04-21-2013, 08:07 PM
به عنوان مقدمه باید بگویم که من شخصا هنوز متقاعد نشدهام که PUA یکسره و تماما پدیدهای نابجاست، هرچه باشد سرمنشاء آشنایی من با کُل این مباحث همینها بودند و گمان میکنم برای پسران جوان و تحت فشار هورمنهای جنسی، بهترین راه موجود جهت آشنایی با «واقعیت ماجرا چنانکه هست» و رها شدن از بند توهماتی که زنان و زنپرستان دربارهی موضوعات جنسی/جنسیتی به ایشان القا میکنند همین باشد، اما جدا از این تنها کارکرد مثبتی که به ذهنم میرسد، PUA به کلی نشانگر پدیدهای بسیار مخرب و ویرانگر است که باید به تفصیل به آن پرداخت و همهی زوایای آنرا مورد برسی قرار داد.
مهمترین دشواری این «جنبش» همانست که شما گفتید، اینکه چیزی فراتر از بازآموزی همان کارکرد سنتی/طبیعی مرد با هدف چیزی جدید(رسیدن به سکس)نیست و در آن دیگر مردان یا رقیبانی هستند که باید آنها را درهم شکست، یا بازندههایی که خطری برایتان ندارد اما با آنها همنشین شدن مایهی افت جایگاه شما در نظر زنان میشود. دستگاه فکری که در آن همهی ارزش یک مرد، به شمار زنانیست که به رختخواب کشانده و «ارضا» کرده و دفعاتی که توانسته تائید آنها را اخذ بکند، مکانیزم ارزشیابی که در آن تکتک اعمال شما در زندگی(از لباسی که میپوشید، تا نحوهی حرف زدن، تا کلماتی که بکار میبرید، تا نوع راه رفتن و نگاه کردنتان)بر مبنی «آنچه زن میخواهد» تنظیم شده و حول محور ِ اینکه چگونه هرچه او میخواهد را به او بدهیم میچرخد.
پس از این، اولین ایراد دیگری که میتوان به PUA گرفت اینست که به تقسیمبندی ِ زنمحور مردان پایبند است، و آنرا چه بسی حتی تشدید هم میکند. «مرد بتا» و «مرد آلفا» چیزی بجز تقسیم کردن مردها به آنچه در تناسب با زنان میکنند نیست، و «بازیکنها» هم هرچند این تقسیمبندیها را «کشف» کردهاند، بجای تلاش برای پایان دادن به آنها و بازشناسی ِ غیرانسانی بودن آنها(یا دستکم تلاش برای نقدشان)میکوشند از آنها برای پیشبرد هدف خود(سکس)استفاده بکنند. ایراد ِ این بخش از PUA زمانی در نظرها تشدید میشود که ما میبینیم آنها مدافعان حقوق مردان را پا به پای لاشخوران فمینیست و پادوهای کُسلیس ِ ایشان «بتا» و «Neckbeard» و «بازندههای خیکی و بیچارهای که در زیرزمین خانهی پدری دارند در حسرت زنان زیبا میمیرند» جلوه میدهند و ایشان را در مقام مردانی که قادر به اخذ مقام اجتماعی خود از راههای مورد پذیرش یا دستکم مورد نفع زنان نبودهاند تحقیر میکنند.
این مشکل ما را به بدبختی بزرگتری در کُل این دستگاه مبتنی بر شارلاتانیسم راهنما میشود که من همواره آنرا با تاکید و تشدید ذکر کردهام و آن وعدهی موقعیت ِ دروغیست که PUA به آن به «عامل» و «مشتری» خود بشارت میدهد، و هرگز قادر به برآوردنش نیست: آلفا بودن/شدن. اینکه شما مثل اردک راه میروید، مثل اردک صدا میدهید و مثل اردک پر دارید به معنای اردک بودنتان نیست. من خود سالها «بازیکن» بودم و در تمام آن سالها، هرگز چیزی فراتر از یک بتای باهوش که راه رسیدن به آنچه میخواهد را آموخته و قادر است آلفا بودن را به خوبی تقلید بکند نبودم. اینکه شما فلان تعداد زن مخ میزنید و هر شب چهارتا شماره میگیرید و دخترهای کلاس همه عاشقتان هستند به معنی این نیست که «آلفا» شدهاید، به این معنیست که یاد گرفتهاید چطور وانمود بکنید آلفا هستید،(اینکه به زنان اهمییتی نمیدهید و حس کنجکاوی و میل به تائیدشدن را در آنها برانگیزید، وانمود بکنید مغرور هستید و مثل آن مردان دیگر برای رسیدن به کُس هرکاری نمیکنید و او برای تور کردن شما باید زحمت بیشتری بکشد، وانمود بکنید که چطور بجای فتح شدن و اجازهی کنترل را به او دادن(در بسیاری اوقات از طریق به کنترل ِ کاذب شما درآمدن)هربار از چنگال او بگریزید و ...).
