داد. یعنی اصلا وضعیت و سطح آگاهی ها جوری نبوده که بخوایم بگیم کسی با نیت خیر نمیبایست از طریق خودکامگی نقشه های خوبش رو برای کشورش عملی میکرده. برعکس شاید اصلا توفضای سیاسی اون موقع فکر اینکه از طریق تقویت نهادهای مدنی!! میشده اوضاع رو بهبود بخشید، مسخره به نظر میومده.
ضمن اینکه من بر خلاف شما و جناب داریوش خان که جواب سوالهای من روندادن اصلا آدم ایده آلیستی نیستم وبه نظرم تاسیس مدرسه خیلی کار مفیدتری بوده برای کشورم تا روانه کردن فحش به هر طرف در قالب هزل یا هجو و احترامی که برای امثال دهخدا قائل هستم نه بخاطر هزلیات ایشونه بلکه بخاطر خدمتی هست که از طریق تولید لغتنامه و کتابهایی از این قبیل به ادبیات ایران کرده اند. البته دشمنی ای هم با میرزاده ی عشقی ندارم.
پاسخ
#19

Dariush نوشته: من نمی‌دانم چهارتا پل و راه‌آهن تا کی می‌خواهد چماق باشد بر سر ما؟ دوست من، قدری به خود بیایید، اینهایی که می‌گویید دقیقا چیزی جز وظیفه‌ی او نبوده، شما چگونه او را به عنوانِ همه‌کاره‌ی مملکت که همه‌ی منابعِ آن را برعهده داشت، از مسئولیت خارج می‌کنید و کارهای خوب‌اش را در زمره‌ی خدمات و کارهای بدش را از سرِ نادانی به حساب می‌آورید و بعد مجموعِ تمامِ اینها باید تحسین و تقدیر بشود؟! اگر قرار باشد این چیزها حساب باشد که خب هیتلر خیلی خیلی بهتر از رضاشاه بوده! آلمانِ پس از جنگِ نخست چنان از همپاشیده و اقتصادش چنان وضع ناجوری پیدا کرده بود که چیزی به نابودیِ آلمان نمانده بود. هیتلر به تنهایی در عرضِ چند سال چنان آلمان را دگرگون کرد و چنان اقتصادش را ساخت که هنوز هم کارشناسان را به شگفتی می‌اندازد.

همین طرز فکر طلبکارانه از افراد بوده که امروزه جمهوری اسلامی را بر سرمان خراب کرده .
تمام خدمات یک فرد رو به خاطر اشتباهاتش نباید به چاه توالت ریخت و بعد به شکلی طلبکارانه گفت خوب وظیفه اش بوده !


Dariush نوشته: حالا اینکه تعدادِ زیادی از حاکمانِ ایران خیلی بد بوده‌اند و این یکی کمی بهتر بوده، باید اسطوره بسازیم از او؟ اتفاقا ایرانِ پس از اسلام هم کم انسانهای بزرگ نداشته. از جمله شاه عباسِ صفوی که ایران را از یک نابودی حتمی نجات داد و خدماتِ رضاشاه در مقابلِ خدماتِ او در قضاوتِ تاریخ بس ناچیز به حساب می‌آید، کمی به تاریخ که مراجعه بفرمائید درمی‌یابید از چه رو می‌گویم.

هر کسی به کشور خدمت کرده باید برایش ارزش قایل شویم ! دلیل اینکه رضاشاه بیشتر در مرکز توجه است این است که بیشتر جمهوری اسلامی و اراذل شورشی 57 بهش میتازند . یقینن اگر به سایر شاها و خدمتگزاران ایران هم به مانند رضاشاه تازیده میشد وضعیت مشابهی را در قبال آنان شاهد بودیم .

Dariush نوشته: این واژه‌ی «خدمت» هم که جمهوری اسلامی آن را رواج داده، من ازش بیزارم، شاه، رئیس جمهور، نخست وزیر ... همگی فقط و فقط مسئول هستند. خدمت اینجا هیچ معنایی ندارد و تنها یک روش برای فرافکنی است و لاغیر که اگر فلان گند را به کشور زد بگویند به او اجازه‌ی خدمت نداند وگرنه آنکس که تمامِ امور کشور را خودش به تنهایی برعهده می‌گیرد و خود را همه کاره‌ی مملکت معرفی می‌کند، همینجا در نطفه در نگاهِ من با «گوه» یکسان است و در اولین فرصت باید او را در دادگاه به محاکمه کشاند، هرکس که می‌خواهد باشد و هرچقدر «خدمت» که می‌خواهد بکند.

من یادم نمیاد جایی گفته باشم نگذاشتند که خدمت کند ! اتفاقن خیلی هم دستش در کارهایی که میخواست بکنه باز بود .

