[folaani]

ببخشید من این موضوع همین الان توی فکرم جرقه زد و یه ایده هایی که در این مورد قبلا داشتم توی ذهنم اومد.
اصلا نمیخوام جانماز آب بکشم یا به این مورد خاص به علت خاص خودپرستانه ای گیر داده باشم. صرفا موضوعی بود که در جریان بود و به ذهنم رسید. میتونست یه چیز دیگه مثل فیزیک و شیمی باشه!

من میگم این بند و باری جنسی در دنیا خوب نیست از یه جهاتی (از یه جهاتی هم شاید خوب باشه از دیدگاه مادی/بشری صرف، که میتونیم واسه اونم جداگانه موضوع تاسیس کنیم).
هزینه داره و خطر داره.

مثلا این بی بند و باری جنسی بین سیاستمدارها هم طبیعتا رسوخ میکنه به مرور (الان که کرده) و باعث میشه فساد و خطا و عدم تعهد، به درون نظامهای حکومتی و اجتماعی و قانونگذاری و اجرایی کشورها و جهان بیاد.

ممکنه بوسیلهء همین خطاها و ضعف ها و خواسته ها، از سیاستمدارها باج بگیرن. ممکنه مجبورشون کنن حرفهای خاصی بزنن، از قوانین و سیاستهای خاصی حمایت و پیاده سازی کنن، با شرکتها و افراد خاصی با شرایطی که به نفع جامعه نیست قرارداد ببندن. یعنی منجر به فساد مالی هم میشه. منجر به بیماری اقتصادی هم میشه. و خیلی چیزهای دیگه.
و همش بخاطر سکس و بی بند و باری!

میخواستم نظر شما رو هم در این مورد بدونم.

خب اگر این بی بند و باری در جامعه بصورت قانونی یا فرهنگ سازی و روش مناسب دیگر مهار بشه، طبیعتا این خطرات و هزینه ها میتونن کمتر بشن.
نه؟

کلا سیاستمداران یکی از نقاط ضعف و خطر برای بشریت هستن که هر ضعفی که داشته باشن میتونه به اثرات اجتماعی و جهانی قابل توجه و بزرگی منجر بشه.
مثل همون بحث قدرتهای اصیل و درونی که مطرح کردم چطور مردم بخاطر نداشتن این قدرتها، در مناصبی که هستن سیاست ها و رفتارهای نادرست صورت میدن.

[Theodor Herzl]

آقا بیا ما بچه‌های دفترچه آستین برات بالا بزنیم شما یه سکس بکنی‌ ، انقدر این جستار‌های صد تا یه غاز در این مورد‌ها باز نکنی‌

[folaani]

دهه حرف مفت نزن دیگه.
من این قضیه عقده ایم نکرده ولی مثل اینکه افرادی مثل تو حکایت کافر همه را به کیش خود پندارد و خودشون عقده ای ترن.
حرف بدردبخور نداری بیخودی ور ور نکن.
اصلا خلاف قوانینه اسپم و ترول.

[Mehrbod]

کلا سیاستمداران یکی از نقاط ضعف و خطر برای بشریت هستن که هر ضعفی که داشته باشن میتونه به اثرات اجتماعی و جهانی قابل توجه و بزرگی منجر بشه.

سیاستمداران جایگاه بسیار شکننده‌ای دارند (در کشورهای مردمسالار), چون اگر بر پاد آنچه مردم میخواهند پیش‌بروند, در دور پسین بسادگی گزیده نمیشوند = شکنندگی.

برخی بنادرستی میاندیشند سیاستمدار همان اندیشمندی و کننده‌ای است که به وی توان و چرخ فرمان را
داده باشند, هنگامیکه سیاستمدار چیزی بیشتر از عروسکی نیست که بنمایندگی از همگان چرخ را بدست گرفته باشد.

چیزهای دیگر را هم باید بیاندیشید; بگوییم یک برنامه‌ای نیاز به ١٠ سال زمان برای پیاده‌سازی دارد, ولی یک باهمادی پس از ٤ سال میرود و
باهماد پسین این برنامه را نمیخواهد, چه کند؟ نمیتواند بپوچد (٤ سال هزینه‌یِ گزافی که رفته را چه کند؟), نمیخواهد ٤ سال دیگر دنبال کند —> انباشتگی لغزش‌ها روی هم.




پارسیگر