در واقعیت امر اینها هیچکدام نشانهی «آلفا بودن» نیست، یک آلفای حقیقی به راستی ارزش و اهمییتی به زنان نمیدهد، زنان هرگز نمیتوانند چیزی از او بجز سکس بگیرند نه چون «به رموز بازی پی برده و از آنها آگاه است»، بلکه چون اساسا از زنها بیزار است و برایشان هیچ ارزشی قائل نیست. آلفای حقیقی یک Psychopath تمام عیار است که از اعمال خشونت به دیگران برای دفاع از مایملک جنسی خود هیچ ابایی ندارد، و اصلا همهی آنچه شما مشغول به تقلید آنها هستید چیزی فراتر از Indicator ها و نشانگان ثانویه برای اثبات وجود چنین ویژگی در یک مرد نیست. من با تمام آن اداهای رقتانگیز و توهمات خندهآور «استقلال جنسی» و غرور و کنترلی که داشتم، هنوز چیزی فراتر از یک مرد بتا که در پس ذهن خود باور دارد دختری آن بیرون پیدا خواهد شد که مرا دوست خواهد داشت و «ارزشش را دارد» و سیندرلایی هست در جهان واقعی که میتوانم و میباید همه چیزم را فدایش بکنم، نبودم. اینست که از یادآوری آنکه به راستی هستم و نگریستن در آینه(به دیگر مردان بتایی که دست ِ بالا آنقدر احترام به خود دارند تا این مسخرهبازیها را درنیاورند یا دست کم آنقدر فاقد اعتماد بنفس هستند که اصلا وارد بازی شدن را امتحان نکنند)بیزار بودم. مدت زیادی خودکاوی و دروننگری نیاز است تا بتوانید از زندان بستهی شرطیسازی اجتماعی و برنامهریزی بیولوژیکی برای گدایی تائید از زنان که مردان از آغاز با آن بزرگ میشوند بیرون بجهید و بفهمید تعداد زنانی که شما را از صد حلقهی آتش پراندهاند و سپس ازتان سیر سواری گرفتهاند و بعد هم بخاطر هرزگیهای جنسی خودشان سرزنشتان کردهاند هیچ افتخاری ندارد و به افزایش قدرت یا بهبود جایگاه واقعی من در جهان کمکی نمیکند.
برای مردهای معمولی سه روش عمده جهت بازیکن شدن وجود دارد: آشنایی با این روشها از طریق آزمایش و خطا، یعنی موفق نبودن با زنان، سپس تلاش کردن تمام روشهایی که به ذهن میرسد برای رسیدن به موفقیت با آنها و بخاطر سپردن و تقویت آنها که جواب دادهاند. این قدیمیترین روش موجود برای رسیدن به این موقعیت است و خیلی از «بازیکنها» چنین بازیکن میشوند. راه دیگر شنیدن نصایح و رهنمودهای کسیست که از طریق آزمایش و خطا بازیکن شده، و میزان بسیار برجستهای از موفقیت را با زنان نشان میدهد. این روشیست که من از طریق آن بازیکن شدم، دایی و برادر بزرگتری که خانمباز و دخترباز و «این کاره» بودند و در بدو بلوغ راههای درست حرف زدن، رفتار کردن و آشنا شدن با زنان را به من آموختند. روش دیگری که از همه جدیدتر است، مطالعهی کتابها و تماشای ویدیوها و شرکت در سمینارها و ... است که به تازگی مُد شدهاند و مولفان اینها به طیفی بسیار گسترده از مردانی که همهی آنچه زنان میگویند در یک مرد میخواهیم را انجام دادهاند اما بازهم به Friendzone پرتاب شدهاند و اکنون در جستجوی روشی جدید برای رابطه با زنان هستند بخشی از کلکهای قدیمی را، با روشی جدید میآموزند و در این مسیر، پول کلانی هم به جیب میزنند. PUA دربارهی یک وعده به شما حقیقت را میگوید : اینکه با اتخاذ روشهای آنها و برخورداری از ظاهری معمولی، بیشمار پارتنر، به مراتب آسانتر از آنچه اکنون گمان میکنید گیر خواهید آورد. آنچه به شما حقیقت را دربارهی آن نمیگوید اینست که کُل پروسهی Dating در جامعهی زنمحور و مردستیز کنونیست که فارغ از آنچه انجام بدهید یا روشی که اتخاذ بکنید، در نهایت بازندهی آن خواهید بود:
