Anarchy نوشته: بله اگر منظور شما هرمنوتیک است که نویسنده مطلب اون رو رعایت نکرده !! من هم متن رو به این عنوان نذاشتم که بگم تک تک جملات درست هست بلکه خواستم نشون بدم در این دین مبین اسلام تا چه حد عقاید و روایت های متفاوتی داریم و در نهایت باید همه رو دور بریزیم...
مثلا من اصلا قبول ندارم وقتی روایتی ذکر میشه میگن این روایت ضعیف هست ، چرا ضعیف هست چون فلان تعداد راوی دیگه گفتن این راوی دروغگو هست یا دشمن اهل بیت بوده یا مزخرفاتی نظیر این ... خب حالا چه کسی میخواد حرف اون تعداد راوی رو راستی آزمایی کنه که بدون قصد و غرض نسبت به راوی دیگه حرف زدن ؟؟
با درود
این علم رجالی که در نزد مراجع مسلمان هست خوب یک نوع دانش است که البته بیشترین کاربردش در صحت حدیث است و این کاربرد فرقه ای دارد
یعنی عالمی سخنانی که به امام صادق مثلا نسبت داده شده توسط راویانی و اسنادی را برسی میکند که ببیند ایا این راویان از شیعیان بودند ایا انسانهای معتبری بودند ایا شاگردان امام و یا خود امام را درک کرده اند تا بتواند بفهمد که ایا از این سخن به نام امام صادق می توان استناد کرد یا خیر
ولی در دانش تاریخ نگاری ما همچین چیزهایی نداریم
اینها متاسفانه در تاریخ نیز اینگونه برسی میکنند که اشتباه است
ما دو نوع تاریخ داریم یکی نوع روایی است یعنی مورخ با جمع اوری روایاتی مختلف راجب مساله ای که پیش از ان رخ داده و برسی انها و حداکثر درجه بندی انها به روایات متواتر و قوی و یا ضعیف شروع به نگارش میکند
نوع دوم تاریخ علمی است که پس از جمع اوری روایات شروع به برسی و استدلال با عقل میکند
در تاریخ اسلام(و شاید جهان)اولین کسی که این کار را کرد ابن خلدون بود که یک مقدمه شگفت انگیز نوشت و تماما با خرد و برسی اسناد متعدد کوشش کرد وقایعی که خیالی است و ریشه در واقعیت ندارد و ذکر شده از انهایی که معقول است را باتوجه به تحلیلهایی از شرایط اجتماعی و معیشتی و جغرافیایی و باورهای زمان وقوع درونیابی کند
امروز دیگر ما از تاریخ علمی بهره میبریم یعنی تواریخ روایی که ما داریم هم برای رجوع محقق است
اینکه ما امروز بیاییم مثلا در مورد سال 3 هجری از 100 ها منبع و مرجع کلیه روایات را جمع اوری کنیم و کتاب بنویسیم بدرد نمی خورد و جایگاهی ندارد
اما باز خود برسی تاریخ علمی روشهای گوناگونی دارد چنانکه می بینیم روش پورفسور گلدزیهر با نولدکه مخالف است یا در مورخین ایرانی روش استاد سعید نفیسی و هاشم رضی با کسانی همچون خنجی و زرینکوب یا پورداود متفاوت است(بنده جزو کسانی هستم که روش امثال سعید نفیسی را میپسندم)
که البته هر کدام جای تامل دارد
در کل این اخوندان را ول کنید نابغه اینها علامه مطهری بود میرفت 100 صفحه از گفته های کانت(تنها فیلسوف خداباور غرب) را میخواند تا 2 پاراگراف بیابد که برای اثبات گفته های خودش از قول کانت انها را بگوید
اینها تنها برای اثبات باور خودشان می خوانند ولی علم تعصب ندارد
سپاسگذارم