Dariush نوشته: قانون را برای همین ساخته‌اند که آنکس که برحسبِ مسئولیتی که دارد وظیفه‌ی خود را انجام می‌دهد، منت بر سرِ کسی نگذارد.
منتی نیست ، ولی طلبی هم کسی از کسی ندارد . اینکه جامعه ایرانی همواره از همه کس و هیچ کس طلب کار است یک مشکل فرهنگیست . از فردا هندی ها هم بروند بگویند گور پدر گاندی وظیفه اش بوده !
اول باید بیاموزیم از کسی طلبکار نباشیم که پس فردا شخصی مثل خمینی به واسطه این طلب خیالی مثل چوپانی که گله را کنترل میکند ما را به واسطه این طلبکاری نراند .
مگر خمینی با چه شعارهایی ملت رو خر کرد !؟ با استفاده از همین حس طلبکارنه بود دیگه . آب و برق را مجانی میکنیم ، اتوبوس را مجانی میکنیم ، شاه قبرستانها را آباد کرد کشور را ویران و از این مدل چرندیات .


Dariush نوشته: بهتر است قدری در این روحیه‌ی ایرانی «اسطوره‌سازی»ِ خود تجدید نظر کنیم.

من فکر میکنم بهتر است قدری از این حس طلبکارانه ای که از زمین و زمان داریم بکاهیم وضعمان خیلی بهتر میشود .

Dariush نوشته: آنکس که تمامِ نهادهای سیاسی و دموکراتیکِ و پس از آن مدنی یک سرزمین را نابود می‌کند، رسما اعلامِ یک استبداد می‌کند و سپس دست به قتل و آزارِ مخالفان می‌زند، همینجا کارش تمام است و هر چقدر هم که می‌خواهد «خدمت» کرده باشد، هرچقدر هم که می‌خواهد وطن‌پرست باشد، هر چقدر که می‌خواهد خوش‌تیپ باشد ... یک شرِ مجسم و مطلق است و باید در هر فرصتی برای سقوطش تلاش کرد.

مگر چیزی وجود داشته که بخواهد نابود بشود ؟! شما چنان حرف میزنید که انگار قبل از به قدرت رسیدن رضاشاه مملکت سوئیس بوده بعد این اومده و کردتش استبدادی ! نه خیر از یک استبداد به استبداد دیگر گذر کردیم با این تفاوت که استبداد قبلی در حال تاراج مملکت و نابودی اش بود ولی استبداد بعدی شروع به ساخت آن و فرهنگ سازی و ... کرد . نتیجه اش را هم داریم امروزه میبینیم وگرنه هنوز هنگامی که فشار به شکم مبارک میامد یک لینگ اینور جوی و یک لنگ آن ور جوی میشستیم و میریدیم ! (تشریف ببرید افغانستان تا بفهمید چی میگم) .

Dariush نوشته: اینجا مثلا علی‌ بن ابی طالبی نمی‌خواهیم حساب کنیم که مثلا حالا آنجا رضا میرپنج فلان قدر گند زد یا «مدرسِ جانور» را کشت و بسیار زمین‌خواری میکرد، خب عوض‌اش اینکارها را هم کرد که آنها را می‌پوشاند.

تمام مشکل اینجاست که امثال شما همه چیز را سیاه و سفید میبینند ! چون رضاشاه جکومت استبدادی داشته پس کلن سیاه و شر مطلق است و غلط کرده آن همه آبادانی و ساخت و ساز کرده و ایران را از عصر حجر بیرون کشیده . البته اگر نمیکرد امروز داشتید فحشش میدادید که زمانی که فرصتی بود غلطی نکرد و این از همان حس طلبکارانه سرچشمه میگیرد .
منتقد منصف اینچنین یکجانبه حمله نمیکند .


Dariush نوشته: رضا قلدر که مثلا می‌خواست از کمال اتا ترک تقلید کند، چند کاری اینسو و آنسو کرد، اما هیچکدام از آنها به بهای نابودی نهادهای سیاسی و مدنی کشور و راه‌اندازی یک استبداد بسیار مزخرف و تهوع‌آور و بازسازیِ جایگاهِ دیکتاتوری برای شاه، کمترین ارزشی ندارد و دیدیم که همانها خیلی زود از بین رفته یا بی‌ارزش شدند، در حالیکه اگر نهادهای سیاسی و مدنی کشور را بازسازی میکرد، در جهتِ دموکراسی و آزادی چندگام برمی‌داشت بسیار ارزشمندتر بود. کسی از سلطنتی‌ها نمی‌گوید چرا مثلا مجلس و دیگر نهادهای دموکراتیک نمی‌توانستند همان کارهایی را که رضا شاه کرد، بکند.

باز هم که گفتید نابودی نهادهای سیاسی ؟! اصلن چیزی وجود نداشته که بخواهد نابود شود ! کدام نهاد سیاسی ؟ شما دارید شخص را به انجام کاری متهم میکنید که اصلن نمیتوانسته آن کار را انجام دهد . بس است جانم .
با فحاشی و ... هم اتفاق خاصی نمیوفتند نه تاریخ عوض میشود و نه نظر کسانی که منصفانه به داستان نگاه میکنند و از عالم و عالم طلب ندارند عوض میشود .