من دوست دارم یکی از این «بازیکنها» کتاب اسرار خانمبازی خود را بگشاید و صفحهای را به من نشان بدهد که در آن نوشته شده وقتی «کسی که مخ زدید» روز بعد پشیمان شد و شما را متهم به تجاوز جنسی کرد چه باید بکنید؟ به ما نشان بدهد صفحهای را که در آن توضیح میدهد وقتی «کاندوم پاره شد» و «قرص یادم رفت» و «من حاملهام» گریبان شما را گرفت و تا آخر عمر به مسئولیتی واداشت که هرگز آمادهی پذیرش آن نبودهاید بخاطر یک شب حال موقت، تکلیف چیست؟
مهمترین دشواری این «جنبش» همانست که شما گفتید، اینکه چیزی فراتر از بازآموزی همان کارکرد سنتی/طبیعی مرد با هدف چیزی جدید(رسیدن به سکس)نیست و در آن دیگر مردان یا رقیبانی هستند که باید آنها را درهم شکست، یا بازندههایی که خطری برایتان ندارد اما با آنها همنشین شدن مایهی افت جایگاه شما در نظر زنان میشود. دستگاه فکری که در آن همهی ارزش یک مرد، به شمار زنانیست که به رختخواب کشانده و «ارضا» کرده و دفعاتی که توانسته تائید آنها را اخذ بکند، مکانیزم ارزشیابی که در آن تکتک اعمال شما در زندگی(از لباسی که میپوشید، تا نحوهی حرف زدن، تا کلماتی که بکار میبرید، تا نوع راه رفتن و نگاه کردنتان)بر مبنی «آنچه زن میخواهد» تنظیم شده و حول محور ِ اینکه چگونه هرچه او میخواهد را به او بدهیم میچرخد.
پس از این، اولین ایراد دیگری که میتوان به PUA گرفت اینست که به تقسیمبندی ِ زنمحور مردان پایبند است، و آنرا چه بسی حتی تشدید هم میکند. «مرد بتا» و «مرد آلفا» چیزی بجز تقسیم کردن مردها به آنچه در تناسب با زنان میکنند نیست، و «بازیکنها» هم هرچند این تقسیمبندیها را «کشف» کردهاند، بجای تلاش برای پایان دادن به آنها و بازشناسی ِ غیرانسانی بودن آنها(یا دستکم تلاش برای نقدشان)میکوشند از آنها برای پیشبرد هدف خود(سکس)استفاده بکنند. ایراد ِ این بخش از PUA زمانی در نظرها تشدید میشود که ما میبینیم آنها مدافعان حقوق مردان را پا به پای لاشخوران فمینیست و پادوهای کُسلیس ِ ایشان «بتا» و «Neckbeard» و «بازندههای خیکی و بیچارهای که در زیرزمین خانهی پدری دارند در حسرت زنان زیبا میمیرند» جلوه میدهند و ایشان را در مقام مردانی که قادر به اخذ مقام اجتماعی خود از راههای مورد پذیرش یا دستکم مورد نفع زنان نبودهاند تحقیر میکنند.
این مشکل ما را به بدبختی بزرگتری در کُل این دستگاه مبتنی بر شارلاتانیسم راهنما میشود که من همواره آنرا با تاکید و تشدید ذکر کردهام و آن وعدهی موقعیت ِ دروغیست که PUA به آن به «عامل» و «مشتری» خود بشارت میدهد، و هرگز قادر به برآوردنش نیست: آلفا بودن/شدن. اینکه شما مثل اردک راه میروید، مثل اردک صدا میدهید و مثل اردک پر دارید به معنای اردک بودنتان نیست. من خود سالها «بازیکن» بودم و در تمام آن سالها، هرگز چیزی فراتر از یک بتای باهوش که راه رسیدن به آنچه میخواهد را آموخته و قادر است آلفا بودن را به خوبی تقلید بکند نبودم. اینکه شما فلان تعداد زن مخ میزنید و هر شب چهارتا شماره میگیرید و دخترهای کلاس همه عاشقتان هستند به معنی این نیست که «آلفا» شدهاید، به این معنیست که یاد گرفتهاید چطور وانمود بکنید آلفا هستید،(اینکه به زنان اهمییتی نمیدهید و حس کنجکاوی و میل به تائیدشدن را در آنها برانگیزید، وانمود بکنید مغرور هستید و مثل آن مردان دیگر برای رسیدن به کُس هرکاری نمیکنید و او برای تور کردن شما باید زحمت بیشتری بکشد، وانمود بکنید که چطور بجای فتح شدن و اجازهی کنترل را به او دادن(در بسیاری اوقات از طریق به کنترل ِ کاذب شما درآمدن)هربار از چنگال او بگریزید و ...).
