06-22-2013, 06:02 AM
Dariush نوشته: در اینجا چند نیروی متضاد با هم در جنگاند که فائق آمدن بر آنها گاه بس دشوار مینماید. «نه، این یکی واقعا فرق میکند» ،تصوری که معمولا در هنگام برخورد با زنی که قدری بیش از زنانِ معمولِ جامعه مینماید و درگیرِ دگمها و خرفتیهای معمول در میان آنها نیست، اما این سادهانگاریای ندرتا عمدی و عمدتا ناخودآگاه است، برآمده از خدشهی وارد آمده از سوی هورمونها بر شکاکیتی که باید به صداقتِ فکری زنان داشت، چنانکه مواضعشان را کمتر میتوان بدون در نظرِ گرفتن شرایط تفسیر کرد. «این واقعا مرا دوست دارد و برایم همه کاری میکند» ، حماقتی که ناشی از فراموشیِ این اصل است که در زنان خبری از مرام و معرفت و لوتیگری نیست و آنها همیشه و همه جا به دنبالِ منافع شخصی/ژنتیکی/زنانهی خود هستند. «او حقیقتا تنها مرا میخواهد» خریتی ناشی از نفهمیدن و ندیدنِ خواصِِ غیروجودی (چنانکه وجودِ من نیست که مهم است، بودنِ من با اوست که مهم است)، حداقلی، موقتی و فایدهگرایانهای که زن هرگز نمیتواند آنها را برای یک لحظه هم درنظر نگیرد. «عشق ما دوطرفه است»، ای بیچارهی خاک بر سر! گذارههای نخست، از یک مردِ قرار گرفته در شرایط است، بعد از آن ، از مردیست که در حالِ تعمق است.این مشکلاتیست که همهی ما کمابیش با آن دست و پنجه نرم میکنیم. من خواستم برای شما تمام مراحل اینها را بنویسم و راهی که طی خواهد شد را تصویر بکنم و سرانجامی که به آن خواهیم رسید را به شما وعده بدهم، و بگویم که خیلی بیش از آنچه فکر میکنید راه برای پیمودن مانده، هم برای دانستن و دریافتن در اینباره چیزها بسیار هستند، و از هم از آن مهمتر برای «درونی کردن» این دانستهها. علم به چیزی یکسره متفاوت است از بکار بستن آن در زندگی روزمره. اما بعد منصرف شدم زیرا این مسیر بطور طبیعی طی خواهد شد و تفاوت تنها در زمان و بهاییست که برای پرداخت آن خواهید پرداخت، و تصمیم گرفتم به جای آن بگویم که هیچ مشکلی ندارد اگر در ایران هستید و میخواهید هر از گاهی «وا بدهید»، بهتر از افسردگی و تنهایی و سرنوشتیست که مثلا اتو واینینگر بزرگ به آن دچار شد، من گاهی از خودم میپرسم که چه تنها باید میبوده مردی که اینها را میدانم در وین صد سال پیش!
آنچه پیروزیِ جبههی مقابل را در این قمار سخت میکند، اندیشهی انسانِ رسالتدارِ سارتری/اگزیستانسیالیستیست ، چنانکه من معمولا خود را برای ناصادق بودن، به شدت تنبیه میکنم، بنابراین اگر بخواهم گردن خم کنم، برای همیشه از کمپِ مردانِ زنخوار خارج میشوم. اما امیر گرامی، موضوع بسیار بغرنج است؛ ما علیه سنتی که بسیار پایا، پویا و مقبول است، علیه قویترین رانههای وجودیِ خود و علیه «خودمان» گام برمیداریم! تصور انسانیست با حقیقتی در مشت که بیش و پیش از همه خودش را ویران میکند و هراسی در دل از تنهاییای که در اثرِ گشایشِ این مشت گل میکند. اینکه نهایتا این هراس پیروز میشود یا آن شرافت و صداقت، فقط یک رویداد نیست، یک نقطه عطف است.