Dariush نوشته: من برای مبارزه با این روحیه بندگی و استبداددوستیِ ایرانی، با هرگونه کاریزما، نوستالژی و سمپاتی به «شاهنشاهی» مخالفم و از هر طریق درستی با آن مبارزه می‌کنم. تلاش برای فروپاشیِ دستگاهِ استبداد از «شورشی»‌های پنجاه و هفت هم هزاران برابر بیش از «خدمات» آدولف رضا و پسرش برایم ارزش داشتند و اگر قرار باشد به واسطه‌ی بودنِ جمهوری اسلامی کسی را شماطت و سرزنش بکنم، اولین کسان همان رضاخان و پسرش هستند. آخرین مصیبتی که تصور می‌کنم بدان دچار شوم این است که بخواهم با مقایسه جمهوری اسلامی و رضا چماق به دست، یا او و دیگران و اینکه خب رضای خودمان خیلی بهتر از آن بقیه بوده، دستگاهِ استبداد را تمجید بکنم و گرنه تکریم و تعظیم به رضا پهلوی و دیگران، چیزی جز همان به دستگاهِ استبداد نیست.

بله اصولن اصلن خود پهلوی ها انقلاب کردند علیه خودشان !
شورشیان 57 که شما برایشان سینه سپر میکنید سیاه ترین دوران تاریخ ایران رو رقم زدند جانم ! بفرمایید فقط یک نمونه نشان بدهید که در حکومتهای قبلی ایران شمار بسیاری را بیدلیل اعدام کرده باشند !
جالب است که شخصی از شورشیان 57 حمایت میکند و بعد چشم را میبندد و میگوید رضاشاه اگر هم کاری کرده وظیفه اش بوده !!! بعد وقتی ما میگوییم لیاقتتان (شورشیان 57 و مدافعانشان) همان خمینی و جمهوری اسلامیست فیوز میپرانید .

Dariush نوشته: دوستان هم چه کارها که نمی‌کنند برای این تمجیدِ دستگاهِ استبداد! میرزاده را رضاشاه نکشت چون الان مدرکی نداریم؟! حتما ندا آقاسلطان را هم ج.ا نکشته است، چون هیچ مدرکی نداریم دیگر! پس از مرگِ میرزاده و دفنِ محرمانه‌ی او توسطِ شهربانی و خواستِ مجلس برای تحقیق در این مورد، هیچ معلوم نشد که پرونده‌ی تنها کسی از قاتلان که به هنگامِ فرار توسطِ مردم دستگیر شده بود چه شد؟ اشتباه نکنید، ربطی به رضا جون ندارد که او از دادگاه تبرئه شد!

اینکه یک شارلاتان دروغگو چه شنیده سند و مدرک نیست . همین طوری هم زرتی همه چیز را به گردن یک شخص خاص نمیدازند ! مثلن نمیشده همون آخوندها و شپشوهایی که شما ازشان دفاع میکنید و امروز به خاطر مخالفت کور و متعصبانه با رضاشاه ازشان قدیس ساخته اید وی را کشته باشند ؟

پاسخ دندان شکن میرزاده عشقی به شیخ مفت خور !!

سابقه ترور شعرا و کسانی که به آخوند جماعت گیر میدهد به دست امثال نواب صفوی خیلی بشتر است . اصولن در راه دین کشتن خیلی بیشتر رواج دارد تا در راه تثبیت حکومت .
و در هر صورت همواره این ادعا دروغ تلقی خواهد شد مگر خلافش ثابت شود .


Dariush نوشته: فرهنگِ منحطِ ایرانی-شیعی

برابر است با طلب داشتن از همه کس و هیچ کس !

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ
#20

undead_knight نوشته: رضاشاه عزیز هم اومد و مجلس مشروطه ای که از عمرش چند صباحی نگذشته بود

این دروغ و جعل تاریخی هست که مدام شورشیان 57 و مدافعینشان تکرار میکنند !
مجلس اول که در همان دوران قاجار و توسط شاهان قاجار به توپ بسته شد ! مجلس دوم هم عملن سیستم مشروطه و دموکراتی نبوده.
یعنی اصلن مردم سالاری حتا در حد و اندازه 1% هم وجود نداشته که رضاشاه بخواهد آن را نابود کند .
آن چیزی که شما میگویید رضاشاه نابودش کرده یک کاریکاتورِ مسخره از دمورکاسی و مشروطه بوده نه چیزی بیشتر .

خدای ار به حکمت ببندد دری - به کرمک زند قفل محکم تری  
پاسخ


موضوعات مشابه ...
موضوع / نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
آخرین ارسال توسط Kaveh
09-09-2012, 05:15 AM

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 2 مهمان