در واقعیت امر اینها هیچکدام نشانهی «آلفا بودن» نیست، یک آلفای حقیقی به راستی ارزش و اهمییتی به زنان نمیدهد، زنان هرگز نمیتوانند چیزی از او بجز سکس بگیرند نه چون «به رموز بازی پی برده و از آنها آگاه است»، بلکه چون اساسا از زنها بیزار است و برایشان هیچ ارزشی قائل نیست. آلفای حقیقی یک Psychopath تمام عیار است که از اعمال خشونت به دیگران برای دفاع از مایملک جنسی خود هیچ ابایی ندارد، و اصلا همهی آنچه شما مشغول به تقلید آنها هستید چیزی فراتر از Indicator ها و نشانگان ثانویه برای اثبات وجود چنین ویژگی در یک مرد نیست. من با تمام آن اداهای رقتانگیز و توهمات خندهآور «استقلال جنسی» و غرور و کنترلی که داشتم، هنوز چیزی فراتر از یک مرد بتا که در پس ذهن خود باور دارد دختری آن بیرون پیدا خواهد شد که مرا دوست خواهد داشت و «ارزشش را دارد» و سیندرلایی هست در جهان واقعی که میتوانم و میباید همه چیزم را فدایش بکنم، نبودم. اینست که از یادآوری آنکه به راستی هستم و نگریستن در آینه(به دیگر مردان بتایی که دست ِ بالا آنقدر احترام به خود دارند تا این مسخرهبازیها را درنیاورند یا دست کم آنقدر فاقد اعتماد بنفس هستند که اصلا وارد بازی شدن را امتحان نکنند)بیزار بودم. مدت زیادی خودکاوی و دروننگری نیاز است تا بتوانید از زندان بستهی شرطیسازی اجتماعی و برنامهریزی بیولوژیکی برای گدایی تائید از زنان که مردان از آغاز با آن بزرگ میشوند بیرون بجهید و بفهمید تعداد زنانی که شما را از صد حلقهی آتش پراندهاند و سپس ازتان سیر سواری گرفتهاند و بعد هم بخاطر هرزگیهای جنسی خودشان سرزنشتان کردهاند هیچ افتخاری ندارد و به افزایش قدرت یا بهبود جایگاه واقعی من در جهان کمکی نمیکند.
برای مردهای معمولی سه روش عمده جهت بازیکن شدن وجود دارد: آشنایی با این روشها از طریق آزمایش و خطا، یعنی موفق نبودن با زنان، سپس تلاش کردن تمام روشهایی که به ذهن میرسد برای رسیدن به موفقیت با آنها و بخاطر سپردن و تقویت آنها که جواب دادهاند. این قدیمیترین روش موجود برای رسیدن به این موقعیت است و خیلی از «بازیکنها» چنین بازیکن میشوند. راه دیگر شنیدن نصایح و رهنمودهای کسیست که از طریق آزمایش و خطا بازیکن شده، و میزان بسیار برجستهای از موفقیت را با زنان نشان میدهد. این روشیست که من از طریق آن بازیکن شدم، دایی و برادر بزرگتری که خانمباز و دخترباز و «این کاره» بودند و در بدو بلوغ راههای درست حرف زدن، رفتار کردن و آشنا شدن با زنان را به من آموختند. روش دیگری که از همه جدیدتر است، مطالعهی کتابها و تماشای ویدیوها و شرکت در سمینارها و ... است که به تازگی مُد شدهاند و مولفان اینها به طیفی بسیار گسترده از مردانی که همهی آنچه زنان میگویند در یک مرد میخواهیم را انجام دادهاند اما بازهم به Friendzone پرتاب شدهاند و اکنون در جستجوی روشی جدید برای رابطه با زنان هستند بخشی از کلکهای قدیمی را، با روشی جدید میآموزند و در این مسیر، پول کلانی هم به جیب میزنند. PUA دربارهی یک وعده به شما حقیقت را میگوید : اینکه با اتخاذ روشهای آنها و برخورداری از ظاهری معمولی، بیشمار پارتنر، به مراتب آسانتر از آنچه اکنون گمان میکنید گیر خواهید آورد. آنچه به شما حقیقت را دربارهی آن نمیگوید اینست که کُل پروسهی Dating در جامعهی زنمحور و مردستیز کنونیست که فارغ از آنچه انجام بدهید یا روشی که اتخاذ بکنید، در نهایت بازندهی آن خواهید بود:
من دوست دارم یکی از این «بازیکنها» کتاب اسرار خانمبازی خود را بگشاید و صفحهای را به من نشان بدهد که در آن نوشته شده وقتی «کسی که مخ زدید» روز بعد پشیمان شد و شما را متهم به تجاوز جنسی کرد چه باید بکنید؟ به ما نشان بدهد صفحهای را که در آن توضیح میدهد وقتی «کاندوم پاره شد» و «قرص یادم رفت» و «من حاملهام» گریبان شما را گرفت و تا آخر عمر به مسئولیتی واداشت که هرگز آمادهی پذیرش آن نبودهاید بخاطر یک شب حال موقت، تکلیف چیست؟