09-28-2012, 02:45 PM
Anarchy نوشته: امیرجان بدبختانه حتی نمیشه مطمئن بود چیزی که من نمیپسندم اصلا ایراد هست یا نه!! به عبارت دیگه، من هستم که خصوصیات و باورهام رو کنترل و سازماندهی میکنم یا بر عکس؟
البته سنجههای پرشماری برای داوری به این پدیدهها هست، برای مثال کارکرد اجتماعی. پرخوری و چاقی، یا سیگار کشیدن اعمالی هستند که بطور فوری یا در بلند مدت میزان بازده اجتماعی فرد را کاهش میدهند. سقوط این بازده هرچند در ظاهر تضادی بنیادین با فردیت نداشته باشد، و شاید حتی برخی بدلیل ذات سرکوبگر جوامع فعلی آنرا نکتهای مثبت تلقی بکنند، در نهایت منجر به دسترسی کمتر فرد به منابع، امکانات و موقعیتها میشود و برای خود او هم خوب نیست ..
شاخص رضایتمندی هم تا جایی که با عینیت سرشاخ نشده عنصریست کلیدی و مهم: اگر شما مبتلا به سندروم وسواسی-روانی نیستید، و شماری از رفتارهای خود را نمیپسندید یعنی که آنها باید دگرگون بشوند، منشاء این نپسندیدن هرچه میخواهد باشد.
جلب رضایت دیگران هم انگیزهی دیگریست برای تغییر کردن. گاهی شما رفتاری را میپسندید و به آن خو کردهاید و ناراحتی هم از آن ندارید، این عادت لطمهای را هم به کسی نمیزند. اما شخصی که در زندگی شما نقشی اساسی ایفا میکند با آن مشکل دارد، و شما با سنجیدن و سبکسنگین کردن منافع راضی نگه داشتن آن شخص یا پافشاری بر آن رفتار، تصمیم میگیرید که دست به «اصلاح شخصیت» بزنید.
و ...
به زعم من بهتر است پیش از جلوتر رفتن گفتگو، مشخص بکنیم که آیا قصد ما برسی راهها و «چگونگی» اصلاح شخصیت است یا دلایل و بایستگیهای آن؟ یا کمی از هر دو؟
زنده باد زندگی!