خصوصا در ایران که شرایط هنوز آخرالزمانی نشده و کسی را بخاطر باز نگهداشتن در برای همکار زنش توبیخ نمیکنند. رفتن به راه خود در ایران بیشتر یک حرکت فکری از روی باورمندیهای شخصیست، در قیاس با غرب که تنها گزینهی منطقی ممکن است. اما مراقب باشید، هرگز اجازه ندهید زنی شما را کنترل بکند، هرگز بیش از او در رابطه هزینه نکنید، هرگز با او ازدواج نکنید، تحت هیچ شرایطی با زنان مطلقه، مادران مجرد و زنان «مستقل»(از آن نوع مستقل که میشناسیم)یا «انگل» ارتباط برقرار نکنید، از حضور در محیطهایی که بطور خودکار بازی را به سود زن تغییر میدهند مثل پاتوق و پارتی و ... پرهیز بکنید، هیچ نوع هزینهای برای نگه داشتن دختر پرداخت نکنید، اگر خودش ماند(که اغلب میماند)چه بهتر، اگرهم رفت تا سر میدان و دختر بعدی که «عاشقتان است» و «برایتان همه کاری میکند» نیم ساعت راه بیشتر نیست. هیچ کاری را که دلتان نمیخواهد بخاطر او انجام ندهید، از یک جواب تلفن ساده گرفته تا رفتن به فلان جا در فلان وقت و ... خلاصه هم مراقب خودتان باشید و هم به فکر خودتان، بر میل ذاتی خود برای قربانی دیدن و ترحم کردن و زیاده از حد خوب بودن با زنان غلبه بکنید. او اگر مرد فهمیده و مهربان و دوستداشتنی و فمینیست میخواهد مثل پشکل ریخته، برود با آنها. از زنانی که به هر نحوی اهل استخدام سگ نگهبان(اعم از برادر و پدر و پسر همسایه و فلان مرد «فقط دوست»)هستند به شدت بپرهیزید، اینها را میتوان از روی اشارات مکرری که به «داداشم اینه» و «بابام اونه» میکنند شناخت، برخی مردان برای جلب نظر مساعد زنان یا باقی ماندن در نقوشی که برایشان تعریف شده حاضرند شما را بکشند، خیلی راحت و جدی، بخاطر یک کُس!
فکر میکنم مطالعهی آثار نویسندگان جدی و پایبند PUA که البته از صحنهی علنی این جنبش دور هستند و در کنارهها بسر میبرند خیلی در این راه به شما کمک خواهند کرد. من اینها را میشناسم، که مطالعهی آنها برای هر مردی که میخواهد به هر روشی ارتباط خود با زنان را حفظ بکند بسیار مفید است:
مرد منطقی - وبلاگی گروهی از نویسندگان بسیار حاذق و برجسته که بازیکن ماندن آنها برای من مایهی شگفتیست. تمام نوشتههای شخصی بنام Rollo Tomassi از واجبات است، او یک فیلسوف تمامعیار است.
بازی آلفا - وبلاگیست فعال که نویسندهی آن نگاهی بسیار ظریف و دقیق به موضوعات دارد. درونمایه سیاسی آن قویتر از آنهای دیگر است و مطالعهی آن توصیه می شود.
یک قلب تاریک - برای آدمهای داخل رابطه خوب است، اینکه چطور طرف قوی رابطه بشوند/بمانند، چگونه زنان را تحمل بکنند، چگونه به آنها چیزی را که میخواهند بدهند و از این طریق کنترلشان بکنند.
من به دوستانی که وقت دارند مطالعهی آرشیو کامل وبلاگهای بالا را توصیه میکنم. با وجود تمام انتقاداتی که به PUA وارد است آنها قطعا حرفهایی برای گفتن و شنیدن دارند، وقتی پای زنان به میان میآید هیچکس آنها را بهتر از بازیکنانی که تمام زندگی خود را وقف دریافتن حالات ایشان کردهاند نمیشناسد.
زنده باد زندگی!